eitaa logo
وصیت شهدا به حجاب
122 دنبال‌کننده
3هزار عکس
4.6هزار ویدیو
13 فایل
یادت باشد شهید اسم نیست، رسم است، شهید عکس نیست که اگر از دیوار اتاقت برداشتی فراموش بشود شهید مسیر است، زندگیست، راه است، مرام است! شهید امتحانِ پس داده است! شهید راهیست بسوی خدا...
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 متاسفانه با خبر شدیم ... انتصاب پسر و داماد آقای پزشکیان در زمان شهید رئیسی انجام شده و این دولت اصلاً تقصیری ندارد. https://eitaa.com/shohada_hejab
تو نیستی ولی در من غمگینی است! که هر شب بوی پیراهن تو پیغمبرش می‌کند.... پ.ن: پیراهنی که علی در عکس به تن دارد، همان پیراهنی است که مادر از او به یادگار نگهداشته است.... مادر در سفر پیراهن علی را با خود می برد تا فرزندش را در این زیارت معنوی سهیم کند.... متولد ۱۳۴۹ ،شهادت ۱۳۶۷ در منطقه بانه به رسید.🌷 همدان، بخش مرکزی، روستای رباط شورینی @shohada_hejab
💫 در محضر شهدا 💫 «شما همتون برید یا همه تون بمونید هیچ فرقی به حال اسلام نمی کند ما مکلف به انجام وظیفه ایم» @shohada_hejab
🥀🕊 تولد ۴ مرداد ۱۳۴۲ بابل شهادت ۲۹ آبان ۱۳۶۲ منطقه عملیاتی پنجوین کردستان عراق امروز سالگرد شهادت این شهید عزیز می‌باشد ✍ بخش‌هایی از وصیتنامه این شهید عزیز ✅ بارخدايا،مارااخلاص‌ ونيت‌ كامل‌ عنايت‌ فرماتاتوراباچشم‌ دل‌ عبادت‌ كنيم‌ و اطاعت‌ از آن‌ قادر متعال‌ نماييم‌. ✅خدايا،ماراتوفيق‌ شهادت‌ ده‌ وخون‌ ما را همچون‌ جهشي‌ دردل‌ مسلمانان‌ ايجادكن‌ تا براي‌ احياي دين‌ توقيام‌ كنندو پليديان ‌و منافقان‌ را از صحنه‌ روزگار محو كنند. ✅ بار خدايا، اراده‌ ما و ملت‌مان‌ را آنچنان‌ محكم‌ و قوي‌ گردان‌ كه‌ هرگز سستي‌ و تزلزل‌ در وجود اين‌ امت‌ اسلامي‌ راه پيدا نكند و ما را در دنيا و آخرت‌ سرافراز بگردان‌ ✅‌ اي‌ ملت‌ ايران‌، اسلام‌ عزيز را كه‌ به آن ايمان‌ آورده‌ايد را پاي‌ بند باشيد و همچنان‌ در صحنه‌ انقلاب‌ باشيد. اسلام‌ عزيز را كه‌ امام‌حسين‌(ع) با خون‌ رنگين‌ خود آبياري‌ كرده، ما بايد تداوم‌ بخش‌ آن‌ دين‌ و مكتب‌ باشيم‌. ✅ انسان‌ اگر به‌ دنيا و زرق‌ و برق ‌آن‌ نگاه‌ كند و به‌ آخرت‌ نيانديشد، بداند كه‌ شكست‌ خواهد خورد @shohada_hejab
🥀🕊 بسیجی شهید محسن علی‌زاده تولد ۶ شهریور ۱۳۴۵ هشترود آذربایجان شرقی- ساکن تهران شهادت ۳۰ آبان ۱۳۶۳ ارتفاعات شاخ شمیران عراق امروز سالگرد شهادت این شهید عزیز می‌باشد ✍ بخش‌هایی از وصیتنامه این شهید عزیز ✅ عزیزان: بیایید با خدا آشتی کنید که مبادا دیر شود و عمر به پایان رسد که دیگر در قیامت پشیمانی ارزشی ندارد ✅ خود را در دنیا سختی دهید که حلاوت شما در آخرت است و بنده واقعی الله باشید؛ که رضای خدا در بندگی است. ✅ عزیزان: باید حرکت کرد. رها کنید خود را از بند‌های دنیوی که باید حرکت کرد. حرکت برای خدا و به فرمان خدا و اگر لایق باشیم به مقام قرب الله برسیم ✅ عزیزان: عبد خدا باشید، والله خداوند انسان را برای عبادت آفریده که اصل عبادت است و فرع آن، رسیدن به وضعیت بدن انسان می‌باشد، ولی هیهات که تمام ماها فرع را اسوه قرار داده‌ایم و به اصل عبادت چندانکه باید توجه نمی‌کنیم ✅ عزیزان بر دوش شما وظیفه سنگینی است که آن حفظ جمهوری اسلامی که ثمره خون صد‌ها هزار شهید و معلول و ... می‌باشد و قصور در انجام آن وظایف، پایمال کردن تمام اعمال آن عزیزان است. @shohada_hejab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▪️ در‌مدینه‌ماتمی‌چون‌ماتم‌‌زهرا‌نبود چون‌‌به‌گلزار‌نبی‌جز‌یک‌گل‌زیبا‌نبود ⚫️ حضرت صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند: 👈 ﺗَﻮَﺩُّ ﺍﻟْﺨَﻠَﺎﺋِﻖُ ﺃَﻧَّﻬُﻢْ ﻛَﺎﻧُﻮﺍ ﻓَﺎﻃِﻤِﻴِّﻴﻦَ 👌 در روز قیامت، تمامی خلق، آرزو مى‌كنند به گونه‌اى منسوب به حضرت علیهاالسلام باشند و در زمره‌ی شیعیانشان به شمار آیند. 📚 بحارالانوار، ج۸، ص۵۴. @shohada_hejab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر رویِ اخلاق حساس نباشیم، ‏ بدونِ شک به حق‌‌الناس ختم‌ خواهد شد. اخلاقِ خوب ضامن‌ِ آلوده نشدن به حق‌‌الناسه. 👤استاد عالی @shohada_hejab
چطور لقمه از گلوی‌مان براحتی پایین میره⁉️ دکتر علی حائری شیرازی (فرزند مرحوم آیت‌الله حائری شیرازی) از پدر پدر دم صبح به شیراز رسیده بودند. نماز را با هم خواندیم. صبح جمعه بود. ساعت نزدیک ۱۰ بود که از جا بلند شدم، دیدم روی زمین جلوی تلویزیون دراز کشیده‌اند و کتاب می‌خوانند و چشمان‌شان قرمز شده. سلام کردم. خواستند از جا بلند شوند اما کمردرد شدید، مانع شد. دست به میز گرفتند و با حالت دولا به زحمت بلند شدند. به خاطر کمردرد فصلی که یادگار ایام طاغوت بود، نتوانستند کمر راست کنند. کج‌کج راه افتادند. متعجب پرسیدم: «صبح که حالتان خوب بود، یکهو چطور شد؟» گفتند: «به کُلِه مرغی سر زدی؟» گفتم: «نه» گفتند: «برو شیرین‌کاری پدرت را ببین» از زمانی که ازدواج کرده بودم، مستأجر و آپارتمان‌نشین شده بودم. شاید ۵ آپارتمان را به فواصل ۲ سال در میان، جابجا شده بودم. وقتی مادرم مرحوم شد، با اصرار پدر به منزل مادری اسباب‌کشی کردم. خب بعد از قریب ۱۰ سال، به خانۀ حیاط‌دار رسیده بودم و خاطرات ایام کودکی ... کُله مرغی که از قدیم، پایین حیاط بود را تعمیر کردم و ۷، ۸ تا مرغ و خروس آنجا پرورش می‌دادم. به غیر از آن، مرغ عشق، فنچ، بلبل خرمایی و هر چیزی که ذوق ایام کودکی را در من زنده کند ... واقعا پدر راست می‌گفت: «اگر خانه‌ای نداشت، اهل خانه ندارند.» بگذریم ... آن محرومیت‌های گذشته را تماماً در این ایام کوتاه جبران کردم. بعد از مدتی هم از صرافت کار افتادم و دیگر مثل سابق به پرنده‌ها رسیدگی نمی‌کردم. یک ظرف آب مکانیزه‌ای داشتم که با لولۀ باریک آبی به سقف کُله مرغی وصل بود. هر وقت آبش تمام می‌شد، سبک می‌شد و بالا می‌رفت و چون پر می‌شد، سنگینی‌اش آن را به پایین می‌آورد تا مرغ‌ها بتوانند دوباره آب بیاشامند. تنظیم ظرف بهم خورده و ارتباطش با لوله جدا شده بود. خب من هم دیگر حوصلۀ درست کردنش را نداشتم ... گفتند: «صبح بعد از نماز آمدم به مرغ‌ها سر بزنم. دیدم زبان بسته‌ها نه آب دارند و نه غذا. با نخ ماهی‌گیری چند ساعت تلاش کردم تا ظرف آب را به سقف ۳ متری کُلِه مرغی نصب کنم تا بالاخره نزدیکی‌های هشت و نه صبح موفق شدم ظرف آب را درست کنم. کجی کمرم برای این است. بعد دیدم غذا هم ندارند؛ رفتم در آشپزخانه دیدم فقط چند کیلو پیاز هست. همه را با رندۀ ریز، رنده کردم تا پرنده‌های کوچک هم بی‌بهره نمانند. قرمزی چشمم هم از این است ... گفتم: «چرا به خودتون رحم نمی‌کنید؟» نگاهی گذرا به من کردند و گفتند: «چون میخوام خدا به تو کنه!». بعد ادامه دادند: «آهِ این طیور رو دست کم نگیریا! کفالت این‌ها را تو به دست گرفتی. این‌ها مثل زن و بچه و عیال تو هستند. اگر در حالی که خدا اموراتشان را بدست تو داده بهشان رسیدگی نکردی، نفرینت می‌کنند و خدا هم به این واسطه تو را از رحمتش دور می‌کند. چطور میتونی سیر و سیراب باشی وقتی این خلایق خدا که بدست تو سپرده شدند گرسنه و تشنه هستند؟» بعد گویی چیزی از ذهنشان رد شده باشد سکوت کردند، چشم و ابرو در هم کشیدند و با حالت گریه ادامه دادند: «مردم هم عیال ما هستند. چطور ماها لقمه از براحتی پایین میره، وقتی خدا کفالت و اداره امور امتی را به دست ما سپرده و ما هرچی گذاشتن جلومون می‌خوریم انگار نه انگار گرسنه‌ای هم هست» بعد گفتند: «استغفار کن برای این بی‌توجهی که داشتی» @shohada_hejab