#روضه_های_مصور | شب اول
◾️همراهی نکردن خواص طرفدار حق با حضرت مسلم
▫️به امام حسین علیهالسّلام نامه نوشتند و آن حضرت در نخستین گام، مسلمبن عقیل را به کوفه اعزام کرد. با خود اندیشید مسلم را به آنجا میفرستم. اگر خبر داد که اوضاع مساعد است، خود نیز راهی کوفه میشوم. مسلم بن عقیل به محض ورود به کوفه، به منزل بزرگان شیعه وارد شد و نامهی حضرت را خواند. گروه گروه، مردم آمدند و همه، اظهار ارادت کردند.
در تاریخ آمده که گویی سی هزار نفر اطراف مسلم گرد آمده بودند. کاری که ابن زیاد کرد این بود که عدهای از خواص را وارد دستههای مردم کرد تا آنها را بترسانند. چنان مردم را ترساندند و از گرد مسلم پراکندند که آن حضرت به وقت نماز عشا هیچ کس را همراه نداشت؛ هیچکس!
آن گاه ابن زیاد به مسجد کوفه رفت و تاریخ مینویسد: مسجد کوفه مملو از جمعیتی شد که پشت سر ابن زیاد به نماز عشا ایستاده بودند. چرا چنین شد؟ بنده که نگاه میکنم، میبینم خواصِ طرفدارِ حق مقصرند و بعضیشان در نهایت بدی عمل کردند.
رهبر معظم انقلاب اسلامی | ۱۳۷۵/۰۳/۲۰
#ما_ملت_امام_حسینیم
- تصویرسازی: فاطمه طیوب
🔵اطلاع رسانی مراسم شهداکشور🔵
@shohada_keshvar
#روضه_های_مصور | شب دوم
یادش بخیر...
آن روزها؛ چه مردانی داشتیم..
روزهایی که زینب(س) یار و یاور داشت...
روزهایی که ساقی و حامی داشتیم،
عباس(ع) و علی اکبر(ع) داشتیم،
امیدی برای کودکان تشنه لب داشتیم...
یادش بخیر...
#ما_ملت_امام_حسینیم
- تصویرسازی: فاطمه طیوب
خانهی طراحان انقلاب اسلامی
🔵اطلاع رسانی مراسم شهداکشور🔵
@shohada_keshvar
اطلاع رسانی مراسم شهدا کشور
#روضه_های_مصور | شب دوم یادش بخیر... آن روزها؛ چه مردانی داشتیم.. روزهایی که زینب(س) یار و یاور د
#روضه_های_مصور | شب دوم
◾️چگونگی توقف در کربلا
▫️سپاه یزید به فرماندهی حر بن زیاد، راه را بر امام حسین(ع) سد کرده بود تا حضرت را نزد ابن زیاد بَرَد. حر که از جنگ با خاندان نبوت بیمناک بود، به امام(ع) پیشنهاد داد راهی جز کوفه و مدینه در پیش گیرند تا قائله ختم به خیر شود. امام(ع) موافقت کردند و هر دو گروه راهی مسیری دیگر شدند؛ تا آنکه پیک و جاسوس ابن زیاد نامهای آورد: "ایشان را در سرزمینی بی آب و علف و بدون پناهگاه فرود آر که پیک من با توست تا فرمان بری".
کاروان به کربلا رسید، جایی در نزدیکی فرات.. امامحسین(ع) فرمودند نام اینجا چیست؟ گفتند کربلا.
▫️امام(ع) فرمودند:«محلی که با رنج و بلا همراه است. پدرم هنگام رفتن به صفین ، از اینجا گذشت. ایستاد و از نام این سرزمین پرسید. نامش را گفتند. فرمود:"اینجا محل فرود آمدنشان، و مکان ریخته شدن خونشان است. پرسیدند: چه کسانی؟ فرمود: کاروانی از خاندان محمد(ص) اینجا فرود آیند." فرود آیید که به خدا قسم، اینجا جایگاه کاروان ما و محل ریخته شدن خون ماست. به خدا سوگند، این همان جایی است که اهل حرم ما به اسارت گرفته میشوند. جدم این خبر را به من داد.»
◾️بارها بر زمین گذاشته شد و اهل حرم فرود آمدند..
آن هنگام برای اهل حرم، مأمن و مأوایی بود... مردی بود، سروری بود، خردسال شیرینی بود... آه از روز دهم...
▫️«از روزی که امام حسین وارد سرزمین کربلا شد، تا روزی که از خاندان خود جداگردید، مگر چند روز بوده است؟ از روز دوم تا یازدهم محرّم، هشت، نه روز بوده؛ خود آن حادثه هم که نصف روز است. شما ببینید این نصف روز حادثه، چهقدر در تاریخ ما برکت کرده و تا امروز هم زنده و الهامبخش است» رهبر معظم انقلاب اسلامی | ۱۳۷۰/۴/۲۵
#ما_ملت_امام_حسینیم
خانهی طراحان انقلاب اسلامی
🔵اطلاع رسانی مراسم شهداکشور🔵
@shohada_keshvar
#روضه_های_مصور | شب سوم
▫️قیام عاشورا مبارزهای غریبانه بود. امام میداند به مجرّد اینکه جان از جسم مطهّرش خارج شود، عیالات بیپناه و بیدفاعش، مورد تهاجم قرار خواهند گرفت. گرگهای گرسنه، به دختران خردسال و جوانش حملهور میشوند، دلهای آنها را میترسانند؛ اموال آنها را غارت میکنند؛ آنها را به اسارت میگیرند و مورد اهانت قرار میدهند. | رهبر معظم انقلاب اسلامی |۱۳۷۳/۳/۱۷
#ما_ملت_امام_حسینیم
- تصویرسازی: فاطمه طیوب
خانهی طراحان انقلاب اسلامی
🔵اطلاع رسانی مراسم شهداکشور🔵
@shohada_keshvar
#روضه_های_مصور | شب سوم
▫️به خواب دیده ام؛ امشب قرار میآید
▫️خزان عُمر مرا هم بهار میآید
▫️شنیده ام به تلافیِ بوسه ی گودال
▫️برای دلخوشی ام، بی قرار میآید
احسان محسنیفر
🔴اندر احوال شهادت نازدانهی شام
◾️ محلّ اقامت حضرت رقيه(س) و ساير اسيران در شام خرابهاى بود كه یزید به قصد زير آوار ماندن و كشتن اهل بیت(ع) ، آنان را در آن، جاى داد. شیخ صدوق(ره) مىگويد: اين بازداشتگاه، زندانى بود كه اسيران، در آن، از نظر سرما و گرما آزار مىديدند. به طورى كه صورتهاى شان پوست انداخته بود.
▫️در كامل بهايى آمده است: «در ميان اسيران، دختركى بود چهار ساله. شبى از خواب بيدار شد و گفت: پدر من حسين (علیهالسلام) كجاست؟ در اين ساعت او را به خواب ديدم. سخت پريشان بود زنان و كودكان جمله در گريه افتادند و فغان از ايشان برخاست. يزيد خفته بود. از خواب بيدار شد و تفحّص كرد. خبر بردند كه حال چنين است. آن لعين، گفت: "بروند و سر پدر او را بياورند و در كنار او نهند." ملاعين، سر را بياوردند و در كنار آن دختر چهار ساله نهادند. پرسيد: اين چيست؟ ملاعين گفتند: سر پدر تو است. آن نازکدل بترسيد و فرياد برآورد و رنجور شد و در آن چند روز جان به حقّ تسليم كرد.»
◾️سخن گفتن با سر پدر
در برخى از كتابها، نقل شده كه دختر چهار سالهى امام حسين (علیهالسلام) با سر بريدهى پدر عزيزش چنين سخن مىگفت: «پدر جان! چه كسى تو را با خونت خضاب كرده است؟ پدر جان! چه كسى رگهاى گردنت را بريده؟ پدر جان! چه كسى مرا در كودكى یتیم كرده است؟ اى پدر! چه كسى از يتيم نگهدارى كند تا بزرگ شود؟ اى پدر جان! چه كسى به فرياد اين زنان بدون پوشش مىرسد؟ اى پدر! چه كسى دادرسى اين زنان اسير را مىكند؟
پدر جان! چه كسى نظر مرحمتى به سوى اين چشمهاى گريان ما مىكند؟ اى پدر! كى به اين زنان بىصاحب و غریب توجه خواهد كرد؟ پدر جان! ما پس از تو كسى را نداريم. داد از غريبى و بىكسى؟ اى پدر! كاش من فداى تو شده و عوض تو مرا كشته بودند. پدر جان! كاش پيش از اين كور شده و تو را به اين حال مشاهده نكرده بودم. اى پدر جان! كاش مرا در زير خاک پنهان كرده بودند و نمىديدم كه محاسن مباركت به خون خضاب شده باشد.»
◾️غسّاله و بدن نيلگون
زن غسّاله ، مشغول غسل دادن كودك امام حسين (علیهالسلام) بود. ولى ناگهان دست از كار كشيد. رو به زینب(س) كرد و گفت: اى بانوى بزرگوار! تو از حال اين كودک آگاهى. او بر اثر كدام بيمارى از دنيا رفته است؟ زينب(س) فرمود: چرا چنين سؤالى را مىپرسى؟ مگر در بدن او جراحتى ديده مىشود؟ گفت: تمام اندام اين دختر كبود است. اين كبودى، علامت كسالت مخصوصى مىباشد. زينب(س) با چشمان گريان فرمود: اى زن غسّاله! اين كودک هيچ گونه مريضى نداشت؛ اين لكّههاى كبود و پوست نيلگون، اثر تازيانهى دشمن است كه در راه کوفه و شام به او مىزدند.
منابع:
كامل بهايى، ج ۲، ص ۱۷۹.
روضة الشهدا، ص ۴۸۴.
انوار الشهادة، ص ۲۴۴- ۲۴۵.
نفس المهموم، ص ۴۱۵.
معالى السبطين، ج ۲، ص ۱۷۱.
وسيلة الدارين، ص ۳۹۳.
الوقايع و الحوادث، ج ۵، ص ۸۱.
#ما_ملت_امام_حسینیم
خانهی طراحان انقلاب اسلامی
🔵اطلاع رسانی مراسم شهداکشور🔵
@shohada_keshvar
#روضه_های_مصور | شب پنجم
▫️آن وقتى که حسینبنعلى از اسب روى زمین افتاد بچهیازده سالهاى با شتاب آمد و رسید بالاى سر أبىعبداللَّه. هنگامى که این بچه رسید یکى از سربازان خبیث ابنزیاد شمشیر را بلند کرده بود که بر بدن مجروح ابىعبدالله فرود بیاورد، دستهاى کوچک خودش را بىاختیار جلوى شمشیر گرفت. اما این کار موجب نشد که آن حیوان درنده شمشیر را فرود نیاورد. شمشیر را فرود آورد، دست این بچه قطع شد. به همین هم اکتفا نکرد، بچهى یازده ساله را روى زمین انداخت و او را به شهادت رساند. اینجا بود که امام حسین خیلى منقلب شد، کارى هم از او برنمىآید، اینجا دست به دعا برداشت و از ته دل این مردم را نفرین کرد. صدا زد «اللّهم أمسک عنهم قطر السماء» خدایا باران رحمتت را بر این مردم حرام کن...| رهبر معظم انقلاب اسلامی | ۱۳۶۴/۷/۵
#ما_ملت_امام_حسینیم
- تصویرسازی: فاطمه طیوب
خانهی طراحان انقلاب اسلامی
🔵اطلاع رسانی مراسم شهداکشور🔵
@shohada_keshvar
اطلاع رسانی مراسم شهدا کشور
#روضه_های_مصور | شب پنجم ▫️آن وقتى که حسینبنعلى از اسب روى زمین افتاد بچهیازده سالهاى با شتاب
#روضه_های_مصور | شب پنجم
🔴اندر احوال شهادت عبدالله بن حسن(ع)
▫️هنگامی که سپاه کوفه امام حسین(ع) را محاصره کرد، عبدالله به سوی عموی خود حرکت کرد، امام حسین(ع) از حضرت زینب(س) خواست که مانع او شود اما زینب(س) نتوانست جلوی عبدالله را بگیرد: عبدالله گفت به خدا قسم از عمویم جدا نمیشوم و شتابان خود را به امام رساند. ابجر بن کعب با شمشیری به سمت امام حسین حملهور شد، عبدالله به او گفت وای بر تو، میخواهی عموی مرا بکشی؟ ابجر با شمشیر ضربهای زد، عبدالله دست خود را جلو آورد، ضربه بر دست او فرود آمد و دستش به پوست آویخته شد.
▫️امام حسین(ع) او را در آغوش گرفت و فرمود: ای فرزند برادر صبر پیشه کن و این واقعه را برای خودت خیر بدان زیرا خداوند تو را به پدران صالحت ملحق میسازد.
▫️منابع گفتهاند که ابجر بن کعب دست وی را قطع کرد. در زیارت ناحیه مقدسه غیر معروفه ، حرمله بن کاهل اسدی به عنوان قاتل و پرتابکننده تیر به سوی او معرفی و لعن شده است.
منابع:
-طبری، تاریخ، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۴۵۱-۴۵۰
-شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۶ق، ج۲، ص۱۱۱
-طبری، تاریخ، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۴۶۸
-ابن مشهدی، المزارالکبیر، ۱۴۱۹ق، ص۴۹۰
#ما_ملت_امام_حسینیم
خانهی طراحان انقلاب اسلامی
🔵اطلاع رسانی مراسم شهداکشور🔵
@shohada_keshvar
#روضه_های_مصور | شب ششم
▫️«قاسمبنالحسن» هنوز به حدّ بلوغ نرسیده بود. شب عاشورا، این نوجوان عرض کرد: عمو جان! آیا من هم در میدان به شهادت خواهم رسید؟ امام حسین(ع) فرمود: عزیزم! کشتهشدن در ذائقه تو چگونه است؟ گفت: از عسل شیرینتر.
این، آن جهتگــیرىِ ارزشی در خــــاندان پیــــامبر است. تربیتشدههای اهـل بیت اینگونهاند. | رهبر معظم انقلاب اسلامی | نماز جمعه ۱۳۷۷/۰۲/۱۸
#ما_ملت_امام_حسینیم
- تصویرسازی: فاطمه طیوب
خانهی طراحان انقلاب اسلامی
🔵اطلاع رسانی مراسم شهداکشور🔵
@shohada_keshvar
اطلاع رسانی مراسم شهدا کشور
#روضه_های_مصور | شب ششم ▫️«قاسمبنالحسن» هنوز به حدّ بلوغ نرسیده بود. شب عاشورا، این نوجوان عرض
#روضه_های_مصور | شب ششم
🔴اندر احوال شهادت قاسم بن الحسن المجتبی(ع)
▫️شبی که گذشت...
به نقلى در شب عاشورا، آنگاه كه امام حسين(ع) خطبه خواند و به ياران خود فرمود: «فردا من و شما همه كشته خواهيم شد»، وى پنداشت اين افتخار از آنِ مردان و بزرگسالان است و شامل نوجوانان نمىشود. از اينرو پرسيد: «آيا من هم فردا كشته خواهم شد؟» امام(ع) با مهربانى پرسيدند: «فرزندم، مرگ در نزد تو چگونه است؟» عرض كرد «احلى من العسل» (شيرينتر از عسل).
حضرت(ع) فرمودند: آرى به خدا سوگند، عمو به فدايت، تو از آنان هستى كه پس از گرفتار شدن به بلايى سخت كشته خواهى شد.
▫️اذن میدان
در روز عاشورا هنگامى كه نوبت مبارزه به قاسم رسيد، براى كسب اجازه خدمت امام حسين (علیهالسلام) آمد. حضرت او را در آغوش گرفت و هر دو آن قدر گريستند تا بىحال شدند. باز قاسم اجازه خواست و امام حسين (علیهالسلام) امتناع فرمود. قاسم دست و پاى امام را بوسه مىزد و بر خواستهاش پاى مىفشرد. ولى امام (علیهالسلام) اجازه نمىداد تا سرانجام موفق به دريافت اجازه گرديد. وى در حالى كه اشك هايش بر گونه سرازير بود و مادرش بر در خیمه ايستاده او را نظاره مىكرد، وارد ميدان كارزار شد.
▫️کیفیت شهادت
طبری و ابوالفرج اصفهانی كيفيت شهادت حضرت قاسم را به نقل از حمید بن مسلم چنين آوردهاند:
«نوجوانى به سوى ما آمد كه چهرهاش همانند پاره ماه مىدرخشيد، عمرو بن سعید ازدی به من گفت: به خدا به او حمله مىكنم! گفتم: سبحان الله، پناه بر خدا! از اين كار چه مىخواهى، انبوه لشكرى كه دور او را گرفتهاند كارش را تمام خواهند كرد. گفت به خدا بر او حمله خواهم كرد؛ او حمله كرد و با شمشیر بر سر قاسم زد. قاسم بر روى افتاد و فرياد برآورد «عموجان».
به خدا سوگند حسين چون عقاب از جا جست و همانند شير خشمگين بر قاتل قاسم حملهور گرديد و ضربتى سخت بر وى فرود آورد. او دست خود را سپر كرد ولى آن ضربت دستش را از آرنج قطع كرد. او فریادی زد و خود را کنار کشید. گروهی از کوفیان یورش بردند تا او را نجات دهند؛ ولی او را زیر گرفتند و زیر سم اسبان لگدمال کردند تا آنکه آن ملعون جان داد.
▫️پس از چندى كه گرد غبار ميدان فرونشست، حسين(ع) را ديديم كه بر بالين آن جوان ايستاده و او پاشنههاى پاى خود را بر زمین مىسايد، امام حسين(ع) در آن حال مىگفت: «قومى كه تو را كشتند از رحمت خدا دور باشند و در روز رستاخیز جد تو از جمله دشمنان آنان خواهد بود. (بعداً لقوم قتلوک و من خصمهم یوم القیامة فیک جدک)
قاسم سرانجام پس از كشتن سى و پنج تن به درجه شهادت نايل آمد.
منابع:
-بحرانی، مدینة المعاجز، ج ۴، ص ۲۱۴-۲۱۵
- قمی، نفس المهموم، ص ۲۰۸
-موسوی زنجانی، وسيلة الدارين، ص ۲۵۳
-شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۰۸
- سید بن طاووس، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص۱۶۸
#ما_ملت_امام_حسینیم
خانهی طراحان انقلاب اسلامی
🔵اطلاع رسانی مراسم شهداکشور🔵
@shohada_keshvar
#روضه_های_مصور | شب هشتم
این جوان، جزو زیباترین جوانان عالم بود؛ زیبا، رشید، شجاع. از پدر اجازه گرفت که برود بجنگد. حضرت بدون ملاحظه اذن داد و بنا کرد به اشک ریختن. بعد این جمله را فرمود که همه شنیدهاید: خدایا خودت گواه باش، جوانی به سمت اینها برای جنگ رفته است که «اشبه النّاس خُلقاً و خَلقاً و منطقاً برسولک». حضرت به میدان رفت و جنگ بسیار شجاعانهای کرد و عدّه زیادی از افراد دشمن را تارومار نمود؛ بعد برگشت و گفت تشنهام. دوباره به طرف میدان رفت. وقتی که اظهار عطش کرد، حضرت به او فرمودند: عزیزم! یک مقدار دیگر بجنگ؛ طولی نخواهد کشید که از دست جدّت پیامبر سیراب خواهی شد. وقتی امام حسین این جمله را به علیاکبر فرمود، علیاکبر در آن لحظه آخر، صدایش بلند شد و عرض کرد: «یا ابتا علیک السّلام»؛ پدرم! خداحافظ. «هذا جدّی رسولاللَّه یقرئک السّلام»؛ این جدم پیامبر است که به تو سلام میفرستد. «و یقول عجل القدوم علینا»؛ میگوید بیا به سمت ما. | رهبر معظم انقلاب اسلامی | نماز جمعه ۱۳۷۷/۰۲/۱۸
#ما_ملت_امام_حسینیم
- تصویرسازی: فاطمه طیوب
خانهی طراحان انقلاب اسلامی
🔵اطلاع رسانی مراسم شهداکشور🔵
@shohada_keshvar
اطلاع رسانی مراسم شهدا کشور
#روضه_های_مصور | شب هشتم این جوان، جزو زیباترین جوانان عالم بود؛ زیبا، رشید، شجاع. از پدر اجازه گ
#روضه_های_مصور | شب هشتم
🔴اندر احوال شهادت حضرت علی اکبر
▫️حضرت علی اکبر، شبیهترین شخص به پیامبر، کسی که با دیدن او به یاد پیامبر میافتادند، پس از رجزخوانی وارد معرکه شد.
آنقدر جنگید، تا جایی که ناله از کوفیان برخاست (در منابع تاریخی شمار کشتهشدگان از ۴۴ نفر تا ۲۰۰نفر بلکه در برخی منابع نامعتبر تا ۲۰۰۰ نفر نیز ذکر شده است.)
▫️پس از آنکه جنگ سختی کرد و عدهی زیادی را به هلاکت رساند، نزد پدر بازگشت و گفت: «پدر جان، تشنگی مرا کشت و سنگینی آهن (زره) بی تابم کرد. آیا آبی هست؟». امام گریست و فرمود: «پسر جان از کجا آب بیاورم؟ اندکی دیگر بجنگ، به زودی جدت رسول خدا را ملاقات میکنی و از جام سرشار او سیراب میشوی، که دیگر پس از آن تشنه نگردی».
▫️کوفیان از کشتن او پروا داشتند (گویا نمیخواستند در خون او شریک شوند) تا اینکه مرة بن منقذ او را دید و گفت: گناه عرب بر گردن من باشد اگر این جوان از کنار من بگذرد و این کار را تکرار کند و من پدرش را به عزایش ننشانم. علی اکبر بار دیگر به دشمن حمله کرد و با شمشیرش آنها را میزد تا آنکه مرة ضربتی بر فرق مبارکش وارد کرد و او را نقش زمین کرد. آن گروه او را محاصره کرده، پیکر مطهرش را با شمشیر قطعه قطعه کردند.
▫️واکنش پدر
علی اکبر در آخرین لحظات عمر، ندا داد: «پدر جان، خداحافظ. این جدم رسول خداست که تو را سلام میرساند و میگوید: سریعتر به ما ملحق شو». و پس از اندکی جان سپرد.
حسین(ع) آمد، بر بالینش قرار گرفت و صورت به صورت او نهاد و گفت: «خدا بکشد مردمی را که تو را کشتند. چقدر این مردم بر خدا و هتک حرمت رسول خدا(ص) گستاخ و بیباک گشتهاند. بعد از تو، دنیا هیچ ارزشی ندارد».
▫️در این هنگام زینب(س) با سرعت (از خیمهگاه) بیرون آمد و فریاد زد: «وای برادرم، وای فرزند برادرم» و خود را بر پیکر آن جوان انداخت. حسین به سوی او آمد و او را به خیمه برد. آنگاه حسین به جوانانش فرمود: «برادرتان را (به خیمهگاه) ببرید». جوانان، او را بردند و در جلوی خیمهای که در مقابل آن میجنگیدند بر زمین نهادند.
حضرت علیاکبر اولین نفر از بنیهاشم بود که به شهادت رسید.
نظر مورخین درباره سن ایشان در هنگام شهادت، بین ۱۸ تا ۲۸سال متغیر است که از آن میان ۲۵سال درستتر است.
منابع:
- خوارزمی، مقتل الحسین، ج۲، ص۳۵
-سید بن طاووس، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص ۱۶۶ و۱۶۷
-طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری ج۴، ص۳۴۰
-ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۱۱۵ و ۸۷
-شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۱۰۷
#ما_ملت_امام_حسینیم
خانهی طراحان انقلاب اسلامی
@shohada_keshvar
#روضه_های_مصور | شب دهم
▫️دشمنان دور بدن حسينبن على(ع)حلقه زدند و هر كدامى يك ضربهاى وارد مىكنند و اين جسمِ پاك بىدفاع روى زمين افتاده، هر چه اينجا وحشيگرى وخباثت است، در خيام حرم ابىعبداللَّه روح توجه به خدا است كه موج مىزند، زنها خيام حرم بيرون آمدند، زينب(س) مىآيند به طرف قتلگاه. وقتى كه رسيد آنجا جسد عزيزش را روى زمين گرم كربلا افتاده ديد به طرف جسد عزيزش ابىعبداللَّه خطاب به جدش پيغمبر صدايش بلند شد اى جد عزيزميك نگاهى به صحراى گرم كربلا بكن، اين حسين توست كه در ميان خاك و خون مىغلتد و افتاده. بعد هم نقل مىكنند زينب دستها را زير جسد حسينبنعلى كرد؛ صدايش بلند شد پروردگارا اين قربانى را از ال محمّد قبول بفرما.| رهبر معظم انقلاب اسلامی | نماز جمعه ۱۳۶۴/۷/۵
#ما_ملت_امام_حسینیم
- تصویرسازی: فاطمه طیوب
🔵 اطلاع رسانی مراسم شهدا کشور 🔵
@shohada_keshvar
اطلاع رسانی مراسم شهدا کشور
#روضه_های_مصور | شب دهم ▫️دشمنان دور بدن حسينبن على(ع)حلقه زدند و هر كدامى يك ضربهاى وارد مىكن
#روضه_های_مصور | شب دهم
🔴خداحافظ برادر
▫️علامة مجلسی (ره) در «بحارالانوار» ذکر نموده که «چون امام مظلوم هفتاد و دو نفر از اصحاب و اهلبیت خود را دید که روی زمین افتادهاند و بیکس و تنها مانده است، متوجه خیمهها شد. «و نادی یا سکینه و یا رقیه و یا عاتکه و یا زینب و یا فاطمه، یا امکلثوم، علیکنّ منیالسلام»؛ «اهل حرم را صدا زد: ای سکینه و ای رقیه و ای عاتکه و ای زینب و ای فاطمه و ای امکلثوم خداحافظ».
▫️زنان و دختران و کنیزان چون این صدا را شنیدند، همگی از خیمهها بیرون دویدند، و صدا به گریه و ناله بلند کردند. حضرت همه را سفارش میفرمود که دلها را آتش میزد، نگاه حسرتی به ایشان کرد و آه از دل سوخته خود کشید. اهل حرم را به شکیبایی امر فرمود و راهی میدان شد.
▫️چنانکه روایت شده بعد از وداع عمومی با اهل حرم زینب را طلبید و به او وصیت کرد و سفارش اطفال و زنان را به او نمود و او را امر به صبر فرمود.
حضرت بر ذوالجناح سوار شدند که صدای گریه اهل حرم بلند شد و ناله طفلان به فلک رسید، و چون چند قدم راه رفت، دید باز صدای گریه میآید، نظر کرد دید زینب با پای برهنه میآید و میگوید: ای برادر! صبر کن حاجتی با تو دارم. حضرت ایستاد. زینب عرض کرد: ای برادر! مادرم در وقت وفات وصیت کرده، که هرگاه عازم سفر آخرت میباشی، به عوض او زیر گلوی تو را ببوسم. حضرت پیاده شد، زینب دستها به گردن امام درآورد و گلوی او را بوسید.
منابع:
- حسن بن علی یزدی، انوار الشهاده، ۱۳۶۰ ق، ص ۹۷
- مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۴۷
- مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۴۷
#ما_ملت_امام_حسینیم
🔵 اطلاع رسانی مراسم شهدا کشور 🔵
@shohada_keshvar