eitaa logo
شـــهــــدای مسـجدسـلیمان
1.7هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.2هزار ویدیو
15 فایل
شهدای مسجدسلیمان به حول و قوه الهی برای آشنایی با سبک زندگی شهدای مسجدسلیمان ارتباط با ما: @mandir_268 دعوت شهدا هستید 👇 به ما بپیوندید🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎥 آقای پزشکیان این تونل ها رو بشمار !!! پزشکیان رو ببرید اتوبان بزرگ لرستان بسمت خوزستان ببینه که فقط داخل همین یه رقم اتوبان در دل کوهستان جمهوری اسلامی ۸۰ تونل زده اندازه کل تونل های ترکیه 😏 بخاطر رسیدن بقدرت، مملکت رو سیاه نشون ندین! اینا فقط یه گوشه اس! ما از کاندیداهای خوش خبر حمایت می‌کنیم 😄 نه از بد خبر! 📆۱۴۰۳/۳/۲۹ 🇮🇷 خـــــ♥️ــوش‌خبـر 👇👇 @gooodnews_ir
👌‏این شکلی پای کار انقلاب بودن حتی وسط میدون جنگ هم از ( رأی ) دادن غافل نشدن.. مراقب باشیم مدیون ‎خون_شهدا نشیم👉 (عج)♡ شـــهــــ مسـجدسـلیمان ـــــدای @shohada_masjedsoleiman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✋۶ روز تا عید هم‌عهدی (غدیر)💐 ▫️فرازی از فرموده‌های پیامبر(صلوات‌الله‌علیه‌و‌آله) در روز غدیر: 🔸بدانید که مهدی علیه السلام وارث همه علوم است و بر همه آنها احاطه دارد. 🔹 ألَا إِنَّهُ وَارِثُ كُلِّ عِلْمٍ وَ الْمُحِيطُ بِه‏... 📚 بحار الأنوار، ج۳۷، ص: ۲۱۴. ✋۶ روز تا عید هم‌عهدی (غدیر)💐 (عج)♡ (عج)♡ شـــهــــ مسـجدسـلیمان ـــــدای @shohada_masjedsoleiman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بعضی‌ها را هر چقدر بخوانی خسته نمیشوی! بعضی‌ها را هر چقدر گوش دهی عادت نمی‌شوند! بعضی‌ها هرچه تکرار شوند باز بکرند و دست نخورده! مثل ...❤️ 🕊 (عج)♡ شـــهــــ مسـجدسـلیمان ـــــدای @shohada_masjedsoleiman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
• ⚘️برگرفته‌ از زندگی‌ شهید محمد محبی‌ نورالدین وند "پیش خودت بماند" پلاستیک گیلاس و آلو را از دسته موتور آویزان میکنم و جک را بالا میکشم. از جلوی مغازه که دور می زنم، چشمم به سردر ساختمان آن سوی خیابان می افتد و می ایستم. به یکباره تمام خاطرات دوران کودکی برایم تازه میشود: همه چیز از آنجایی شروع شدکه مدادم رافراموش کرده بودم و هر لحظه می ترسیدم معلم متوجه شده و مواخذه­‌ام کند.پسری که روی نیمکت جلویی می­‌نشست ناگهان به سمتم برگشت و مداد تراش خورده ای روی میزم گذاشت. آرام گفتم:«ممنون. برش میگردانم.» لبخندی زدو گفت:«پیش خودت بماند.» و اینطور شد که یک مداد واسطه دوستی ما شد.۹ساله بودیم که آژیر جنگ به صدا در آمد.از آن روز دیگریک جا بند نمیشد. در دفتر بسیج ثبت نام کرد و در کنار درس، برخی فعالیت های مسجد امام رضا(ع) را نیز برعهده گرفت.ابتدایی را که در مدرسه شهید مدرس تمام کرد،از طرف بسیج مدرسه راهنمایی فردوسی، به جبهه اعزام شد.از عملیات بیت المقدس که برگشت، دو تا کمپوت گیلاس گرفتم تا به دیدنش برم.خانه‌شان در کارگری بی بیان بود و کمی تا خانه ما فاصله داشت.چهره اش بر اثر آفتاب، کمی سوخته بود ولاغر شده بود. با دیدنم ذوق زده ازجا برخاست ومحکم بغلم کرد. گوشه ای نشستیم وآنقدرگرم صحبت شدیم که وقت اذان شد. او از تجربه سخت جنگ می‌گفت و من از شادی و گل پاشی مردم از آزادسازی خرمشهر.من بیشتر شنونده بودم چرا که خبرها همه پیش او بود.از فرماندهان گفت،از سنگرها، از نماز جماعت بر رمل ها، از بوی آب، از سرخی لاله­‌ها، از صدای خمپاره و از بیسیم هایی که هرگز پاسخ داده نشدند.دفعه بعد که از جبهه و عملیات والفجر برگشت، خیلی پخته تر به نظر میرسید.حسابی مرد شده بود.این بار با کیسه ای پر از آلو به پای خاطراتش نشستم.با تغییر محل زندگی خانواده­‌ام، در آستانه ورود به دبیرستان، از یکدیگرجدا شدیم اماکم و بیش خبرهایش به گوشم می­رسید.چند باری که تلفنی صحبت کرده بودیم متوجه شده بودم که برای سپاه قدس، کودکان و نوجوانان کلاس درس اخلاق و قرآن برگزارمیکند.در آخرین تماسش خبر داد که قرار است به شلمچه برود.آن موقع ۱۷ ساله بودیم.چندهفته بعد من هم به همان منطقه اعزام شدم. موقع رفتن به مادرم گفتم که نگران نباشد. محمدهم آنجاست.میروم پیشش. مادرم اشک هایش را پاک کرد و گفت:« آخر مگر جنگ تو و محمد را میشناسد؟ اگر ۲۴ساعت هم کنارهم باشید باز دل نگرانم. چاره ای نیست. برو مادر. هر دویتان را به خدا میسپارم.» به منطقه که رسیدم، پرس و جو کردم تا پیدایش کنم. یکدفعه دیدم کسی از دور با جعبه ای به طرفم می آید. دقت که کردم دیدم خودش است. یکی دو هفته از رفتنم می گذشت که اتفاق افتاد آنچه از آن می ترسیدم. خورشید در آستانه غروب بود و آسمان رو به سرخی میرفت. صدای تیر و خمپاره گوش هایمان را پر کرده بود و مهمات رسانی نیازی اساسی به شمار میرفت. به سختی میان گرد و خاک، وسایل را منتقل میکردیم. کمی آنطرف تر کسی تیر خورد و افتاد. دیدم محمد تفنگی برداشت و خشابش را چک کرد. گفتم: «کجا؟» ... ادامه ...👇
شـــهــــدای مسـجدسـلیمان
• ⚘️برگرفته‌ از زندگی‌ شهید محمد محبی‌ نورالدین وند "پیش خودت بماند" پلاستیک گیلاس
• گفت:«میروم جای او را پر کنم.» و به سرباز زخمی اشاره کرد. اضطراب تمام وجودم را پر کرد. با لرزش از جیبم سربند سبزی بیرون آوردم و دور سرش بستم. لبخندی زد و گفت:«ممنون. برش میگردانم.» گفتم:«پیش خودت بماند.» جعبه ها را که رساندم، دوان دوان به سمتش برگشتم. در یک لحظه دیدم تفنگ هنوز در دستش است اما در لحظه بعد، به پایین افتاد. قلبم تند میزد و چشمانم میسوخت. بالای سرش که رسیدم دیدم سربندش سرخِ سرخ است، صورتش بر خاک افتاده و لاله ای بر پیشانی اش روییده. نمیدانستم صورتم از عرق پیشانی ام است که خیس میشود یا از اشک چشمانم. در تمام لحظات بعد از او حسرت این را خوردم که فراموش کردم بگویم، یا حسین(ع) سربند را با همان مدادی نوشته بودم که آن روز به من داد. با صدای بوق ماشینی به خودم می آیم و میبینم هنوز با موتور گوشه خیابان ایستاده­‌ام. از سر حسرت آهی میکشم و موتور را روشن میکنم. ساختمان رو به رو، دبیرستان شهید داریوش محمدی است که او دو سال و من یک سال در آن درس خواندم. پس آنکه پیکرش را از شلمچه به مسجد سلیمان منتقل کردند، با حضور اقشار مختلف مردم و خانواده شهدا، در گلزار شهدای کلگه به خاک سپرده شد. چند روز بعد هم نامش در کنار باقی شهدای دانش آموز روی برد مدرسه نصب شد. نگاهی به پلاستیک میوه می­ اندازم و یادم می آید بچه­‌ها درخانه منتظرند تا بروم و برایم از خاطرات اردوی مدرسه بگویند. آمده بودم برای دورهمی کوچکمان خوراکی بگیرم و حال که دارم فکر میکنم می بینم انتخاب درستی داشتم. چه چیز بهتر از گیلاس و آلو؟ 🕊 •مولود به تاریخ ۱۳۵۰/۱/۷ •پرواز به وقت ۱۳۶۷/۳/۲۴ خرمشهر، شلمچه ،عملیات بیت المقدس۷ 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 (عج)♡ شـــهــــ مسـجدسـلیمان ـــــدای @shohada_masjedsoleiman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎁 ─┅═༅𖣔✾﷽✾𖣔༅═┅─ 📣اعلام برندگان مسابقه" شهید شناسی " 🌷 ضمن تشکر از کلیه شرکت کنندگان در این مسابقه ✅جواب مسابقه:🕊 🌷اسامی برندگان به قید قرعه به شرح ذیل اعلام می گردد: 🏅خانم مهرناز رحیمی 🏅خانم لاله عیدیوند 🏅خانم زینب مهمدی 🏅خانم زهرا زارع 🏅خانم حسنا یکتامرد 🏅خانم الهه فلاح 🏅خانم عادله هوشمند 🏅خانم مهناز رحیمی 🏅خانم سانیا مهمدی 🏅آقای حسین عباسی 🏅آقای علی عیدیوندی 🏅آقای محسن سلیمان نتاج ساسی 🏅آقای سیدابوالقاسم حسینی 🏅آقای مهزیار مرادی ❗️عزیزان برنده فقط تا ساعت ۲۰ روز چهارشنبه ۳۰ خرداد ماه فرصت دارند شماره کارت خود را به آی دی @mandir_268 جهت دریافت جایزه ارسال نمایند.‼️🙏 ┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ شـــهــــ مسـجدسـلیمان ـــــدای @shohada_masjedsoleiman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🔹امام خامنه ای: ،هم علم است، هم ایمان؛هم سنت هست،هم تجدد؛هم نظر هست، هم عمل؛هم عشق هست،هم عقل. ♦️گرامیباد ۳۱ خرداد سالروزشهادت عارف زاهد دکتر چمران (عج)♡ شـــهــــ مسـجدسـلیمان ـــــدای @shohada_masjedsoleiman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷 ۳۱ خرداد سالروز شهادت یکی از عجیب ترین انسان های تاریخ بشریت و از بنیانگذاران جبهه مقاومت و حزب الله لبنان، دکتر مصطفی چمران گرامی باد. 🔸شهیدی که مانند شهید آوینی در سراسر این کره خاکی شبیه هیچ کس نبود! قرار بود که وقتی آوینی از سفر فکه برگشت در خصوص شهید چمران یک مستند بسازد اما خواست خدا این بود که سید در فکه آسمانی شود تا حال روایت شهادت چمران و لحظات آخر عمرش را از زبان خودش بشنویم. 👇 @ravayatefathavini
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷زیارت نامه ی 🌷 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم (عج) ♡ شـــهــــ مسـجدسـلیمان ـــــدای @shohada_masjedsoleiman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•┈┈••✾🌿🕊🌿✾••┈┈• 🔸 وارد اتاق شدم دیدم مصطفی روی تخت دراز کشیده فکر کردم خواب است. گفت: «من فردا شهید می‌شوم. ولی می‌خواهم شما رضایت بدهید اگر رضایت ندهید شهید نمی‌شوم ... من فردا از اینجا می‌روم و می‌خواهم با رضایت کامل شما باشد». آخر رضایتم را گرفت. نامه‌ای داد که وصیتش بود. گفت: «تا فردا باز نکنید». 🔹‌ بعد دو سفارش به من کرد: «اول اینکه ایران بمانید». گفتم: «ایران بمانم چه کار؟ اینجا کسی را ندارم». گفت: «نه تعرب بعد از هجرت نمی‌شود. ما این جا حکومت اسلامی داریم و شما تابعیت ایران دارید نمی‌توانید برگردید به کشوری که حکومتش اسلامی نیست حتی اگر آن کشور خودتان باشد». گفتم: «پس این همه ایرانی که در خارج هستند چه می‌کنند؟» گفت: «آن‌ها اشتباه می‌کنند. شما نباید به آن آداب و رسوم برگردید هیچ وقت!» 🔹 دوم هم این بود که بعد از او ازدواج کنم. گفتم: «نه مصطفی. زن‌های حضرت رسول(ص) بعد از ایشان...» که خودش تند دستش را گذاشت روی دهنم. گفت: «این را نگویید. این، بدعت است. من رسول نیستم». گفتم: «می‌دانم. می‌خواهم بگویم مثل رسول کسی نبود. من هم دیگر مثل شما پیدا نمی‌کنم». ..... ✴️ نگاهش کرد. گفت: «یعنی فردا که بروی دیگر تو را نمی‌بینم؟» مصطفی گفت: «نه». 📗 از کتاب نیمه پنهان ماه خاطرات غاده همسر دکتر مصطفی چمران •┈┈••✾🌿🕊🌿✾••┈┈• ۳۱ خرداد سالروز شهادت دکتر مصطفی چمران (عج)♡ شـــهــــ مسـجدسـلیمان ـــــدای @shohada_masjedsoleiman