eitaa logo
🌷دایرةالمعارف شهدا🌷
229 دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
3.6هزار ویدیو
14 فایل
⭕این کانال حاوی مطالب مربوط به شهدای انقلاب ، شهدای جنگ تحمیلی ، شهدای ترور ، شهدای محور مقاومت و شهدای مدافع حرم می باشد. شامل زندگی نامه و ابعاد شخصیتی شهدا🌷 🆔 @shohada_tmersad313 ❤زندگی زیباست اما شهادت زیباتر❤
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📸رونمایی از سنگ جدید مزار شهید حججی 🌷 در طراحی سنگ جدید مزار شهید محسن حججی قطعاتی از مضجع سه امام شهید استفاده شده است.
. . ✂برشی از کتاب توی عالم رؤیا فکر می‌کردم تازه ازدواج کردیم و خدا هنوز حلما و زهیر رو بهمون نداده. داخل اون صحرای سرسبز،‌ ریل راه‌آهن بود. من سمت راست ریل وایستاده بودم و تو سمت چپش. دست همدیگه رو گرفته بودیمو توی صحرا راه می‌رفتیم. صدای سوت قطار که اومد، دستامون رو از هم جدا کردیم. یک عالمه ابر سفید از آسمون اومدن پایین و دور تو رو گرفتن. من می‌خندیدم و تو ابرا رو با دستت پس می‌زدی وقتی که قطار نزدیک شد، من سوار شدم و تو روی ابرها دنبال من می‌اومدی. من از پنجره برای تو که سوار ابرا بودی دست تکون می‌دادم. تعبیرش چی میشه فاطمه؟ . 🔹 🔹 🔹 . . ۱۰۰صفحه|۱۱۰۰۰تومان . 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 . 🌏خرید اینترنتی https://plink.ir/YLnPJ 📞مرکز پخش 02537840844 📲پیامکی 3000141441 🏢خرید حضوری  قم،خیابان معلم،مجتمع ناشران،طبقه اول،واحد 131
🕊قسمتی از دلنوشته شهیدرسول خلیلی🕊 اگه یه روز فرشته ها بگن چی میخوای از خدا دستهامو باز میکنم و میگم با خواهش و دعا شهادت شهادت همه آرزومه شهادت شهادت رویای ناتمومه خدایا عاقبت ما را با شهادت ختم بخیر بگردان ساعت ۲۳:۵۵ شب شنبه ۱۳۸۳/۱۲/۲ 🌷شهید 🌷 یاد شهدا با صلوات🌷
روزی برای تحویل امانتی به شهر "تبنین" رفته بودیم، در راه برگشت صدای اذان آمد، احمد گفت: کجا نگه می‌داری تا نماز بخوانیم؟ گفتم: ۲۰ دقیقه‌ی دیگر به شهر می‌رسیم و همانجا نماز می خوانیم. از حرفم خوشش نیامد و نگاه معنا داری به من کرد و گفت: من مطمئن نیستم تا ۲۰ دقیقه‌ی دیگر زنده باشم و نمی‌خواهم خدا را در حالی ملاقات کنم که نماز قضا دارم دوست دارم نمازم با نماز امام زمان (عج) و در همان وقت به سوی خدا برود. 🌷شهید 🌷 راوی: دوست شهید
🍃🌷🍃🌷🍃 🌸✨مرام‌های خاص زیاد داشت اما بعضی چیزها برایش قانون بود و داشت و یکی از آن خط قرمزها این بود: محمد حسین همیشه یکی از دیوارهای خوش اندازه که چشم‌خورش از بقیه جاها بیشتر بود را به عکس تعلق می‌داد و تو باید قبول می‌کردی که به واسطه عکس شهدا حرمت حضور شهدا را در خانه رعایت کنی و گرنه ... . 🌸✨قرارداد که تمام می‌شد و خانه را که می‌خواستیم عوض کنیم بعضأ عکس‌ها هم نو می‌شد! یادم هست وقتی پوسترهای کم عرض شهدا مد شده بود محمدحسین کلی ذوق زد که عکس‌های بیشتری را می‌تواند در خانه جا بدهد. راوی: همسر شهید 🌷
▫️سبک زندگی شهدا در بحث حلال و حرام و رعایت مسائل شرعی خیلی مقید بود، در هر شرایط و مکانی با رعایت ادب و احترام امر به معروف میکرد. پشت گوشی همراهش این برچسب را زده بود: گناه یعنی خداحافظ حسین در ایام خاص مثل محرم ٬فاطمیه٬و نیمه شعبان جلوی مغازه ایستگاه صلواتی برپا می کرد، در گلزار شهدا زیاد به قطعه جاویدالاثرها سر میزد. همیشه خنده رو بود و می خنداند، به همت مادرش از کودکی به خواندن زیارت عاشورا و حدیث کساء علاقه مند شده بود. 🌷شهید
🌷خاطره‌ای‌از‌شهید 🌷 ◽️چندماہ بعد عقدمون من و محمدم رفتیم بازار من دوتا شال خریدم. یڪیش شال سبز بود ڪہ چندبار هم پوشیدمش. یہ روز محمد بہ من گفت: اون شال سبزت و میدیش بہ من؟ حس خوبی بہ من میده ... ◽️شما سیدی و وقتی این شال سبزت هـمراهمہ قوت‌قلب می‌گیرم ... خودش هـم دوردوزش ڪرد و شد شال گردنش ڪہ هر ماموریتی ڪہ میرفت یا بہ سرش مےبست یا دور گردنش مےانداخت ... ◽️و در ماموریت آخرش هـم هـمون شال دور گردنش بود ڪہ بعد شهادتش برام آوردن ... ✍ بہ روایت همسربزرگوار شهید🕊 💫شادی روح شهداء صلوات💫
✍بر بال خاطره ها 🌷چند وقت از شهادت علی جان می گذشت ساعت ۱۰ شب یکدفعه امیر محمد آمد گفت 🌷بابا آمده. بابا آمده بابا آمده بیاید دنبالم همه با تعجب به امیر محمد نگاه می کردیم که رفتیم داخل اتاق خواب گفت ببین بابا اینجاست پیراهن بابا را گرفت 🌷وبااشک و خنده بومی کرد . می گفت بوی بابا میده .بوی بابا میده 🌸و آن شب پیراهن بابا را پوشید و بعد از مدتها با آرامش خوابید 🌸راوی پدر شهید 🌸امیر محمد فرزند شهید
🔸 فرمانده‌ای که از شلوغی مراسم تشییعش می‌ترسید ... یڪ روز بعد از پایان عملیات والفجر۸ تویوتا را روشن کرد و به سمت آبادان حرکت کردیم. حالش آشفته بود تا به حال اینگونه او را ندیده‌ بودم، یک به یک شهدا را یاد می‌کرد و برایشان گریه می‌کرد، گفتم حالا چرا اینقدر ناراحتی گفت: «بیشتر برای زمان بعداز شهادتم ناراحتم» متوجه حرفش نشدم با تعجب گفتم: بعداز شهادت که ناراحتی نداره ! گفت: « برای ما داره از آنجایی که من فرمانده بودم، مردم و مسئولین مرا می‌شناسند. ناراحتم و می‌ترسم از آن روزی که وقتی شهید بشوم، تشییع جنازه‌ام شلوغ شود، مسئولین بیایند، برایم تبلیغات ڪنند. کل استان اعلامیه پخش کنند. این است که برای بعداز شهـادتم هم ناراحتم ، من خودم را شرمنده شهدایی که واقعاً زحمت کشیدند و نامی از آنها نیست می‌دانم. با این اعتقادی که داشت، خدا به او عنایت کرد و بعد از شهادتش، مفقود ماند و تشییع نشد. مدتها از زمان شهادتش گذشت تا اینکه در سال ۱۳۷۴بهمراه هفتاد و چند تن از شهدای مازندران تشییع شد. ✍ راوی: همرزم شهید ۲۵کربلا ۸
⚘﷽⚘ 🌹تقـــدیم به شیـرمردان مدافــع حـــرم🌹 ما "غیرتمان" گوشه ای از غیرت "سقاست" ناموس تشیع "حرم زینب کبری ست" مانند "اباالفضل" شدن فرض محال است لیکن همه ی هستی ما "زینب کبری است اطراف حرم گرچه پُر از "خولی و شمر" است دنیای تشیع "سپر زینب کبری ست" "شیران مدافع" دلتان شاد که عباس همراه شما در حرم زینب کبری ست
.: مکتب حاج قاسم متوقف نخواهد شد :. 🎨 طراح: صابر شیخ رضایی 🆔 @shohada_tmersad313