من زندگی عروس های امروز را قبول ندارم ما خیلی به هم محبت داشتیم شش ماه عقد کرده بودیم انگار ده سال بود و هر وقت حاجی می خواست برود جبهه تا لحظه ای که اتوبوس میرفت من گریه می کردم 😭و من خیلی حاجی را دوست داشتم 😭😭
⬇️⬇️⬇️⬇️
خیلی حاج اقا را دوستش داشتم😭 دلم برایش تنگ میشد😭 و وقتی می آمد همش گریه میکردم 😭و میگفتم کی میخواهی بری و دو روزبیشتر نمی ماند.😭😭
*در کتاب خیلی از مصیبت هایی که در این هشت سال کشیدم آورده نشده است😭😭
⬇️⬇️⬇️⬇️
در آن روزها با توجه به اینکه پسرم در بمباران نهاوند از ناحیه چشم ضربه خورده بود و با وجود اینکه همه خانواده من به شهر رفته بودند چون حاجی را برای معالجه به آلمان برده بودند من در منزل خودمان ماندم و گفتم چشم امید حاجی از راه دور به همین زنگی هست که به ما میزند و اصلا به حاجی نگفتم که چشم پسرش آسیب دیده است.😭
⬇️⬇️⬇️⬇️
حاجی حتی بعد از جانباز شدن هم دست از نبرد بر علیه باطل برنداشت و در عملیات مرصاد هم شرکت کرد.😭😭
━━━💠🌸💠━━━
کتاب «آب هرگز نمیمیرد» به قلم حمید حسام روایتگر خاطرات بنده از دوران دفاع مقدس است که موفق شد تقریظ رهبر انقلاب را دریافت کند..
━━━💠🌸💠━━━