🌸🍃🌹🍃🌺🍃🌼🍃🌷🍃
#رمان_عشق_باطعم_سادگی
#قسمت_18😍✋️
_برمیدارم دستم و بازکن اون اخم ها رو یادم افتاد ازمن متنفری!
نمیدونم صدام لرزید یا نه ولی حس کردم دوباره چرخیدن نگاه امیرعلی رو, روی صورتم ...ولی
من جرئت نکردم سربلند کنم قلب بی تاب و فشرده ام هشدار میدادچشمهام آماده باریدنه!
عمو احمد دوباره سوئیچ پرایدی رو که تازه خریده بود به جای اون پیکان قدیمی بامزه اش که من
خیلی دوستش داشتم وکلی خاطره, داد به امیر علی و رو به من گفت: محیا جان خونه ما نمیای
دخترم؟
مثل بچه ها داشتم عقب جلو میشدم و کنار عطیه وایستاده بودم
_ نه مرسی عمو جون دیگه
دیروقته میرم خونه.
عمه نزدیکم اومد
_خب بیا بریم شب خونه ما بمون عمه... من خودم به هادی زنگ میزنم!
نمیدونم چرا خجالت کشیدم و لپهام گل انداخت ...
عطیه بلند خندید
_ اوه چه خجالتی هم میکشه حالا...خوبه یک شب درمیون خونه ما می خوابیدی
ها حالا که بهتره دیونه دیگه نامحرمم نداری!
حس کردم همه صورتم داغ شدو همزمان با عمه به عطیه چشم غره رفتم... راست میگفت شبهای
زیادی خونه عمه میموندم به خصوص تابستونها یا عطیه میومد خونمون یا من میرفتم اونجا ولی
حالا حس غریبی داشتم!
عمه از من طرفداری کرد
_خب حالا بچه ام با حیاست تو خجالت بکش!
عطیه بامزه خنده اش رو جمع کردو چشمکی به امیر علی که درست روبه رومون بود زد... تازه
فهمیدم امیرعلی هم حسابی کلافه شده از این حرف نامربوط عطیه و تعارف عمه!
عمه محکم بغلم کرد
_پس...فردا ظهر نهار منتظرتم
پوف کشیدن آروم امیر علی رو شنیدم چون همه فکر ذهنم شده بود عکس العملهاش ...انگاردیدن
من اونم دو وعده پشت سر هم واقعا دیگه ته ته عذاب بود براش!
اومدم مخالفت کنم که عمه یک بوسه محکم کاشت روی گونه ام
_نه نیار عمه یک ماه عقد کردین
این قدر درگیر مراسم خونه بابا و روضه بودیم که نشده درست عروسم و پا گشا کنم! منتظرتم.
خنده ام گرفت یک دفعه عمه برام شد مادرشوهر و انگار عطیه هم همفکر من شده بود که گفت:
این یکی رو دیگه نمی تونی ناز کنی ! این دعوت شخص شخیصه مادرشوهره!
عمو احمد بلند خندید و عمه همدم باز به عطیه چشم غره رفت
_این قدر اذیت نکن دخترم و
مادرشوهر چیه؟! من برای محیا همیشه عمه ام!
عطیه با خنده ابرو بالا مینداخت باز نگاهش به امیر علی بود
_بیا تحویل بگیر... مامانت طرف
عروسشه ولی غصه نخور داداش من هستم یک خواهر شوهر بازی دربیارم براش کیف کنه!
معلوم بود امیر علی خنده اش گرفته از این تخس بازیهای عطیه ولی سعی میکرد نخنده_بس کن
عطیه نصفه شبه...
اجبارا نگاهش چرخید روی من
_بریم محیا؟
بازهم من خوشحال شدم از این اجبار به خاطره بقیه... لبخندی به صورتش پاشیدم
_ بریم....
🌸🍃🌼🍃🌷🍃🌻🍃🌺🍃
@shohada_vamahdawiat
<======💖🌻💖======>
13.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مداحی حاج مهدی رسولی
برای شهید محسن حججی بسیار زیبا😔
#حاج_مهدی_رسولی
#گاندو
➡️🌷🌼💝
#ماه_شعبان
#منتظر_می_مانیم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#کانالشهداءومهدویت
@shohada_vamahdawiat
<======💖🌻💖======>
3.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ_تصویری
✍سخنرانی حاج آقا دانشمند
🎥موضوع: جونی بکن گناه نکن
@shohada_vamahdawiat
<======💖🌻💖======>
💢زیارت عاشورای نیمه کاره
🔹قسمتش این نبود که برگردد. دوره 45روزهاش تمام شد. باید وسایلش را جمع میکرد و برمیگشت به شهر نجفآباد. منصرف شد. رفت به دفتر و برای سه روز ادامه خدمت داوطلب شد. قرار شد بعد از تمام شدن آن سه روز برگردد به شهرستان خودش. صبح روزهای بعد مشغول خواندن زیارت عاشورا بود که خبر دادند باید اعزام شوند به ماموریت. معطل نکردند. زیارت عاشورا را نیمه رها کردند و با همکارانش اعزام شدند. در مسیری که به سمت موقعیت مشخص شده حرکت میکردند، اشرار و ضد انقلاب تله افنجاری کار گذاشته بودند. ماشینشان با تله برخورد میکند و منفجر میشود. زیارت عاشورای آقا مهدی و سرهنگ غلامی تکمیل میشود. هر دو به شهادت میرسند.
➥ @shohada_vamahdawiat
⛔️ ورود امام زمان ممنوع!!!
شوخی نبود که، شب عروسی بود! همان شبی که هزار شب نمیشود. همان شبی که همه به هم محرمند. همان شبی که وقتی عروس بله میگوید به تمامی مردان داخل تالار محرم میشود...
همان شبی که فراموش میشود «عالَم محضر خداست». آهان یادم آمد! این تالار محضر خدا نیست. تا میتوانید معصیت کنید! همان شبی که داماد هم آرایش میکند...
همه و همه آمدند اما ای کاش امام زمانمان هم می آمد، حق پدری دارد بر ما. مگر میشود او نباشد؟! عروس برایش کارت دعوت نفرستاده بود، اما آقا آمده بود... به تالار که رسید سر در تالار نوشته بودند: «ورود امام زمان ممنوع!!!»
دورترها ایستاد و گفت: «دخترم عروسیت مبارک ولی... ای کاش کاری میکردی تا من هم میتوانستم بیایم... مگر میشود شب عروسی دختر، پدر نیاید؟! من آمدم اما...»
گوشهای نشست و برای خوشبختی دخترش دعا کرد... چه ظالمانه یادمان میرود که هستی. ما که روزیمان را از سفرهٔ تو میبریم و میخوریم اما با شیطان میپریم و میگردیم... میدانم گناه هم که میکنیم باز دلت نمیآید نیمهشب در نماز دعایمان نکنی...
اشتباه میکنند. این روزها نه مانتوهای تنگ و جلو باز مُد است، نه ساپورتهای رنگارنگ، نه انواع شلوارهای پاره و مدلهای موی غربی و نه روابط نامشروع و دزدی. این روزها فقط «درآوردن اشک مهدی فاطمه» مُد شده...
➡️🌷🌼💝
#ماه_شعبان
#منتظر_می_مانیم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#کانالشهداءومهدویت
@shohada_vamahdawiat
<======💖🌻💖======>
#به_یاد_شهدا
#شهید_مرتضی_ابراهیمی
درخط ولایت وپشتیبان ولایت فقیه باشید که چراغ راه است .نگذارید که دشمن چه از راه جنگ سخت،چه از راه جنگ نرم دین وکشورتان را ازشما بگیرد
شادی روح پاک همه شهدا #صلوات
@shohada_vamahdawiat
<======💖🌻💖======>
@Maddahionlinمداحی آنلاین - مرگ جهالیت .mp3
زمان:
حجم:
3.22M
♨️مرگ جاهلیت
🎙 #پادکست ویژه #امام_زمان(عج)
👌بسیار شنیدنی
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
@shohada_vamahdawiat
<======💖🌻💖======>
🌷مهدی شناسی ۱۸۶🌷
🔷زیارت آل یاسین 🔷
🌹السلام علَیک أیها المقَدم المأمول🌹
🍃مقدم یعنی جلو بودن، جلو قرار داده شده. مأمول یعنی مورد توقع و طلـب بـودن، مـورد أمـل و آرزو،و بیشتر در مواردی بکار میرود که حصول آن بعید و دور است.
⬅️احتمالات در ترکیب و معنای "المقدم المأمول"
1⃣اگر به صورت موصوف و صفت معنا کنیم، که مقدم موصوف باشد و مأمول صفت؛ "سلام بر تـو ای مقـدم و پیش رویی که مورد آرزو هستی."
2⃣ به صورت صفت و موصوف معنا کنیم، که مقدم صفت باشد و مأمول موصوف؛ "سلام بر تو ای آرزویـی که مقدم هستی"
✅وجود مقدس امام زمان آرزوی ماست.
⬅️ هنگام سحر سید بن طاووس ،در سرداب مقدس دعـایی از مـولا و صـاحبش ولـی عصـر شـنید کـه در آن حضـرت اینطـور دعـا مـی نمودند و برای شیعیانشان طلب از خداوند طلب مغفرت می کردند:"خداوندا شیعیان ما از زیادی گل ما خلق شـده انـد.خداوندا گناهانشان را بیامرز..."
⬅️مؤمنان و شیعیان حضرت که وجـودشان با وجود ایشـان سرشـته اسـت و تمـام وجود و هویتشان را در هستی امامشان می دانند و امام خـویش را تنهـا راه و تنهـا باب به سوی خدا می بینند، در آرزوی لقـاء و وصال مـولای خویشـند.
⬅️خصوصـاً در سالهای طولانی غیبت که با طول در فراق مولایشان سوخته و ساخته اند صبح و شـام در طلب و آرزوی ولی و آقای خویشند و به او دل بسته اند.
💖💖💖💖💖💖💖💖
#مهدی_شناسی
#قسمت_186
#زیارت_آل_یاسین
#شهداء_ومهدویت
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59