eitaa logo
شهداءومهدویت
7.1هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
28 فایل
دفتر نوشته‌هایم را سفید می‌گذارم مولا جان! بی تو بودن که نوشتن ندارد درد دارد … (یارب الحسین اشف صدرالحسین بظهور الحجة) 🤲 ادمین تبادل: @Yassin_1234 شنوای حرفهاتون هستیم @Yare_mahdii313 مدیرکانال: @shahidbakeri110
مشاهده در ایتا
دانلود
AUD-20210214-WA0002.mp3
1.82M
تجدید عهد روزانه با امام زمان (عج) 🤍 ❤️ با صدای استاد : 👤فرهمند 🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤 التماس دعای فرج @shohada_vamahdawiat <======🏴🌻🏴======>
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽ او حاضر و ما منتظران پنهانیم هرچند که از غیبت خود میخوا با این همه ای روشنی جاویدان تا فجر فرج منتظرت می مانیم #تعجیل_فرج_صلوات💚 #اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ ➥ @shohada_vamahdawiat
6.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⛅️«مانُوْری برای ظهور» (قسمت اول) ارسالی یکی از اعضای محترم کانال @shohada_vamahdawiat <======🏴🌻🏴======>
♥⃟🥀 🧡⃟⚡️ڍام‌شـ🔥ـیـطـاݧـے🧡⃟⚡️ ⬇️ 🔱⃟☄‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ــہـ۸ــہـہـ۸ــہــہـ۸ــہـہـ۸ــہــ 🔱⃟☄ سرم راتکون دادم وبه گوشه ی اتاق جایی که اون شیطان خبیث باچشمای اتشینش ایستاده بود, نگاه کردم. اقای موسوی از درون کیفش یک نوشته دراورد فک کنم سوره ی جن باچهارقل بود,آویزون کرد چهار گوشه ی اتاق,یکدفعه دیدم خبری از اون شیطان نیست,ناپدید شده بود ,اما وقتی خوب نگاه کردم دیدم از پشت پنجره ی اتاق زل زده توچشام,با چشام به پنجره اشاره کردم, اقای موسوی منظورم رافهمید,پاشد پنجره راکه مامان برای تهویه هوا بازگذاشته بود بست وپرده هم کشید. خوشحال بودم که یکی پیداشده بدون اینکه کلامی حرف بزنم ,میفهمه وباورم داره ,اخه میترسیدم اقای موسوی هم مثل بابا ومامان فک کنه من دیوونه شدم. اقای موسوی درراباز کردوبابا راصدا زدوگفت: اقای سعادت من یک لحظه بیرون میایستم شما دستهای دخترتون رابازکنید. بابام باترس گفت: مطمینین خطری نداره؟ اخه میترسم مثل امروز یکدفعه به جایی حمله کنه... موسوی:نه اقای سعادت,اتفاقا دخترخانمتون ازمن وتوهم هوشیارتر وفهیم تره,اون حرکتش هم علتی داشته که اگرصلاح بود بعدا به شما عرض میکنم. حالا چادرم راسرکردم وراحت نشستم روصندلی کنارمیز مطالعه ام,دوباره اقای موسوی امد ,داخل وگفت دخترم به من اعتماد کن از اولین روزی که وارد این حلقه شدی تا همین ساعت را,هر اتفاقی افتاده برام بنویس.. شروع کردم به نوشتن,اقای موسوی هم روبه قبله مشغول خوندن دعاهایی از داخل مفاتیح شد.. ...↻ 🌻 🌻🌻 🌻🌻🌻 @shohada_vamahdawiat <======🏴🌻🏴======>
وقتی بهم گفت «ازت راضی نیستم» انگار دنیا روی سـرم خراب شده بود پـــرسیدم: «واسه چی؟» گــفت:چــرا مــواظب نیستی میدونی اینا رو کی فرستاده میدونی اینا بیت المال مسلموناس؟! همه‌ش امانته! گفتم: حاجی میگی چی شده یا نه؟ دستش را باز کرد تا حبّه قند خاکی تـوی دستش بود دم در چادر تدارڪات پیدا ڪرده بود! @shohada_vamahdawiat <======🏴🌻🏴======>
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
غروب روز دوازدهم ذى الحجّه است. ما چهار روز است كه در راه هستيم. اين چهار روز را شتابان آمده ايم. افراد كاروان خسته شده و نياز به استراحت دارند. اكنون به حد كافى از مكّه دور شده ايم. ديگر خطرى ما را تهديد نمى كند. خوب است در جاى مناسبى منزل كنيم. غروب آفتاب نزديك است. مردم، اين جا را به نام وادى عَقيق مى شناسند. امام دستور توقّف مى دهد و خيمه ها بر پا مى شود. عدّه اى از جوانان، اطراف را با دقّت زير نظر دارند. آيا آن اسب سوارانى كه به سوى ما مى آيند را مى بينى؟ بگذار قدرى نزديك شوند. آنها به نظر آشنا مى آيند. يكى از آنها عبد الله بن جعفر (پسر عموى امام حسين(ع) و شوهر حضرت زينب(س) ) است. او به همراه دو پسر خود عَوْن و محمّد آمده است. امير مكّه، يك نفر را به همراه آنها فرستاده است. آنها نزديك مى آيند و به امام حسين(ع) سلام مى كنند. من مى روم تا به آن بانو خبر بدهم كه همسرش به اين جا آمده است. زينب(ع)تعجّب مى كند. قرار بود كه شوهر او به عنوان نماينده امام حسين(ع) در مكّه بماند پس چرا به اين جا آمده است. نگاه كن! عبدالله بن جعفر نامه اى در دست دارد. جريان چيست؟ من جلو مى روم و از عبدالله بن جعفر علّت را مى پرسم. او مى گويد: "وقتى شما به راه خود ادامه داديد، امير مكّه از من خواست تا نامه او را براى امام حسين(ع) بياورم". دوست من! نگران نباش، اين يك امان نامه است. امام نامه را مى خواند: "از امير مكّه به حسين: من از خدا مى خواهم تا شما را به راه راست هدايت كند. اكنون به من خبر رسيده است كه به سوى كوفه حركت نموده اى. من براى جان شما نگران هستم. به سوى مكّه باز گرديد كه من براى تو از يزيد امان نامه خواهم گرفت. تو در مكّه، در آسايش خواهى بود". عجب! چه اتفاقى افتاده كه امير مكّه اين قدر مهربان شده و نگران جان امام است. همه حيله ها و ترفندهاى اين روباه مكّار نقش بر آب شده است. او چاره اى ندارد جز اينكه از راه محبّت و صلح و صفا وارد شود. او مى خواهد امام را با اين نامه به مكّه بكشاند تا مأموران ويژه، بتوانند نقشه خود را اجرا كنند. اكنون امام، جواب نامه امير مكّه را مى نويسد: "نامه تو به دستم رسيد. اگر قصد داشتى كه به من نيكى كنى، خدا جزاى خير به تو دهد. تو، به من امان دادى، ولى بهترين امان ها، امان خداست". پاسخ امام كوتاه و كامل است. زيرا امام مى داند كه اين يك حيله و نيرنگ است و امانِ يزيد، سرابى بيش نيست. آرى، امام هرگز با يزيد سازش نمى كند. نامه امام به عبدالله بن جعفر داده مى شود تا آن را براى امير مكّه ببرد. لحظه وداع است و او با همسر خود، زينب خداحافظى مى كند. آنجا را نگاه كن! آن دو جوان را مى گويم، عَوْن و محمّد كه همراه پدر به اين جا آمده اند. اشك در چشمان آنها حلقه زده است. آنها مى خواهند با امام حسين()همسفر شوند. پدر به آنها نگاهى مى كند و از چشمان آنها حرف دلشان را مى خواند. براى همين رو به آنها مى كند و مى گويد: "عزيزانم! مى دانم كه دل شما همراه اين كاروان است. شما مى توانيد همراه امام حسين(ع) به اين سفر برويد". لبخند بر لب هاى اين دو جوان مى نشيند و پدر ادامه مى دهد: ــ فرزندانم، مى دانم كه شما را ديگر نخواهم ديد. شما بايد قولى به من بدهيد. شما بايد در راه امام حسين(ع) تا پاى جان بايستيد. مبادا مولاى خود را تنها بگذاريد. ــ چشم بابا. و اكنون پدر، جوانان خود را در آغوش مى گيرد و براى آخرين بار آنها را مى بويد و مى بوسد و با آنها خداحافظى مى كند. پدر براى مأموريّتى كه امام حسين(ع) به او داده است به سوى مكّه باز مى گردد. <=====●○●○●○=====> eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
📩 🌹شهــید علــۍ ماهانـــۍ: را ڪه انتخاب ڪردی دیگـــر مال خودت نیستی اگر قـــرار است درد بڪشی بڪـش ولی و ناله نڪن اگر آه و ناله ڪردی متعلق به دردی نه راه. @shohada_vamahdawiat <======🏴🌻🏴======>
🌷مهدی شناسی ۲۲۸🌷 🌹... و قادة الامم...🌹 🔹زیارت جامعه کبیره🔹 ♦️ﺑﻮﯼ ﮔﻞ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﮔﻞ ﻣﯽ‌ﮐﺸﺎﻧﺪ. ﺷﻤﺎ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﻣﯽ‌ﺭﻭﯾﺪ ﺩﺭ ﺑﺎﻏﭽﻪ ﮔﻞ ﻧﺮﮔﺲ و ﯾﺎﺱ ﺍﺳﺖ. ﻧﺎ ﺧﻮﺩ ﺁﮔﺎﻩ و ﻧﺎ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻮﯼ ﺁﻥ ﮔﻞ ﺑﻪ ﻣﺸﺎﻡ ﺷﻤﺎ ﻣﯽ‌ﺭﺳﺪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺧﻮﺩﺵ ﻣﯽ‌ﮐﺸﺎﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺁﻥ ﺧﻢ ﻣﯽ‌ﺷﻮﯾﺪ ﻭ ﺑﻮﯼ ﺑﻬﺘﺮ ﻭ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﺍﺳﺘﺸﻤﺎﻡ ﻣﯽ‌ﮐﻨﯿﺪ. ♦️ﺧﺪﺍ ﮔﻞ ﻋﺎﻟﻢ ﻭﺟﻮﺩ ﺍﺳﺖ و امام زمان ﺑﻮﯼ ﮔلند. ﯾﻌﻨﯽ ایشان هست ﮐﻪ ﻓﻘﻂ ﺑﻮﯼ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﻣﯽ‌ﺩﻫد. ♦️ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺧﺎﻃﺮ امامان ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺁﺩﻡ‌ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺧﺪﺍ ﻣﯽ‌ﮐﺸﺎﻧﻨﺪ.ﻫﻤﺎﻥ ﻃﻮﺭ ﮐﻪ ﺑﻮﯼ ﮔﻞ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ما ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﮔﻞ ﻣﯽ‌ﮐﺸﺎﻧﺪ. ♦️ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺧﺎﻃﺮ ﺩﺭ ﺯﯾﺎﺭﺕ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﻪ اهل بيت قادة ﻣﯽ‌ﮔﻮﯾﻨﺪ که ﺟﻤﻊ ﻗﺎﺋﺪ ﺍﺳﺖ.ﺍﺯ ﺭﯾﺸﻪ‌ﯼ ﻗﻮﺩ.ﯾﻌﻨﯽ ﮐﺸﺎﻧﺪﻥ. ♦️ﻗﺎﺋﺪ ﯾﻌﻨﯽ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻣﯽ‌ﮐﺸﺎﻧﺪ. ﺑﻪ ﺭﻫﺒﺮ ﻫﻢ ﮐﻪ ﻣﯽ‌ﮔﻮﯾﻨﺪ ﻗﺎﺋﺪ، ﭼﻮﻥ ﺍﻣﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﻪ ﺳﻤﺘﯽ ﻭ ﻣﻘﺼﻮﺩﯼ ﻣﯽ‌ﮐﺸﺎﻧﺪ. ♦️امام مهدی علیه السلام ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺧﺪﺍ ﻣﯽ‌ﮐﺸﺎﻧﻨﺪ. ﺑﻪ ﺷﺮﻁ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻭﺭ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ. 🌱 ﯾﮏ ﺩﺍﻧﻪ ﮔﻨﺪﻡ ﺍﮔﺮ ﭼﻬﺎﺭ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﺯﯾﺮ ﺧﺎﮎ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﺎ ﺁﺏ ﺑﺎﺭﺍﻥ بالا ﻣﯽ‌ﺁﯾﺪ.ﻭﻟﯽ ﺍﮔﺮ ﺍﯾﻦ ﺩﺍﻧﻪ‌ﯼ ﮔﻨﺪﻡ ﭼﻬﺎﺭ ﻣﺘﺮ ﺭﻓﺖ ﺯﯾﺮ ﺧﺎﮎ،ﺩﯾﮕﺮ ﺁﺏ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻣﯽ‌ﺭﺳﺪ ﺑﻪ ﺁﻥ؟ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﻧﺪﺍﺭﺩ. 🌱ﺍﻫﻞ ﺑﯿﺖ ﻫﻢ ﻗﺎدة ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﻣﺎ ﺭﺍ ﻣﯽ‌ﮐﺸﺎﻧﻨﺪ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺷﺮﻁ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﺳﻘﻮﻁ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺑﺎﺷﯿﻢ. 🌱 ﺍﻣﯿﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﯿﻦ ﭼﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﯽ‌ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺑﻦ ﻣﻠﺠﻢ ﺑﮑﻨﺪ؟ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻭﺭ ﺷﺪﻩ.ﺧﯿﻠﯽ ﺳﻘﻮﻁ ﮐﺮﺩﻩ. ﻭﻟﯽ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﺣﺮ ﻣﯽ‌ﺗﻮﺍﻧﺪ ﮐﺎﺭﯼ ﺑﮑﻨﺪ. ﭼﻮﻥ ﺣﺮ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻭﺭ ﻧﺸﺪﻩ، ﺧﯿﻠﯽ ﺳﻘﻮﻁ ﻧﮑﺮﺩﻩ. 💖💖💖💖💖💖💖💖 🌱ﺍمام مهدی علیه السلام قائد ﻫﺴﺘﻨﺪ. ما را ﻣﯽ‌ﮐﺸﺎﻧﻨﺪ ﺑﻪ ﺷﺮﻃﯽ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺳﻘﻮﻁ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺑﺎﺷﯿﻢ... eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
✨ طوری تَلاش کنید کِه اگر روزی امام زمان عج فرمودند: "یه سرباز متخصص میخام بفرمایند ؛ فلانی بیاید" ⚘سربازی کِه هیچ‌ کارایی نداشته باشه بدردِ اقا نمیخوره.. برید آمادگیِ جسمانیِ خودتون رو ببرید بالا.. 🌿 ♥️🕊 💖💖💖💖💖 بهـ‌قول‌ِ، : بعـضی‌وقتـٰادل‌کنـدن‌ازیـہ‌سری‌چیزای خـوب‌باعث‌میشهـ‌یـہ‌سری‌چیزای‌بھـتر‌ بهـ‌دست‌بیاریم . . .((:💛🌼'! رفیق‌ِمَن‌ . تو‌برای‌رسیدن‌‌بهـ‌‌‌امام‌زمانمون‌ ازچـی‌د‌ل‌میکنۍ؟!':)🕊 @shohada_vamahdawiat <======🏴🌻🏴======>
💖🦋🌹 آشفته ام شبیه دلِ بی قرار ها بی رنگ و روست،روی تمام بهار ها   از آینه نمی شود هیچ انتظار داشت وقتی نشسته است به رویش غبار ها   شیرینیِ وصال به قدر فراق نیست خسته نمی شوم من از این انتظار ها   این روزگار کفر مرا در می آورد وقتی که بی تو می گذرد روزگار ها   در شهر خویش بین همین کوچه ها تو را… نشناختیم اگر چه که دیدیم بار ها   اصلا قرار بود که جمعه ببینمت بازم گناه من زده زیر قرار ها   در راه انتظار تو رفتند زیر خاک… رفتند زیر خاک هزاران هزار ها   حالا که خلوت است حرم ، بعد اربعین ما را ببر زیارت شش گوشه دار ها   @shohada_vamahdawiat <======🏴🌻🏴======>
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
دوستان عزیزم سلام شبتون بخیر💐💐 ممنونم از لطف دوستانی که با نظرات و پیشنهاداتشون ما رو دلگرم می‌کنند برای ادامه ی کار در کانال هامون....🦋💖 باز هم منتظر نظرات و پیشنهادات شما عزیزان برای بهتر شدن کانالهامون هستیم❤️🌷 نظرات و پیشنهاداتون رو به آیدی زیر ارسال کنید و حتما بگید راجع به کدام کانال ما نظر می‌دهید...💖🌹👇👇 @Yare_mahdii313
♥⃟🥀 🧡⃟⚡️ڍام‌شـ🔥ـیـطـاݧـے🧡⃟⚡️ ⬇️ 🔱⃟☄‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ــہـ۸ــہـہـ۸ــہــہـ۸ــہـہـ۸ــہــ 🔱⃟☄ ازهمون اول واقعه که اتیش توچشمهای سلمانی دیدم تا اخرش, بیرون امدن جن از بدنم و...موبه مو نوشتم ودادم به اقای موسوی. اقای موسوی برگه راگرفت وشروع به خواندن کرد,گاهی لبخندی رولبش مینشست وگاهی سرش راتکان میداد. درهمین هنگام دست سیاه وپشمالوی اون شیطان ,پرده راکنارمیزد اما من بدترازاین دیده بودم دیگه نمیترسیدم. بالاخره مطالعه ی اقای موسوی تمام شد,سرش رابلند کردوگفت: باخواندن ونحوه ی اشناییت باسلمانی میتونم بگم ,این اشنایی اتفاقی نبوده واونها با برنامه ریزی پیش میرفتند ویکی ازمسترهای قدرتمندشون رافرستادندجلو تا توراجذب وآلوده کنند ,حتما چیزی درون شما هست که برای اونا باارزشه,اما چون روح شما پاک بوده درجلسه ی اول شیطانی بودن سلمانی راحس میکنی ,اما فی الواقع دست خودت نبوده ولی میتونستی ارتباط نگیری,تو اتصال دوم روح جن توسط دوتا مسترشون وارد بدن تومیشه . مطمین باش اونا به ذهنشون خطور هم. نمیتونه بکنه که شمابتونی روح جن راازبدنت خارج کنی,تجربه نشون داده کسی که توسط اجنه تسخیرمیشه,عاقبتش جنون هست,اما روح شما بسیارقوی وحتما پاک ومعصوم بوده وصدالبته امدادغیبی به شما رسیده که توانستید جن راازکالبدخودتان بیرون کنید. چون همچی کاری کردید مطمینا از اذیت اجنه وشیاطین درامان نخواهید ماند که نمونه اش همین نشان دادن جسد وسرخونین هست,شما باید با نمازودعا وقران روحتان راتطهیر وقوی ترنمایید اینجوری کم کم ان شاالله ,تکلم خودتان رابدست میاورید وازشر شیطانها هم درامان میمانید... اشاره کردم به پنجره.. گفت:میدونم ,بهت خیره میشه سعی میکنه بترسونتت,اما تازمانی که ایات قران دراین اتاق باشه ,جرأت ورود ندارند... واینم گوشزد میکنم ,اجنه به هیچ وجه قادربه ضرر زدن به بدن مانیستند,فقط گاهی ممکنه باعث ترس ما بشوند که ان هم اگر روح قویی داشته باشیم نمیتوانند انجام دهند... اقای موسوی اذکار مختلفی گفت که انجام دهم.... منم کلی روحیه گرفتم و برای مبارزه بااجنه وشیاطین مصمم ترشدم.. یک نکته ی دیگری که گوشزد کردند این بود که؛اجنه هم مانند ما کافرومسلمان دارند,اجنه ی خبیث کافرند اما اجنه ی مسلمان یک فرقه ومذهب بیشتر نیستند,وآن هم شیعه ی اثنی عشریست ,زیرا سن اجنه گاهی قرنها وقرنها میباشد واکثر اجنه واقعه ی غدیر رادیدند وبا پیغمبر برای ولایت بلافصل امیرالمومنین علی ع بیعت کردند وهیچ زمان بیعتشان را زیرپانگذاشتندو مانند انسانهای فراموشکار,نشدند البته حساب کتاب دارند بعضی از اجنه هم انحراف پیدا میکنند مثل خود انسان... موسوی گفت:از امام علی ع روایت داریم هروقت نیازمند کمک ماورایی شدید بگویید(یاصالح اغثنی) چون (صالح)نام جنی شیعه هست که به کمک ادمیان میاید. خلاصه خیلی توصیه وسفارش نمود. واما فرداوفرداهای من جالب تربود. چندروز بعد بابا رفت دانشگاه وبرام یک ترم مرخصی گرفت ,اخه من قدرت تکلم نداشتم ونمیخواستم بقیه ی دانشجوها از وضعیتم اگاه بشوند. سرکارمحمدی چندبار خواسته بود من راببینه اما من بااین وضعیت نمیخواستم باکسی روبه رو شوم. نزدیک چهل روزفقط,عبادت خدا کردم واز خانه خارج نشدم,قران میخوندم به معنایش دقت میکردم,باکمک صوتهایی ازقاریان مطرح که پدرم تهیه میکرد,تونستم دراین مدت دو جز قران راحفظ کنم,تصمیم گرفته بودم تا حافظ کل قران بشوم ومطمین بودم باحافظه ای که دارم ازپسش برمیام... ...↻ 🌻 🌻🌻 🌻🌻🌻 @shohada_vamahdawiat <======🏴🌻🏴======>