#شهید_فوزی_شیردل
#صفحه_دوازده
فوزیه بسیار مقید به امام خمینی(ره) بود و نسبت به ایشان ارادت داشت. پدرم بهترین مشوق فوزیه بود. او تمام اعلامیهها و فرمایشات امام خمینی(ره) را همانند یک معلم برای فوزیه تفسیر میکرد. شبهای پنجشنبه فوزیه کنار پدرم مینشست و آموزش میدید. پدرم گاهی عکسهایی را به خواهرم نشان میداد که بعدها متوجه شدیم که عکس امام بوده و کنار قرآن نگه داشته است.
هنگامی که ضدانقلاب به خانه سازمانی بیمارستان در پاوه حمله کرده بودند همه وسایل را غارت و ویران کرده بودند، همانگونه که الان در غزه مشاهده میشود. به همین دلیل تنها یادگاری که از فوزیه به دست ما رسید یک جلد قرآن کریم بود که به یک طرف آن عکس امام خمینی(ره) الصاق شده بود.
💐 #شهداء_ومهدویت
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
❤️❤️🌿🌿
#روشنی_مهتاب.......
#صفحه_نوزده..
آقاى سُنّى! تو در ابتداى سخن خويش، ماجراى هجوم به خانه فاطمه(س)را افسانه دانستى. من از كتاب هاى اهل سنّت، براى تو دليل آوردم و ده ها صفحه براى تو نوشتم، معلوم شد كه تعدادى از علماى اهل سنّت حرف تو را قبول ندارند. نمى دانم تو چرا مى خواستى حقيقت را پنهان كنى!؟
به راستى تو چرا كتاب هاى دانشمندان اهل سنّت را نخواندى؟ چرا قبل از اين كه تحقيق كنى، حرف زدى؟
اكنون مى خواهم ادامه سخنان تو را نقل كنم. تو مى گويى اگر ماجراى هجوم به خانه فاطمه(س)، حقيقت داشته باشد، چند اشكال بزرگ پيش مى آيد.
حرف تو اين است: چگونه مى توان باور كرد كه گروهى به خانه فاطمه(س)حمله كنند و على(ع) هيچ كارى انجام ندهد؟ مگر مى شود على(ع) با چشم خود ببيند كه به ناموسش حمله مى كنند و او سكوت كند!!
خوب است من اصل سخن تو را در اينجا نقل كنم، فكر مى كنم اين طورى بهتر باشد:
حضرت على، شير خدا فاتح خيبر است، كسى است كه گفته مى شود در جنگ خيبر دربِ قلعه را با يك دست بلند نموده و براى خودش سپر ساخت، چرا او سكوت نمود و كوچك ترين اعتراضى نكرد؟حضرت على موّظف بود از همه مظلومان دفاع كند و مخصوصاً موّظف بود از ناموس خودش دفاع نمايد. ناموس (همسر)، خطِ قرمز هر شخصى به حساب مى آيد. بى عرضه ترين آدم ها، وقتى زن و بچه خود را در خطر ببينند، از فدا نمودن خود دريغ نمى نمايند، چرا حضرت على از همسر خودش از دختر پيامبر دفاع ننمود؟
پست ترين و نامردترين آدم هاى كره زمين از همسر و فرزندان خود دفاع مى كنند و اگر نتوانند از جان خود دريغ نمى نمايند.
اين را در اصطلاح ما، مظلوميّت نمى گويند، بلكه بى غيرتى و نامردى مى نامند!!
اهل سنّت، حضرت على را اَسَد الله الغالب (شير پيروزمند خدا) لقب داده اند، چون حضرت على هرگز از كسى شكست نخورد... اهل سنّت، اسم على را "شاه مردان" گذاشته اند، در صورت پذيرفتن اين مطلب دروغ، حضرت على چه مردانگى داشت؟
من به اين سخنان تو فكر مى كنم. بايد جوابى به اين سخنان بدهم.
❤️🌿❤️🌿❤️🌿❤️🌿❤️
💐 #شهداء_ومهدویت
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
✨﷽✨
💠 داستان کوتاه 💠
✍حضرت موسي عليه السلام فقيري را ديد كه از شدت تهيدستي ، برهنه روي ريگ بيابان خوابيده است. چون نزديك آمد ، او عرض كرد : اي موسي ! دعا كن تا خداوند متعال معاش اندكي به من بدهد كه از بي تابي ، جانم به لب رسيده است. موسي براي او دعا كرد و از آنجا (براي مناجات به كوه طور) رفت.
چند روز بعد ، موسي عليه السلام از همان مسير باز مي گشت ديد همان فقير را دستگير كرده اند و جمعيتي بسيار در گرد او اجتماع نموده اند ، پرسيد : چه حادثه اي رخ داده است ؟حاضران گفتند: تا به حال پولي نداشته تازه گي مالي بدست آورده و شراب خورده و عربده و جنگجوئي نموده و شخصي را كشته است. اكنون او را دستگير كرده اند تا به عنوان قصاص ، اعدام كنند!
خداوند در قرآن مي فرمايد :اگر خدا رزق را براي بندگانش وسعت بخشد ، در زمين طغيان و ستم مي كنند. پس موسي عليه السلام به حكمت الهي اقرار كرد، و از جسارت و خواهش خود استغفار و توبه نمود.
📚حکایت های گلستان ص۱۶۱
🌹✨ @shohada_vamahdawiat
💞💞🍃🍃
#روشنی_مهتاب
#صفحه_بیست..
آقاى سُنّى! تو به گونه اى سخن گفتى كه من خيال كنم اگر ماجراى شهادت فاطمه(س) را قبول كنم، بايد قبول كنم كه مولايم على(ع)، بى غيرت بوده است!
هدف تو اين است. تو مى دانى كه يك شيعه، هرگز قبول نمى كند مولايش بى غيرت باشد. اين را تو خوب مى دانى. تو مى خواهى كارى كنى كه من به ناچار بگويم ماجراى هجوم به خانه فاطمه دروغ است!
تو مى گويى اگر من اين ماجرا را حقيقت بدانم، بايد قبول كنم كه مولاى من بى غيرت بوده است!
اكنون من از تو سؤال مهمّى دارم: چه كسى گفته كه على(ع) اعتراض نكرد؟ مثل اين كه تو تاريخ را نخوانده اى؟
من نمى گويم تو مى خواهى تاريخ را پنهان كنى، آرى! تو مطالعات تاريخى زيادى ندارى!
گويا چاره اى نيست، خود من بايد براى تو ماجرا را تعريف كنم:
وقتى عُمَر و همراهان او وارد خانه على شدند، صداى فاطمه بلند شد: "بابا! يا رسول الله! ببين با دخترت چه مى كنند".
اينجا بود كه على(ع) به سوى عُمَر رفت، گريبان او را گرفت، عُمَر مى خواست فرار كند، على(ع) او را محكم به زمين زد، مشتى به بينى و گردنِ او كوبيد.
هيچ كس جرأت نداشت براى نجات عُمَر جلو بيايد، همه ترسيده بودند، عدّه اى فكر كردند كه على(ع) عُمَر را خواهد كشت و خون او را خواهد ريخت.
بعد از لحظاتى، على(ع) عُمَر را رها كرد و گفت: "اى عُمَر! پيامبر از من پيمان گرفت كه در چنين روزى، صبر كنم. اگر وصيّت پيامبر نبود، هرگز تو را رها نمى كردم".
آرى! على(س) اعتراض كرد، آن چنان عُمَر را بر زمين كوفت كه ديگران خيال كردند ديگر كار عُمَر تمام است. به راستى چرا على(ع) آن روز عُمَر را رها كرد؟ چرا او صبر كرد؟
آقاى سُنّى! آيا مى دانى اگر صبر مولايم على(ع) نبود، از اسلام هم چيزى نمى ماند؟ كشور روم كه در زمان پيامبر به جنگ پيامبر آمده بود، منتظر بود تا در مدينه جنگ داخلى روى دهد و آن وقت به مدينه حمله كند. اگر على شمشير مى كشيد و با مخالفان جنگ مى كرد، چه غوغايى برپا مى شد!
باز هم مى گويم مولاىِ من اعتراض كرد، ولى اعتراض او با صبر همراه بود، پيامبر از او خواسته بود تا در اين حوادث صبر كند، آيا تو از وصيّت پيامبر خبر دارى؟
* * *
على(ع) كنار پيامبر نشسته بود. اشك در چشمان او حلقه زده بود. در آن هنگام، جبرئيل نازل شد و به پيامبر گفت: "اى محمّد! دستور بده تا همه از اتاق خارج شوند و فقط على(ع) بماند".
پيامبر از همه خواست تا اتاق را ترك كنند. جبرئيل همراه خود نامه اى آورده بود. جبرئيل گفت: "اى محمّد! خدايت سلام مى رساند و مى گويد: اين عهد نامه بايد به دست وصىّ و جانشين تو برسد".
پيامبر در جواب گفت: "اى جبرئيل، همه سلام ها به سوى خدا باز مى گردد، سخن خداى من، درست است، نامه را به من بده".
جبرئيل نامه را به پيامبر داد و پيامبر آن را به على(ع) داد و از او خواست تا آن را با دقّت بخواند.
بعد از لحظاتى... پيامبر رو به على(ع) كرد و گفت:
ــ اى على، آيا از اين عهد نامه كه خدا برايت فرستاده آگاه شدى؟ آيا به من قول مى دهى كه به آن عمل كنى؟
ــ آرى!، من قول مى دهم به آن عمل كنم و خداوند هم مرا يارى خواهد نمود.
ــ در اين عهدنامه آمده است كه تو بايد بر سختى ها و بلاها صبر كنى، على جان! بعد از من، مردم جمع مى شوند حقّ تو را غصب مى كنند و به ناموس تو بى حرمتى مى كنند، تو بايد در مقابل همه اين ها صبر كنى!
ــ باشد. من در مقابل همه اين سختى ها و بلاها صبر مى كنم.
آرى! آن روز على(ع) به پيامبر قول داد كه در مقابل همه اين سختى ها و بلاها صبر كند.
🌸🌸🍃🍃
💐 #شهداء_ومهدویت
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
#شهید_فوزی_شیردل
#صفحه_دوازده...
خواهر شهید فوزیه شیردل: فوزیه دختر ساده و پاکی بود که تمام فکر و ذهن او اسلام و قرآن بود و راه درست را هم انتخاب کرده بود. امیدوارم جوانان به آن درجه از درک و شعور برسند و راه شهدا را بشناسند و ادامه دهند. خوبهای خداوند همیشه بسیار زود آسمانی میشود و فوزیه هم از کودکی آسمانی بود و الان نیز گویی عکس او با انسان صحبت میکند.
جوانان باید با خانواده شهدا ارتباط داشته باشند تا از این طریق متوجه شوند که آن جوانها نیز با وجود آرزوهای بسیار جان خود را در کف دست گذاشته و به مبارزه با دشمن پرداختند و آنها نیز خود را مهیای مبارزه کنند. جوانان باید بدانند که دنیا ارزشی ندارد و باید برای آخرت خود ذخیره داشته باشند و خون شهدا را نیز پایمال نکنند.
پایان
💐 #شهداء_ومهدویت
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
✅ آدرس امام زمان (عج)
✍از علامه حسن زاده پرسیدند: آدرس امام زمان ارواحنافداه کجاست؟ کجا می شود حضرت را پیدا کرد؟ ایشان فرمودند: آدرس حضرت در قرآن کریم آیه ۵۵ سوره قمر است... که میفرماید:
"فی مَقْعَدِ صِدْقٍ عَنْدَ مَلیکٍ مُقْتَدِر"
هر جا که صدق و درستی باشد،
هر جا که دغل کاری و فریب کاری نباشد،
هرجا که یاد و ذکر پروردگار متعال باشد،
حضرت آنجا تشریف دارند..."
🌹✨ @shohada_vamahdawiat
✨﷽✨
💠مومنان آخر الزمان ، برادران حضرت خاتم النبیین صلوات الله علیه و آله💠
✍ابو بصير از امام محمد باقر عليه السّلام روايت نموده كه پيغمبر اكرم صلّي اللَّه عليه و آله روزي در جمعي از اصحاب خود دو بار فرمود: خداوندا! برادران مرا به من بنمايان. اصحاب عرض كردند: يا رسول اللَّه! مگر ما برادران شما نيستيم؟ فرمود: نه! شما اصحاب من مي باشيد، برادران من مردمي در آخر الزمان هستند كه به من ايمان مي آورند، با اين كه مرا نديده اند. خداوند آنها را با نام و نام پدرانشان، پيش از آن كه از صلب پدران و رحم مادرانشان بيرون بيايند، به من شناسانده است. ثابت ماندن يكي از آنها بر دين خود، از صاف كردن درخت خاردار (قتاد) با دست در شب ظلماني، دشوارتر است. و يا مانند كسي است كه پاره اي از آتش چوب درخت «غضا» را در دست نگاه دارد. آنها چراغهاي شب تار مي باشند، پروردگار آنان را از هر فتنه تيره و تاري نجات مي دهد.
📚بحار الأنوار،علامه مجلسي، ج۵۲ ،ص۱۵۴
🌹✨ @shohada_vamahdawiat
❣ #سلام_امام_زمانم❣
⚜السَّلَامُ عَلَى رَبِيعِ الْأَنَامِ وَ نَضْرَةِ الْأَيَّام...
🔸سلام بر تو ای مولایی که صفای آمدنت، #زمستان دلهـ❤️ـا را #بهار خواهد کرد و طراوت مهربانیت روزگار را نو.
🔹 #می_آیی و پروانه های عشق، پیله های #حسرت را میشکنند و در آسمانِ امید، پروازی شگفت را تجربه میکنند🕊.
#السلام_علیک_یاحجه_الله_فی_ارضه
🌹🍃🌹🍃
@shohada_vamahdawiat
💢برای دفاع از ناموس و مملکت
🔹با هم رفته بودیم بیرون که آگهی استخدام نیروی انتظامی را دید. میدانست که مادرش به این کار راضی نیست برای همین نظر مرا پرسید. مثل دو تا رفیق بودیم و توی کارها با هم مشورت می کردیم.
🔹 بارها شنیده بودم که می گفت باید از مملکت و ناموسمان دفاع کنیم. به چشم هایش نگاه کردم. معلوم بود که عاشق این کار است. من هم همراهی اش کردم و رفتیم برای ثبت نام در ناجا...
🔹شهید مظاهر احمدی از پرسنل نیروی انتظامی بیست ویکم شهریور 93 در حین تعقیب و گریز متهم در نجف آباد اصفهان به درجه رفیع شهادت رسید.
🌹✨ @shohada_vamahdawiat
#روشنی_مهتاب
#صفحه_بیست_یک
آقاى سُنّى! تو گفتى چرا على(ع)، اعتراض نكرد! من به تو مى گويم: على(ع)اعتراض كرد.
تو مولاى مرا بى غيرت مى خوانى؟ مولاى من كه اعتراض كرد و عُمَر را محكم بر زمين كوفت و مشت بر بينى و گردن او زد، ولى بى غيرت آن كسى است كه پيش چشمِ او به ناموسش جسارت كردند و او هيچ اعتراضى نكرد!
من درباره عثمان سخن مى گويم.
خليفه سوم!
تو كه مقام عثمان را بالاتر از على(ع) مى دانى، پس بايد جواب سؤال هاى مرا بدهى.
آيا خبر دارى كه ماجراى هجوم به خانه او چگونه بود؟ آيا از حوادث سال 26 هجرى، آگاهى دارى؟
عثمان به عنوان خليفه سوم در مدينه حكومت مى كرد. او بنى اُميّه را همه كاره حكومت خود قرار داده بود و مردم از اينكه بنى اُميّه، بيت المال را حيف و ميل مى كردند، از عثمان ناراضى بودند.
به مردم مصر بيش از همه ظلم و ستم مى شد. امّا سرانجام صبر آنها لبريز گرديد و در ماه شَوّال سال 35 هجرى به سوى مدينه آمدند. آنها خانه عثمان را محاصره كردند و اجازه ندادند كه او براى خواندن نماز جماعت به مسجد بيايد.
على(ع) براى دفاع از عثمان، حسن و حسين(ع) را به خانه عثمان فرستاد و به آنها دستور داد كه نگذارند آسيبى به عثمان برسد. محاصره نزديك دو هفته طول كشيد و در تمام اين مدّت، حسن و حسين(ع) و گروه ديگرى از اهل مدينه از عثمان دفاع مى كردند.
جالب اين است كه خود بنى اُميّه كه طرّاح اصلى اين ماجرا بودند، مى خواستند كه با حذف عثمان به اهداف جديد خود برسند.
روز هجدهم ذى الحجّه مَروان، منشى و مشاور عثمان، به او گفت از كسانى كه براى دفاع او آمده اند بخواهد تا خانه او را ترك كنند. عثمان هم كه به مروان اطمينان داشت و خيال مى كرد خطر برطرف شده است، از همه آنهايى كه براى دفاع از آنها آمده بودند خواست تا به خانه هاى خود بروند.
او به همه رو كرد و چنين گفت: "من همه شما را سوگند مى دهم تا خانه مرا ترك كنيد و به خانه هاى خود برويد".
حسن(ع) فرمود: "چرا مردم را از دفاع از خود منع مى كنى؟" عثمان در جواب ايشان گفت: "تو را قسم مى دهم كه به خانه خود بروى. من نمى خواهم در خانه ام خونريزى شود". آخرين افرادى كه خانه عثمان را ترك كردند حسن و حسين(ع) بودند.
على(ع) چون متوجّه بازگشت حسن(ع) شد، به او دستور داد تا به خانه عثمان باز گردد. حسن(ع) به خانه عثمان بازگشت، امّا بار ديگر عثمان او را قسم داد كه خانه او را ترك كند.
======👇======
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
======❤️======
🌼 بازدلم هوای #جمکران دارد
🌿 هوای آن گنبد بیڪران دارد
🌼 بہ یاد حرم سبز و زیبایت
🌿 اشک در چشمان من مکان دارد
🌼 چه درد غریبی ست درد دل تنگی!
🌿 دل تنگم هوای صاحب الزمان(عج)دارد.
#سه_شنبه_هاى_جمكرانى❤️
@shohada_vamahdawiat
شهدا مرغان خونین حریم کبریایی خداوند هستند که قطرات خونین آنها است که از عنبر ومشک خوشبوتر است وعطر جنت عصاره عطر خونین آنها است
#شهداء_ومهدویت
@shohada_vamahdawiat
Dua-Tawassul-Samavati.mp3
13.58M
#دعای_توسل......
دل چه صفا گیرد از دعای توسل
حالِ دعا گیرد از دعای توسل
قلب همه عاشقانِ آل محمد (ص)
نور خدا گیرد از دعای توسل
💐التماس دعا
💐 #شهداء_ومهدویت
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
❤️❤️🍃🍃
#روشنی_مهتاب
#صفحه_بیست_دو
شب، نيروهايى كه از مصر آمده بودند از فرصت استفاده كردند و حلقه محاصره را تنگ تر كردند. محاصره آن قدر طول كشيد كه ديگر آبى در خانه عثمان پيدا نمى شد.
عثمان و خانواده او به شدّت تشنه بودند، امّا شورشيان، اجازه نمى دادند كسى براى عثمان آب ببرد. آنها مى خواستند عثمان و خانواده اش از تشنگى بميرند.
هيچ كس جرأت نداشت به خانه عثمان نزديك شود. شورشيان با شمشيرهاى برهنه خانه را در محاصره خود داشتند. على(ع) به بنى هاشم دستور داد تا چند مشك آب بردارند و به سوى خانه عثمان حركت كنند. آنها هرطور بود آب را به خانه عثمان رساندند. حسن(ع) و قنبر هنوز بر درِ خانه عثمان ايستاده بودند كه تيراندازى شروع شد. در اين گيرودار حسن(ع) نيز مجروح شد، وقتى حسن(ع)آب را به خانه عثمان رساند، به خانه خود بازگشت زيرا عثمان از او خواسته بود تا در آن خانه نماند.
آقاى سُنّى! اكنون مى خواهم براى تو لحظه هجوم به خانه عثمان را نقل كنم! بعد از مدتى، شورشيان به خانه عثمان هجوم بردند، گمان نكن كه اين مطلب در كتاب هاى شيعيان آمده است، نه، من اين مطلب را از كتاب يكى از علماى اهل سنّت نقل مى كنم. حتماً نام استاد ابن كَثير را شنيده اى. او در كتاب خود اين مطلب را نقل كرده است:
عدّه اى از مسلمانان بر ضد عثمان شورش كرده بودند، يكى از آن ها به نام سودان، وارد خانه عثمان شد و به سوى عثمان رفت. در اين هنگام، همسر عثمان جلو آمد تا از شوهر خود دفاع كند. همسر عثمان، خود را روى عثمان انداخت تا شايد اين گونه شوهرش را نجات بدهد. سودان شمشير كشيد، شمشير آمد و انگشتان زن عثمان را قطع كرد.
سخن استاد ابن كَثير ادامه دارد، او مى گويد كه سودان دست به بدن زنِ عثمان زد و جمله اى گفت كه من شرم مى كنم آن را در اينجا ذكر كنم.
اكنون چند سؤال از تو دارم:
به راستى چرا عثمان از ناموسش دفاع نكرد؟ چرا اصلاً از جاى خود تكان نخورد؟ چرا بلند نشد، يقه سودان را بگيرد و او را بر زمين بزند؟ چرا به آن بى حيا اعتراض نكرد؟
آيا اجازه مى دهى سخنان تو را اينجا تكرار كنم، فقط به جاى كلمه "على"، كلمه "عثمان" مى گذارم، از تو مى خواهم تا جواب بدهى: "ناموس، خطِ قرمز هر شخصى به حساب مى آيد. بى عرضه ترين آدم ها، وقتى زن و بچه خود را در خطر ببينند، از فدانمودن خود دريغ نمى نمايند، چرا عثمان از همسر خودش دفاع ننمود؟ اين را در اصطلاح ما، مظلوميّت نمى گويند، بلكه بى غيرتى و نامردى مى نامند".
آقاى سُنّى! چه جوابى دارى؟ حتماً مى گويى: عثمان در آن لحظه، تنها شده بود، هيچ يار و ياروى نداشت، عثمان بى غيرت نبود، مظلوم واقع شده بود! صبر عثمان، نشانه بى غيرتى او نبود.
خوب من هم همان جواب را به تو مى دهم. وقتى به خانه مولايم على(ع)هجوم آوردند، مولايم اعتراض كرد، امّا ديد كه اگر دست به شمشير ببرد، هيچ يار و ياورى ندارد، براى همين صبر كرد، عُمَر و يارانش آمدند و دست و بازوى على را با طناب بستند، بعد از آن فاطمه(س) را با تازيانه ها زدند، مولاى من آن روز مظلوم واقع شده بود.
❤️❤️🍃🍃❤️❤️🍃🍃
💐 #شهداء_ومهدویت
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
هر دختری که دختر زهرا نمی شود
هر بانویی که زینب کبری نمی شود
دار و ندار حضرت حیدر، مجلّله
جز تو کسی که "زینت بابا" نمی شود
میلاد حضرت زینب (س) و
روز پرستارمبارک باد💐
➥ @shohada_vamahdawiat
#شهید_حمدالله_دکامی_زاده..
#صفحه_1⃣
در اردوگاه اسرای جنگی دوباره تعدادی اسیر جدید را آوردهاند.لحظاتی میگذرد. درِ دخمه که باز میشود حمدالله در میان اسرای تازهوارد چهره آشنای پدر را میبیند. دیدن اسارت پدر، سختی اسارت را برایش دوچندان میکند.
روز هفتم شهریورماه سال 1336 در شهرستان سنقر از توابع استان کرمانشاه، از مادری مؤمن به دنیا آمد. هنوز یک سالش نشده بود که مادر را از دست داد. پدرش که حالا می بایست جای خالی مادر را هم برای حمدالله پر کند، چاره ای نداشت مگر اینکه اسباب زندگی را بار وانت کند و به روستا برود تا در غیاب خودش مادرش از حمدالله نگهداری نماید.با مدرسه رفتن حمدالله همه شاد و امیدوار بودند که او درس میخواند و عصای دست پدر و مادربزرگاش میشود؛ اما فوت مادربزرگ دوباره خانه را سیاهپوش کرد.
🌺ادامه دارد
======👇======
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
======❤️======
✨﷽✨
✍شیخی بود که به شاگردانش عقیده می آموخت ، لااله الاالله یادشان میداد ، آنرا برایشان شرح میداد و بر اساس آن تربیتشان میکرد.
روزی یکی از شاگردانش طوطی ای برای او هدیه آورد، زیرا شیخ پرورش پرندگان را بسیار دوست میداشت. شیخ همواره طوطی را محبت میکرد و او را در درسهایش حاضر میکرد تا آنکه طوطی توانست بگوید لااله الا الله. طوطی شب و روز لااله الا الله میگفت اما یک روز شاگردان دیدند که شیخ به شدت گریه و نوحه میکند.
وقتی از او علت را پرسیدند گفت طوطی به دست گربه کشته شد. گفتند برای این گریه میکنی؟ اگر بخواهی یکی بهتر از آن را برایت تهیه می کنیم.
شیخ پاسخ داد من برای این گریه نمیکنم. ناراحتی من از اینست که وقتی گربه به طوطی حمله کرد طوطی آنقدر فریاد زد تا مرد . با آن همه لااله الاالله که میگفت وقتی گربه به او حمله کرد آنرا فراموش کرد و تنها فریاد می زد. زیرا او تنها با زبانش میگفت و قلبش آنرا یاد نگرفته و نفهمیده بود. سپس شیخ گفت: میترسم من هم مثل این طوطی باشم تمام عمر با زبانمان لااله الاالله بگوییم و وقتی که مرگ فرارسد فراموشش کنیم و آنرا ذکر نکنیم. زیرا قلوب ما هنور آنرا نشناخته است. آیا ما لااله الاالله را با دلهایمان آموختیم؟ چیزی بزرگتر از اخلاص به آسمان نمیرود و چیزی بزرگتر از توفیق از آسمان نازل نمیشود. توفیق به اندازه اخلاص است.
💥خدایا به ما در سخن و عمل اخلاص عطا بفرمآ. آمین...
✨➥ @shohada_vamahdawiat
🌹🌹🍃🍃
مجنون شدم که راهی صحرا کنی مرا
گاهی غبار جاده ی لیلا، کنی مرا
کوچک همیشه دور ز لطف بزرگ نیست
قطره شدم که راهی دریا کنی مرا
پیش طبیب آمدهام، درد میکشم
شاید قرار نیست مداوا کنی مرا
من آمدم که این گره ها وا شود همین!
اصلا بنا نبود ز سر وا کنی مرا
حالا که فکر آخرتم را نمیکنم
حق میدهم که بنده دنیا کنی مرا
من، سالهاست میوه ی خوبی ندادهام
وقتش نیامده که شکوفا کنی مرا
آقا برای تو نه ! برای خودم بد است
هر هفته در گناه، تماشا کنی مرا
من گم شدم ؛ تو آینهای گم نمیشوی
وقتش شده بیائی و پیدا کنی مرا
این بار با نگاه کریمانهات ببین
شاید غلام خانه زهرا کنی مرا
*علی اکبر لطیفیان*
🌹🌹🍃🍃
======👇======
@shohada_vamahdawiat
======🌹======