eitaa logo
شهداءومهدویت
6.9هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2هزار ویدیو
33 فایل
دفتر نوشته‌هایم را سفید می‌گذارم مولا جان! بی تو بودن که نوشتن ندارد درد دارد … (یارب الحسین اشف صدرالحسین بظهور الحجة) 🤲 ادمین تبادل: @Yassin_1234 شنوای حرفهاتون هستیم @Yare_mahdii313 مدیرکانال: @shahidbakeri110
مشاهده در ایتا
دانلود
حاج حسین هم میگوید: منم همین فکر رو میکنم. میپرم وسط حرفشان: خب من میتونم توی دفتر یه چیزی بنویسم که نتونه بیاد. حاج حسین میگوید: اگه از این قضیه خبر داشته باشه، حتماً فکر اینجاش رو هم کرده. نورا انگشت اشارهاش را بالا میگیرد و میگوید: بعدشم، موضوع فقط تو نیستی. شخصیتهای رمان زهرا و محدثه هم هستن، اونا تحت تاثیر قلم تو نیستن.عباس آخرین لقمه املتش را قورت میدهد و میگوید: من فکر میکنم یه هدف بزرگتر از تغییر سرنوشتشون دارن. -چه هدفی؟ این را من درحالی میپرسم که صدایم کمی از نگرانی میلرزد. حاج حسین به عباس چشم غره میرود و میگوید: نگران نباش ما... حرفش را میخورد. انگار فهمیده خوشم نمیآید من را مادر خطاب کند. جمله اش را تغییر میدهد: نگران نباش دخترم. آخیش! بالاخره یک نفر پیدا شد که به من بگوید دخترم! عباس پِی حرف حاج حسین را میگیرد: آره خیالتون راحت؛ ما نمیذاریم کاری بکنه مامان! دوباره وا میروم؛ دوباره گفت مامان! بیخیال. بشری کمکم ظرفها را جمع میکند و میبرد که بشوید. کلافه به اپن تکیه میدهم: الان باید چکار کنیم؟ من که نمیتونم تا ابد همینجا بمونم! باید برم خونه. بشری شانه بالا میاندازد: اگه میدونستیم دقیقاً چه قصدی داره شاید میشد یه کاری بکنیم؛ولی الان نه. باید ببینیم چی میشه. ما فقط فهمیدیم جون تو و زهرا و محدثه در خطره و اومدیم کمکتون کنیم. یه خبرایی شده که خودمونم دقیق نمیدونیم؛ اما همه چیزاز وقتی شروع شد که شما سه تا جدی تصمیم گرفتین رمان بنویسین. -همه‌ی همه که نه. بیشتر شخصیتهای اصلی هستن اگه دقت کنی. اونایی که بیشتر روی پردازششون کار کردی یا بعداً قراره بکنی... یعنی همه شخصیتهای رمانای من الان توی دنیای واقعی‌اند؟ بقیه کجان؟ بقیه هم توی شهر هستن، دنبال یه راه میگردن تا به تو و دوستات کمک کنن. ☘ 💐☘ 💐💐☘ 💐💐💐☘ 💐💐💐💐☘ @shohada_vamahdawiat                 
┄═❁✨❈[﷽]❈✨❁═┄ ✨پیامبر اسلام (ص) فرمودند: در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من صلوات بفرستد.✨ 📚 کنز العمال، ج ۱، ص ۴۸۹. قرار ما هر روز نفری حداقل ۱۴ صلوات، به نیت تعجیل در ظهور و سلامتی امام عصر (عج) دوستان لطفا مشارکت کنید که با هم، هر روز ختم چند هزار صلواتی هدیه به ساحت مقدس امام عصر (عج) داشته باشیم.🙏🌷 @shohada_vamahdawiat                 
4.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❄️ رهبر انقلاب: پروردگارا! به حق فاطمه‌ زهرا ما را فاطمی زنده بدار و فاطمی بمیران؛ پروردگارا! به حق محمّد و آل محمّد ما را فاطمی محشور کن...🙏 @shohada_vamahdawiat                 
‌🌷مهدی شناسی ۲۹۹🌷 🌹المقربون🌹 🔹زيارت جامعه کبیره🔹 🌸 ﯾﮏ ﻣﯿﻮﻩ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺑﯽ ﻟﮏ و ﺑﯽ ﻋﯿﺐ و بی ﻧﻘﺺ ﺑﺎﺷﺪ، ﺍﺭﺯﺵ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﭼﻮﻥ ﺍﺭﺯﺵ ﺩﺍﺭﺩ ﺷﻤﺎ ﺑﺮ ﻣﯽ‌ﺩﺍﺭﯾﺪ و ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﻣﯽ‌ﮐﻨﯿﺪ. ﺩﻭﺭ ﮐﻪ ﻧﻤﯽ‌ﮐﻨﯿﺪ! ﭘﺮﺗﺶ ﮐﻪ ﻧﻤﯽ‌ﮐﻨﯿﺪ! ﺣﻔﻈﺶ ﻫﻢ ﻣﯽ‌ﮐﻨﯿﺪ. ﻧﻤﯽ‌ﮔﺬﺍﺭﯾﺪ ﺯﯾﺮ ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﺎ ﺑﯿﻔﺘﺪ. ﺍﺯ ﺁﻥ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﯽ‌ﮐﻨﯿﺪ. 🌸 ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻦ ﻃﻮﺭ ﺍﺳﺖ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﯽ ﻋﯿﺐ ﻭ ﺑﯽ ﺧﻄﯿﺌﻪ ﻭ ﺧﻄﺎ ﺷﺪ و ﻫﯿﭻ ﻟﻐﺰش و ﺳﻬﻮﯼ ﻧﺪﺍﺷﺖ خداوند اورا به خود نزدیک می کند... 🌸ﺍﻫﻞ ﺑﯿﺖ ﺍﯾﻦ ﻭﯾﮋﮔﯽ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻧﺪ. در دستگاه الهی ﺍﺭﺟﻤﻨﺪ و ﺍﺭﺯﺷﻤﻨﺪ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﻫﻤﺎﻥ ﻃﻮﺭ ﮐﻪ ﺁﻥ ﻣﯿﻮﻩ‌ﯼ ﺑﯽ ﻟﮏ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﺍﺭﺯﺵ ﻭ ﻗﯿﻤﺖ ﺩﺍﺭﺩ، ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺩﻟﯿﻞ ﺍﯾﻦ‌ﻫﺎ ﻣﻘﺮﺑﺎﻥ ﺩﺭﮔﺎﻩ ﺍﻟﻬﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺷﺪﻩ‌ﻫﺎﯼ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻫﻤﺎﻥ ﻃﻮﺭ ﮐﻪ ﺁﻥ ﻣﯿﻮﻩ ﺑﻪ ﻣﺎ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﻣﯽ‌ﺷﻮﺩ.ﻣﺎ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺩﻭﺭ ﻧﻤﯽ‌ﮐﻨﯿﻢ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﻣﯽ‌ﮐﻨﯿﻢ. ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻦ ﻃﻮﺭ ﺍﺳﺖ.ﺍﯾشان ﻣﯿﻮﻩ‌ﻫﺎﯼ ﺑﺎﻍ ﻋﺎﻟﻢ ﻭﺟﻮﺩ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﺍﺻﻼ‌ ﻋﺎﻟﻢ ﺁﻣﺪﻩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ آن ها. ﺩﺭﺧﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻣﯿﻮﻩ ﺍﺵ می کارند. 🌹المُتَّقون🌹 🍃اهل بیت علیهم السلام ﮐﺴﺎﻧﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ و ﺣﻔﻆ ﺷﺪﻩ ﻫﺴﺘﻨﺪ.ﭘﺎﺭﺳﺎیند یعنی ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺣﻔﻆ ﻣﯽ‌ﮐﻨﻨﺪ و ﺧﺪﺍ هم ﺁﻥ‌ﻫﺎ ﺭﺍ ﺣﻔﻆ ﻣﯽ‌ﮐﻨﺪ. 🍃ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺍﺭﺍﺩﻩ‌ﯼ ﻃﻬﺎﺭﺕ دارند.ﺧﺪﺍ ﻫﻢ ﺍﺭﺍﺩﻩ‌ﯼ ﻃﻬﺎﺭﺕ ﺁﻥ‌ﻫﺎ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﺩ. ﻫﻤﺎﻥ ﻃﻮﺭ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﺩﺭ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﻣﺎ ﻫﻢ ﺍﺭﺍﺩﻩ‌ﯼ ﻃﻬﺎﺭﺕ ﺩﺍﺭﺩ. ﻣﻨﺘﻬﺎ ﺧﻮﺩ ﻣﺎ چنین اراده ای ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ! 🍃ﺗﻌﺒﯿﺮﯼ ﮐﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺩﺭ ﻗﺮﺁﻥ ﺩﺍﺭﺩ : ﺧﺪﺍ ﺍﺭﺍﺩﻩ ﮐﺮﺩﻩ که شما ﺍﻫﻞ ﺑﯿﺖ ﭘﺎﮎ ﺑﺎﺷﯿﺪ. ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﻫﻤﻪ‌ﯼ ﺍﻧﺴﺎﻥ‌ﻫﺎ ﺍﯾﻦ ﺗﻌﺒﯿﺮ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﺩ.ﻣﻨﺘﻬﺎ ﯾﮏ ﻃﺮﻓﻪ ﺍﺳﺖ.اهل بیت ﺳﺮ ﻣﯽ‌ﺗﺎﺑﻨﺪ اﻣﺎ ما ﻧﻤﯽ‌ﺗﺎﺑﯿﻢ و سرپیچی می کنیم!... 💐☘❤️🌻💐☘❤️🌻 eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
6.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬⭕️ «جاهلیت مدرن»⭕️ 👤 استاد رائفی_پور 💥 در آخرالزمان همه دوست دارن دیده بشن... ⚠️ 🌸⃟🕊♥️ ⃟ ⃟❁ ჻ᭂ࿐✰ @shohada_vamahdawiat                 
﷽❣ ❣﷽ ، ساده مداوا نمیشود باید به هم رسید، و الّا نمیشود از بسته ‌ایم به دخیل تا تو این گره ‌ها وا نمیشود @shohada_vamahdawiat
تازه یادم میافتد به خانه زنگ نزده‌ام. گوشی را از بشری میگیرم تا زنگ بزنم به خانه. پدر که خیالش از موقعیتم راحت میشود، میگوید همانجا بمانم تا آبها از آسیاب بیفتد. اول میخواست خودش بیاید دنبالم که منصرفش کردم. دلم برای پدر و مادر تنگ شده. یعنی دوباره می‌بینمشان؟معلوم نیست. تازه فهمیده ام هیچ‌چیزقطعی و معلوم نیست. چقدر برنامه ریخته بودم برای فردا و فرداهایم؛ اما الان همه‌اش رفته روی هوا؛ با یک جرقه کوچکِ افزایش قیمت بنزین. امروز صبح که از خانه بیرون میآمدم فکرش را هم نمیکردم عصرش در چنین خانه‌ای و با چنین آدمهایی باشم؛ خانه‌ای خیالی و شخصیتهایی خیالی که حالا در واقعیت جا خوش کرده اند.صدای اذان مغرب از پنجرههای خانه خودش را میکشد داخل. صدای اذان گوشیها بلند میشود. وضو دارم. مهر و جانمازم را از کیفم بیرون میآورم و با شخصیتهای داستانم و به امامت حاج حسین، صف میبندیم برای نماز. نماز که تمام میشود، عباس و ابوالفضل دوباره تلاش میکنند برای گرفتن خبر از بیرون. این طور که معلوم است اینترنت کند شده و فقط پیامرسانهای ایرانی کار میکنند. عباس کلافه است. میپرسم: منتظر چی هستی؟ -نگران حامدم. رفته کمک شخصیتهای رمان خانم صدرزاده. هرچه از ظهر تا الان فهمیده‌ام را کنار هم میچینم و یک معادله تشکیل میدهم؛ بعد میگویم: خب اونها که اتفاقی براشون نمیافته، چون تا من زنده هستم زنده میمونن، خودت گفتی. حاج حسین دست از شماره گرفتن میکشد: نه لزوماً اینطورنیست. ما ممکنه قبل از تو بمیریم؛ اگه خودت با دست خودت ما رو بکشی. ☘ 💐☘ 💐💐☘ 💐💐💐☘ 💐💐💐💐☘ @shohada_vamahdawiat                 
آتش بازی آن شب، همه مهمان عمه بوديم: من، پدر، مادر، مامان بزرگ، آقاجون، خواهر کوچکم و ... . خانه عمه «فاطمه» ام، نزديک فرودگاه است. نمي دانم چقدر از شب گذشته بود که راديو بوق بلندي کشيد و همه گفتند: مقرمز است.» و من نفهميدم که قرمز است. يعني چه؟ بعد، همه تندي رفتيم بيرون. بيرون خيلي تماشايي بود. صداي «شرق شرق» و «گرومپ گرومپ» مي امد و نورهاي رنگارنگي، هوا مي رفتند. من خيلي کيف کردم. اولين باري بود که از اين چيزها مي ديدم. نورها که مثل دانه‌هاي تسبيح بودند، دنبال هم، اين طرف و آن طرف مي رفتند و ضربدر درست مي کردند. از مامان بزرگم پرسيدم: «امشب، چه خبر شده است؟» گفت: «مگه نمي داني؟ امشب، تولد حضرت علي است. براي همين هم جشن گرفته اند.» باز هم آسمان را نگاه کردم. نورها، خيلي قشنگ بودند. گفتم: «مامان بزرگ، مي شود توي جشن تولد من هم، از اينها روشن کنيد؟» مامان بزرگ برگشت نگاهم کرد و هيچي نگفت. فقط، خنديد. راوی: نازنین حسین مردی @shohada_vamahdawiat                 
┄═❁✨❈[﷽]❈✨❁═┄ ✨پیامبر اسلام (ص) فرمودند: در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من صلوات بفرستد.✨ 📚 کنز العمال، ج ۱، ص ۴۸۹. قرار ما هر روز نفری حداقل ۱۴ صلوات، به نیت تعجیل در ظهور و سلامتی امام عصر (عج) دوستان لطفا مشارکت کنید که با هم، هر روز ختم چند هزار صلواتی هدیه به ساحت مقدس امام عصر (عج) داشته باشیم.🙏🌷 @shohada_vamahdawiat                 
💢امین حیدری در سال 1372 در روستاي چهل خانه شهرستان فريدن دیده به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش به اتمـام رسانید و سپـس در سال 1384 به دليل مجروحيت پدرش در مناطق عملياتي و سخت بودن گذران زندگي در منطقه سرد سير فـريدن به همراه خـانواده به شهرستان شاهين شهر عزيمت نمود و تحصیلات راهنمایی و متوسطه را در آن شهر سپری نمود. پس از اخذ دیپلم به علت علاقه زیاد به خدمت در نظام جمهوری اسلامی ایران، در تاریخ 01/09/1390 به استخدام ناجـا در آمد و با اتمـام دوران آموزشی در مراکزآموزشگاهی شهيد بهشتي اصفهان و شهيد چمران كرج جهت ادامه خدمت به شهرستـان لنجان (زرين شهر) منتقل شد. ایشـان در سال 1392 ازدواج نمود و پس از چند ماه خدمت در فرماندهی لنجان این عشق به شهـادت بود که او را مجاب ساخت به صورت داوطلبانه به استان سیستان و بلوچستان اعزام شود و سرانجام پس از حدود چهار سال خدمت صادقانه در ناجا در تاریخ 02/11/94 در شهرستان ایرانشهر به علت درگیری مسلحانه با سارقین مسلح به فیض عظیم شهادت نائل آمد. مادر شهید: از همـان اوایل جوانی آرزو داشتم که فرزندی داشته باشم و در راه حضرت علی اکبر امام حسین (ع) فدایش کنم و زمانی که خبر شهادت پسرم را شنیدم فقط خدا را شکر می کردم و همانند شهیدان دشت کربلا به فرزندم سلام میدهم. همسر شهید: امین علاقه زیادی به قرائت قرآن داشت وآرزو داشت بتواند همانند استاد عبدالباسط قرآن را تلاوت نماید. ➥ @shohada_vamahdawiat
‌‌🌷مهدی شناسی ۳۰۰🌷 🌹ﺍَﻟﺼّﺎﺩِﻗُﻮﻥَ🌹 🔹زیارت جامعه کبیره🔹 🌿 ﯾﮏ ﺳﯿﺐ ﺭﻧﮕﺶ ﺭﻧﮓ ﺳﯿﺐ ﺍﺳﺖ. ﻃﻌم و ﺷﮑﻠﺶ ﺷﮑﻞ ﻭ ﻃﻌﻢ ﺳﯿﺐ ﺍﺳﺖ. ﺧﺎﺻﯿﺘﺶ ﺧﺎﺻﯿﺖ ﺳﯿﺐ ﺍﺳﺖ. ﺍﮔﺮ ﻣﯽ‌ﮔﻮﯾﺪ ﺳﯿﺐ ﻫﺴﺘﻢ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺳﯿﺐ ﺍﺳﺖ. ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰﺵ ﺳﯿﺐ ﺍﺳﺖ. ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﻣﯽ‌ﮔﻮﯾﯿﻢ ﺻﺪﻕ.ﯾﻌﻨﯽ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰﺕ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﺨﻮﺍﻧﺪ ﻭ ﻣﻄﺎﺑﻖ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﻭ ﻭﺍﻗﻊ ﻫﻢ ﺑﺎﺷﺪ. 🌿‌ ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﻋﺎﻟﻢ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﻣﯽ‌ﺗﻮﺍﻧﯽ ﺻﺎﺩﻕ ﭘﯿﺪﺍ ﺑﮑﻨﯽ؟ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻣﺤﺎﻝ ﺍﺳﺖ.ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺧﺎﻃﺮ ﻗﺮﺁﻥ ﻧﻤﯽ‌ﮔﻮﯾﺪ ﮐﻮﻧﻮﺍ ﺻﺎﺩﻗﯿﻦ ﻣﯽ‌ﮔﻮﯾﺪ ﻭَﻛُﻮﻧُﻮﺍ ﻣَﻊَ ﺍﻟﺼَّﺎﺩِﻗِﻴﻦَ (ﺗﻮﺑﻪ/ 119) ﺍﺻﻼ‌ ما ﻧﻤﯽ‌ﺗﻮﺍﻧيم ﺻﺎﺩﻕ ﺑﺎﺷيم.بنابراین ﻣﯽ‌ﮔﻮﯾﺪ ﺑﯿﺎ ﺑﺎ ﺻﺎﺩﻗﯿﻦ ﺑﺎﺵ.ﺍمامان ﺁﻥ ﺻﺎﺩﻕ‌ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻗﺮﺁﻥ ﻣﯽ‌ فرماید ﻫﺴﺘﻨﺪ. 🌿 ﭼﺮﺍ ﻣﺎ ﻧﻤﯽ‌ﺗﻮﺍﻧﯿﻢ ﺻﺎﺩﻕ ﺑﺎﺷﯿﻢ؟ ﭼﻮﻥ ﺻﺪﻕ ﻓﻘﻂ ﻭﯾﮋﮔﯽ ﺳﺨﻦ ﻧﯿﺴﺖ.ما ﺧﯿﻠﯽ ﻫﻨﺮ ﺑﮑﻨیم ﺣﺮﻑ ﺭﺍﺳﺖ ﻣﯽ‌ﺯﻧیم ﻭﻟﯽ ﺁﯾﺎ ﺻﺪﻕ ﺩﺭ ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﻭ ﭘﻨﺪﺍﺭ ﻫﻢ ﺩﺍﺭیم؟ ﯾﻌﻨﯽ ﺁﻥ ﭼﻪ ﻣﯽ‌ﺍﻧﺪﯾﺸیم ﻭﺍﻗﻌﺎ ﻣﻄﺎﺑﻖ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺍﺳﺖ؟! 🌿ﻓﺨﺮ ﺭﺍﺯﯼ ﻣﯽ‌ﮔﻔﺖ ﺳﯽ ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺮﺍﻣﻮﻥ ﯾﮏ ﻣﻮﺿﻮﻋﯽ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ‌ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ‌ﮐﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﺩﺭﺳﺖ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ‌ﮐﻨﻢ. ﺗﺎﺯﻩ ﻣﯽ‌ﻓﻬﻤﻢ ﮐﻪ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ‌ﮐﺮﺩﻡ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺳﯽ ﺳﺎﻝ. 🌿ﻗﺮﻥ‌ﻫﺎ ﻋﻠﻤﺎﯼ ﻋﻠﻢ ﻫﯿﺌﺖ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻗﻀﺎﻭﺗﯽ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﻭﻟﯽ ﺑﻌﺪ ﻫﻤﻪ ﺑﺎﻃﻞ ﺷﺪ.ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﻧﻤﯽ‌ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺍﺩﻋﺎ ﺑﮑﻨﺪ ﻣﻦ ﺻﺪﻕ ﺩﺭ ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﯾﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﺍﻡ ﺩﺍﺭﻡ. ﺍﻣﮑﺎﻥ ﻧﺪﺍﺭﺩ. ﯾﮏ ﻭﻗﺘﯽ ﺷﻤﺎ ﻣﯽ‌ﮔﻮﯾﯿﺪ ﻣﻦ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﮐﺮﺩﻡ ﯾﻌﻨﯽ ﭼﻪ؟ ﯾﻌﻨﯽ ﻣﻦ ﺻﺪﻕ ﻓﮑﺮﯼ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ که ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﮐﺮﺩﻡ. 🌸ﺍهل بیت علیهم السلام ﺗﻨﻬﺎ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺻﺎﺩقینند. ﯾﻌﻨﯽ ﺻﺪﻕ ﺩﺭ ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﺩﺍﺭﻧﺪ. ﯾﻌﻨﯽ ﻫﺮ ﭼﻪ ﮐﻪ ﻣﯽ‌ﮔﻮﯾﻨﺪ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ هست. 🌸 ﻣﺜﻞ ﯾﮏ ﺁﯾﻨﻪ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﭘﺎﮎ ﻭ ﺑﯽ ﻏﺒﺎﺭ ﺑﮑﻨﯿﺪ،ﺩﺭﺳﺖ ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ ﻣﯽ‌ﮐﻨﺪ و ﺩﺭﺳﺖ ﻫﻢ ﺍﻧﻌﮑﺎﺱ ﻣﯽ‌ﺩﻫﺪ.ایشان ﭼﻮﻥ ﻏﺒﺎﺭﻫﺎ ﺯﻧﮕﺎﺭ‌ﻫﺎ ﮐﻪ ﻗﺮﺁﻥ ﻣﯽ‌ﮔﻮﯾﺪ « ﺭَﺍﻥَ ﻋَﻠَﻰ ﻗُﻠُﻮﺑِﻬِﻢ» (ﻣﻄﻔﻔﯿﻦ/ 14) ﺷﻤﺎ ﺁﯾﻨﻪ‌ﯼ ﺩﻝ ﻫﺎﯾﺘﺎﻥ ﺯﻧﮕﺎﺭ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﻏﺒﺎر ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺧﺎﻃﺮ ﻧﻤﯽ‌ﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ ﻭ ﺍﻧﻌﮑﺎﺳﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ"،ﺍﯾﻦ‌ ﻏﺒارها را ندارند. 🌸ﭼﻮﻥ ﺁﯾﻨﻪ‌ﻫﺎﯼ ﺑﯽ ﻏﺒﺎﺭ ﻫﺴﺘﻨﺪ.ﺣﻘﺎﯾﻖ ﻋﺎﻟﻢ ﺭﺍ ﺁﻥ ﮔﻮﻧﻪ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ ﻣﯽ‌ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺳﺨﺎﻭﺗﻤﻨﺪﺍﻧﻪ ﻫﻢ ﺍﻧﻌﮑﺎﺱ ﻣﯽ‌ﺩﻫﻨﺪ. ﺗﻤﺎﻡ ﺭﻭﺍﯾﺎﺗﯽ ﮐﻪ ما ﻣﯽ‌ﺷﻨﻮﯾم،ﺣﺎﺻﻞ ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ‌ﯼ آن هاست. ﻫﯿﭻ ﮔﺎﻩ ﺧﻄﺎ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺭﺍﻩ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﻤﯽ‌ﮐﻨﺪ. ﺑﺸﺮ ﯾﮏ ﺭﻭﺯﯼ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻧﻘﻄﻪ ﻣﯽ‌ﺭﺳﺪ ﮐﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﮐﻪ ﺁﻥ‌ﻫﺎ ﻣﯽ‌ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺩﺭﺳﺖ ﺑﻮده است... 🕊🦋🕊🦋🕊🦋🕊🦋🕊 eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59