eitaa logo
شهداءومهدویت
7.2هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
1.9هزار ویدیو
27 فایل
دفتر نوشته‌هایم را سفید می‌گذارم مولا جان! بی تو بودن که نوشتن ندارد درد دارد … (یارب الحسین اشف صدرالحسین بظهور الحجة) 🤲 ادمین تبادل: @Yassin_1234 شنوای حرفهاتون هستیم @Yare_mahdii313 مدیرکانال: @shahidbakeri110
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽❣ ❣﷽ تو را می‌جویم فراتر از انتظار و آنچنان دوستت دارم که نمی دانم کدامیک از ما غایب است... ولی در آخر به این نتیجه میرسم ؛ که غایب من هستم! زیرا تو همیشه بوده ای؛ ولی چشمان من تو را نمی بینند 💚 ↶【به ما بپیوندید 】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ ➥ @shohada_vamahdawiat
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 ❣اندازه مهر و محبّت خداي عالم به بندگانش ✨بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم زيارت رسول اكرم حضرت محمّد صلّي الله عليه و آله و سلّم آرزوی او بود. برای ابن کار تصميم گرفت به «مدينه» برود. در راه، چند جوجه ی پرنده ديد. آن ها را برداشت تا به عنوان هديه براي پيامبر خدا رسول اكرم صلّي الله عليه و آله و سلّم ببرد. مادرِ جوجه ها پرواز كنان از راه رسيد. جوجه هايش را در دستِ مرد، اسير ديد. به دنبالِ مرد به راه افتاد. پرنده، پرواز کنان او را دنبال مي كرد. 🍁مرد به مدينه رسيد. يك سره به مسجد رفت. پس از زيارت رسول خدا نبيّ اكرم صلّي الله عليه و آله و سلّم، جوجه ها را نزد ايشان گذاشت. پرنده ي مادر كه به دنبالِ جوجه هايش پرواز كرده بود، به سرعت فرود آمد. غذايي را كه به منقار گرفته بود، در دهانِ يكي از جوجه ها گذاشت و دور شد. رسول خدا نبی اكرم صلّي الله عليه و آله و سلّم و اصحاب ايشان، اين صحنه را مي نگريستند. ساعتي گذشت. جوجه ها در وسط مسجد قرار داشتند. مسلمانان دورِ آن ها را گرفته بودند. در همين لحظه، دوباره پرنده ي مادر رسيد. فرود آمد. غذايي را تهيّه كرده بود. آن را دهانِ جوجه ي ديگر گذاشت. پرواز كرد و دور شد. در اين هنگام، رسول گرامي اسلام رسول خدا صلّي الله عليه و آله و سلّم جوجه ها را آزاد فرمود. آن گاه رو به اصحاب كرده و فرمود: « ... مهر و محبّتِ اين مادر را نسبتِ به جوجه هايش چگونه ديديد؟!». اصحاب عرض كردند:« بسيار عجيب و شگفت انگيز بود ». پيامبر خدا رسول اكرم صلّي الله عليه و آله و سلّم فرمود: « ... قسم به خداوندي كه مرا به پيامبري برگزيد، مهر و محبّت خداي عالم به بندگانش، هزارانِ مرتبه از چيزي كه ديديد، بيشتر است ». منبع: توحيد و نبوّت/شهيد دستغيب/ ص 133-132 ↶【با ما همراه باشید】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ _ _ _ _ _ _ _ _ _ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
❣️ 🌻 بعد از کمی سکوت خوابش برد. چشمانم می سوخت و خیره به جاده رانندگی می کردم. اشک دیدم را تار کرده بود.😭 هر از گاهی به چهره ی آرام صالح خیره می شدم و از آرامشش غبطه می خوردم. آنقدر بی صدا گریه کرده بودم و بغضم را خورده بودم که گلویم ورم کرده بود و چشمانم شده بود کاسه ی خون. 😔 شب شده بود. به پمپ بنزین رسیدیم. ماشین را متوقف کردم و صالح را بیدار کردم. جابه جا شدیم و بعد از اینکه باک بنزین را پر کرد حرکت کردیم. ــ چشمات چرا قرمزه خانوم گلم؟ ــ هیچی... به رانندگیم دقت کردم. چشمام سرخ شده. نور خورشید روی جاده انعکاس بدی داشت.😔 ــ مثل اینکه انعکاسش به دماغت هم سرایت کرده. چرا گریه کردی؟😒 سکوت کردم و روبه جاده سرم را چرخاندم. شام خوردیم و نماز خواندیم و شهر به شهر جلو می رفتیم. ساعت از نیمه گذشته بود. هر چه صالح اصرار می کرد نخوابیدم. دلم نمی آمد لحظات با هم بودنمان را در خواب سپری کنم. به روزهای تنهایی ام که فکر می کردم دلم فشرده می شد. حس خفگی داشتم اما مدام با صالح بگو بخند راه می انداختم. اذان صبح بود که رسیدیم. بی صدا وارد منزل شدیم. پدر صالح نماز می خواند و سلما هم تازه بیدار شده بود. با احوالپرسی کوتاهی به اتاقمان خزیدم. سلما که آمد با تعجب گفت: ــ چرا اینقدر زود برگشتید؟ اتفاقی افتاده؟!😳 بغضم شکست و خودم را به آغوشش انداختم. ــ چی شده مهدیه دیوونه شدم. میان هق هقم گفتم: ــ ظهر اعزام میشه😔 خفه شدم بس که خودمو کنترل کردم. گلوم درد می کنه از بس بغضمو خوردم.😭 ــ الهی فدات بشم عزیزم. قرار بود دو هفته دیگه بره. اصلا برای همین عجله داشت که عروسی بگیرید. دلش می خواست سر فرصت مسافرت برید بعد آماده‌ت کنه و بهت بگه که میره.😔 صالح توی اتاق آمد و من خودم را از آغوش سلما بیرون کشیدم. سیلی آرام و شوخ مآبانه ای به گونه ی سلما زدم و گفتم:😊 ــ خیلی دلم برات تنگ شده بود سلما... هیچوقت شوهر نکنی ها... من دیوونه میشم از دوریت.😅 سلما هم بدون حرفی از اتاق بیرون رفت. صالح به نماز ایستاد و من با اشک به نماز خواندنش دقیق شده بودم. "لعنت بر شیطان... بلند شو نمازتو بخون مهدیه" 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷ 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                  
⭕️ «تصویری زیبا و معنادار» از مراسم تشییع پیکر شهید  🇮🇷 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
┄═❁✨❈[﷽]❈✨❁═┄ ✨پیامبر اسلام (ص) فرمودند: در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من صلوات بفرستد.✨ 📚 کنز العمال، ج ۱، ص ۴۸۹. قرار ما هر روز نفری حداقل ۱۴ صلوات، به نیت تعجیل در ظهور و سلامتی امام عصر (عج) دوستان لطفا مشارکت کنید که با هم، هر روز ختم چند هزار صلواتی هدیه به ساحت مقدس امام عصر (عج) داشته باشیم.🙏🌷  🇮🇷 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
خدائی نیای ضرر کردی😔😊 اینجا بوی آقام امام‌ رضا علیه السلام رو استشمام میکنی❤️❤️ از گرفته تا کلا برای خودش باشی و نیای تو این کانال☺️ از محالاته😊 eitaa.com/joinchat/3378184385Cded59ab28c امام رضائی ها کجائید📣📣📣📣📣
💢"بسم رب الشّهداء والصّدیقین " 🔹پیر ما گفت شهادت هنر مردان است عقل نامرد در این دایره سرگردان است پیر ما گفت که مردان الهی مَردند که به دنبال رفیق ازلی می گردند 🔹 شهدا رفتند و ما مانده ایم دردانه یادگار های شهید شهرکی تبریک وتسلیت بنده حقیر را پذیرا باشید،عمق این درد را باهیچ حرف وسخنی نمیتوان بیان کرد،همه ما همسران وفرزندان وخانواده شهدا کنارتان هستیم وازخدا برایتان صبر جمیل وسلامتی مسئلت دارم. 🔹همسرشهیدبهروز هراتی مقدم ↶【به ما بپیوندید 】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ ➥ @shohada_vamahdawiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سخنان جالب شهید درباره علیه‌السلام و سلام‌الله علیها 💥 خضر عدنان: اگر در راه شهادت، حسینی نیستی، زینبی باش 💢 عضو ارشد جنبش جهاد اسلامی که امروز در زندان رژیم جعلی و تروریست صهیونیستی به رسید، در یکی از مصاحبه‌های خود گفته بود: اگر در راه شهادت، حسینی نیستی، پس زینبی باش؛ که این کمترین کاری است که در دفاع از خاک و مقدساتمان و در حق آزادیمان انجام می‌دهیم. 💥 السلام علیک یا صاحب الزمان 🇮🇷  🇮🇷 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
🌸عاقبت فرزندی که تصمیم بر سقطش داشتند.  🇮🇷 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
﷽❣ ❣﷽ در دفترم ... به یاد تـ❤️ـو ... نرگـ🌼ـس کشیده ام نرگـ🌼ـس هم ... از فراق تـ❤️ـو ... دلگیر شد بیا ... گل نرگـ❤️ـس سلام ... ↶【به ما بپیوندید 】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ ➥ @shohada_vamahdawiat
❣️ 🌻 ساکش آماده بود. انگار همیشه آماده ی ماموریت بود. هر چه اصرار می کرد استراحت کنم قبول نکردم. ناهار فسنجان درست کردم. خیلی دوست داشت. به زهرا بانو و باباهم گفتم بیایند. توی اتاق تنها بودیم. کیفم را آوردم و تسبیح را به او نشان دادم. ــ صالح جان... این تسبیح📿 رو خانوم یکی از شهدای مدافع حرم بهم داده. دفعه ی قبلی که رفتی، باهاش برای سلامتیت صلوات می فرستادم. با خودت ببرش.😔 دستم را بوسید و گفت: ــ ای شیطون😜 از همون موقع دلتو دادی رفت؟؟!! می خوام پیش خودت باشه که دوباره برا سلامتیم صلوات بفرستی.📿 تسبیح را به تخت آویزان کردم. بغض داشتم و صالح حال دلم را می فهمید. دستش را زیر چانه ام گرفت و گفت: ــ قول میدم وقتی برگردم هر چقدر دوست داشتی مسافرت ببرمت. تو فقط منو ببخش. بخدا دست خودم نیست. اعلام اعزام کنن باید بریم.😕 بغضم ترکید و توی آغوش مردانه اش جا گرفتم. ــ تو فقط برگرد.😭 سالم و سلامت بیا پیشم من قول میدم ازت هیچی نخوام. مسافرت فدای یه تار موی تو. من صالحمو می خوام، صحیح و سالم... نوازشم کرد و آنقدر بی صدا مرا در آغوشش گرفت که خودم آرام شدم و از او جدا شدم و به آشپزخانه رفتم که غذا را وارسی کنم. همه هوای دلم را داشتند و زیاد پا پیچم نمی شدند. غذا خورده شد، چه خوردنی.😖 فقط حیف و میل شد و همه با غذایمان بازی می کردیم. حتی صالح هم میل چندانی نداشت. بخاطر دل من بیشتر از بقیه خورد اما مشخص بود که رفتارش تصنعی ست. هر چه از لحظه ی بدرقه بگویم حالم وصف ناشدنی ست. زیر لب و بی وقفه صلوات می فرستادم و آیة الکرسی می خواندم. قرآن و کاسه ی آب آماده بود. رفتم از توی اتاق کوله اش را بردارم که خودش آمد و گفت: ــ سنگینه خوشگلم.😊 خودم بر می دارم. به گوشه ای رفتم و به حرکاتش دقیق شدم. چشمانم می سوخت و گونه ام خیس شد. هر چه سعی کردم نمی توانستم جلوی اشکم را بگیرم. ــ مهدیه😔 تو رو خدا گریه نکن. بند دلم پاره میشه اشکتو می بینم. سریع اشکم را پاک کردم و لبخندی زورکی به لبم نشاندم.☺️ ــ قولت که یادت نرفته؟ برایم احترام نظامی گذاشت و گفت: ــ امر امر شماست قربان...👋🏻 گونه اش را بوسیدم و گفتم: ــ آزاد...😘 و هر دو خندیدیم. میلی به خداحافظی نداشتیم. بی صدا دست هم را گرفتیم و از اتاق بیرون آمدیم. این بار بابا هم با پدر صالح همراه شد. برگشته بود و از توی شیشه ی عقب اتومبیل، آنقدر نگاهم کرد که پیچ کوچه را رد کردند. دلم فرو ریخت و سریع به داخل خانه و اتاقمان دویدم.💔 زجه زدم و های های گریه کردم. انگار بی تابی سلما اینبار به من رسیده بود. سری قبل، من محرم دلتنگی سلما بودم و حالا زهرا بانو و سلما هر چه می کردند نمی توانستند مرا آرام کنند. حالم خیلی بد بود و انگار اتاق برایم تنگ و تنگ تر می شد. روی تخت نشستم و چنگ انداختم به تسبیح.📿 اللّٰهُمَ صَلِّ عَلٰی مُحَمَّدِاً وَ آلِ مُحَمَّدْ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ... ... 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷ 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                  
💢ریحانه عزیزم 🔹دختر صبور و مقاومم اکنون که برایت مینویسم دلی دارم سرشار از غم و اندوه از غم فراقی که در سن نوجوانی ات نصیب تو و برادرت شده همانگونه که سیده زهرا و سید محمد من هم درست در همین سن شما داغ تلخ بی پدری بر دلشان نشست 🔹همان جیش الظلمی که بابای تو را نشانه گرفت در هفدهم اسفند ۸۷ هم سر بابای زهرا را به آسمان برد و حس تلخ جاماندن و تنهایی هم نصیب حال من شد... 🔹دختر گلم این روز ها به حال نرجس عزیزت غبطه ها خوردم که همراه با یارش راهی بهشت شد و منی که ده سال پرستار یارم بودم آخر کار هم جاماندم از یار سالهای تیمار داری ام... عزیزدلم تو تنها نیستی امروز ما همه یک خانواده ایم من هم مادر تو هستم و تمام هستی ام فدای نجابت و صبوری تو باد بدون شک پدر و مادرت به داشتن دختر و پسر صبور و مقاومی همچون شما افتخار می‌کنند و راهشان تا ابد ادامه دار خواهد بود. همسر شهید سید نور خدا موسوی ↶【به ما بپیوندید 】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ ➥ @shohada_vamahdawiat
🌼پنج شنبه است و ياد درگذشتگان ✍اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ شاخه گلی بفرستيم برای تموم اونهايی كه در بين ما نيستند و جاشون بين ما خالیه شاخه گلی به زيبايی يك فاتحه و صلوات.... ↶【به ما بپیوندید 】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ _ _ _ _ _ _ _ _ _ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
این دو شلوار را دشمن پاره کرده؛ یکی در جنگ نرم (فرهنگی) و دیگری در جنگ سخت (نظامی) یکی قهرمان عزت و جوانمردی و دیگری قربانی ضعف و خودباختگی!  🇮🇷 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
💌 اذان در ونک _ 🔰سلام. من دیروز برای دکتر باید می رفتم سمت ونک و گاندی، به کشف حجابها هم تذکر دادم، شاهکار اصلی رو هم همسرم زد که وقتی داشتیم برای نماز از توی گاندی به سمت میدون ونک می رفتیمو پر بی حجاب بود، شروع کرد اذان گفتن و قیافه ها دیدنی بود! هیچ حرکتیم نمی تونستن بزنن در برابر کار ایجابی، یاد مرحوم آیت‌الله حائری شیرازی افتادم که می گفتن اذان بگید، اذان گفتن خودش امر به معروفه. برنامه ی محفلو که می دیدم می گفتم با خودم هر چند شان قرآن با سازو دنبک و آواز، از زیرِ زمین تا آسمون فرق می کنه ولی کاش قاری ها که بلدن یا حتی آقا پسرایی که صوت کار می کنند، توی همین دسته های آمرو ناهی همراهی کنن، توی مترو توی جاهای عمومی، شروع کنن با صوت خوب قرآن بخونن. اجرای زنده ی قرآن و گفتن اذان شیطانو دور می کنه، من همسرم هر وقت خونه باشه موقع اذان بلند بلند اذان می گه، تهران که بودیم چند تا از همسایه ها می دیدنم می گفتن چقدر کیف می کنیم. این اذان گفتن زنده رو سعی کنید اجرا کنید. چطور اون ها از اظهار افکارشون و به رخ کشیدن طرز لباسشون خجالت نمی کشن! ما بچه مسلمونو شیعه ایم، چرا باید خجالت بکشیم، پدرا که شروع کنن به بچه ها هم منتقل می کنن. کار ایجابی خیلی بهتر از ضد حمله به رفتارای اونا جواب می ده. توی پیاده روی ها پسر بچه ها رو همراه کنید وقت اذان اذان بگن، هم یه کار تربیتی روشون میشه و خجالت بی جا در این باره می ریزه، هم نمود کار بیشتر میشه. سلامتیشون صلوات خدا از شر و بدی دورتون کنه .انشالله🌹 _💠سکوت ممنوع🔻 @hedye110
سلام میکنم از دور بر تو و حرمت سلام من به بلندای بیرق و علمت سروده اند فراوان برای تو اما هنوز نقش کتیبه است شعر محتشمت 💔 ↶【به ما بپیوندید 】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ ➥ @shohada_vamahdawiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷 آیا می دانستید ۸۰ درصد از فیلم های مربوط به آرشیو جنگ تحمیلی توسط شهید آوینی و یارانش ثبت و ضبط شده و ایشان یکی از بزرگ‌ترین مستندهای تاریخ جهان (روایت فتح) را ساخته اما در تیتراژ آن هیچ نامی از خود به میان نیاورده و تهیه کننده و کارگردان آن را «گروه روایت فتح» معرفی کرده است؟ حتی خیلی ها نمی دانند این صدای آسمانی و محتوای عاشورایی مربوط به خود اوست! کارگردان خود اوست، تهیه کننده خود اوست، نویسنده خود اوست، گاهی اوقات فیلمبردار خود اوست... ♦️شهید آوینی: «گمنامی تنها برای شهرت پرستان درد آور است والا تمامی اجرها در گمنامی است.» فتح  🇮🇷 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
﷽❣ ❣﷽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 📖 السَّلامُ عَلَیکَ أیُّها الإمامُ الهادِمُ لِبُنیانِ الشِّرکِ وَالنِّفاقِ... ▫️آمدنت نزدیک است... و صدای قدم هایت لرزه بر جان طاغوت ها انداخته! سلام بر تو و بر روزی که بُت های روزگار یکی یکی به دستان ابراهیمی‌ِ تو سقوط کنند! 📚 صحیفه مهدیه، 💚 ↶【به ما بپیوندید 】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ ➥ @shohada_vamahdawiat
💢شهادت مامور انتظامی اصفهان در درگیری با افراد شرور 🔹سرگرد یزدی در اصفهان به شهادت رسید 🔹به گزارش پایگاه خبری شهدای فراجا، یک دستگاه خودروی واحد گشت انتظامی اصفهان حین انجام ماموریت و در درگیری با افراد شرور دچار سانحه میگردد 🔹در این حادثه یکی از ماموران سخت‌کوش فرماندهی انتظامی شهرستان اصفهان به نام سرگرد مهدی یزدی بر اثر شدت جراحات وارده به شهادت و یکی دیگر از ماموران وظیفه نیز که به شدت مجروح شده بود برای مداوا به بیمارستان انتقال یافت. ↶【به ما بپیوندید 】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ ➥ @shohada_vamahdawiat
🌼عهد نامه مولا جان! عهد می بندم در این زمانه پر ازسیاهی، تا آخرین لحظه و باتمام توان برای خدمت به شما تلاش وجانم را در این راه فدا کنم. امید است که به یاری خداوند متعال و با لطف و عنایت شما، بتوانم به عهدم پایبند باشم. آمین یا رب العالمین🤲 ↶【با ما همراه باشید】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ _ _ _ _ _ _ _ _ _ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 روایت سی و پنج(زندگینامه پیامبر) ✨سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) عهدنامه ای میان مهاجران مکه و انصار از یک طرف و یهودیان یثرب از طرف دیگر نوشت و یهودیان را در دین و دارائی خود آزاد گذاشت و شرائطی برای ایشان قرار داد، از جمله: *)مسلمانان و یهودیان مانند یک ملت در یثرب زندگی خواهند کرد. *)هر کدام در مراسم دینی خود آزاد خواهند بود. *)هر گاه مدینه مورد حمله دشمن قرار گیرد، هر دو با هم در دفاع از آن تشریک مساعی کنند و... 🍁هشت ماه بعد از هجرت، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) میان مهاجرین و انصار پیمان برادری نهاد(مهاجران، همان مسلمانان اهل مکه بودند که به مدینه هجرت کردند و انصار، مسلمانان اهل مدینه بودند.) که در راه حق، یکدیگر را یاری دهند و پس از مرگ از یکدیگر ارث ببرند. اینها نود نفر یا صدنفر بودند، نیمی از مهاجرین و نیمی از انصار. رسول خدا(صلی الله علیه و آله)به آنان گفت: در راه خدا، دو نفر، دو نفر با هم برادری کنید، سپس دست علی(علیه السلام) را گرفت و گفت: هذا اَخی؛ این است برادر من.(البته حکم ارث بردن اینها از همدیگر با نزول آیه75سوره انفال و آیه6سوره احزاب، پس از جنگ بدر منسوخ گردید.) الأنفال وَالَّذِينَ آمَنُوا مِن بَعْدُ وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا مَعَكُمْ فَأُولَٰئِكَ مِنكُمْ وَأُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَىٰ بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ، ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺑﻌﺪﺍً ﺍﺳﻠﺎم ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ ﻭ ﻣﻬﺎﺟﺮﺕ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﻫﻤﺮﺍﻫﺘﺎﻥ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ ﺟﻨﮕﻴﺪﻧﺪ، ﺟﺰﻭ ﺷﻤﺎﻳﻨﺪ. ﺍﻟﺒﺘﻪ ﻃﺒﻖ ﻛﺘﺎﺏ ﺧﺪﺍ، ﺧﻮﻳﺸﺎﻭﻧﺪﺍﻥ ﺩﺭ ﺍﺭﺙ‌ﺑﺮﺩﻥ ﺍﺯ ﻫﻤﺪﻳﮕﺮ، ﻣﻘﺪّم‌ﺍﻧﺪ ﺑﺮ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ. ﻭﺍﻗﻌﺎً ﺧﺪﺍ ﻫﺮ ﭼﻴﺰﻱ ﺭﺍ ﻣﻲ‌ﺩﺍﻧﺪ.(٧٥) الأحزاب النَّبِيُّ أَوْلَىٰ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ وَأُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَىٰ بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ إِلَّا أَن تَفْعَلُوا إِلَىٰ أَوْلِيَائِكُم مَّعْرُوفًا كَانَ ذَٰلِكَ فِي الْكِتَابِ مَسْطُورًا ﺭﺿﺎﻳﺖ ﻭ ﻧﻔﻊ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺑﺎﻳﺪ ﺍﻭﻟﻮﻳﺖِ ﺍﻭﻝِ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻭ ﺗﺼﻤﻴﻤﻲ ﺑﺎﺷﺪ. ﻫﻤﺴﺮﺍﻧﺶ ﻫﻢ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﻣﺎﺩﺭﺍﻥ ﺁﻧﺎﻥ‌ﺍﻧﺪ؛ ﻳﻌﻨﻲ ﻣﺤﺘﺮم‌ﺍﻧﺪ ﻭ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺑﺎ ﺁﻧﺎﻥ ﺣﺮﺍم ﺍﺳﺖ. ﻃﺒﻖ ﻛﺘﺎﺏ ﺍﻟﻬﻲ، ﺧﻮﻳﺸﺎﻭﻧﺪﺍﻥ ﺩﺭ ﺍﺭﺙ‌ﺑﺮﺩﻥِ ﺍﺯ ﻫﻤﺪﻳﮕﺮ ﻣﻘﺪّم‌ﺍﻧﺪ ﺑﺮ ﻣﻬﺎﺟﺮﺍﻥ ﻭ ﺍﻧﺼﺎﺭ؛ ﻣﮕﺮ ﺁﻧﻜﻪ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺑﺨﻮﺍﻫﻴﺪ ﺑﺎ ﻭﺻﻴﺖ‌ﻛﺮﺩﻥِ ﺑﺨﺸﻲ ﺍﺯ ﺍﻣﻮﺍﻟﺘﺎﻥ ﺑﻪ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﺘﺎﻥ، ﺩﺭ ﺣﻘّﺸﺎﻥ ﺧﻮﺑﻲ ﻛﻨﻴﺪ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺣﻜﻢ ﺩﺭ ﻛﺘﺎﺏ ﺧﺪﺍ ﺛﺒﺖ‌ﻭﺿﺒﻂ ﺍﺳﺖ.* (٦) 🍁پس از هجرت پیامبر(صلی الله علیه و آله) و یارانش به مدینه، رفتار مردم مکه با مسلمانان که در مکه باقی مانده بودند و قادر بر پیوستن به برادران مهاجر خویش نبودند تفاوت کرد، چه این که قبل از هجرت، دشمنی با مسلمانان به صورت فردی و پراکنده بود، ولی پس از آنکه فضا را مناسب دیدند به صورت دسته جمعی آنها را مورد تهاجم قرار داده و به آزار و اذیت و شکنجه آنان پرداختند و روز به روز بر ظلم و ستم خود نسبت به آنان افزودند، تا اینکه جام صبر و شکیبایی آنها لبریز شد، از این رو به خدای خویش پناه آورده و از او درخواست کمک کردند. 🍁در این هنگام بود که خداوند به مومنین فرمان جهاد داد و مهاجر و انصار را دستور داد تا: به کمک برادران مومن مستضعف خویش بشتابند.(سوره نساء، و آیه75سوره بقره) رسم قریش بر این بود، که محصولات کشاورزی و صنایع دستی خود را با شامیان مبادله می کردند و دسترسی به شام جز از راه یثرب_مدینه برای آنها ممکن نبود. یکی از نخستین راه هایی که پیامبر(صلی الله علیه و آله) برای جلوگیری از نفوذ کفار، چاره اندیشی کرد، بستن راه تجارت برون مرزی آنها و مصادره اموالشان بود و این عمل سبب ضعف قدرت مالی آنها می شد که در صحنه های دیگر می توانست باعث شکست آنها گردد. ادامه دارد... ↶【با ما همراه باشید】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ _ _ _ _ _ _ _ _ _ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱حمید مربی ورزش رزمی بود. بهشون گفتم حمیدآقا هدفت از ورزش چیه؟ گفت یه ورزشکار مومن باید آماده باشه تا اگه آقا صاحب الزمان اومد از نظر سلامتی و سربازی ایشون در جبهه حق علیه باطل آماده باشه.. 🌷 ↶【به ما بپیوندید 】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ ➥ @shohada_vamahdawiat
4_5875506181367139501.mp3
12.06M
یاعلی ابن موسی الرضا علیه السلام اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَاالْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِ‏ وَ حُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِ صَلاَةً كَثِيرَةً تَامَّةً زَاكِيَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ‏ ↶【به ما بپیوندید 】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ _ _ _ _ _ _ _ _ _ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59