eitaa logo
شهداءومهدویت
7.2هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
1.9هزار ویدیو
27 فایل
دفتر نوشته‌هایم را سفید می‌گذارم مولا جان! بی تو بودن که نوشتن ندارد درد دارد … (یارب الحسین اشف صدرالحسین بظهور الحجة) 🤲 ادمین تبادل: @Yassin_1234 شنوای حرفهاتون هستیم @Yare_mahdii313 مدیرکانال: @shahidbakeri110
مشاهده در ایتا
دانلود
🌻 اطاعت از امامت، از پذیرفتن دعوت دشمن شایسته ‌تر است 🌻 ✍🏻 از ابو اغرّ تمیمی نقل شده است كه گفت: در روز جنگ صفین به عباس بن ربیعة بن حارث بن عبدالمطلب نگاه كردم و دیدم كه تا دندان مسلح است و بر سرش كلاهخود گذاشته و در دستش شمشیر یمانی پهنی است، در حالی كه بر روی مادیان مشكی سوار است و گویا چشمانش مانند چشم افعی است. او مادیانش را با دست می ‌زد و آن را رام می ‌كرد. ناگهان مردی از شام به نام عِرار ابن ادهم فریاد زد: ای عباس! مبارزه كنیم. گفت: موقع مبارزه فرا رسیده است... . گفت: آن مرد شامی وارد كارزار شد، در حالی كه رجز می خواند. 🐎 عباس پایش را بر ركاب فشرد، در حالی كه می ‌گفت: 🔹 سر مرد شرور را از برابر خویش برمی ­گیری به طوری كه استخوان آن پیدا شود؛ آن هم با لبه شمشیرت یا زبانت، كه كلام اصیل همچون دردناك­ ترین زخم­ هاست. ⚔️ پس به مبارزه و جنگ پرداختند و اسب ­هایشان در برابر یكدیگر ایستادند و هر دو در هنگام كارزار، قهرمان و با تجربه و كارآزموده بودند. 🔹 ساعاتی طولانی از روز با شمشیرهایشان به جنگ پرداختند و هیچ یك از آنان به خاطر كامل بودن افزار جنگ نمی ‌توانست به دیگری برسد تا این كه عباس شكافی را در زره مرد شامی دید. پس شمشیرش را بر او فرود آورد و شانه او را شكافت. مرد شامی برای ادامه جنگ برخاست، درحالی كه زرهش شكافته بود، پس عباس او را با شمشیر زد و شمشیر را درون سینه‌ اش فرو برد و مرد شامی با صورت بر زمین افتاد. عباس راهش را در میان مردم باز كرد و تكبیر گفت و مردم نیز تكبیر گفتند تا جایی كه زمین به لرزه افتاد. 🔆 پس صدای كسی را شنیدم كه می ‌گفت: «قَاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَیْدِیكُمْ وَیُخْزِهِمْ وَیَنصُرْكُمْ عَلَیْهِمْ وَیَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُّؤْمِنِین ؛ وَیُذْهِبْ غَیْظَ قُلُوبِهِمْ وَیَتُوبُ اللّهُ عَلَی مَن یَشَاءُ» (توبه/14) به سمت صدا رو كردم و دیدم كه امیر مؤمنان علیه السلام است. 🔆 ❓فرمود: ای ابو اغر! چه كسی با دشمن ما می ‌جنگد؟ ❗️گفتم: این پسر شیختان است، عباس بن ربیعه. ❗️فرمود: ای عباس! ❗️گفت: فرمان ده. ❓فرمود: مگر تو را و حسن و حسین و عبدالله بن جعغر را از خالی گذاشتن مواضعتان و یا مبادرت به انجام كاری، نهی نكردم؟ ❗️گفت: چنین است. ❓گفت: پس چه شده است؟ ❓گفت: ای امیر مؤمنان! چگونه به مبارزه دعوت شوم و نپذیرم، فدایت شوم! 🍃گفت: اطاعت از امامت، از پذیرفتن دعوت دشمن شایسته ‌تر است. معاویه دوست دارد كه برای خاموش كردن نور خدا كسی از بنی ‌هاشم باقی نماند، مگر این كه رگ قلبش بریده شود. اما خدا به چیزی جز كامل شدن نورش راضی نمی ‌شود حتی اگر مشركان از این امر كراهت داشته باشند. به خدا قسم مردانی از ما برآنان حكومت خواهند كرد. و مردانی كه آنان را ذلیل و خوار خواهند كرد تا این كه با دست­ هایشان گدایی کنند و چاه­ ها را حفر كنند. اگر به سوی تو بازگشتند، به سوی من برگرد. ادامه دارد... 🔻 ❤️❤️❤️🌹🌹🌹🌹 💐 eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
💢دریوزگی و آرزو به دل موندن صهیونیست‌ها را می‌شود از خلال این توئیت به وضوح تماشا کرد... 🔹عکس سردار قاسم رضایی (فرمانده اسبق مرزبانی ناجا و جانشین فعلی فرماندهی نیروی انتظامی ایران) را گذاشته بعد نوشته: ژنرال ایرانی به نام «علی حاج حسین» در حمله امرو هوایی اسراییل به دمشق کشته شده است!! 🔹شما دقت کنید اینها اینقدر نادان و احمق هستند که نمی‌دانند اسمی هم که نوشتند اسم عربی است و هیچ اسم ایرانی با این شکل در کائنات وجود ندارد چه برسد به اینکه بخواهد به دمشق برود. نیاز به کسب پیروزی و پاسخ به اظهارات سردار شکارچی سخنگوی نیروهای ایران‌ که گفته بود صهیونیست‌ها جرات ندارندمواضع ایران را در سوریه هدف قرار داد و به مستشاران کشورمان آسیب بزنند باعث شده تا آنها به چنین اراجیفی متوسل شوند که فقط کودن‌ها آن را باور می‌کنند. @shohadanaja
على(ع) از كنار پيكر بى جان ابن عبدُوُدّ عبور مى كند و مى خواهد به سوى پيامبر بيايد. يك نفر به سوى جنازه ابن عبدُوُدّ مى آيد. او كسى نيست جز عُمَر بن خطّاب. او نگاه مى كند، زره بسيار قيمتى بر تن ابن عبدُوُدّ مى بيند، او تعجّب مى كند كه چرا على(ع) زره ابن عبدُوُدّ را برنمى دارد. طبق رسم عرب، اين زره قيمتى براى على(ع) است. او رو به على(ع) مى كند و مى گويد: چرا زره او را برنمى دارى؟ على(ع) با بى تفاوتى عبور مى كند و به سوى پيامبر مى رود. اى عُمَر! تو فكر مى كنى على(ع) ارزشى براى اين زره قميتى قائل است؟ هرگز! اگر همه اين زره از طلا هم مى بود على(ع) نگاهى به آن نمى انداخت. على(ع) به اين نبرد نيامده است كه غنميت براى خود بردارد. او فقط براى حفظ اسلام شمشير زد و نبرد كرد. مى بينم كه هنوز نگاهت به زره ابن عبدُوُدّ است... تو به استقبال على(ع) مى روى، علىِّ تو زخمى شده است، تو زخم او را نگاه مى كنى و بر آن دستى مى كشى. به اعجاز دست تو، زخم او بهبود پيدا مى كند. حالا خاك از سر و صورت او پاك مى كنى و او را در آغوش مى گيرى. خدا بار ديگر جانِ تو را به تو بازگرداند. اكنون در چشمان على(ع) نگاه مى كنى و مى گويى: من كجا خواهم بود آن روزى كه صورت تو، با خون سرت رنگين شود؟ هيچ كس نمى داند تو از چه سخن مى گويى؟ از كدام ضربه شمشير خبر مى دهى؟ تو فرداىِ دورى را مى بينى، مسجد كوفه و نماز و ضربه ابن ملجم! روزى كه على(ع) در سجده با خداى خويش خلوت مى كند و ابن ملجم ضربه اى بر سر او مى زند، درست همان جايى كه شمشير ابن عبدُوُدّ نشسته است. نگاهى به آسمان مى كنى و شكر خدا را به جا مى آورى. تا زمانى كه على(ع) در كنار توست دشمن تو خوار و ذليل است. اكنون تو رو به على(ع) مى كنى ومى گويى: على جان! مى خواهى تو را مژده اى بدهم؟ همه اين سخن را مى شنوند. آنها با خود مى گويند كه پيامبر چه مژده اى مى خواهد به على(ع) بدهد؟ شايد پيامبر مى خواهد به او مدالى بدهد و از او تقدير كند، على(ع) شايسته بهترين تقديرهاست. نسيم خنكى مىوزد، بوى باران مى آيد، پيامبر دستان خود را بر بازوان قدرتمند على(ع) نهاده است و به صورتش خيره شده است و لبخند مى زند. "اى مردم! اى ياران من بدانيد كه ضربتِ على(ع)، نزد خدا بالاتر از عبادت جن وانس است".68 همسفر خوبم! تو هم مثل بقيّه اين سخن را مى شنوى. به فكر فرو مى روى، آخر چگونه ممكن است كه يك ضربت شمشير بهتر از عبادت جن و انس باشد. هزاران پيامبر در روى اين زمين نماز خوانده و عبادت خدا را انجام داده اند. آدم، موسى، عيسى، ابراهيم(عليهم السلام) و... آيا ضربت على(ع) از عبادت همه آنها بالاتر است؟ در طول تاريخ چقدر اهل ايمان، در راه خدا مجاهدت نموده اند و به شهادت رسيده اند، آنها خون خود را در راه خدا داده اند، زكريّا(ع)، مظلومانه شهيد شد و... آيا يك ضربت على(ع) بالاتر همه آن رشادت ها و شهادت ها است؟ تا روز قيامت خدا مى داند چقدر مسلمانانى بيايند و عبادت خدا را انجام بدهند، آخر چگونه ممكن است ضربت على(ع) بهتر از همه آنها باشد؟ اين سخن پيامبر است، به حكم قرآن او سخن ياوه نمى گويد، مبالغه نمى كند، سخن او عين حقيقت است. ⚘⚘⚘⚘🌿🌿🌿🌿🌿 ❣❣☂️☂️ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
گاهی یک حدیث یا جمله‌ی قشنگ که پیدا می‌ کرد ؛ با ماژیک می‌نوشت رویِ کاغذ و می‌زد به دیوار ! بعد در موردش باهم حرف می‌زدیم و هرچی ازش فهمیده بودیم‌ می‌گفتیم آن جمله هم می‌ماند روی دیوار و تویِ ذهنمان ... [ به نقل از همسر شهید ] @shohada_vamahdawiat
❤️ باتو اے بہ خدا خوشبختم با تـوأم، با تـو و بےچون و چرا خوشبـختم عشق یعنے بخورم حسرٺ فقط باهمین آرزوے ڪرب وبلا خوشبختم 💔 💚 @shohada_vamahdawiat
شب جمعه است همه زائر ارباب شویم در کنار حرمش شمع صفت آب شویم مادری آمده در کرببلا با قد خم باید از ذکر بُنّی همه بی تاب شویم 🌹🌹🍃🍃 @shohada_vamahdawiat
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽ مهدے جان #جمعه_شد تا بازجای خالی توحس شود تا شقایق باز دلتنگ گل نرگس شود آفتاب پشت ابرم نام تو دارم به لب خواستم نور تو گرمی بخش این مجلس شود #اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ #صبح_آدینه_تون_مهدوی✋ ➥ @shohada_vamahdawiat
امروز پاداش همه کارهایی که میکنم به من برگردانده میشود.- زندگی جمله ی امروز 👆👆 🌹🌹🍃🍃
آيا مى دانى راز تعجّب تو چيست؟ ما عادت كرده ايم كه به كميّت فكر كنيم، هميشه براى ما مقدار كار مهم جلوه مى كند، امّا پيامبر مى خواهد به ما درس بزرگى بدهد، به جاى كميّت به كيفيّت فكر كنيد. سعى كنيد كيفيت كار شما خوب باشد. ملاك برترى اعمال، به كيفيّت است نه كميّت. امروز على(ع) يك ضربه زد، آرى! يك ضربه بيشتر نبود، امّا اين ضربه چه ضربه اى بود؟ بايد روى اين فكر كنى؟ روزى كه همه كفر در مقابل همه ايمان ايستاده بود. اگر على(ع) به ميدان نمى رفت، براى هميشه نداى توحيد كه راه پيامبران است، خاموش مى شد. اگر امروز على(ع) نبود، همه زحمات پيامبران، بى نتيجه مى ماند و پيام توحيد به آيندگان نمى رسيد. اگر شجاعت او نبود پيامبر كشته مى شد و همه مسلمانان قتل عام مى شدند. و اگر على(ع) نبود اسلامى باقى نمى ماند، ديگر كسى خداى يگانه را پرستش نمى كرد، بت پرستى و تاريكى همه دنيا را فرا مى گرفت، ديگر روشنايى باقى نمى ماند. على(ع) يك ضربت بيشتر نزد، امّا با همين ضربت، تاريخ گذشته را زنده كرد و آينده را آبيارى كرد. هر كس كه فردا نمازى بخواند و عبادتى انجام بدهد، مديون على(ع) خواهد بود. اكنون پيامبر دست هاى خود را رو به آسمان مى گيرد و با خداى خويش سخن مى گويد: بار خدايا! از تو مى خواهم كه امروز به على(ع)، فضيلتى عنايت كنى كه تا به حال آن فضيلت را به ديگرى نداده اى و در آينده هم به كسى نخواهى داد! نگاهش به آسمان دوخته شده است، او منتظر است، به راستى خدا چه هديه اى، چه مژده اى و چه فضيلتى براى على(ع) خواهد فرستاد؟ جبرئيل نازل مى شود و در دست او ميوه اى از ميوه هاى بهشتى است. آن ميوه، ميوه تُرنج (بالنگ) است. بوى خوش آن تمام فضا را فرا مى گيرد. جبرئيل رو به پيامبر مى كند و مى گويد: خدايت سلام مى رساند و مى گويد: اين ميوه را به على بده! پيامبر آن ميوه را مى گيرد و على(ع) را صدا مى زند: على جان! خدا از بهشت برايت هديه فرستاده است. پيامبر ميوه را در دست على(ع) مى نهد، ترنج شكافته مى شود. در وسط آن با خط سبزى، اين نوشته ديده مى شود: "اين هديه از خدا براى على است". هيچ كس، راز اين هديه را نمى داند؟ چرا خدا براى على(ع) چنين هديه اى فرستاده است؟ اين چه فضيلتى است كه هيچ كس تا به حال آن را نداشته است ونخواهد داشت؟ همسفرم! فكر مى كنم اگر حدود ده ماه ديگر صبر كنى و سال ششم هجرى فرا برسد شايد بتوانيم اين راز را كشف كنيم. يك سال ديگر خدا به على(ع)، دخترى به نام زينب(س) بدهد، شايد زينب(س)از اين ميوه بهشتى باشد... هيچ پدرى تا به حال دخترى همچون زينب(س) نداشته و نخواهد داشت. شايد از اين ميوه بهشتى، خدا به على(ع)، زينب(س)بدهد. و تو چه مى دانى زينب(س)كيست. و تاريخ چه مى داند زينب(س) كيست... 🌾🌾🌾🌾🌾🌱🌱🌱🌱🌱 ❣❣☂️☂️ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
سه تا کانال داریم ناب ناب ناب @shohada_vamahdawiat شهدا و مهدویت 👆👆 ۲۳۶۰ @delneveshte_hadis110 دلنوشته و حدیث👆👆۵۸۵ @hedye110 کمال بندگی 👆👆۱۸۵۰عضو @kamali220 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
💢“پلیس حامی کودکان سرطانی” 🔹ازدواج ساده و بدون تشریفاتی داشت. با همسرش رفتند مشهد و زندگی شان را شروع کردند ؛ با این وجود آدم دست و دل بازی بود. 🔹بیشتر به این فکر می کرد که به اطرافیان خیر برساند. یک میلیون و دویست هزار تومان حقوق می گرفت. دویست هزار تومانش را گذاشته بود برای یک بچه سرطانی. از آشناهایمان بود. بحمدالله مدتی بعد آن کودک بهبودی یافت. 🔹شهید مدافع وطن از کارکنان پلیس کرمانشاه سیزدهم شهریور 86 در درگیری با گروهک تروریستی پژاک به درجه رفیع شهادت نائل گردید ➥ @shohadanaja@shohada_vamahdawiat
📌 یک آرزوی واقعی... عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فِي حَدِيثٍ طَوِيلٍ قَالَ: يَدْخُلُ الْمَهْدِيُّ اَلْكُوفَةَ ... فَيَدْخُلُ حَتَّى يَأْتِيَ اَلْمِنْبَرَ وَ يَخْطُبُ وَ لاَ يَدْرِي اَلنَّاسُ مَا يَقُولُ مِنَ اَلْبُكَاءِ ! 👌امام عصر علیه السلام وارد می شوند... و ايشان پس از ورود به كوفه ، بالاى منبر رفته و خطبه‌اى ايراد مى‌فرمايد؛ كه مردم از شدت گريه نمى‌فهمند كه حضرت چه مى‌گويد❗️😭😭😭 📚 الغيبة (للطوسی) ج ۱، ص ۴۶۸ @shohada_vamahdawiat ❤️❤️❤️❤️❤️🍃🍃🍃🍃
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
بخشی از : «خطبه غدير» امیرالمومنین علی علیه السلام (وَ هَواهُ وَ قَبُولِهِ مِنِّي) حَتّي أَنْزَلَ الله عَزَّوَجَلَّ في ذالِكَ (وَ مِنْهُمُ الَّذينَ يُؤْذونَ النَّبِي وَ يَقولونَ هُوَ أُذُنٌ، قُلْ أُذُنُ - (عَلَي الَّذينَ يَزْعُمونَ أَنَّهُ أُذُنٌ) - خَيْرٍ لَكُمْ، يُؤْمِنُ بِالله وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنينَ) الآيَةُ. و تمايل و پذيرش او از من، تا بدانجا كه خداوند در اين موضوع آيه اي فرو فرستاده: « و از آنانند كساني كه پيامبر خدا را مي آزارند و مي گويند: او سخن شنو و زودباور است. بگو: آري سخن شنو است. - بر عليه آنان كه گمان مي كنند او تنها سخن مي شنود - ليكن به خير شماست، او (پيامبر صلي الله عليه و آله) به خدا ايمان دارد و مؤمنان را تصديق مي كند و راستگو مي انگارد». منابع: 1. مصباح المتهجد وسلاح المتعبد، شيخ طوسي، به تصحيح اسماعيل انصاري زنجاني، ص694 2.اقبال الاعمال: رضي الدين ابوالقاسم علي بن موسي بن طاووس ص461 3. مصباح كفعمي ص695 4.بحارالانوار علامه ملا محمّد باقر مجلسي ج97،ص112 🌹🌹🌹🌹 بخشی از : «خطبه غدير» امیرالمومنین علی علیه السلام وَلَوْشِئْتُ أَنْ أُسَمِّي الْقائلينَ بِذالِكَ بِأَسْمائهِمْ لَسَمَّيْتُ وَأَنْ أُوْمِئَ إِلَيْهِمْ بِأَعْيانِهِمْ لَأَوْمَأْتُ وَأَنْ أَدُلَّ عَلَيْهِمُ لَدَلَلْتُ، وَلكِنِّي وَالله في أُمورِهمْ قَدْ تَكَرَّمْتُ. وَكُلُّ ذالِكَ لايَرْضَي الله مِنّي و اگر مي خواستم نام گويندگان چنين سخني را بر زبان آورم و يا به آنان اشارت كنم و يا مردمان را به سويشان هدايت كنم [كه آنان را شناسايي كنند] مي توانستم. ليكن سوگند به خدا در كارشان كرامت نموده لب فروبستم. با اين حال خداوند از من خشنود نخواهد گشت منابع: 1. مصباح المتهجد وسلاح المتعبد، شيخ طوسي، به تصحيح اسماعيل انصاري زنجاني، ص694 2.اقبال الاعمال: رضي الدين ابوالقاسم علي بن موسي بن طاووس ص461 3. مصباح كفعمي ص695 4.بحارالانوار علامه ملا محمّد باقر مجلسي ج97،ص112 ❤️❤️❤️🍃🍃🍃 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🎁 🎁🎁🎁🎁 @hedye110
🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊 🌷🕊🌷🕊 خدا می‌داند که چقدر این ذکر «اللهم اجعلنا من الذابین عن حرم سیده زینب(سلام اللّه علیها)» را گفتیم تا خدا این توفیق را به ما بدهد تا جزء مدافعین حرم مطهر حضرت شدیم. الحمدللّه خدا بر سر ما منّت نهاد تا جزء مدافعین حرم مطهر حضرت شدیم و اینک در این سرزمین هستیم. واقعاً لذّت دارد تا ما هم از آن همه سختی که خاندان نبوت متحمّل شدند را به قدر ذرّه ای بچشیم و در این راه قدم برداریم. الحمدللّه همسر و فرزند عزیزم، مرا ببخشید اگر در حقّتان کوتاهی کردم. هردوی شما را دوست دارم و به شما عشق می‌ورزم. امیدوارم که در مسیر حق ثابت قدم باشید. آقا محمّدجواد: مواظب مادرت باش؛ چراکه او بهترین مادر دنیاست. ان شاءاللّه که در مسیر قرآن و ولایت باشی. خدایا نمی‌دانم کی، کجا و چگونه مرا خواهی برد؟ ولی از تو می‌خواهم زمان مرگم، مرا در راه حفظ و نگهداری از دینت ببری. خدایا! این بنده کوچک و خطاکارت را با همه این بدی ها و ناتوانیم بپذیر و بر سرم منت گذار و شهادت راهت را نصیب من بگردان. هدیه به روح شهدا و شهدای مدافع حرم آل الله صلوات💐 🕊🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷🕊 ....🌹🍃 @shohada_vamahdawiat 🌹🌹🌹🌹🌹🍃🍃🍃🍃
📜 ✨شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ ✨وَالْمَلَائِكَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ ✨لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ﴿۱۸﴾ ✨خدا كه همواره به عدل قيام دارد ✨گواهى مى‏ دهد كه جز او ✨هيچ معبودى نيست و فرشتگان ✨او و دانشوران نيز گواهى مى‏ دهند ✨ كه جز او كه توانا و حكيم است ✨هيچ معبودى نيست (۱۸) 📚سوره مبارکه آل عمران ✍آیه ۱۸ @shohada_vamahdawiat
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽ کاش می فهمیدیم تمام مشکلات ما از نبودن شماست. خورشید من کِی طلوع می کنی؟؟! . #اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ #صبحتون_مهدوے 🌼 🍃 ➥ @shohada_vamahdawiat
🌷مهدی شناسی ۹۷🌷 🔷اسامی امام زمان عج الله فرجه🔷 🌹فَتّاح🌹 🍃خداي سبحان فتاح است.وجودي است كه بسيار گشايش ايجاد مي‌كند. وجود مقدس حضرت ولي عصر (عج الله فرجه) به عنوان عبد صالح و خليفه حضرت حق در اين عالم گشايش‌گر است. 🍃در سطح پايين گشايش، حضرت موانع را براي ما برطرف می‌نماید و وساطت می‌کند تا باب روزي به رويمان باز شود. 🍃ایشان گشايش انجام مي‌دهد تا رزق جسم، عقل ، قلب ، روح و همه اطوار وجود فرد در اختيار او قرار گيرد. 🍃در مراحل بالاتر، وجود مقدس حضرت ولي عصر (عج الله فرجه) به عنوان فتاح ،‌ به اذن حق براي نفس انسان باب توفيقات را باز مي‌كند ، براي قلب باب شهود را مي‌گشايد و براي نفس در جهت جد و جهد در بندگي، فتح باب مي‌نمايد. 🌹🌹🌹🍃🍃🍃 💐 eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
💢ژن های پاک 🔹سوم دبیرستان با هم همکلاس بودیم. یک روز که خیلی دیر به مدرسه آمده بود، مدیر و معاون گیر دادند که «کجا بوده ای ؟». وقتی علت را بررسی کردند معلوم شد که در مسیر مدرسه به یک راننده ناتوان کمک می کرده و به همین دلیل معطل شده بود. 🔹این را که فهمیدم به جوانمردی اش غبطه خوردم و سعی کردم در دوستی ام با آرمان صمیمی تر باشم. اما دست روزگار ما را از هم جدا کرد .او خودش را «ژن خوب» نمی دانست. 🔹وقتی به سن قانونی رسید رفت برای خدمت زیر پرچم. دیگر او را ندیدم تا این که... خبر خیلی کوتاه و ناگهانی بود : « سرباز وظیفه « » جمعی مرزبانی شمال غرب (غرب) کشور بر اثر سقوط بهمن به شهادت رسید » ! ➥ @shohadanaja@shohada_vamahdawiat
📜 🌹چه کسانی بر گردن خدا حق دارند؟ 🍃وقتی خداوند متعال در قیامت اعلام می‌کند: هر کسی که بر گردن من حق دارد، بلند شود. همه تعجب می‌کنند. از سوی خدا خطاب می‌آید: هر کسی هنگام نزاع از خود بخشش نشان داده، تا مسأله اصلاح شود، بر گردن من حقی دارد. 👇👇👇 ⚜ فَمَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَی اللَّهِ إِنَّهُ لا یُحِبُّ الظَّالِمینَ 📚سوره شوری، آیه ۴۰ ➥ @shohada_vamahdawiat
باران، رسالت رویش را از ابرها، به خاک منتقل کرده است و زمین، وامدار طراواتی است که در آن به ودیعه سپرده شده است؛ همان ودیعه‏ای که خدا به پیامبرانش سپرد؛ همان میراثی که شهید بر امتش می‏سپارد. هان! گاه تأملی است که در آن، انسان به ادراک رسالت خویش، پس از شهدا بنشیند و این چه تأمل سهمگینی خواهد بود، اگر مدتی رها مانده باشد!  💐 eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
ترس از شمشير على(ع)، در جان سپاه احزاب رخنه كرده است، ديگر هيچ كس حاضر نيست از خندق عبور كند، وقتى شجاع ترين سردار اين سپاه، اين گونه كشته شد، چگونه ديگران حاضر مى شوند به استقبال مرگ بروند؟ ابوسفيان نمى داند چه كند، تمام روحيه سپاهيان خراب است، او مى داند با اين وضعيّت هرگز نمى تواند در جنگ به پيروزى برسد. بايد فكرى كرد. او دستور مى دهد تا همه فرماندهان در خيمه او جمع بشوند تا براى ادامه جنگ با هم مشورت كنند. همه دور هم جمع مى شوند، حَىّ يهودى در گوشه اى نشسته است و بسيار غمناك است، ابوسفيان به او رو مى كند و مى گويد: ــ حَىّ! چرا اين قدر غصّه مى خورى؟ ــ بهترين و شجاع ترين سردار ما كشته شده است، آيا نبايد غصّه بخورم. ديگر هيچ كس حاضر نيست به آن طرف خندق برود. ــ حَىّ! كارى است كه شده. اكنون به جاى غصّه خوردن بايد كارى بكنيم. تو بايد از بنى قُرَيظه بخواهى تا از قلعه خود بيرون بيايند و جنگ با محمّد را آغاز كنند. اين تنها شانش ماست. ــ قرار بود كه وقتى شما از خندق عبور كرديد آنها وارد جنگ بشوند. ــ تو با آنها سخن بگو و آنها را راضى كن تا از پشت سر به مسلمانان حمله كنند، در اين صورت، سپاه اسلام براى دفاع از زن و بچّه ها به سوى مركز شهر خواهد رفت و آن وقت ما مى توانيم از خندق عبور كنيم. ــ چشم! من كسى را نزد آنها مى فرستم تا با آنها سخن بگويد. اميدوارم كه آنها اين پيشنهاد را قبول كنند. بايد برخيزى و به سوى پيامبر بروى. بايد براى يارى حق و حقيقت بروى. تو بايد كارى بكنى. نمى توانى دست روى دست بگذارى. برخيز و از خانه ات بيرون برو! آفرين بر تو! آفرين! مى بينم كه حركت كرده اى، عصاى خود را در دست گرفته اى و در اين تاريكى شب به سوى خندق مى روى. شنيده اى كه پيامبر كنار كوه سَلع است. مى روى تا او را ببينى و او را يارى كنى. درست است كه يك عمر بت پرست بودى و در مقابل بت ها سجده مى كردى، امّا چند روزى است كه نور ايمان به قلب تو تابيده است. تو مسلمان شده اى و مى روى تا اسلام را يارى كنى! نگو كه من پير شده ام، نگو كه نمى توانم شمشير بزنم. تو با عقل و هوش و سياست خود اسلام را يارى خواهى كرد. آفرين بر تو! تندتر قدم زن! برو اى نُعَيم كه پيامبر منتظر توست. برو! هيچ كس نمى داند كه نُعَيم چه نقشه اى در سر دارد و چگونه مى خواهد پيامبر را يارى كند. او خودش هم باور نمى كند چه شده است كه اين گونه، عاشق حقيقت شده است. هيچ كس نمى داند كه چگونه او به يكباره اين گونه عوض شده است. فقط خدا مى داند، زيرا او بود كه قلب نُعَيم را زير و رو كرد و به يكباره او را سرباز اسلام نمود. اكنون نُعَيم نزد پيامبر مى آيد و به او خبر مى دهد كه من مسلمان شده ام، پيامبر خيلى خوشحال مى شود و در حقِّ او دعا مى كند. نُعَيم با پيامبر سخن مى گويد و برنامه پيشنهادى خود را به او مى گويد. پيامبر لحظه اى فكر مى كند و به او اجازه مى دهد تا آن برنامه را اجرا كند. بعد از مدّتى، نُعَيم از پيامبر خداحافظى كرده و قبل از اين كه دشمنان، او را در اينجا ببينند، مى رود. او مى رود تا مأموريّت خود را انجام بدهد. خدا پشت و پناه او باشد! ❣❣☂️☂️ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
چشم تفحص تاریخ شهید، چشم تفحص تاریخ است؛ چشمی که تا ابدیت، امتداد دارد و تا قیامت، دوام. شهید، مقامی است که معادلش، در قاموس هیچ عالمی نیامده است؛ اما رسالت او در تمام ذرات عالم، انتشار یافتنی است؛ چرا که شهادت، فصل اول کتاب رسالت است و رسالت، همان مسئولیت شهودی است که بر دوش همه انسان‏ها، از لحظه تشییع پیکر شهید، قرار می‏گیرد.  🌹🌹🌹🌹🍃🍃🍃🍃 💐 eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
جانم فدای نام تو✨ يا صاحب‌الزمان قربان آن مقام تو✨ يا صاحب‌الزمان جان ميدهم بخاطر✨ يک لحظه ديدنت دل عاشقٍ سلامِ تو✨ يا صاحب‌الزمان ☀️سلام آقای مهربانم صبحت بخیرمولای من☀️ ➥ @shohada_vamahdawiat
اینکه در گذشته چه کسی بودید اهمیتی ندارد، اینکه تبدیل به چه کسی شده اید مهم است.- زندگی جمله ی امروز 👆👆 ❤️❤️❤️🍃🍃🍃🍃
ــ در را باز كنيد! با شما هستم. ــ كيستى و در اين وقت شب چه مى خواهى؟ ــ من نُعَيم هستم. ــ به به! خيلى خوش آمديد. بفرماييد. نُعَيم وارد قلعه مى شود و نزد كَعب، رئيس يهوديان مى رود. كَعب هم به استقبال او آمده است. سال هاى سال است كه نُعَيم با آنها دوست است. هيچ كس خبر ندارد كه نُعَيم مسلمان شده است، همه خيال مى كنند كه هنوز هم او بت پرست است. كَعب دستور مى دهد تا غذاى چرب و نرمى براى او مى آورند، بعد از شام، نُعَيم رو به كَعب مى كند و مى گويد: ــ جناب كَعب! پس چه موقع با محمّد وارد جنگ مى شويد؟ ما كه هر چه صبر كرديم خبرى نشد؟ ــ ما منتظر پيغام سپاه احزاب هستيم. قرار است كه هر وقت آنها بگويند، ما جنگ را آغاز كنيم و ضربه نهايى را به محمّد بزنيم. ــ اميدوارم كه شما در اين جنگ پيروز شويد، امّا كاش جانب احتياط را رعايت مى كرديد. ــ مثلاً چه مى كرديم؟ ــ كَعب! ببين، خودت مى دانى جنگ، جنگ است و احتمال شكست و پيروزى وجود دارد. حتماً شنيده اى كه على، ابن عبدُوُدّ را به قتل رسانده است. احتمال آن هست كه سپاه احزاب در اين جنگ شكست بخورد، آنوقت، همه فرار خواهند كرد. ــ خوب هر سپاهى كه شكست مى خورد بايد فرار كند. ــ كَعب! آنها نبايد فرار كنند؟ ــ براى چه؟ ــ آنها بايد به يارى شما بيايند چون شما هيچ راهى براى فرار نداريد، خانه و كاشانه شما اينجاست. سپاه احزاب نبايد شما را در شرايط خطر تنها بگذارد، آنها حتماً بايد به يارى شما بيايند. معلوم است كه وقتى سپاه احزاب فرار كند، محمّد به سراغ شما خواهد آمد. ــ به نظر شما، ما چه بايد بكنيم؟ ــ كعب! شما بايد تعدادى از بزرگان سپاه احزاب را به عنوان گرو نزد خود نگه داريد تا اطمينان پيدا كنيد كه سپاه احزاب شما را تنها نخواهد گذاشت. ــ عجب فكر خوبى! تو واقعاً يك نابغه هستى. ما اصلاً چنين چيزى به ذهنمان نرسيده بود. صبح زود نُعَيم از قلعه بيرون مى آيد و به سوى سپاه احزاب مى رود. وقتى ابوسفيان او را مى بيند خيلى خوشحال مى شود. او رو به ابوسفيان مى كند و مى گويد: ــ جناب فرمانده! خبرى مهمّى براى شما آورده ام. ــ چه خبرى؟ ــ شنيده ام كه يهوديان بنى قُرَيظه از اين كه پيمان خود را با محمّد شكسته اند بسيار ناراحت هستند. آنها با محمّد ملاقات كرده اند و از او خواسته اند تا آنها را ببخشد و اجازه دهد كه در مدينه به زندگى خود ادامه بدهند. محمّد به آنها گفته است بايد براى او كارى انجام بدهند؟ ــ چه كارى؟ ــ قرار شده است كه آنها به بهانه اى، چندين نفر از بزرگان شما را به قلعه خود دعوت كنند و آنها را تحويل محمّد بدهند تا محمّد گردنشان را بزند. اى ابوسفيان! نصيحت مرا بپذيريد، مبادا كسى از شما به قلعه آنها برود. ــ خيلى ممنون كه اين خبر را براى من آوردى. ــ تو را به بت هايى كه مى پرستيم قسم مى دهم مبادا به آنها بگويى كه من اين خبر را براى تو آورده ام. آخر من با آنها رفاقت دارم، خوب نيست رفاقت ما به هم بخورد. ــ چشم! اين يك راز بين من و تو خواهد ماند. شب كه فرا مى رسد، ابوسفيان يك نفر را به سوى قلعه بنى قُرَيظه مى فرستد تا از آنها بخواهد فردا جنگ را آغاز كنند. وقتى فرستاده ابوسفيان نزد آنها مى رود آنها به او مى گويند: فقط وقتى ما جنگ را آغاز مى كنيم كه چندين نفر از بزرگان سپاه احزاب نزد ما گرو بمانند. ما مى ترسيم اگر در جنگ شكست بخوريم، شما فرار كنيد و ما را تنها بگذاريد. فرستاده ابوسفيان، هر چه سريع تر نزد او باز مى گردد و سخن آنها را بيان مى كند. ابوسفيان مى گويد: ديدى كه نُعَيم راست مى گفت. يهوديان مى خواهند بزرگان ما را اسير كرده و تحويل محمّد بدهند. ما هرگز كسى را نزد يهوديان نخواهيم فرستاد! 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🍃🍃🍃🍃 ❣❣☂️☂️ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59