ای کاش کسی برای آقا تب داشت
یادی ز امام منتظر بر لب داشت
قرباڹ غریبی ات شوم °•مهدی(عج)جان•°
ای کاش که صاحب الزماڹ زینب داشت
#این_جمعه_هم_گذشت😔
#الهم_عجل_لولیک_الفرج❤
🌹✨ @shohada_vamahdawiat ✨🌹
#شهید_حمدالله_دکامی_زاده
#صفحه _2⃣
پیروزی انقلاب
با آغاز خیزش ملت ایران به زعامت روحانیت مبارز شیعه، حمدالله با علاقهمندی تمام به نهضت آسمانی خمینی کبیر پیوست و با رشادت تمام با توجه به اعتبار و اعتمادی که با زندگی پاک و جونمرادنه در بین مردم قصر شیرین به دست آورده بود به تهییج مردم علیه حکومت طاغوت پرداخت.پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در شکلگیری کمیتههای انقلاب، جهاد سازندگی و تشکیل سپاه در منطقه قصر شیرین نقش مؤثری ایفا نمود، و سپس بهواسطه علاقه به دفاع از کیان مقدس انقلاب اسلامی، به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست.
======👇======
@shohada_vamahdawiat
======🌹======
مدافع حرم چقدر شبیه شهدای حرم شدی 😭
از قاسم نامش 😭
از علی اکبر اربا ارباشدنش 😭
از علمدار دست بریده اش 😭
اصلا تو از هرشهیدی نشانی داری
برادر شهیدم 😭
🏴🏴🏴🏴🏴
#شهداء_ومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
احمق ها نمیدانند که «شهید سلیمانی»
به مراتب قوی تر از «قاسم سلیمانی» است.🌹🌹
🌹🌹🍃🍃
#روشنی_مهتاب....
#صفحه_بیست_پنج......
آقاى سُنّى! من از سخن تو تعجّب مى كنم، تو مى گويى اگر كسى مى خواست به خانه فاطمه(س) هجوم ببرد، قريش به ميدان مى آمد و مانع اين كار مى شد، گويا تو كتاب هاى خودتان را هم نخوانده اى. اين سخن على(ع) را استاد دِينَوَرى و دانشمندان ديگر نقل كرده اند، ببين كه على(ع) چگونه با خداى خود سخن مى گويد:
بار خدايا! براى پيروزى بر قريش از تو يارى مى خواهم كه امروز آنان پيوند خويشاوندى خود با من را بريده اند و كار مرا دگرگون ساخته اند. خدايا! امروز قريش عليه من متحّد شده اند، من به اطراف خود نگاه مى كنم، هيچ كس جز خانواده ام همراه من نيست، هيچ يار و ياورى ندارم كه مرا يارى كند.
اين سخن على(ع) است كه از دل تاريخ به گوش مى رسد، على(ع) از بىوفايى قريش سخن مى گويد!
كاش قريش فقط بىوفا بود و فقط سكوت مى كرد، افسوس كه قبيله قريش ضدّ على(ع) متحّد شدند، آرى، آنان دشمنانِ على(ع) را يارى كردند.
وقتى مردم با ابوبكر بيعت كردند، ابوسفيان نزد على(ع) آمد و چنين گفت: "اى على! دستت را بده تا با تو بيعت كنم"!
اين كار ابوسفيان خيلى عجيب بود! ابوسفيان كسى بود كه براى كشتن پيامبر، جنگ بدر و اُحد را به راه انداخت. على(ع)مى دانست كه ابوسفيان به دنبال بهانه اى است تا ميان مسلمانان اختلاف بياندازد.
على(ع) به ابوسفيان گفت: "اى ابوسفيان! تو از اين سخنان خود قصدى جز مكر و حيله ندارى".
ابوسفيان وقتى اين سخن را شنيد از آنجا دور شد. آرى! ابوسفيان پيش خود نقشه كشيده بود تا آن روز انتقام خود را از اسلام بگيرد، او كه شجاعت على(ع)در جنگ ها را ديده بود، خيال مى كرد كه على(ع)شمشير به دست خواهد گرفت و به جنگ اين مردم خواهد رفت و جنگ داخلى در مدينه روى خواهد داد، امّا ابوسفيان نمى دانست كه على(ع)، اين گونه او را نااميد خواهد كرد.
آقاى سُنّى! تو مى گويى كه ابوسفيان آن روز مى خواست على(ع) را يارى كند و با على متحّد شود! تو خيال كرده اى كه بنى اميّه واقعاً مى خواستند با بنى هاشم، متحّد شوند، امّا اگر واقعاً هدف ابوسفيان كمك به على(ع) بود، پس چرا ساعتى بعد با ابوبكر بيعت كرد، البتّه وقتى به او وعده اى بزرگ دادند!
وقتى ابوبكر را به مسجد پيامبر بردند تا به عنوان خليفه نماز بخواند، عُمَر نگاه كرد ديد كه ابوسفيان با عدّه اى از بنى اميّه در گوشه اى نشسته اند. يك نفر اين پيام را براى ابوسفيان برد: "به تو قول مى دهيم كه فرزندت را در حكومت خود شريك كنيم".
ابوسفيان لبخند زد و گفت: "آرى!، ابوبكر چه خوب خليفه اى است كه صله رحم نمود و حقّ ما را ادا كرد". بعد از آن، ابوسفيان و بنى اُميّه با خليفه بيعت كردند. با بيعت ابوسفيان و بنى اميه ديگر خلافت ابوبكر محكم تر مى شود.
فراموش نكن كه ماجراى هجوم به خانه فاطمه(ع)، مدتى بعد از بيعت ابوسفيان با ابوبكر روى داد. عُمَر و ابوبكر مطمئن شدند قريش (و مخصوصاً بنى اميّه كه شاخه مهمّى از قريش بودند) از آنان حمايت مى كند. آن ها بعد از آن براى هجوم به خانه فاطمه(س) برنامه ريزى كردند.
ابوسفيان به همه برنامه هاى ابوبكر راضى بود و هيچ اعتراضى نكرد، زيرا مى دانست در مقابل اين سكوت، پسرش در اين حكومت سهم خواهد داشت. آرى! عُمَر هم به قول خود وفا كرد و وقتى به خلافت رسيد، حكومت شام را دربست به معاويه بخشيد!
بنى اميه در مقابل هجوم حكومت به خانه فاطمه (ع) سكوت كرد تا بتواند سهم بزرگى از اين حكومت را از آن خود نمايد. عُمَر به خانه فاطمه(س) هجوم برد، امّا قبل از آن، حقّ سكوت خوبى به قبيله قريش و خصوصاً بنى اميّه داد. اين راز عدم اعتراض قريش است.
🌸🌸🍃🍃
💐 #شهداء_ومهدویت
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
💢این دفعه که برم سیستان حتما شهید میشم
🔹کنار قفسه های کتاب هایش نشسته بودم و دنبال یک دست نوشته از مرتضی می گشتم.یاد روز هشتم محرم افتادم که برای سقایی از سیستان به روستا آمد، بعد از آن در تکیه کنار دوستانش نشسته بودند که می گفت این دفعه که برم سیستان شهید میشم.
🔹قبلا هم با شوخی به مادرم می گفت که برایم دعا کن شهید بشم و شما هم مادر شهید بشید.یک کتاب از قفسه بیرون کشیدم و صفحه اولش رو دیدم نوشته بود میخوام اینقدر پیشرفت کنم که مایه افتخار پدر و مادر باشم. توی دلم گفتم در این بیست و پنج سالت همیشه مایه افتخار بودی مخصوصا سال97 که مدال شهادت قسمتت شد.
🔹شهید مرتضی کارچانی از پرسنل نیروی انتظامی شانزدهم مهرماه 1397 در درگیری با قاچاقچیان مواد مخدر در سیب و سواران سیستان وبلوچستان به شهادت رسید.
🌹✨ @shohada_vamahdawiat
#شهید_حمدالله_دکامی_زاده
#صفحه_3⃣
اسارت در روزهای نخستین جنگ تحمیلی
صداهای نامفهوم اطراف، پاسگاه را ناآرام کرده. فرمانده دکامی افراد را برای گشت زنی به دو دسته تقسیم میکند، ساعتی از راهی شدن این دو گروه میگذرد که سرباز بیسیم به دست جلو میآید؛
-از عمار به فرماندهی... از عمار به فرماندهی... تعداد زیادی تانک مهاجم در حال تردد دیده میشوند.
فرمانده سریع گوشی را میگیرد:
-از فرماندهی به عمار... از فرماندهی به عمار... تعداد دقیق آنچه دیده میشود را اعلام کنید. از نیروهای پیاده و دیگر ادوات هم اطلاع داده شود.
فرمانده ساکت میماند. با خودش تکرار میکند:
-تانک... تانک... تانک...
با تکرار اسم تانک، لبخنده همیشگی چهرهٔ فرمانده ناپدید میشود.
صدای امینالله از میان بیسیم در گوشش میدود:
-از عمار به فرماندهی... برادر دکامی! تعداد بیش از ده تاست. نفربرهای سرپوشیده نیز رؤیت می شود؛ دستکم، ده فروند به ستون. احتمال حمله... .
صدا خشدار میشود. حرف امینالله مفهوم نبود. اما کلمه احتمال، کافی بود تا فرمانده وقوع خطر را نزدیکتر از آنچه فکر میکرد، حس کند.
بلافاصله مرکز قصر شیرین را میگیرد تا گزارش بدهد؛ اما پاسخ میشنود:
-تانکها خودیاند و قصد گشتزنی دارند. نهایت همکاری با برادران ارتشی صورت گیرد.
فرمانده با شنیدن این پاسخ قطار فشنگ را از روی میز برمیدارد و میگوید: باید خودم از خودیبودن تانکها مطمئن شوم. تانک خودی!
======👇======
@shohada_vamahdawiat
======🌹======
🔃 #تفحصـم_ڪنیـد 🔃😢
فقط شهدا را ڪہ تفحص نمےڪنند ❗️
گاهے باید آدم هاے زنده (مرده) را هم
تفحص ڪرد و پیدا ڪرد ‼️
خودشان را ...
دل شان را ...
عقل شان را ...
گاهے در این راه پر پیچ و خم ❗️
مردانگے ، غیرت ، دین ، عزت ، شرف ، تقوا ...
را گم مےڪنیم ...
نمےگوییم نداریم ❗️
داریم ❗️
اما گم مےڪنیم ...😔
باید گشت و پیدا ڪرد ...
نگردیم ، وِل معطل هستیم ❗️
باید بگردیم و در این رمل زار دنیا ❗️
ڪہ هر آن ممڪنِ باد بیاد و قسمت دیگہ وجودمان را زیر رمل هاے دنیا گم ڪند ...
خودمان را پیدا ڪنیم...
ببینیم ڪجاے قصہ ایم ...
ڪجاے سپاه مهدی عج هستیم ...
ڪجا بہ درد آقا خوردیم ...
ڪجا مثل آقا عمل ڪردیم ...
ڪجا مثل شهید دستواره ؛
اینقدر ڪار ڪردیم تا از خستگی خوابمان نبرد بلڪہ بیهوش بشیم ❗️
ڪجا مثل شهید ابراهیم هادی براے فرار از
گناه چهره مان را ژولیده ڪردیم ...
حرف آخر ❗️
بہ قول بچہ هاے تفحص ؛
نقطہ صفر صفر و گرا دست مادرمان زهرا سلام الله علیها ست ...
همون مادرے ڪہ وقتے شهید برونسی ؛
راه را در عملیات گم ڪرد ❗️
وقتے توسل بہ مادرش حضرت زهرا ڪرد ❗️
حضرت گفت : چهار تا بہ راست پنج تا بہ چپ ‼️
رفتند و مسیر را پیدا ڪردند ...
پس گرا و نقطہ صفر صفر ❗️
دست مادرمان حضرت زهرا سلام الله علیهاست ...
🌹 @shohada_vamahdawiat🌹
🌱کانال شهدا ومهدویت🌱