#حوادثفاطميه
#برگبیستچهارم
روز آخر، روز 13 جَمادى الاُولى سال 11 هجرى قمرى
در اين كتاب بر اساس "فاطميّه اوّل" يا روايت "هفتاد و پنج روز" سخن گفته ام، روايت "هفتاد و پنج روز" مى گويد: "حضرت فاطمه(س)بعد از شهادت پيامبر 75 روز در اين جهان زندگى كرد".
شيخ كلينى در كتاب "كافى" روايت مهمى را نقل مى كند. "كافى" معتبرترين كتابِ شيعه مى باشد و نظرى كه در اين كتاب آمده است قوى تر مى باشد.
بر اساس اين روايت، روز 13 جَمادى الاُولى روز شهادت حضرت فاطمه(س)مى باشد.
لازم به ذكر است كه اقامه عزا براى حضرت فاطمه(س)در فاطميّه دوم، نيز كارى بسيار پسنديده مى باشد.
87 ـ ملاقات ممنوع
گروهى از مردم مى خواهند به عيادت فاطمه(س)بيايند، امّا فاطمه(س)گفته است كه به هيچ كس، اجازه ملاقات ندهند. او مى خواهد در اين روز آخر زندگى به حال خودش باشد.
88 ـ سَلمى در كنار فاطمه(عليها السلام)
سَلمى در كنار فاطمه(س) است. نمى دانم اين خانم را مى شناسى يا نه. او همسرِ ابى رافع است. اين خانم و شوهرش همواره به خاندانِ پيامبر عشق مىورزند.
سَلمى در زمان پيامبر در خانه آن حضرت خدمت مى كرد، و اكنون، اين افتخار نصيب او شده كه پرستار حضرت فاطمه(س)باشد.
على(ع) در كنار فاطمه(س) نشسته است، گاهى فاطمه(س) از هوش مى رود و گاه به هوش مى آيد. فرزندان فاطمه(س)در كنار مادر نشسته اند و آخرين نگاه هاى خود را به او مى كنند.
89 ـ نزديك اذان ظهر
نزديك اذان ظهر است، على(ع) با فاطمه(س)خداحافظى مى كند و سوى مسجد حركت مى كند.
فاطمه(س)، سَلمى را صدا مى زند و با كمك او برمى خيزد، وضو گرفته و لباسى نو به تن نموده و خود را خوشبو مى كند.
فاطمه(س) مى خواهد به ديدار خدا برود. او از سَلمى مى خواهد تا چادر نماز او را بياورد.
سَلمى، چادر نماز فاطمه(س) را مى آورد و به او مى دهد. هنوز تا اذان ظهر فرصت باقى است.
او روى خود را به سوى قبله مى كند و چنين مى گويد: "سلام من بر جبرئيل! سلام من بر رسول خدا! بار خدايا من به سوى پيامبر تو مى آيم، من به سوى رحمت تو مى آيم"
90 ـ تنهايم بگذار!
فاطمه(س) رو به قبله مى خوابد و چادر خود را بر سر مى كشد.
او به سَلمى مى گويد: "مرا تنها بگذار و بعد از لحظاتى، صدايم بزن، اگر جواب تو را ندادم بدان كه من نزد پدر خويش رفته ام".
فاطمه(س) دست خود را زير گونه خود مى گذارد و چادر خود را بر سر مى كشد.
سَلمى از اتاق بيرون مى رود. صدايى به گوش فاطمه(س)مى رسد، كسى او را صدا مى كند: "دخترم! فاطمه جانم! نزد من بيا كه منتظرت هستم...".
●●●☆☆☆☆☆●●●
#حوادثفاطمیه
#مظلومیتفاطمهسلامالله
#نشرحداکثری
#صلواتیادتنره
#شهداء_ومهدویت
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
2641_42392.mp3
3.14M
🎉مولا امام جواد ابن الرضا
🎙حاج محمدرضا طاهری
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
5.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عشق گاهی بین بابا ها و تک فرزندهاست...💛💚
#امام_جواد
#ولادت_امام_جواد
🌸⃟🕊
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
#هفتشهرعشق
#یازدههمینمسابقه
#صفحهصدششم
اكنون نوبت بُرَيْر است تا جان خود را فداى امامش كند.
برير معلّم قرآن كوفه است. او با آنكه حدود شصت سال سن دارد، امّا دلش هنوز جوان است. او نيز، با اجازه امام به سوى ميدان مى شتابد: "من بُرَير هستم و همانند شيرى شجاع به سوى شما مى آيم و از هيچ كس نمى ترسم".
او مبارز مى طلبد، چه كسى مى خواهد به جنگ او برود؟
در سپاه كوفه خبر مى پيچد كه معلّم بزرگ قرآن به جنگ آمده و مبارز مى طلبد.
شرم در چهره آنها نشسته است. آيا به جنگ استاد خود برويم؟
صداى بُرَير در ميدان طنين انداخته است. عمرسعد فرياد مى زند: "چرا كسى به جنگ او نمى رود؟ چرا همه ايستاده اند؟". به ناچار يكى از سربازان خود به نام يزيد بن مَعْقِل را به جنگ بُرَيرمى فرستد.
ــ اى بُرَير! تو همواره از علىّ بن ابى طالب دفاع مى كردى؟
ــ آرى! اكنون هم بر همان عقيده ام.
ــ راه تو، راه باطل و راه شيطان است.
ــ آيا حاضرى داورى را به خدا بسپاريم و با هم مبارزه كنيم و از خدا بخواهيم هر كس كه گمراه است كشته و هر كس كه راستگو است پيروز شود؟
ــ آرى! من آماده ام.
سكوتى عجيب بر كربلا حكم فرماست. چشم ها گاه به بُرَير نگاه مى كند و گاه به يزيد بن معقل.
بُرَير دست به سوى آسمان برمى دارد و دعا مى كند كه فرد گمراه كشته شود.
سپاه كوفه آرزو مى كنند كه يزيد بن معقل پيروز شود. عمرسعد دستور مى دهد تا همه لشكر براى يزيد بن معقل دعا كنند. آنها به اين فكر مى كنند كه اگر بُرَير شكست بخورد، بر حقّ بودن سپاه كوفه بر همه آشكار خواهد شد. به راستى، نتيجه چه خواهد شد؟ آيا بُرَير مى تواند حريف خود را شكست دهد؟ آرى! در واقع، اين بُرَير است كه يزيد بن معقل را به جهنم مى فرستد. صداى "الله اكبر" در لشكر حقّ، بلند است.
بدين ترتيب، بر همه معلوم شد كه راه بُرَير حق است. عمرسعد بسيار عصبانى است. گروهى را براى جنگ مى فرستد. جنگ بالا مى گيرد. بدن بُرَير زخم هاى بسيارى برمى دارد. در اين گيرودار، مردى به نام ابن مُنْقِذ از پشت سر حمله مى كند و نيزه خود را بر كمر بُرَير فرو مى آورد. برير روى زمين مى افتد. (إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّـآ إِلَيْهِ رَ اجِعُونَ).
روح بلند بُرَير نيز، به سوى آسمان پر مى كشد.
<=====●○●○●○=====>
#هفتشهرعشق
#قیامامامحسینعلیهالسلام
#همراباکاروانازمدینهتاکربلا
#محرم
#امامحسینعلیهالسلام
#یازدههمینمسابقه
#نشر_حداکثری
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
باب الحرم _ امیر کرمانشاهی.mp3
19.56M
|⇦•هم ثمر سلطانی ..
#سرود و توسل ویژۀ ولادت حضرت جوادالائمه علیه السلام و حضرت علی اصغر سلام الله علیه_حاج امیر کرمانشاهی•ೋ
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
مـیـگم اگه «الـلـه اکـبــر» گفـتـن هاتـون
بالا پشت بومِ اینستا و تلگرام تموم شد
لطـفاً بیایـد پایـین که کلـی کـارِ مونـده،
تو «چهل و سه سالگی» انقلاب داریم !!
#مکتب_حاج_قاسم
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
💌 #پیامکی_از_بهشت | #یادِشهدا
🌟فرزندانتان را با نام و تصاویر شهدا آشنا کنید...
🔻شهید حاج قاسم سلیمانی: شهدا، محور عزّت و کرامت همه ما هستند؛ نه برای امروز، بلکه همیشه اینها به دریای واسعه خداوند سبحان اتصال یافتهاند. آنها را در چشم، دل و زبان خود بزرگ ببینید، همانگونه که هستند. فرزندانتان را با نام آنها و تصاویر آنها آشنا کنید.
#شهداء_ومهدویت
#شهدای_ناجا
➥ @shohada_vamahdawiat
🌷مهدی شناسی ۳۱۰🌷
🌹وانتجبکم لنوره🌹
🔹زیارت جامعه کبیره🔹
🌸شهریار یک تعبیری دارد:
کار گل ﺯﺍﺭ ﺷﻮﺩ ﭼﻮﻥ ﺗﻮ ﺑﻪ ﮔﻠﺰﺍﺭ ﺁﯾﯽ... ﺧﻄﺎﺏ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﺩﺍﺭﺩ. ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻮ ﭘﺎ ﺑﻪ ﻋﺮﺻﻪﯼ ﻋﺎﻟﻢ ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﯼ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﯾﻦ ﮔﻞﻫﺎ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺯ ﺑﺎﺯﺍﺭ و ﺭﻭﻧﻖ ﻣﯽﺍﻓﺘﻨﺪ. ﺩﯾﮕﺮ ﮐﺴﯽ ﻣﺸﺘﺮﯼ ﻭ ﻫﻮﺍﺧﻮﺍﻩ ﺍﯾﻦﻫﺎ ﻧﯿﺴﺖ. ﺭﻧﮓ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ﻣﯽﺑﺎﺯﻧﺪ.
🌸ﺣﺎﻻ ﮔﻞ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺩﺍﺭﺩ ﺍﺯ ﭼﻪ ﺩﺍﺭﺩ؟ ﺍﺯ ﻧﻮﺭ و ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺩﺍﺭﺩ.ﺍﮔﺮ ﻃﺮﺍﻭت و ﻟﻄﺎﻓت و ﻧﻔﺎﺳﺘﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻧﻮﺭ ﺍﺳﺖ. ﺍﻫﻞ ﺑﯿﺖ ﻫﻢ ﺩﻗﯿﻘﺎ ﮔﻞﻫﺎﯼ ﺑﺎﻍ ﻋﺎﻟﻢ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﺍﯾﻦﻫﺎ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻧﻮﺭ ﺍﻟﻬﯽ ﺑﺮ ﺁﻥﻫﺎ ﺗﺎﺑﯿﺪﻥ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ.
🌺ﻧﺠﺐ یعنی ﻧﻔﺎﺳﺖ و ﻧﻔﯿﺲ ﺑﻮﺩﻥ.ﻧﺠﯿﺐ ﯾﻌﻨﯽ ﻧﻔﯿﺲ.می فرماید:ﺷﻤﺎ ﻧﺠﯿﺐ و ﻧﻔﯿﺲ و ﻗﯿﻤﺘﯽ و ﮔﻞ ﺷﺪﻩ ﺍﯾﺪ،ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﭼﻪ؟ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻧﻮﺭ او. ﯾﻌﻨﯽ ﻧﻮﺭ ﺍﻭ ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﺗﺎﺑﯿﺪﻥ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﻃﻮﺭ ﮐﻪ ﻧﻮﺭ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺑﺮ ﮔﻞ ﻣﯽﺗﺎﺑﺪ ﻭ ﮔﻞ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﻋﻄﺮ ﻭ ﺑﻮ و ﺭﻧﮓ ﻭ ﺭﻭﯾﯽ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯽﮐﻨﺪ، ﺷﻤﺎ ﻫﻢ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺗﺎﺑﺶ ﻧﻮﺭ ﺍﻭﺳﺖ.
🌺 ﺩﺭ ﺑﻌﻀﯽ ﻧﺴﺨﻪﻫﺎ ﻫﻢ ﺩﺍﺭﺩ ﻟِﻨُﻮﺭِﻩ. ﯾﻌﻨﯽ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺁﻥ ﻧﻔﺎﺳﺖ ﻭ ﻧﻔﯿﺲ ﺑﻮﺩﻥ ﻭ ﻧﺠﯿﺐ ﺑﻮﺩﻥ. ﺣﺎﻻ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﭼﻪ؟ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﻮﺭ ﺧﻮﺩﺵ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﻧﻮﺭ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺟﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﺪﻫﺪ.
🌺ﺩﻗﯿﻘﺎ ﻣﺜﻞ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﮐﺒﺮﯾﺖ ﻣﯽﺯﻧﯽ. ﺣﺎﻻ ﺍﯾﻦ ﻧﻮﺭ ﺭﺍ ﺷﻤﺎ ﮐﺠﺎ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﺪﻫﯽ؟ ﻣﯽﺁﯾﯽ ﺩﺭ ﻓﺎﻧﻮﺱ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯽﺩﻫﯽ. ﺍﯾﻦ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﭼﺮﺍﻍ ﺩﺍﻥ این نور. ﯾﻌﻨﯽ ﺷﻤﺎ ﭼﺮﺍﻍ ﺩﺍﻥ ﻧﻮﺭ ﺧﺪﺍ ﻫﺴﺘید. ﯾﻌﻨﯽ ﻫﺮ ﭼﻪ ﮐﻪ ﻣﯽﮔﻮﯾﯿﺪ ﻧﻮﺭ ﺧﺪﺍﺳﺖ. ﻫﺮ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﻣﯽﮐﻨﯿﺪ ﻧﻮﺭ ﺧﺪﺍﺳﺖ...
💖🌹💖🌹💖🌹💖🌹
#مهدی_شناسی
#قسمت_310
#جامعه_کبیره
#شهداء_ومهدویت
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
دل ما شد پریشان در هوایت
هوا خواه نسیم سامرایت
به پا خیز ای شکوه آفرینش
که برخیزد همه عالم به پایت
#نوای_دلتنگی💔
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
➥ @shohada_vamahdawiat
┄┅─✵💖✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
اِلهی
یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد
یا عالی بِحَقِّ علی
یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه
یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن
یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن
عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان
🌹💖🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#نیمهیتاریک
#پارتسیهفتم
میگویم: خودتم میدونی هولوکاست دروغه!
ستاره صدایش را بالا میبرد: نیست! نیست! اینهمه آدم مُردن، واقعاً مُردن. دولت یهودیه توی خون و آتیش نابود
شد، ما باید دوباره بسازیمش. دولت خودمون رو، کشور خودمون رو. ما یه کشور نوپاییم، نباید امنیت خودمون رو
تامین کنیم؟
بشری میخندد: هه! کشور!
صورت ستاره سرخ میشود. میگویم: باشه، اصلا دارید دفاع میکنید ولی چطوری؟ با ترور و کشتار و جاسوسی
دفاع میکنید از خودتون؟ مقابل مردم عادی؟
ستاره کلافه میشود. چند لحظه بیرون را نگاه میکند و نفس عمیق میکشد: باشه، اصلا ً از دید ما هم ننویس، چیزی
رو بنویس که مردم دوست دارن بشنون. برای مردم مهم نیست سال هشتاد و هشت دعوا سر چی بود و مقصر کی
بود، براشون مهم نیست بدونن دعوای ایران و اسرائیل چیه، اونا دوست دارن بدونن فلان بازیگر چرا از شوهرش
جدا شد، دوست دارن بدونن فلان خواننده توی کنسرتش کُت چه رنگی میپوشه؟مردم دنبال حقیقت نیستن،دنبال
قصه های صد من یه غاز عاشقانه ان. اگه میخوای ما میتونیم کمکت کنیم. هرجور بخوای. حتی حاضریم تغییر
کنیم و بشیم شخصیتهای معمولی، برای رمانهای معمولی. خوبه؟
با خودم تکرار میکنم: آدمای معمولی...
فکربدی هم نیست. رمانهایی که طرفدار دارند، راحت چاپ میشوند؛رمانهای عاشقانه معمولی. یک پسری یک
دختری را میخواهد، یک دختری یک پسری را میخواهد... بعد به هر دلیلی نتوانند به هم برسند و تهش من به هم
برسانمشان. مثال همین بشری و ابوالفضل، هیچکدامشان مامور امنیتی نباشند، وسط آتش فتنه هشتاد و هشت هم
عاشق نشوند. اصلا ً من چرا مینویسم؟ چرا امنیتی مینویسم؟دردم چیست؟میخواهم یک چیزی بنویسم مثل بقیه؟
که چی بشود؟ نه... توی کتم نمیرود.منصور در یک خیابان فرعی میپیچد. میپرسم: الان داریم کجا میریم؟
ستاره جواب نمیدهد؛ خیره است به روبهرو. از شیشه جلو، بیرون را نگاه میکنم. صدای همهمه و آژیر میآید.
حمله کرده اند به یک فروشگاه و شیشه هایش را پایین آورده اند، حالا هم دارند مواد غذاییِ داخل فروشگاه را
میدزدند. امکان ندارد اینها از بدنه مردم عادی باشند؛ مردم عادی ساکنان همین شهرند. به هم رحم میکنند.
ستاره لبخند پیروزمندانه ای روی لب دارد: این دفعه دیگه ردخور نداره. این تو بمیری از اون تو بمیریها نیست.
واقعاً کار رژیم تمومه.
بشری بیتفاوت میگوید: سال نود و شیش هم همین رو میگفتید، چهل ساله دارید همین رو میگید!
ستاره همچنان خیره است به آتش و آشوب: نه، خودتم میدونی امسال خیلی گسترده تره، کل اصفهان رو گرفته!
اگه اصفهان سقوط کنه، شهرهای دیگه هم سقوط میکنن. خداحافظ حکومت آخوندی، سلام اسرائیل!
وبلند قهقهه میزند. از جمله آخرش حالت تهوع میگیرم. امکان ندارد. منصور میگوید: شهرهای دیگه رو دیدی؟
همه ریختن بهم. اینبار برنامه مون بی نقص بود. فقط کافیه یه پادگان بیفته دست ما، چه شود!
ستاره هم حرف منصور را ادامه میدهد؛ با لذت: یه کاری میکنیم همه خیابونا پر بشه از جنازه بسیجی و سپاهی.
اسلحه اش را بیشتر روی سرم فشار میدهد: تو هم اگه میخوای زنده بمونی، بهتره بیای طرف ما. زودتر خودت رو
نجات بده.
میخواهم زنده بمانم یا نه؟ اگر زنده بمانم چه میشود؟باید در کشوری زندگی کنم که جمهوری اسلامی نیست؟
نه... اینطوری نمیشود زندگی کرد؛ نمی ارزد. یک چیزهایی هست که ارزشش از زندگی هم بیشتراست.
دستم را روی زانوی بشری میگذارم و فشار میدهم. بشری دستم را نوازش میکند. حتماً چیزی میداند که انقدر
آرام است. منصور میخواهد از میان لاستیکهای سوخته و جمعیتی که برای غارت فروشگاه آمده اند بگذرد.
وضعیت مثل فیلمهای آخرالزمانی شده.
صدای برخورد چیزی را با بدنه ماشین میشنوم؛ یک چیز سنگین. ستاره میگوید: صدای چی بود؟
منصور ساکت میماند؛ چون خودش هم دارد به همین فکر میکند. هنوز به نتیجه نرسیده ایم که ده، دوازده نفر به
سمتمان هجوم میآورند؛ با چهره هایی که با ماسک و شال گردن پوشیده شده. دست همه شان، یا سنگ است یا
چوب و یا قمه! زبانم بند میآید و خودم را در آغوش بشری میاندازم. ستاره جیغ میکشد: اینا کیان منصور؟
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💐☘
💐💐☘
💐💐💐☘
💐💐💐💐☘
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
┄═❁✨❈[﷽]❈✨❁═┄
#ختم_روزانه
✨پیامبر اسلام (ص) فرمودند:
در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من صلوات بفرستد.✨
📚 کنز العمال، ج ۱، ص ۴۸۹.
قرار ما هر روز نفری حداقل ۱۴ صلوات، به نیت تعجیل در ظهور و سلامتی امام عصر (عج)
دوستان لطفا مشارکت کنید که با هم، هر روز ختم چند هزار صلواتی هدیه به ساحت مقدس امام عصر (عج) داشته باشیم.🙏🌷
#التماس_دعا_برای_ظهور
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat