هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
#هفتشهرعشق
#دوازدههمینمسابقه
#صفحهصدبیستهفتم
همه نگاه ها به سوى آسمان است. چرا آسمان تيره و تاريك شده است؟
چه خبر شده است؟ نگاه كن! تا به حال مهتاب را در روز ديده اى؟
آنجا را مى گويم سرِ امام را بر بالاى نيزه كرده اند و در ميان سپاه دور مى زنند.
همه زن ها و بچّه ها مى فهمند كه امام شهيد شده است. صداى شيون، همه جا را فرا مى گيرد. شمر با لشكر خود نزديك خيمه ها رسيده است. عدّه اى از سربازان او آتش به دست دارند.
واى بر من! مى خواهند خيمه هاى عزيزان پيامبر را آتش بزنند.
آتش شعله مى كشد و زنان همه از خيمه ها بيرون مى زنند.
نامردها به دنبال زن ها و دختران هستند. چادر از سر آنها مى كشند و مقنعه آنها را مى ربايند.
هيچ كس نيست از ناموس خدا دفاع كند. همه جا آتش، همه جا بى رحمى و نامردى! زنان غارت زده با پاى برهنه، گريه كنان به سوى قتلگاه امام مى دوند.
بدن پاره پاره برادر در قتلگاه افتاده است. خواهر چگونه طاقت بياورد، زمانى كه برادر را اين گونه ببيند؟
زينب(س) چون نگاهش به پيكر صد چاك برادر مى افتد، از سوز دل فرياد برمى آورد: "اى رسول خدا! اى كه فرشتگان آسمان به تو درود مى فرستند، نگاه كن، ببين، اين حسين توست كه به خون خود آغشته است".
مرثيه جانسوز زينب(س)، همه را به گريه واداشته است. خواهر به سوى پيكر برادر مى رود و كنار پيكر برادر مى نشيند.
همه نگاه مى كنند كه زينب(س) مى خواهد چه كند؟ او دست مى برد و بدن چاك چاك برادر را از روى زمين برمى دارد و سر به سوى آسمان مى كند: "بار خدايا! اين قربانى را از ما قبول كن".
به راستى، تو كيستى!
همه جهان را متعجّب از صبر خود كرده اى!
اى الهه صبر و استقامت! اى زينب(س)!
تو حماسه اى بزرگ آفريدى و كنار جسم برادر، تو هم اين گونه رَجَز مى خوانى!
از همين جا، كنار جسم صد چاك برادر، رسالت خود را آغاز مى كنى تا جهانى را بيدار كنى.
<=====●○●○●○=====>
#هفتشهرعشق
#قیامامامحسینعلیهالسلام
#همراباکاروانازمدینهتاکربلا
#امامحسینعلیهالسلام
#دوازدههمینمسابقه
#ویژهیماهمبارکرمضان
#نشر_حداکثری
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام دوستان عزیز
هدیه امروز مون #۶۹صلوات هدیه به #حضرتزینب #سلامالله به #نیت سلامتی و ظهور امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف و حاجت روائیِ دوستانی که با ما در ذکر صلوات همنوائی میکنند🌹🌹🌹
حدیث
امام رضا عليه السلام می فرمایند :
هر كه نمى تواند كارى كند كه به سبب آن گناهانش زدوده شود بر محمّد و آل او بسيار درود فرستد ؛ زيرا كه آن ، گناهان را ريشه كن مى كند .
مَن لم يَقدِرْ على مايُكَفِّرُ بهِ ذُنوبَهُ فَلْيُكثِرْ مِنَ الصلواتِ على محمّدٍ وآلِهِ فإنّها تَهدِمُ الذُّنوبَ هَدماً .
أمالي الصدوق : 68 / 4
🌼🌻💚
🦋🌹
سلام دوستان عزیزم وقتتون بخیر 🌹🌹ممنونم از لطفتون....خیلی ها راجع به اینکه تو کانالهامون صلوات گذاشتیم خیلی ما رو مورد لطف خودشون قرار دادند و برای ما دعاهای قشنگی کردند قدر دان لطف شما عزیزان هستیم...این صلوات ها ان شاءالله تا آخر ماه مبارک رمضان ادامه خواهد داشت....
باز هم در این شبهای عزیز از شما عزیزان تقاضا داریم مارو دعا بفرمائید 🌹🌹🌹
@Yare_mahdii313
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
دل گشته بی قرارتو یا صاحب الزمان
سخت است انتظار تو یا صاحب الزمان
عمری ست درمسیرنگاهت نشسته اند
عشاق جان نثارتو یا صاحب الزمان
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
➥ @shohada_vamahdawiat
دعای روز هجدهم ماه مبارک رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ نَبّهْنی فیهِ لِبَرَکاتِ أسْحارِهِ ونوّرْ فیهِ قلبی بِضِیاءِ أنْوارِهِ وخُذْ بِکُلّ أعْضائی الی اتّباعِ آثارِهِ بِنورِکَ یا مُنَوّرَ قُلوبِ العارفین.
خدایا، مرا در این ماه به برکت های سحرهایش آگاه کن و دلم را با روشنایی انوارش روشنی بخش و تمام اعضایم را به پیروی آثارش بگمار، به نور خودت ای روشنی بخش دلهای عارفان.
🦋🌹
@hedye110
#ازجهنمتابهشت
#پارتپنجاههشتم
﷽
به روایت حانیه………… سرشو بالا گرفته بود ، به زور تونستم چشماشو ببینم چشماشو بسته بود ، سرخ شده بود و داشت میلرزید و زیر لب هم چیزی زمزمه میکرد ، نمیدونم چرا ، ولی دوست نداشتم منو تو این وضع ببینه. هرچند فکر کنم هنوز صورتمو ندیده بود چون سرم پایین بود و موهامم ریخته بود تو صورتم چشمای اونم بسته . به فکرم زد که سریع بلند شم و فرار کنم ، اما ترسیدم ، ترسیدم دوباره گیراونا بیوفتم ، تنها صدایی که شنیدم ، صدای یکی از اون پسرا بود که گفت _ اوه ساسی یارو از این بچه بسیجیاس، بدو بریم.
و بعد سکوت…… چند دقیه گذشته بود و من فقط از سرجام بلندشده بودم و نشسته بودم رو زمین. که یه دفعه با صداش به خودم اومدم. پشتش به من بود_ شما هیچی ندارید……
دوباره گریم شدت گرفت، لرزش صداش و بی قراری هاش به خاطر وضعیت من بود ، ای خداااا، من چیکار کردم.
_ یعنی چی؟
امیرحسین _ خب چیزی ندارید….. که….. که…. خب روسری چیزی……. وای خدا من چقدر خنگم .
_ داشتم ولی ولی…… تو کوچه افتاده فکر کنم.
بدون هیچ حرفی، رفت داخل کوچه ، با رفتنش دوباره ترسم برگشت ، نمیدونم چرا ولی وجودش برام سرشار از امنیت و آرامش بود.
بعد از یکی دو دقیقه برگشت ، بدون این که نگاهی سمتم بندازه شالم رو گرفت طرفم ، زیر لب ممنونی گفتم و شال رو ازش گرفتم ، یکم اون طرف تر کیریپسم رو برداشتم و بعد از بستن موهام ، شالمو سرم کردم و موهام رو کاملا دادم داخل. بدون هیچ حرفی وایسادم سرجام. بعد از چند دقیقه برگشت طرفم یه لحظه سرشو اورد بالا و کاملا تعجب از معلوم بود ، نمیدونم چرا ولی علاوه بر تعجب یه غم خاصی تو چشماش بود
امیرحسین _ سوارشین لطفا
_ کجا؟
امیرحسین _ درست نیست…… یه دختر تنها……این موقع شب……میرسونمتون.
با این وجود که اونم غریبه بود ، ولی بهش اعتماد داشتم ، یه حس عجیبی دلم رو قرص میکرد ، بی حرف سمت ماشین رفتم و نشستم عقب.
امیرحسین _ خونتون کجاست؟
ادرس رو بهش دادم و اونم بی هیچ حرفی حرکت کرد.
تقریبا نزدیکای خونه بودیم که به این سکوت پایان داد_ فکر میکردم……چادری شده باشن.
_ من…..من…….متاسفم
امیرحسین _ حجاب شما به من ربطی نداره. کلا عرض کردم
نمیدونم چرا ولی وقتی گفت به من ربطی نداره یه غم عجیبی اومد سراغم.
_ من فقط…..تو مسجد و مکان های مذهبی چادر سرم میکنم.
سرشو تکون داد و دیگه هیچی نگفت .
همزمان با رسیدن ما جلوی خونه ، امیرعلی هم رسید، با تعجب از تو ماشین هردوشون زل زده بودن به هم. بعد پیاده شدن و سلام و احوالپرسی کردن فکر کنم امیرعلی منو ندیده بود هنوز. الهی بمیرم داداشم چشاش سرخ شده بود ، درو که بازکردم . امیرعلی با تعجب به من و امیرحسین نگاه کرد، هرکس دیگه بود الان هزارجور فکر میکرد ولی امیرعلی کسی بود که از قضاوت متنفر بود .
.
.
ماجرا رو براشون تعریف کردم البته نه همشو. قسمت کشیدن شال و افتادن جلوی امیرحسین رو فاکتور گرفتم. بعد هم با اصرار فراوون امیرحسین اومد تو و مامان هم کلی منو دعوا کرد و اخرش هم با گریه و زاری از امیرحسین تشکرکرد……….
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💐☘
💐💐☘
💐💐💐☘
💐💐💐💐☘
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
┄═❁✨❈[﷽]❈✨❁═┄
#ختم_روزانه
✨پیامبر اسلام (ص) فرمودند:
در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من صلوات بفرستد.✨
📚 کنز العمال، ج ۱، ص ۴۸۹.
قرار ما هر روز نفری حداقل ۱۴ صلوات، به نیت تعجیل در ظهور و سلامتی امام عصر (عج)
دوستان لطفا مشارکت کنید که با هم، هر روز ختم چند هزار صلواتی هدیه به ساحت مقدس امام عصر (عج) داشته باشیم.🙏🌷
#التماس_دعا_برای_ظهور
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
«انگار می بینم سرگردانی شیعیانم را؛ در جستجویش به این سو و آن سو می روند، همچون گوسفندانی در جستجوی چراگاه! به هر سمت و سویی رو می کنند، اما او را نمی یابند. در قیامت، در کنار خودم جایش می دهم، هر شیعه ای را که استوار بماند بر عقیده اش، و دلش قساوت نگیرد، از طولانی شدن غیبت صاحبش.» چنین روایت کرده، سید الکریم، حضرت عبدالعظیم حسنی، از مولایش امام جواد علیه السلام، او از پدران پاکش، و آنها از امیر اهل ایمان! . کمال الدین, جلد ۱, ص ۳۰۳
🎁🦋
🌹🌹 به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹
#ماه_شعبان
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
#هفتشهرعشق
#دوازدههمینمسابقه
#صفحهصدبیستهشتم
يكى از سربازان به عمرسعد مى گويد:
ــ قربان، يادت نرود دستور ابن زياد را اجرا كنى؟
ــ كدام دستور؟
ــ مگر يادتان نيست كه او در نامه خود دستور داده بود تا بعد از كشتن حسين، بدن او را زير سم اسب ها پايمال كنى.
ــ راست مى گويى.
آرى! عمرسعد براى اينكه مطمئن شود كه به حكومت رى مى رسد، براى خوشحالى ابن زياد مى خواهد اين دستور را هم اجرا كند.
در سپاه كوفه اعلام مى كنند: "چه كسى حاضر است تا بدن حسين را با اسب لگد كوب نمايد و جايزه بزرگى از ابن زياد بگيرد؟".
وسوسه جايزه در دل همه مى نشيند، امّا كسى جرأت اين كار را ندارد.
سرانجام ده نفر براى اين كار داوطلب مى شوند.
آنجا را نگاه كن! آن نامرد، طلاهاى فاطمه ( دختر امام حسين(ع) ) را غارت مى كند. مى بينم كه او گريه مى كند. اين نامرد را مى گويم، ببين اشك در چشم دارد و طلاى دختر حسين را غارت مى كند.
دختر امام حسين(ع) در بين تلاطم يتيمى و ترس رو به او مى كند و مى گويد:
ــ گريه هاى تو براى چيست؟
ــ من دارم طلاى دختر رسول خدا را غارت مى كنم، آيا نبايد گريه كنم؟
ــ اگر مى دانى من دختر رسول خدا هستم، پس رهايم كن.
ــ اگر من اين طلاها را نبرم، شخص ديگرى اين كار را خواهد كرد.
از كار اين مردم تعجّب مى كنم. اشك در چشم دارند و بر غربت و مظلوميّت اين خاندان اشك مى ريزند، امّا بزرگ ترين ظلم ها را در حق آنها روا مى دارند. سپاه كوفه امام حسين(ع) را به خوبى مى شناختند، ولى عشق به دنيا و دنيا طلبى، در آنها به گونه اى بود كه حاضر بودند براى رسيدن به پولِ بيشتر، هر كارى بكنند.
آنجا را نگاه كن! نامرد ديگرى با تندى و بى رحمى گوشواره از گوش دخترى مى كشد. خون از گوش او جارى است.
تو چقدر سنگ دلى كه تنها براى يك گوشواره، اين گونه گوش ناموس خدا را پاره كرده اى.
هيچ كس نيست تا از ناموس پيامبر دفاع كند؟
گويى شير زنى پيدا مى شود. آن زن كيست كه شمشير به دست گرفته است؟ او به سوى خيمه ها مى آيد و مقابل نامردان كوفه مى ايستد و فرياد مى زند: "غيرت شما كجاست؟ آيا خيمه هاى دختران رسول خدا را غارت مى كنيد؟".
او زن يكى از سپاهيان كوفه است كه اكنون به يارى زينب آمده است.
شوهر او مى آيد و به زور دست او را گرفته و او را به خيمه خود باز مى گرداند.
<=====●○●○●○=====>
#هفتشهرعشق
#قیامامامحسینعلیهالسلام
#همراباکاروانازمدینهتاکربلا
#امامحسینعلیهالسلام
#دوازدههمینمسابقه
#ویژهیماهمبارکرمضان
#نشر_حداکثری
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
8.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#دل
دل که بگیره...
انگار همهی غصهها هوار میشه
روُ سَرِ آدم!
مثه وقتایی که اَبرا...
جلوی آفتابُ میگیرن و...
همهجا سایه میشه!
اَوَّلِش خوبهها...
بعد از چند دقیقه، ولی...
بغض، میاد توُ گلو!
حال و هوایِ این روزا...
دقیقا مثه روزای ابریه!
من، اما...
دلم روشنه به روزایی که...
قراره از راه برسه و...
همهچی بیاد سَرِ جاش!
درست مثه وقتی که...
آفتاب، اَبرا رو میزنه کنار و...
همهجا روشن میشه!
خدایا!
گفتی: اُدعونی!
گفتیم: چشم!
اما برای اَستَجِب لَکُم...
تنهایی تورو صدا نمیکنم!
برای همهی آرزوهام...
با بِالحُسَین دَرِ خونهتُ میزنم!
دست دلمُ میگیرم و...
با این ذکر میام سراغت!
میدونم که جوابمُ میدی!
#شبهای_قدر
#التماس_دعا
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
از فراقت به جوانی همگی پیر شدیم
بی تو از وادی دنیا همگی سیر شدیم
بی خود ازحادثه عشق تو دیوانه و مست
عاشق کوی تو گشتیم و زمین گیر شدیم
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
➥ @shohada_vamahdawiat