eitaa logo
شهداءومهدویت
7.1هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
1.9هزار ویدیو
27 فایل
دفتر نوشته‌هایم را سفید می‌گذارم مولا جان! بی تو بودن که نوشتن ندارد درد دارد … (یارب الحسین اشف صدرالحسین بظهور الحجة) 🤲 ادمین تبادل: @Yassin_1234 شنوای حرفهاتون هستیم @Yare_mahdii313 مدیرکانال: @shahidbakeri110
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃 💌 به دلیل تصادفی که در اردیبهشت ماه داشتند دچار کمر درد شدید شدند و دیسک ایشان تحت فشار بود ولی هر وقت تماس میگرفتند ایشان مینشستند یا . همسرشان به ایشان میگفت استراحت کن ایشان که شما را نمیبینند ولی شهید میگفتند نمیبینه ولی که میبینه! ✨ 🌹 🌸🍃 eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
❣ 📖 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نُورَ اللَّهِ الَّذِي يَهْتَدِي بِهِ الْمُهْتَدُونَ وَ يُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ...🤚🌱 ✨سلام بر تو ای نور خداوند که هدایت یافتگان به مدد آن ، راه را از بیراهه می شناسند و مومنان به یمن آن نجات می‌یابند... 🤲✨ 💚🌺 ➥ @shohada_vamahdawiat
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
بسم الله الرحمن الرحیم سوالات سیزدهمین مسابقه 🌺۱ اصبغ! یاد چه خاطره ای افتاد؟ 🌺۲ ثواب چه عملی مانند ثواب سفر حج می‌باشد؟. 🌺۳ به فرمایش امام صادق علیه السلام دعا در مسجد چه اثری دارد؟ 🌺۴ ـ اى جبرئيل! آيا مى دانى، خداوند در روى زمين كجا را بيش از همه جا دوست دارد؟ 🌺۵ چرا امام صادق(ع) از ما مى خواهد، وقتى به مسجد مى رويم در مكان هاى مختلف به نماز بايستيم.؟ 🌺۶ این سخن از کیست؟👇 چون يكى از افراد مسجدى مدّتى به مسجد نرود، مسجد دلتنگ او مى شود و چون به مسجد برگردد، مسجد شاداب مى شود! 🌺۷ پيامبر(ص) به ابوذر راجع به رفتن به مسجد چه مى فرمايد:؟ 🌺۸ دو چیزی که در قیامت از مردم در پیشگاه خدا شکایت میکند را نام ببرید 🌺۹ آیا راهی هست که فرشتگان برای ما طلب استغفار کنند؟ 🌺۱۰ بهترين لحظات عمر ما چه زمانی مى باشد.؟ دوستان عزیزم تا پنج شنبه فرصت دارید جوابها به آیدی زیر ارسال کنید 👇👇👇 @Yare_mahdii313
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 ✨قسمت شصت و هشت بر می خیزم و بر تختم، مقابلش می نشینم: _بگذار رازی را برایت بازگویم که دانستن اش، تو را بسیار کمک خواهد کرد در تقرب به ما... هشام فقط سر تکان می دهد. _همیشهٔ تاریخ چنین بوده که خلفا و امرا و حاکمان، نگفتن همهٔ حقیقت را هم، خیانت می دانسته اند و هر پنهان کاری را برابر دروغ می نشانده اند... یعنی که حکایت از دو حال خارج نیست، یا همهٔ حقیقت و واقعیت و یا خیانت به خلیفه... هشام جا می خورد از این تهدید آشکار: _نستجیر بالله از خیانت و... سیبی را از قدح پیش رویم بر می دارم و در دست می چرخانم: _آمین! و می خندم به بی خبری رعیتی که فکر می کند خودش تنها خبر رسان خلیفه است و مثل هشامی و فضلی، گمان هم حتی نمی کند که مثل أبا یزیدی چشم من باشد میان شان: _اکنون و با دانستن این راز، فکر می کنم که تمایل داری به گزارش دیدارهایی و گفتگوهایی و... هشام عرق از پیشانی می گیرد و جرعه ای شربت، تند و کلافه می نوشد: _هر چه امر کنید را حرف به حرف... سیب را در قدح می اندازم: _... من اگر بگویم و بخواهم، که این گفتگوی صمیمانه، رنگ بازخواست می گیرد و مؤاخذه هشام! افزون که وقتی تنها خوانده امت و بی حضور همه و فضل، باید بدانی که چه می خواهم و می گویم... هشام میان تردید و ترس: _به گمانم که دریافتم مقصودتان را... دیدار من و جناب فضل با... لبخندم را می گیرم و جدی: _گفتی که حرف به حرف... و البته از ابتدا... سکوت می نشیند و کلامی که هشام در دهان می چرخاند و عاقبت: _برای گزارش امور و وقایع، دیداری داشتیم با جناب ذوالریاستین؛ من و عیسی و ابویونس و... گفتگو که به پایان رسید و عزم رفتن که کرده بودیم... @shohada_vamahdawiat
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِيمِ آيا تا به حال با خود فكر كرده ايد كه چرا اهل كوفه، مسلم بن عقيل را تنها گذاشتند؟ سرانجام يك شب تصميم گرفتم تا قلم در دست بگيرم و در ميان ده ها كتاب به دنبال پاسخ اين سؤال بگردم. مى خواستم تاريخ را مورد كنكاش قرار دهم و از راز غريبى مسلم، پرده بردارم و در اوج غربت را برايتان به تصوير كشم. و چنين بود كه با مراجعه به شصت و يك كتاب تحقيقى، تاريخى، اين نوشتار را برايتان آماده كردم. اميدوارم اين كتاب براى شما مفيد باشد و پيام مرا به خوبى دريافت كنيد. آرى ما بايد تلاش كنيم تا همواره يار و ياور امام زمان خود باشيم و ياران آن حضرت را تنها نگذاريم. كتابم را به قهرمان اين داستان اهدا مى كنم; به آن اميد كه روز قيامت شفاعتش نصيب خوانندگان اين كتاب گردد. ان شاءالله دوستان عزیزم هر روز با هم برگی از این کتاب را ورق میزنیم <========●●●●●========> eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef <==≈=====●●●●●========>
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
🌴 🌴 🌴 چرا اين كتاب را مى خوانى؟! هيچ مى دانى كه من مى خواهم تو را به سفرى دور و دراز ببرم؟ آيا دوست دارى همسفر من باشى؟ پس بيا به شهر كوفه در سال شصت هجرى قمرى برويم. امروز، روز پنجم ماه شَوّال است، درست پنج روز است كه ماه رمضان تمام شده است. حتماً خبر دارى كه مردم كوفه نامه هاى زيادى براى امام حسين(ع) نوشته اند و از او دعوت كرده اند تا به اينجا بيايد. امام، نماينده خود را به اين شهر مى فرستد; نام او مُسلم بن عَقيل است. او را مى شناسى؟ پسر برادر حضرت على(ع)، همسر رقيّه (دختر حضرت على(ع) پسر عموى امام حسين(ع)، مسلم شخصيّتى شجاع، قوى، آگاه و عالم است و براى همين امام حسين(ع)او را براى اين مأموريّت مهم انتخاب كرده است. او بيست و هشت سال سن دارد و امام حسين(ع) به وى علاقه زيادى دارد. مسلم روز بيستم رمضان، بعد از وداع با همسرش رقيّه، دختر حضرت على(ع)، خدمت امام حسين(ع) رسيده و نامه آن حضرت به مردم كوفه را تحويل گرفته و به سوى كوفه حركت كرده است. او براى رعايت نكات امنيّتى از راه هاى فرعى و تك و تنها به سوى كوفه مى رود; چرا كه اگر او با گروهى از دوستان و ياران خود به اين سفر بيايد، احتمال دارد گرفتار سربازان يزيد بشود. فاصله مكّه تا كوفه هزار و چهارصد كيلومتر است. او اين مسير را بيست روزه طى مى كند. هر روز هفتاد كيلومتر. آيا مسلم به سلامت به كوفه خواهد رسيد؟ نكند گرفتار سربازان يزيد بشود! خبر مى رسد كه مسلم به نزديكى هاى شهر كوفه رسيده است. خدا را شكر! مردم كوفه را نگاه كن كه چگونه خود را براى مراسم استقبال آماده مى كنند. آنها خيلى خوشحال هستند كه امام حسين(ع) دعوت آنها را اجابت نموده و يكى از بهترين ياران خود را به اين شهر فرستاده است. <========●●●●●========> eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef <==≈=====●●●●●========>
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃 👆 ( ببین شهید علمدار چه پیام مهمی برایت دارد) توی ذهـنت باشد که یکی دارد مرا می‌بیند، دست از پا خطانکنم، مهدی فاطمه (س) خجالت بکشد... فـردای قیامت جلوی حضرت زهرا سلام الله علیها چه جوابی می خواهیم بدهیم؟ 💐 ( شهیدی که تاریخ ولادت و شهادتش یکی میباشد ) 🌷سالروز شهادت گفته بود من سی سال عمر می کنم! یازده دی به دنیا آمد و سی سال بعد در ۱۱ دی ماه ۱۳۷۵ براثر جراحات شیمیایی به شهادت رسید. eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 از مباهله چه میدانید؟؟؟ 🔅اسقف خطاب به نصارای نجران: «إِنْ غَدَا فَجَاءَ بِوُلْدِهِ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ فَاحْذَرُوا مُبَاهَلَتَهُ وَ إِنْ غَدَا بِأَصْحَابِهِ فَلَیْسَ بِشَیْءٍ»  اگر فردا محمد (صلی الله علیه و آله) همراه فرزندان و اهل‌بیتش (علیهم‌السلام) آمد، از مباهله با او بپرهیزید و اگر با یارانش آمد، چیز مهمّی نیست... 📗بحارالأنوار، ج۲۱، ص۳۴۳ ✨الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم✨ @shohada_vamahdawiat
دوستان عزیزم سلام 🌷🌷 راجع به کانالهامون نظر بدید نقطه ضعف و قوت مارو هم به ما بگین تا برای بهتر شدن کانالهامون تلاش بیشتری کنیم🌷🌷🌷 فقط یادتون نره به ما بگین عضو کدوم یکی از کانال‌های ما هستید 🌹🌹🌹 @Yare_mahdii313
❣ 🔅 السلام علیک یا تالی کتاب الله و ترجمانه... 🌱سلام بر تو ای مولایی که آیه های نور از لسان تو می تراود، و تفسیر حقیقی اش از قلب نازنین تو جاری می شود. 📚زیارت آل یاسین،مفاتیح الجنان @shohada_vamahdawiat
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 ✨قسمت شصت و نه عزم رفتن کرده ایم که فضل می گوید: _در کار من و ابومسلم خراسانی چگونه می اندیشید؟ متعجبیم از این سوال بی وقت و اما فضل: _یعنی که در قیاس روزگار من و او چه تفاوت می بینید؟ پاسخی دارم اما نمی گویم که میان جمع، غریبه ام و اما عیسی: _ابو مسلم خلافت و حکومت از قبیله و عشیره و خاندانی گرفت و به قبیله دیگر سپرد، که امارت امویان تمام کرد و به عباسیان تقدیم و اما... اما تو از برادری به برادر دیگر... فضل سر تکان می دهد و به لبخند: _به خدایتان قسم دور نیست که مرا هم در تاریخ به مقام ابومسلم بخوانند... که حکومت از خاندانی به خاندان دیگر بسپرم و... و بر می خیزم: _تو بمان هشام! و رو به جمع: _در امان خدا... می مانم و عیسی و ابویونس و همه می روند. _شنیدی که چه می خواهم و به چه می اندیشم... آرام(بله) ای می گویم و فضل ادامه می دهد: _سال ها مدام این خیال در سر داشتم و باور، که حق خلافت و حکومت از آن اهل بیت پیامبر است و اما هیچ گاه چنین نزدیک نیافته بودمش... با آمدن ابوالحسن، همه تردیدهایم جامهٔ یقین پوشیده و اکنون... فضل عبای زربافتش را بر تخت روان می گذارد و کنارم می نشیند و آرام تر: _اکنون اما قصد دارم که با همهٔ جان پی آرزویم بگیرم و چنان کنم که باید و شاید... جمع تر می نشینم: _منظور جناب ذوالریاستین... فضل تاج پر الماسش را بر سر می گذارد: _به هر طریق که بشود، خلافت را به ابوالحسن برگردانم و حکومت را تقدیمش کنم... ساکت می مانم که مرددم میان ترس و شادی... اگر فضل نتواند چنین کند، نه تنها هر چه دارم، که جانم هم به یغماست... و اگر بتواند و بشود چنان که می خواهد و می گوید، بی شک در آستانهٔ وزارت و جلالتی بی نظیرم... سال ها همراهی و هم نفسی امام، جز با امارت و زعامتی برابری نمی کند... _می دانم در چه اندیشه ای... و یقین بدان که قدرت و ثروت، کمترین سود این معامله است... البته... و بر می خیزد و من هم به همراهی. _البته به شرط همراهی و مهم ترش... امین بمانی برای همیشه... همه جانم به رضایت می خندد: _سوگند می خورم که کلمه ای از این دیدار، هیچ گاه و هیچ جا، بازگو نمی شود! فضل راه می افتد: _پس با من باش... در سکوت؛ حضورت، اسباب اعتماد ابوالحسن است به صداقت ما... دست بر چشم می گذارم و فضل پیش افتاده و(به دیده منت) م را نیمه می شنود و من در پی اش. @shohada_vamahdawiat
┄═❁✨❈[﷽]❈✨❁═┄ ✨پیامبر اسلام (ص) فرمودند: در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من صلوات بفرستد.✨ 📚 کنز العمال، ج ۱، ص ۴۸۹. قرار ما هر روز نفری حداقل ۱۴ صلوات، به نیت تعجیل در ظهور و سلامتی امام عصر (عج) دوستان لطفا مشارکت کنید که با هم، هر روز ختم چند هزار صلواتی هدیه به ساحت مقدس امام عصر (عج) داشته باشیم.🙏🌷 eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
بسم الله الرحمن الرحیم سوالات سیزدهمین مسابقه 🌺۱ اصبغ! یاد چه خاطره ای افتاد؟ 🌺۲ ثواب چه عملی مانند ثواب سفر حج می‌باشد؟. 🌺۳ به فرمایش امام صادق علیه السلام دعا در مسجد چه اثری دارد؟ 🌺۴ ـ اى جبرئيل! آيا مى دانى، خداوند در روى زمين كجا را بيش از همه جا دوست دارد؟ 🌺۵ چرا امام صادق(ع) از ما مى خواهد، وقتى به مسجد مى رويم در مكان هاى مختلف به نماز بايستيم.؟ 🌺۶ این سخن از کیست؟👇 چون يكى از افراد مسجدى مدّتى به مسجد نرود، مسجد دلتنگ او مى شود و چون به مسجد برگردد، مسجد شاداب مى شود! 🌺۷ پيامبر(ص) به ابوذر راجع به رفتن به مسجد چه مى فرمايد:؟ 🌺۸ دو چیزی که در قیامت از مردم در پیشگاه خدا شکایت میکند را نام ببرید 🌺۹ آیا راهی هست که فرشتگان برای ما طلب استغفار کنند؟ 🌺۱۰ بهترين لحظات عمر ما چه زمانی مى باشد.؟ دوستان عزیزم تا پنج شنبه فرصت دارید جوابها به آیدی زیر ارسال کنید 👇👇👇 @Yare_mahdii313
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
🌴 🌴 🌴 چه غوغايى در دروازه شهر به پا شده است! پير و جوان، زن و مرد به استقبال سفير خورشيد آمده اند. صداى شادى و سرور همه جا را فرا گرفته است و همه منتظر آمدن مسلم هستند. نگاه كن! همه چشم ها به آن سو دوخته شده است. آيا موافقى تا با هم به ميان جمعيّت برويم؟ عدّه اى اشك شوق مى ريزند; آنها باور نمى كنند كه نماينده امام حسين(ع)تا لحظاتى ديگر وارد اين شهر مى شود. انتظار به سر مى آيد و مسلم به دروازه شهر كوفه مى رسد. گروه زيادى از جوانان گرد او حلقه مى زنند و او را با احترام زيادى وارد شهر كوفه مى نمايند. مردم سر از پا نمى شناسند; همه براى ديدن مسلم هجوم مى آورند. اين سر و صدا براى چيست؟ خواننده عزيز، بيا برويم و ببينيم كه چه خبر شده است. عجب! بزرگان شهر با هم دعوا مى كنند! آخر براى شما زشت است; خداى نكرده سن و سالى از شما گذشته است; براى چه صدايتان را براى هم بلند كرده ايد؟ ــ ما مى خواهيم ميزبان مسلم باشيم. ــ نه، مسلم بايد به محلّه ما بيايد. دعوا براى اين است كه مسلم به خانه چه كسى برود. امروز كه مردم براى مسلم اين گونه دعوا مى كنند، پس وقتى امام حسين(ع)به اين شهر بيايد، چه خواهند كرد؟ به هر حال، مردم كوفه امروز صحنه هاى زيبايى از عشق به مسلم را آفريدند. اينجا سراسر شور و اشتياق است. جوانان به مردم مى گويند: "مسلم از راه دورى آمده است، اجازه بدهيد، مسلم را به خانه ببريم تا استراحت كند". و مسلم با عدّه اى از جوانان به سوى يكى از محلّه هاى شهر حركت مى كند. <========●●●●●========> eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef <==≈=====●●●●●========>
در منطقه فاو آب آشاميدني را در پاکتهاي مخصوص شير به ما مي‌دادند، هر يک پاکت جيره روزانه چهار نفر بود.بچه‌ها براي اينکه بي‌آب نمانند سوراخهاي کوچکي در ظرفهاي آب خود ايجاد مي‌کردند تا اينگونه مصرف آب خود را به حداقل برسانند 🌹🌷🔷 eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
❣ 📖 السَّلامُ عَلَیْکَ یا قاطِعَ الْبُرْهانِ...🤚🌱 🌱سلام ‌بر تو‌ ای مولایی که در برابر کلام نافذت، همه دلیلها رنگ می بازد؛ سلام بر تو و بر روزی که برهان های محکمت، جایی برای تردید باقی نخواهند گذاشت... 📚 صحیفه رضویه زیارت امام زمان عجّل تعالی فرجه در حرم شریف امام رضا علیه السلام. 🤲✨ ارواحنا فداه ➥ @shohada_vamahdawiat
┄┅─✵💝✵─┅┄ الهـــی به نام تو که بی نیازترین تنهایی... با تکیه بر لطف و مهربانی ات روزمان را آغاز می کنیم: سلاااام الهی به امیدتو صبحتون بخیر💖 🔷💐🌻🦋🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷   @hedye110
┄═❁✨❈[﷽]❈✨❁═┄ ✨پیامبر اسلام (ص) فرمودند: در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من صلوات بفرستد.✨ 📚 کنز العمال، ج ۱، ص ۴۸۹. قرار ما هر روز نفری حداقل ۱۴ صلوات، به نیت تعجیل در ظهور و سلامتی امام عصر (عج) دوستان لطفا مشارکت کنید که با هم، هر روز ختم چند هزار صلواتی هدیه به ساحت مقدس امام عصر (عج) داشته باشیم.🙏🌷 eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام خوبان گلم در انتظار محرم هرکه دارد هوس کرببلا بسم الله یا امام حسین علیه السلام دلتان شکست من را هم دعا کنید التماس دعا مخصوص مخصوصا خادمهای کانال رو دعا کنید🙏🏴 😭🏴🙏. eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 ✨قسمت هفتاد با رسیدن ما به منزل امام، چند نفری که بر زمین گرد نشسته اند به سوال و گفتگو، بر می خیزند و با دیدن فضل، نگفته و نخواسته، تنهایمان می گذارند. _سلام و درود یابن رسول الله... فضل می گوید و من هم سلام می کنم. _و علیکم السلام و رحمة الله... امام میان پاسخ، دعوت مان می کند به نشستن. می نشینیم و پیش از هر کلام، فضل رقعه ای را از جیب قبایش بیرون می آورد و میان می گذارد: _این عهد نامه ای است به سوگند عتق و طلاق، که نقض اش را کفاره ای نباشد... جا می خورم از این شروع بی مقدمه و امام اما بی سوالی، منتظر. _من و هشام، و البته همگان می دانیم و معترفیم که امارت و خلافت، از آن شما و حق شماست! که اهل بیت پیامبر بر کسی از این امت پوشیده نیست و... هم باور داریم که امویان و عباسیان، این حق الهی و بی تردید را، به ظلم و دور از انصاف غصب کرده اند. فضل نفس می گیرد و سکوتی، شاید به توقع تأییدی از امام... که امام همچنان ساکت. _و با این نیت صادقانه و خالصانه آمدیم که جان بگذاریم برای بازگرداندن این حق... به قتل مأمون... که بعد از آن خلافت و حکومت به دست شما آید و به جایگاه حقش، بی هیچ معارض و معاند و مخالف... فضل رقعه را سوی امام دراز می کند: _و این سوگندی است که هر چه گفتم را بر ما واجب کند و کفاره نقض اش، طلاق زنان مان باشد و آزاد کردن بندگان مان و سی حج پیاده... لحظه ای سکوت می نشیند و... امام رقعه را نمی گیرد و: _کفران نعمت می کنی فضل! که جان خود به خطر می اندازی و جان من هم اگر به چنین راضی باشم... آن مقصدی که از راه ظلم و خیانت به آن برسند، منزل عدل و حق نیست... و باور ما نیست که به شمشیر ظلم، طلب عدل کنیم. فضل جا می خورد از این مخالفت قاطع امام و من هم متحیر... دقایقی می گذرد و فضل خودش را باز می یابد: _نیتم آزمودن صداقت تان بود یابن رسول الله... و اکنون مطمئن که جز جوانمردی و عدل، سلوک تان نیست! وحضرت خلیفه، شایسته ترین به ولایت عهدی برگزیده... امام چهره درهم می کشد: _دروغ می گویی فضل! که در قلبت همان است که بر زبان آوردی، قتل مأمون... و اکنون مرا هم رأی خویش نیافتی... و بر می خیزد. فضل نشنیده می گیرد کلام امام و دست به آسمان بلند می کند: _هزار حمد که از این منزل، جان خلیفه و حکومتش را گزندی نیست و توطئه ای هم میان... امام اما زیر لب: _برای حسود، لذت نباشد و برای بخیل، راحت و برای حاکمان، وفا و برای دروغگو، جوانمردی... @shohada_vamahdawiat
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
🌴 🌴 🌴 آيا مى دانى مسلم در خانه چه كسى است؟ خانه مُختار. آيا او را مى شناسى؟ مختار ثَقَفى كه نام او در تاريخ به عنوان قهرمانى بزرگ ثبت شده است. (همان مختار كه چند سال بعد از شهادت امام حسين(ع) قيام كرد و انتقام خون آن حضرت و يارانش را گرفت). آيا شما مى دانيد چرا مسلم خانه مختار را براى اقامت خود انتخاب نموده است؟! اين خبر به گوش همه مى رسد: مسلم به خانه مختار مى رود. اينجاست كه عدّه اى از بزرگان شهر متعجّب مى شوند كه چرا مسلم به خانه آنها نمى آيد؟! مگر شهر در اختيار نيروهاى يزيد نيست؟ مگر نُعمان بن بَشير به عنوان امير كوفه، از طرف يزيد در اين شهر حكومت نمى كند؟ سربازان امير كوفه در ابتدا مى خواستند مانع ورود مسلم به شهر بشوند; امّا وقتى اين استقبال پر شور مردم را ديدند، نتوانستند هيچ كارى بكنند. آيا ممكن است امير كوفه، دستور دستگيرى مسلم را بدهد؟ مسلم به كوفه آمده تا مقدّمات سفر امام حسين(ع) را فراهم كند; براى همين بايد با دقّت براى اين هدف خود برنامه ريزى كند. آيا خبر دارى كه مختار، داماد امير كوفه است؟! به نُعمان (امير كوفه) خبر رسيد كه مسلم به خانه دختر تو رفته است. آيا نُعمان با سربازانش به خانه دختر خود حمله خواهد كرد؟! مسلم با اين كار، دشمن خود را خلع سلاح نمود. اكنون مردم با خيال راحت و آزادانه به ديدار مسلم مى روند. امير كوفه هم نمى تواند مردم را از رفتن به خانه داماد خود منع كند. نگاه كن! مردم، گروه گروه براى ديدن مسلم به خانه مختار مى روند. من و تو، كى به ديدن مسلم خواهيم رفت؟ <========●●●●●========> eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef <==≈=====●●●●●========>
📖 السَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تَرْكَعُ وَ تَسْجُدُ...🤚 🌱سلام بر سجده های تو و بلندای سجده گاهت که ماه و خورشید روی تاریکشان را از لمس نور آن روشن می کنند، و سلام برشکوه رکوع تو که کائنات در برابر عظمتش خضوع می‌کنند. 📚 زیارت آل یاسین_مفاتیح الجنان 🤲 ➥ @shohada_vamahdawiat
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 ✨قسمت هفتاد و یک _گفتم تان که توطئه ای میان نیست... هشام می گوید و سر پایین می اندازد و نمی فهمم که به حقیقت می گوید که توطئه ای میان نیست و یا توطئه نمی داند چیست؟ و شاید به خیال این که امامش بر مسند جوانمردی، جواب رد داده به همراهی با خیانت فضل، اکنون قاطع و کمی شرمنده، چنین می گوید. _من دلیل ات را برای هم قدمی در این امر نشنیدم... شاید هم هنوز نگفته ای... باز ترس می دود به چهره هشام: _به خدایم سوگند که انجام واقعه نخوانده بودم و نمی دانستم، لعنت به من اگر در نهان ترین عمق دلم، ذره ای به خیانت بیندیشم... لبخندی می زنم که دلش قرار بگیرد و نگفته ای نماند و تا جرعه ای بنوشد، هزار دلیل هجوم می آوَرَدَم برای آنچه فضل می خواهد و می اندیشد... بعد از قتل امین، بسیاری از اخبار و وقایع را از من پنهان کرد و دائم ذکر آرامش بغداد گرفت و در مشت داشتن اوضاع، گفتم که برای آبروی حسن، که برادرش است و حاکم بغداد، چنین می کند... همت کرد به سعایت طاهر و ابن اعین، و از پا ننشست تا پایشان را به زندان کشاند و آخر هم قتل شان، گفتم بیم دارد که علم مخالفت بگیرند و سرسپردگی لشکریان شان، خطر مرو شود... اما اکنون... چه کم دارد که اندیشهٔ خلافت ابوالحسن می پرورد؟ هم وزارت خلافت و هم ریاست سپاه... چه سفره رنگین تری در حکومت ابوالحسن گسترده می شود، که طمع اش می کند... بیچاره، بی خبر که ساعتی هم تحمل عدل این خاندان ندارد... _زیاده جسارت است حضرت خلیفه! عفو بفرمایید بی ادبی ام را... شاید که جناب ذوالریاستین از حضور امام در مرو نگران اند و می اندیشند که مرتبت و مقام ایشان، به واسطه این حضور رنگ ببازدو... چقدر می پسندم این اخلاق رعیت را، که برای تبرئه خویش، دیگری متهم می کنند و از میان هروله برای نجات، صاحبان رعیت را فایده هاست، گمان من هم چنین است و اما کتمان می کنم که زمان عیان کردنش نرسیده هنوز... خنجر باز به بازی میان دستانم: _اگر خطا نکنم ده ساله بودم که با پدرم هارون، اولین حج گذاشتم... این حکایت، ریشهٔ هر خیانتی را در جان هشام می خشکاند و در جان هر که بعد از این چنین بکارد... به یقینم که به گوش فضل هم خواهد رسید و برای او هم چنین خواهد شد... البته اگر باشند و فرصتی برای خیال خیانت پیدا کنند... _در مدینه بود یا مکه که خلیفهٔ فقید، خیمه ای برافراشت و در شهر ندا دادند که امیر مؤمنان برای ملاقات همگان بر مسند کرامت نشسته و هر که بیاید به دیدار، از تفقد و هدایای خلیفه برخوردار خواهد بود... بسیارها آمدند... @shohada_vamahdawiat
┄═❁✨❈[﷽]❈✨❁═┄ ✨پیامبر اسلام (ص) فرمودند: در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من صلوات بفرستد.✨ 📚 کنز العمال، ج ۱، ص ۴۸۹. قرار ما هر روز نفری حداقل ۱۴ صلوات، به نیت تعجیل در ظهور و سلامتی امام عصر (عج) دوستان لطفا مشارکت کنید که با هم، هر روز ختم چند هزار صلواتی هدیه به ساحت مقدس امام عصر (عج) داشته باشیم.🙏🌷 eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
🌴 🌴 🌴 مسلم امروز مى خواهد پيام امام حسين(ع) را براى مردم كوفه بازگو كند. بلند شو! خواننده عزيز! بايد سريع به خانه مختار برويم و ببينيم چه خبر است. واى، اين كوچه كه پر از جمعيّت است! مثل اين كه عدّه اى زودتر از من و تو مطّلع شده اند و به اينجا آمده اند. جمعيّت در خانه مختار موج مى زند. آيا صداى مسلم به ما خواهد رسيد؟! من جمعيّت را مى شكافم و به جلو مى روم. ــ آقا چه مى كنى! مگر نمى بينى راه بسته است. ــ امّا من بايد جلو بروم; من مى خواهم سخنان مسلم را براى مردم آينده بازگو كنم. هر طورى كه هست وارد خانه مى شوم. نگاهم به صورت نورانى مسلم مى خورد كه مشغول سخن گفتن است و مردم با تمام وجودشان به سخنان او گوش مى دهند. او در مورد نامه هايى كه مردم كوفه به مولايش نوشته اند، سخن مى گويد. حتماً مى دانى كه مردم كوفه دوازده هزار نامه براى امام حسين(ع)نوشته اند. آيا مى خواهى يكى از نامه هاى مردم كوفه را براى شما بخوانم: اى حسين! بشتاب كه همه ما در انتظار تو هستيم. در شهر ما، يك لشكر صد هزار نفرى خواهى يافت كه براى يارى كردن تو سر از پا نمى شناسند. اكنون، مسلم نامه اى را بيرون مى آورد و آن را مى بوسد و بر چشم مى گذارد و مى گويد: "اين نامه امام حسين(ع) است كه در جواب نامه هاى شما نوشته است". همه، منتظرند تا نامه امام خوانده شود: از حسين به مردم كوفه: سلام بر شما، من نامه هاى شما را خواندم و دانستم كه مشتاق آمدن من هستيد. اكنون، پسر عمويم، مسلم بن عقيل را به نزد شما مى فرستم تا اوضاع شهر شما را بررسى كند; هرگاه او به من خبر دهد به سوى شما خواهم آمد. نامه امام حسين(ع)، تمام مى شود. اشك چشم مردم را ببين! در اين هنگام يكى از جا بلند مى شود و چنين مى گويد: "من تا زنده ام در راه امام حسين(ع) شمشير مى زنم تا به فيض شهادت برسم". آيا او را مى شناسى؟ او ابن شَبيب است كه از وفادارى خود در اين راه، سخن مى گويد. نگاه كن! حَبيب بن مَظاهر را مى گويم، او هم رو به مسلم مى كند و مى گويد: "اى مسلم! من نيز جان خويش را فداى تو خواهم نمود". افراد ديگرى هم وفادارى خود را به مسلم اعلام كرده و با او بيعت مى كنند. <========●●●●●========> eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef <==≈=====●●●●●========>