جهان بهشت وصال محـ💚ــمد است امشب
چراغ ماه، بلال محمد است امشب
زمین مکه گل انداخته ز بوسه نور
خدیجه محو جمال محمد است امشب..
#عید_مبعث_مبارک🎊
#برمحمد_وآل_محمد_صلوات💚
🇮🇷 #ایرانقوی🇮🇷
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
Hamed Zamani - Mohammad.mp3
18.25M
محمد مقتدای اهل عالم
محمد مصطفیای آل آدم
محمد رحمت اللعالمین است
رسول آسمانی بر زمین است💚
🎤با صدای #حامد_زمانی
#عید_مبعث_مبارک🎊
#برمحمد_وآل_محمد_صلوات💚
🇮🇷 #ایرانقوی🇮🇷
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
#سكوتآفتاب🪴
#قسمتنوزدهم🪴
🌿﷽🌿
قُطام خيلى زيرك است، او مى فهمد كه ابن ملجم، على(ع) را به عنوان اميرمؤمنان قبول دارد، بايد زمينه سازى بكند و قداست على(ع) را از ذهن ابن ملجم پاك كند.
او صبر مى كند تا غضب ابن ملجم فروكش كند، بار ديگر نزد او مى رود و با مهربانى با او سخن مى گويد: حالا من يك حرفى زدم! تو چرا ناراحت شدى؟ چگونه دلت مى آيد دل مرا كه دخترى تنها هستم بشكنى؟ با من حرف بزن. دلم را نشكن! تو تنها اميد من هستى. من در اين دنيا كسى را جز تو ندارم.
سخنان قُطام، آرامش را به ابن ملجم باز مى گرداند و بار ديگر عشق در وجود ابن ملجم شعله مى كشد.
* * *
عزيزم! چگونه دلت مى آيد خود را از اين زيبايى كه من دارم محروم كنى؟ نگاه كن! خدا اين همه زيبايى را براى تو خلق كرده است. چرا به بخت خود پشت پا مى زنى و دل مرا مى شكنى؟
آيا تو مؤمن تر از كسانى هستى كه در جنگ نهروان كشته شدند؟ مگر نديدى كه در پيشانى آنها، اثر سجده بود؟ چرا على آنها را به قتل رساند؟ على شايستگى مقام خلافت را ندارد. قدرى فكر كن! از زمانى كه او خليفه شده است، امّت اسلامى روى خوش نديده است. چرا على هميشه با مسلمانان مى جنگد؟ آيا ريختن خون مسلمانان جايز است؟
تو مى گويى على، اميرمؤمنان است، مگر خبر ندارى كه در "حَكَميّت"، او از اين مقام بركنار شد؟ تو چرا هنوز بر اين عقيده هستى؟
پدر و برادران من براى زنده نگه داشتن حكم خدا قيام كردند و به جنگ با على رفتند. همه كسانى كه حكميّت را پذيرفتند، كافر شدند. پدر و برادران من بعد از اين كه فهميدند كافر شده اند، توبه كردند، توبه واقعى!
آنها از على خواستند تا او هم از كفر خود، توبه كند، امّا على اين كار را نكرد.
عزيز دلم! اكنون على، كافر است و تو از كشتن يك كافر مى ترسى؟ به خدا قسم اگر اين كار را بكنى، بهشت را از آن خود كرده اى.
آيا باز هم برايت سخن بگويم؟ تو چقدر زود قضاوت كردى؟ من با افتخار مهريّه خود را كشتن يك كافر قرار دادم تا خدا از من راضى باشد! آيا من از تو چيز بدى خواستم كه تو اين گونه با من برخورد كردى؟
■■■□□□■■■
#سكوتآفتاب🪴
#امامشناسی🪴
#پانزدهمینمسابقه🪴
#ویژهعیدمیلادامیرالمومنینع
#نشرحداکثری🪴
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
💌کسانی که خیلی دوست دارند برای هدایت دیگران تلاش کنند و عشق به سعادت آدمها داشته باشند به جای اینکه بمیرند شهید میشوند.
این شهادت آنها را صاحب قدرتی جادوانه و تأثیری گسترده برای کمک به انسانها برای رسیدن به سعادت خواهد کرد.
شهدا بهتر از فرشتهها به کمک ما آدمهای مُردنی میشتابند.
اینـجـور آدمها شــهیـد میشـوند...
↶【به ما بپیوندید 】↷
꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂
➥ @shohada_vamahdawiat
♦️ شهید آوینی: «اگر سحر فرعونی توانست بر معجزه موسوی غلبه کند، آمریکا نیز خواهد توانست با تسلیحات پیشرفته خویش بر ایمان ما چیره شود! قدرت حقیقی اینجاست، چرا که دست خدا با جماعتی است که بر محور حق گرد آمده اند.»
🪴 ارسالی یکی از اعضای محترم کانال
🇮🇷 #ایرانقوی🇮🇷
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 عید است و هوا شمیم جنت دارد
نام خوش مصطفی حلاوت دارد
🌹 با عطر گل محمدی و صلوات
این محفل ما عجب طراوت دارد
🌹 عید سعید مبعث مبارکــــــــَ باد 🎉 🎊 🎉
🪴 ارسالی یکی از اعضای محترم کانال
🇮🇷 #ایرانقوی🇮🇷
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
8.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🌠شبتون زیباوآرومترین...
🌟🌙✨⭐️✨🌟🌟
@hedye110
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
🌱 السَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْمُؤَمَّلُ لِإِحْیَاءِ الدَّوْلَةِ الشَّرِیفَةِ...
▫️سلام بر تو و بر امید فرح بخش آمدنت،
آنگاه که حکومت خدا را نشانمان میدهی و خشکسال آرزوهای ما را با باران مهربانی ات سیراب میکنی؛
آنگونه که بعد از آن هیچ عطشی، هرگز بی تابمان نکند.
📚 صحیفه مهدیه،زیارت حضرت صاحب الامر در سرداب مقدس، ص610.
🥀تویی تمام امیدم، تویی نوا و نویدم
تویی که جلوه احسان، بیا گل نرگس
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#تعجیل_فرج_3صلوات💚
↶【به ما بپیوندید 】↷
꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂
➥ @shohada_vamahdawiat
﷽
#مردےدرآئینہ 💙
#قسمتهفتادوپنجم
#رمانمعرفتے :)
#قلمشہیدسیدطاهاایمانے 🌱
شیطان درون
صدا توي گلوم خفه شد ... شيطان درونم دست بردار نبود ... شعله هاي غرورم زبانه مي كشيد و اين حق
رو به من مي داد كه اشتباهم رو توجيه كنم ...
- تو يه پليس خوبي ... با پليس هاي فاسد فرق داري ... وظيفه تو حفظ امنيت مردمه و اين دقيقا كاري
بود كه در اين مدت انجام دادي ... دليلي براي شرمساري نيست ...
براي چند ثانيه چشم ها رو بستم ... آب دهنم رو قورت دادم ... چنان به سختي پايين مي رفت انگار اون
قطرات روي خاك خشكيده كوير غلت مي خورد ... دوباره نفس عميقي كشيدم و ...
- و اينكه من در مورد شما دچار سوء تفاهم شده بودم ... و رفتار اون روزم توي پارك واقعا اشتباه بود ...
با شنيدن اين جمله كمي چهره اش آرام شد ...
- هر چند اين اولين اشتباهم در حق شما نبود ...
لبخند تلخي صورتش رو پر كرد ... حس كردم اون بغض ظهر برگشته سراغش ...
- و مي خواستم اين رو بهتون بگم ... من اصلا در مورد شما توي پرونده چيزي ننوشتم ... و دليلي هم
براي نوشتن وجود نداشت ...
حالا ديگه كاملا مي شد حلقه هاي اشك رو توي صورتش ديد ... حالتي كه ديگه نتونست كنترلش كنه ...
دستش رو آورد بالا تا رد خيس اون قطره ها رو مخفي كنه ... چشم ها و صورتش در برابر نگاه متحير من
مي لرزيد ...
بي اختيار دستش رو گذاشت روي شونه من ...
- متشكرم كارآگاه ... واقعا متشكرم ...
چقدر معادله سختي بود ... مردي كه داشت مقابل چشمان من اشك مي ريخت ...
بغضش رو به سختي پايين داد ... و لبخند روي اون لب ها و صورت لرزان برگشت ... و دوباره اون كلمات
رو تكرار كرد ...
- متشكرم كارآگاه ...
ديدن شادي توي اون صورت منقلب براي من عجيب بود ...
چند لحظه بهش نگاه كردم ... نمي دونستم ادامه دادن حرفم كار درستي بود يا نه ... غرورم فرياد مي
كشيد كه برگرد ... هر چي تا همين جا گفتي كافيه ...
اما من با چيزهايي مواجه شده بودم كه هرگز نديده بودم ... آدم هايي از دنياي ديگه كه فقط كنار ما
زندگي مي كردن ... و من سوال هاي زيادي داشتم ...
چند قدم ازش دور شده بودم كه دوباره برگشتم سمتش ...
- آقاي ساندرز ... مي تونم ازتون يه سوال شخصي بكنم؟ ...
با لبخند بزرگي پله ها رو برگشت پايين و اومد سمتم ...
- حتما ...
نمي خواستم شاديش رو خراب كنم ... و نمي خواستم بفهمه بدون اجازه تو خط به خط زندگيش سرك
كشيدم ... به خصوص كه اين كار بدون مجوز دادستاني و غيرقانوني بود ...
و توي اون تاريكي شب، چيزي با تمام قدرت داشت من رو به سمت ماشين مي كشيد تا از ساندرز جدا
كنه ... اما نيروي اراده من قوي تر بود ...
چند لحظه به اون لبخند شاد و چشم هاي سرخ نگاه كردم ...
- مي دونم حق پرسيدن اين سوال رو ندارم ... اما خوشحال ميشم اگه جوابم رو بديد ...
چرا مي خوايد بريد ايران؟ ...
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#ایران_قوی🇮🇷
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat