1603664695035828337789.mp3
8.51M
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
✨شب، شب قدره
قدر خودتو بدون
دنیا که پیره ولی تو جوون بمون
آهای جوون....
💫شب میلاد آقامون ولی نعمتون صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه) هست دعا کنیم به حق این شب عزیز و محترم که همانند شب قدر عزت داره سال دیگه ظهورش رو جشن بگیریم دعا کنیم که آقامون بیاد، اگه آقامون بیاد دیگه غمی نداریم،دیگه هیچ چشمی به خاطر ظلمی تر نمیشه
دعا کنیم امشب که خدا به حق خودش ظهورش رو امضا کنه🤲
یا حمید بحق محمد، یا عالی و بحق علی، یا فاطر بحق فاطمه، یا محسن بحق الحسن، یا قدیم الاحسان بحق الحسین
اللهم عجل لولیک الفرج🤲
#یا_صاحب_الزمان
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداء_ومهدویت
↶【با ما همراه باشید】↷
꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂
_ _ _ _ _ _ _ _ _
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
#السلام_علیک_یاصاحبالزمانعج
پسر فاطمه، شرمنده اگر می بینی ؛
کوچه آماده شده تا برسی، دلها نه... مهــــــــــدی جـــــان.... هرچه کردم بنویسم ز تو مدح وسخنی
یا بگویم زمقام تو که یابن الحسنی
این قلم یار نبود و فقط این جمله نوشت :
پسر حیـــدر کرار، تو ارباب منی❤️
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
پیشاپیش
#ولادت_امام_مهدی_عج_مبارک
🇮🇷 #ایرانقوی🇮🇷
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
هدایت شده از عاشقانِ امام رضا علیه السلام
دوستان عزیزم سلام از امشب تا فردا شب نذر ظهور مهدی فاطمه ختم صلوات گرفتیم هدیه به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و ۱۴ معصوم و هدیه به نرجس خاتون صلوات هاتون رو اعلام کنید......
و برای حاج روائی همه ی عزیزان کانال
بسم الله
عیدتون مبارک 🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟⭐️⭐️🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟⭐️⭐️⭐️⤵️⤵️
@Yare_mahdii313
هدایت شده از شهداءومهدویت
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
خــدایا شروع سـخن نامِ توست
وجودم به هر لحظه آرامِ توست
دل از نام و یادت بگـیـــرد قـرار
خوشمچون که باشی مرادر کنار
سلاااام
الهی به امیدتو
صبحتون بخیر💖
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
@hedye110
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
ای عشق ندیده ی من، ای یار سلام
ای ماه بلند در شبـــــِ تار سلام
از من به تو ای عزیز در هر شبـــــ و روز
یڪ بار نه، صد بار نه، بسیار سلام!
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#تعجیل_فرج_صلوات💚
↶【به ما بپیوندید 】↷
꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂
➥ @shohada_vamahdawiat
﷽
#مردےدرآئینہ 💙
#قسمتنودودوم
#رمانمعرفتے :)
#قلمشہیدسیدطاهاایمانے 🌱
طبقه بندي شده
با تعجب داشت بهم نگاه مي كرد ... نمي تونست علت اونجا بودن من رو پيدا كنه ...
دوباره نگاهش برگشت روي دنيل ... انگار منتظر شنيدن حرفي از طرف اون بود ... يا شايد قصد گفتن
چيزي رو داشت كه مي خواست اون رو با توجه به شرايط بسنجه ... نگاهش گاهي شبيه يك منتظر بود ...
و گاهي شبيه يك پرسشگر ...
در نهايت دنيل سكوت رو شكست ...
- رنگ هوا نشون ميده به زمان نماز خيلي نزديك شديم ... اگه اشكال نداره نزديك ترين مسجد توقف
كنيم ... دلم مي خواد ورودمون رو به كشور اسلامي با نماز شروع كنم ...
و نگاهش چرخيد سمت خانومش ... اون هم لبخند زد و از اين پيشنهاد استقبال كرد ...
- منم بسيار موافقم ... اما گفتم شايد از اين پرواز طولاني خسته باشيد و بخوايد اول بريد هتل ... و الا چه
بهتر ...
مرتضي دوباره نيم نگاهي به من انداخت ... از جنس نگاه هاي قبل ...
- فقط فكر اين رفيق مون رو هم كرديد كه خسته نشه؟ ...
با شنيدن اين جمله تازه دليل دل دل كردن نگاهش رو فهميدم ... مونده بود چطوري به من بگه ...
- مي دونم من اجازه ورود به مسجد رو ندارم ...
از بريدگي اتوبان خارج شد ... در حالي كه مي شد تعجب و آرام شدن رو توي چهره اش ديد ...
- قبل از اينكه بيام در مورد اسلام تحقيق كردم ... و مي دونم امثال من كه كافر محسوب ميشن حق
ندارن وارد مراكز مقدس بشن ...
حالا ديگه كامل خيالش راحت شده بود ... معلوم بود نمي دونست چطوري اين رو بهم بگه ... اما از جدي
بودن كلامم ذهنش درگير شد ...
خوندن چهره اش از خوندن چهره ساندرز براي من راحت تر بود هي... خصلت جالب ... خصلتي كه من رو
ترغيب مي كرد تا بقيه ايراني ها رو هم بسنجم ...
دلم مي خواست بدونم ذهنش براي چي درگيره ... حدس هاي زيادي از بين سرم مي گذشت ... كه فقط
يكي شون بيشترين احتمال رو داشت ...
مشخص بود كه مي خواد من از اين سفر حس خوبي داشتم ... و شايد مي ترسيد اين ممنوع الورود بودن،
روي من تاثير بدي گذاشته باشه ...
چند لحظه نگاهم روش موند و اون حالت هميشه، دوباره در من زنده شد ... جاي ساندرز رو توي مغز من
مال خود كرد ... حالا ديگه حل كردن معادلات روحي اون برام جالب بود ...
لبخند خاصي صورتم رو پر كرد ... مي خواستم ببينم چقدر حدسم به واقعيت نزديكه ...
- مشكلي نداره ... اين براي من طبيعيه ... مثل پرونده هاي طبقه بندي شده است ... يه عده مي تونن
بهشون دسترسي داشته باشن ... يه عده به اجازه مافوق نياز دارن ... اين خيلي شبيه اونه ... به هر دليلي
شما اجازه دسترسي داريد ... من نه ...
چهره اش كاملا آرام شد ... و مي شد موفقيت من روي توي اون ديد ... حدسم دقيق بود ... صفر ـ يك ...
به نفع من ...
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#ایران_قوی🇮🇷
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
بر منتظرین مژده بده منتظر آمد
از مهد بقا مهدى ثانى عشر آمد
ای منتظران گنج نهان می آید
آرامش جان عاشقان می آید
بر بام سحر طلایه داران ظهور
گفتند که صاحب الزمان می آید
#روز_امید🎊 🔆✨🌼
#میلاد_امام_زمان(عج)🌺✨
#مبارک_باد🎉🎊🌼
🇮🇷 #ایرانقوی🇮🇷
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
Abozar Roohi - Salam Farmande (320).mp3
7.34M
یا مولانا یا صاحب الزمان
الغوث الغوث الغوث
دنیا بدون تو معنائی نداره❤️❤️
🇮🇷 #ایرانقوی🇮🇷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
هدایت شده از عاشقانِ امام رضا علیه السلام
دوستان عزیزم سلام از امشب تا فردا شب نذر ظهور مهدی فاطمه ختم صلوات گرفتیم هدیه به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و ۱۴ معصوم و هدیه به نرجس خاتون صلوات هاتون رو اعلام کنید......
و برای حاج روائی همه ی عزیزان کانال
بسم الله
عیدتون مبارک 🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟⭐️⭐️🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟⭐️⭐️⭐️⤵️⤵️
@Yare_mahdii313
🎊 #یـا_صاحب_الزمان
🌷صـدای پـای کـســی
🎊از بـهـشـت می آید
🌷خـدای عـاطـفــــه و
🎊سـرنـوشـت مـی آید
🌷و عطرِ یاس حسینی
🎊سِـرشــت مـی آیــد
🌷بــه صـورتـش جلوات
🎊پـیــمـبــــری دارد
🌷میان حنجره اش صوتِ
🎊حـــــیــدری دارد
🌷تقدیم به عاشقان گل نرگس
🎊میلاد با سعادت امام زمان عج مبارک
✨✨✨✨✨✨✨✨✨
🦋بر مهدی و آن هاله نورش صلوات
بر خال لب و جام ظهورش صلوات
🦋بی پرده همه ی انس و ملک میگویند
بر سال و مه و وقت ظهورش صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🤲
ولادت حضرت صاحب الزمان«عج» مبارک😊
#یا_صاحب_الزمان
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداء_ومهدویت
↶【با ما همراه باشید】↷
꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂
_ _ _ _ _ _ _ _ _
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
🦋🦋🦋🦋🦋
✨پایانی برای قصه ها نیست،
نه بره ها گرگ میشوند نه گرگها سیر!
خسته ام از جنس قلابی آدمها…
حالم خوب می شود اگر تو بیایی😔
زودتر بیا…🙏
#یا_صاحب_الزمان
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداء_ومهدویت
↶【با ما همراه باشید】↷
꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂
_ _ _ _ _ _ _ _ _
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
🥀نمی دانم کجایی!...
🌸اما می دانم هرجا سکونت داری
و خیمه زیبایت برپا شده،
آنجا زیباترین نقطه دنیا می شود
و سرسبزترین مرکز هستی❗
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#تعجیل_فرج_صلوات💚
↶【به ما بپیوندید 】↷
꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂
➥ @shohada_vamahdawiat
﷽
#مردےدرآئینہ 💙
#قسمتنودوسوم
#رمانمعرفتے :)
#قلمشہیدسیدطاهاایمانے 🌱
جانشین
كم كم صداي اذان به گوش مي رسيد ... هر چند از دور پخش مي شد و هنوز از ما فاصله داشت ...
- اگه اشكالي نداره مي تونم شغل شما رو بدونم؟ ...
- يه كارآگاه پليسم ... از بخش جنايي ...
چهره اش جدي شد ... براي يه لحظه ترسيدم ... ' نكنه من رو نيروي نظامي ببينه؟ ' ...
نگاهش برگشت توي آينه وسط ...
- احيانا ايشون همون كارآگاهي نيستن كه ...
و دنيل با سر، جوابش رو تاييد كرد ...
ديگه نزديك بود چشم ها به دو دو كردن بيوفته ... نكنه دنيل بهش گفته باشه كه من چقدر اونها رو اذيت
كردم ... و حالا هم من رو آورده باشن كه ...
با لبخند آرامي بهم نگاه كرد ... نفسي كه توي سينه ام حبس شده بود با ديدن نگاهش آرام شد ...
- االله اكبر ... قرار بود كريس روي اين صندلي نشسته باشه ... اما حالا خدا اون كسي رو مهمان ما كرده
كه ...
نفسش گرفته و سنگين شد ... و ادامه جمله اش پشت افكارش باقي موند ...
- شما، اون رو هم مي شناختيد؟ ...
- به واسطه دنيل، بله ... يه چند باري توي نت با هم، هم صحبت شده بوديم ... نوجوان خاصي بود ...
وقتي اون خبر دردناك رو شنيدم واقعا ناراحت شدم ... خيلي دلم مي خواست از نزديك ببينمش ...
و پيچيد توي يه خيابون عريض ...
- نشد ميزبان خودش باشيم ... ان شاء االله ميزبان خوبي واسه جانشينش باشيم ...
چه عبارت عجيبي ... من به جاي اون اومده بودم و جانشينش بودم ... از طرفي روي صندلي اون نشسته
بودم و جانشينش بودم ... مرتضي ظرافت كلام زيبايي داشت ...
يه گوشه پارك كرد ... مسجد، سمت ديگه خيابون بود ... يه خيابون عريض تمييز، كه دو طرفش مغازه
بود ... با گل كاري و گياه هايي كه وسطش كاشته بودن ... با محيط نسبتا آرام ...
از ماشين خارج شدم و ورود اونها رو نگاه كردم ... اون در بزرگ با كاشي كاري هاي جالب ... نور سبز و
زردي كه روي اونها افتاده بود ... در فضاي نيمه تاريك آسمان واقعا منظره زيبايي بود ...
چند پله مي خورد و از دور نماي اندكي از حوض وسط حياطش ديده مي شد ...
افرادي پراكنده از سنين مختلف با سرعت وارد مسجد مي شدن ... و يه عده بي خيال و بي توجه از
كنارش عبور مي كردن ... مغازه دارهاي اطراف هنوز توي مغازه هاشون بودن ... و يكي كه مغازه اش رو
همون طور رها كرد و وارد مسجد شد ...
مغازه اش چند قدم پايين تر بود ... اما به نظر مي اومد كسي توش مراقب نيست ...
از كنار ماشين راه افتادم و رفتم پايين تر ... و از همون فاصله توي مغازه رو نگاه كردم ... كسي توش نبود
... همونطوري باز رهاش كرده بود و رفته بود ...
توي پرواز استانبول ـ تهران، حجاب گرفتن خانم ها رو ديده بودم اما واسم عجيب نبود ... زياد شنيده
بودم كه زن هاي ايراني مجبورن به خاطر قانون به اجبار روسري سر كنن ... اما اين يكي واقعا عجيب بودكمي بالا و پايين خيابون رو نگاه كردم ... گفتم شايد به كسي سپرده و هر لحظه است كه اون بياد ... اما
هيچ كسي نبود ...
چند نفر وارد مغازه شدن ... به اطراف نگاه كردن و بعد كه ديدن نيست بدون برداشتن چيزي خارج شدن
... كنجكاوي نگذاشت اونجا بمونم و از عرض خيابون رفتم سمت ديگه ...
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#ایران_قوی🇮🇷
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
#شهیدانه
🔆زیارت دوم را هم بخوان
🌸گفتم دقت کنید، مثل این که امروز قراره خبری بشه. یکی از بچه ها به شوخی گفت: «الله اکبر، لشکر ما هم می خواهد شهید بده، التماس دعا، شفاعت یادت نره و ...»
🌸وسط میدان مین بودیم. گفتم بچه ها مواظب باشید. ناگهان یکی از بچه ها فریاد زد:
🌸«شهید!» از فریاد او، همه ترسیدیم. بعد از بیرون آوردن پیکر، شهید هیچ مدرکی نداشت و یک پایش هم نبود. گفتم: «بچه ها نذری بکنیم، هر کجا پلاک پیدا شد، یک زیارت عاشورا بخوانیم.»
🌸یکی از بچه ها گفت: «یکی هم برای پایش» یکی دیگر از بچه ها هم به شوخی گفت: «شانس آوردیم فقط یک پا و یک پلاکش نیست، و گرنه دو سه روز باید این اتراق می کردیم.»
🌸چند دقیق بعد، پاو پوتین که از مچ قطع شده بود ،پیدا شد. زیارت را خواندیم. غروب برگشتیم مقر، اما پلاک پیدا نشد. همان کسی که شوخی می کرد، آمد و گفت:
🌸 «زیارت عاشورای دوم را بخوان! هویت شهید روی زبونه پوتین نوشته شده.»
#ایران_قوی🇮🇷
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اشک مادر شهید درآوردیم 😭
🇮🇷 #ایرانقوی🇮🇷
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
🌸پنجشنبه است
🕯هـمان روزی که
🌸اهالی سفر کرده از دنیا،
🕯چشم انتظار عزیزانشان هستند
🌸دستشان از دنیا ڪوتاه است
🕯و محتاج یاد ڪردن ما هستند
🌸با ذکر فاتحه و صلوات
🕯روحشان را شاد کنیم
خدایا عزیزان ما را ببخش و بیامرز🌸
↶【به ما بپیوندید 】↷
꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂
_ _ _ _ _ _ _ _ _
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
چہ خوب گفت سید مرتضی آوینے:
حزب اللہ اهـل
ولایت است و اهل
ولایت بودن دشوار است
پایمردی میخواهد و وفادارے...
آقاجان انی سلمٌ لمن
سالمکم و حربٌ لمن حاربڪم
#امام_زمان
#میلاد_امام_زمان
#لبیک_یا_خامنه_ای
#ماه_شعبان
🇮🇷 #ایرانقوی🇮🇷
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
-إِنَّهُمیَرَوْنَهُبعِیداوَنَراهُقَرِیبا..
+ومنهـر روز
درانتـظارآمدنتهستـم
هرلحضهبیشترحسمیڪنـم
ڪهآمدنت نزدیڪاست
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#فرج_مولاصلوات💚
↶【به ما بپیوندید 】↷
꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂
➥ @shohada_vamahdawiat
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
✨صبحتان متبرك بہ اسماء اللہ
یا اللہ و یا ڪریم
یا رحمن و یا رحیم
یا غفار و یا مجید
یا سبحان و یا حمید
سلاااام
الهی به امیدتو💖
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
@hedye110
﷽
#مردےدرآئینہ 💙
#قسمتنودوچهارم
#رمانمعرفتے :)
#قلمشہیدسیدطاهاایمانے 🌱
سرزمین عجایب
وارد مغازه شدم و دقيق اطراف رو گشتم ... هر طرف رو كه نگاه مي كردم اثري از دوربين مدار بسته نبود
... لباس هايي رو كه آويزون كرده بود رو كمي دست زدم و جا به جا كردم ... با خودم گفتم شايد دوربين
رو اون پشت حائل كرده اما اونجا هم چيزي نبود ...
بيخيال شدم و چند قدم اومدم عقب تر ... واقعا عجيب بود ... يعني اينقدر پول دار بود كه نگران نبود
كسي ازش دزدي كنه؟ ...
بعد از پرسيدن اين سوال از خودم، واقعا حس حماقت كردم ... اين قانون ثروته ... هر چي بيشتر داشته
باشي ... حرص و طمعت براي داشتن بيشتر ميشه چون طعم قدرت رو حس كردي ... افراد كمي از اين
قانون مستثني هستن به حدي كه ميشه اصلا حساب شون نكرد ...
دستم رو آوردم بالا و ناخودآگاه پشت گردنم رو خواروندم ... اين عادتم بود وقتي خيلي گيج مي شدم بي
اختيار دستم مي اومد پشت سرم ...
توي همين حال بودم كه حس كردم يكي از پشت بهم نزديك شد و شروع به صحبت كرد ... چرخيدم
سمتش ... صاحب مغازه بود ...
با ديدنش فهميدم نماز تموم شده و به زودي دنيل و بقيه هم از مسجد ميان بيرون ...
هنوز داشت با من حرف مي زد ... و من در عین گیج بودن اصلا نمي فهميدم چي داره ميگه . ..
- ببخشيد ... نمي فهمم چي ميگي ...
و از در خارج شدم ... مي دونستم شايد اونم مفهوم جمله من رو نفهمه اما سكوت در برابر جملاتش
درست نبود ... حداقل فهميد هم زبان ني ميست ...
هنوز به مسجد نرسيده، دنيل و بقيه هم اومدن بيرون ... تا چشم مرتضي بهم افتاد با لبخند اومد سمتم ...
- خسته كه نشديد؟ ...
با لبخند سري تكان و دادم با هيجان رفتم سمت دنيل ... و خيلي آروم در گوشش گفتم ...
- يه چيزي بگم باورت نيمشه ... چند متر پايين تر، يه نفر مغازه اش رو ول كرده بود رفته بود ... همين
طوري، بدون اينكه كسي مراقبش باشه ...
براي اون هم جالب بود ... چیزي نگفت اما تعجب هم نكرد ... حداقل، نه به اندازه من ... حس
ياس رو داشتم وسط سرزمين عجايب ...
به هتل كه رسيديم من خيلي خسته بودم ... حس شام خوردن نداشتم ... علي رغم اصرار زياد دنيل و
مرتضي، مستقيم رفتم توي اتاق ... لباسم رو عوض كردم و دراز كشيدم ... ديگه نمي تونستم چشم هام
رو باز نگهدارم ... عادت روي تخت خوابيدن، عادت بدي بود ... ميشه گفت تمام طول پرواز، به ندرت
تونسته بودم چند دقيقه اي چشم هام رو ببندم ...
ساعت حدودا 30:4 صبح به وقت تهران ... مغزم فرمان بيدار باش صادر كرد ... هنوز بدن و سرم خسته
بود ... اما خواب عميق و طولاني با من بيگانه بود ...
مرتضي گوشه ديگه اتاق ايستاده بود و نماز مي خوند ... صداش بلند بود اما نه به حدي كه كسي رو بيدار
كنه ... همون طور دراز كشيده محو نماز خوندنش شدم ... تا به حال نماز خوندن يه مسلمان رو از اين
فاصله نزديك نديده بودم ...
شلوار كرم روشن ... پيراهن سفيد يقه ايستاده ... و اون پارچه شنل مانندي كه روي شونه اش مي
انداخت ...
«اللّهُمَ عَجِّل لِوَلیِّڪَ الفرج»
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#ایران_قوی🇮🇷
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
🌷مهدی شناسی ۴۴۲🌷
🌹ﺣَﺘَّﻰ ﻳُﺤْﻴِﻲَ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﺩِﻳﻨَﻪُ ﺑِﻜُﻢْ ﻭَ ﻳَﺮُﺩَّﻛُﻢْ ﻓِﻲ ﺃَﻳَّﺎﻣِﻪِ ﻭَ ﻳُﻈْﻬِﺮَﻛُﻢْ ﻟِﻌَﺪْﻟِﻪِ ﻭَ ﻳُﻤَﻜِّﻨَﻜُﻢْ ﻓِﻲ ﺃَﺭْﺿِﻪ»🌹
🔸زیارت جامعه کبیره🔸
🍃ﺗﺎ ﺯﻣﺎﻧﻰ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺩﻳﻨﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﺷﻤﺎ ﺯﻧﺪﻩ ﻛﻨﺪ، ﻭ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﻳّﺎﻣﺶ ﺑﺎﺯﮔﺮﺩﺍﻧﺪ، ﻭ ﺑﺮﺍﻯ ﻋﺪﺍﻟﺘﺶ ﺁﺷﻜﺎﺭﺗﺎﻥ ﻧﻤﺎﻳﺪ، ﻭ ﺩﺭ ﺯﻣﻴﻨﺶ ﭘﺎﺑﺮ ﺟﺎﻳﺘﺎﻥ ﻓﺮﻣﺎﻳﺪ.
🍃ﺍﻇﻬﺎﺭ ﺍﺭﺍﺩﺗﻲ ﻛﻪ ما ﺩﺭ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻣﻲﻛﻨیم ﺗﺎ ﺯﻣﺎﻥ ﻇﻬﻮﺭ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺭﺩ. ﺗﺎ ﺯﻣﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺗﺤﻮﻳﻞ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻧمان ﺑﺪﻫیم.
🍃ﺯﻣﺎﻥ ﻇﻬﻮﺭ ﺯﻣﺎﻧﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺩﻳﻦ ﺭﺍ ﺍﺣﻴﺎ ﻣﻲﻛﻨﺪ ﻭ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﻫﻤﻪ ﻣﻌﺼﻮﻣﻴﻦ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻋﺎﻟﻢ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺯﻣﺎﻧﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻋﺪﻝ ﻛﻞ ﻋﺎﻟﻢ ﺭﺍ ﻓﺮﺍ ﻣﻲﮔﻴﺮﺩ ﻭ ﺯﻣﺎﻥ ﺧﻼﻓﺖ ﻣﻌﺼﻮﻣﻴﻦ ﺩﺭ ﻋﺎﻟﻢ ﺍﺳﺖ.
🍃ﻋﻠﺖ ﺍﻳﻦ ﻛﻪ ﺷﻴﻌﻪ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﺒﺎﻳﺪ ﻧﺎﺍﻣﻴﺪ ﺷﻮﺩ ﻭ ﻣﺤﺐ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ (ﻉ) ﺑﺎﻳﺪ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﺎ ﻧﺸﺎﻁ ﺑﺎﺷﺪ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﭼﺸﻢ ﺍﻧﺪﺍﺯ ﻓﺮﺝ ﺭﺍ ﻣﻲﺑﻴﻨﺪ ﻭ ﺍﻳﻦ ﭼﺸﻢ ﺍﻧﺪﺍﺯ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺯﻳﺒﺎ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺭﻭﺯﻱ ﺩﺭ ﻛﻞ ﻧﻈﺎﻡ ﻋﺎﻟﻢ ﻋﺪﻝ ﺣﺎﻛﻢ ﻣﻲﺷﻮﺩ ﻭ ﺍﺳﺘﻘﺮﺍﺭ ﺣﻜﻮﻣﺖ ﻣﻌﺼﻮﻡ ﺩﺭ ﻧﻈﺎﻡ ﻋﺎﻟﻢ ﻣﻤﻜﻦ ﻣﻲﮔﺮﺩﺩ.
🍃ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺷﺎﺭﺣﻴﻦ زیارد جامعه ﺩﺭ ﻣﺜﺎﻟﻲ ﻣﻲﮔﻮﻳﺪ: ﻋﻠﺖ ﺍﻳﻦ ﻛﻪ ﺷﺘﺮ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺭﺍﻩ ﻣﻲﺭﻭﺩ ﺧﺴﺘﻪ ﻧﻤﻲﺷﻮﺩ ﻭ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺻﺒﻮﺭﺍﻧﻪ ﻣﺴﻴﺮ ﺭﺍ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﻣﻲﺩﻫﺪ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺗﻴﺰﺑﻴﻦ ﺍﺳﺖ. ﺍﺯ ﺍﻭﻝ ﺳﻔﺮ، ﺁﺧﺮ ﺭﺍﻩ ﺭﺍ ﻣﻲﺑﻴﻨﺪ ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﺩﻟﻴﻞ ﺧﺴﺘﻪ ﻧﻤﻲﺷﻮﺩ ﻭ ﻋﻠﺖ ﺍﻳﻦ ﻛﻪ ﺷﻴﻌﻪ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺷﺎﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑالاﺧﺮﻩ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﻱ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺭﺳﻴﺪ ﻛﻪ ﺟﻠﻮﻩﮔری ﻫﺎﻱ ﺣﻀﺮﺍﺕ ﻣﻌﺼﻮﻣﻴﻦ (ﻉ) ﺭﺍ ﺩﺭ ﻫﻤﻴﻦ ﻋﺎﻟﻢ ﺑﺒﻴﻨﺪ ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﻣﻄﻠﻮﺏ ﺷﻴﻌﻪ ﺍﺳﺖ ﻣﺤﻘﻖ ﺷﺪﻩ ﻣﻲﺑﻴﻨﺪ.
🍃 ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺍﻟﻔﺮﺝ ﻣﻦ ﺍﻟﻔﺮﺝ. ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺣﻴﺎﺕ ﺩﻳﻦ ﻭ ﺳﺮﭘﺎﻳﻲ ﺯﻣﻴﻦ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ ﻣﻴﺴﺮ ﻣﻲﮔﺮﺩﺩ ﺩﺭ ﻫﻴﭻ ﺯﻣﺎﻧﻲ ﺣﻴﺎﺕ ﺩﻳﻦ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺯﻣﺎﻥ ﻇﻬﻮﺭ ﻧﻴﺴﺖ.ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺣﺎﺿﺮ ﮔﺮﻭﻫﻲ ﻣﺘﺪﻳﻦﺍﻧﺪ ﻭ ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺑﻲﺩﻳﻦ ﻭ ﺑﻌﻀﻲ ﺍﺩﺍﻱ ﺩﻳﻦﺩﺍﺭﻱ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﺯﻣﺎﻥ ﻇﻬﻮﺭ ﭼﻨﻴﻦ ﻧﻴﺴﺖ. ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ امام زمان علیه السلام ﻣﻨﺎﻓﻖ ﻧﻤﻲﺗﻮﺍﻧﺪ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻛﻨﺪ، ﻫﺮ ﻛﺲ ﻳﺎ ﻣﺘﺪﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻳﺎ ﻃﺒﻖ ﺑﻌﻀﻲ ﺍﺯ ﺭﻭﺍﻳﺎﺕ ﻛﺎﻓﺮ ﺫﻣﻲ ﺍﺳﺖ.ﺍﻣﺎ ﺗﻜﻠﻴﻒ ﻫﺮ ﺩﻭ ﮔﺮﻭﻩ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻭ ﻣﺸﺨﺺ ﺍﺳﺖ. ﻛﺴﻲ ﻣﻨﺎﻓﻖ ﻧﻴﺴﺖ. ﺍﻳﻦ ﻛﻪ ﻛﺴﻲ ﺑﻪ ﺍﺳﻢ ﺩﻳﻦ ﻧﺎﻥ ﺑﺨﻮﺭﺩ ﺍﻣﺎ ﺣﻘﻴﻘﺘﺎ ﺑﻲﺩﻳﻦ ﺑﺎﺷﺪ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ.
#مهدی_شناسی
#قسمت_442
#جامعه_کبیره
#شهداء_ومهدویت
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
AUD-20210305-WA0095.m4a
3.38M
صلوات ابوالحسن ضراب اصفهانی
به سفارش اقاصاحب الزمان ارواحنا له الفداء🌸
هرعملی رودرعصر جمعه ترک کردی این صلوات رو ترک مکن.
التماس دعای فرج.🌹
🦋🌹💖
@hedye110
#یامهدی ❤️
اللَّهمَّ اجْعَلْنــــــی
مِنْ أَنْصارهِ وَ أعْوَانِهِ
صد جمعه دیده ایم
و شمارا ندیده ایم..
از درد گفته ایم و
دوا را ندیده ایم..
#جمعه_های_دلتنگی💔
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【به ما بپیوندید 】↷
꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂
_ _ _ _ _ _ _ _ _
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
تا کی دل من ...
چشم به در داشته باشد
ای کاش کسی ...
از تـ❤️ـو خبر داشته باشد
آن باد که ...
آغشته به بوی نفس تـ❤️ـوست
از کوچه ما ...
کاش گذر داشته باشد
سلام موعـ❤️ـود مهربانم ...
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#تعجیل_فرج_3صلوات
↶【به ما بپیوندید 】↷
꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂
➥ @shohada_vamahdawiat
┄┅─✵💖✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
اِلهی
یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد
یا عالی بِحَقِّ علی
یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه
یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن
یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن
عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
@hedye110
﷽
#مردےدرآئینہ 💙
#قسمتنودوپنجم
#رمانمعرفتے :)
#قلمشہیدسیدطاهاایمانے 🌱
كلمات صادقانه
چندين بار نشست ... ايستاد ... خم شد ... و پيشانيش رو روي زمين گذاشت ... سه مرتبه دست هاش رو
تكان داد و سرش رو به اطراف چرخوند ... و دوباره پيشانيش رو گذاشت روي زمين ...
چند دقيقه پيشانيش روي زمين بود تا بلند شد ... شروع كرد به شمردن بند انگشت هاش و زير لب چيزي
رو تكرار مي كرد ... و در نهايت دست هاش رو آورد بالا و كشيد توي صورتش ...
مراسم عجيبي بود ... البته مراسم عجيب تر از اين، بين آئين هاي مختلف ديده بودم ... يهودي ها ساعت
ها مقابل ديوار مي ايستادن و بي وقفه خم راست مي شدن و متن هايي رو مي خوندن ...
ده از هندوها با حالت خاصي روي زمين مي نشستن و طوري خودشون رو تكان مي دادن كه تعجب
مي كردم چطور هنوز زنده ان و مغزشون از بين نرفته ...
يا بودائي ها كه هزار مرتبه در مقابل بودا سجده مي كنن ... مي ايستن و دوباره سجده مي كنن ... و دست
هاشون رو حركت ميدن، بهم مي چسبونن، تعظيم مي كنن ... و دوباره سجده مي كنن ...
همه شون حماقت هايي براي پر كردن وقت بود ...
بلند شد و شروع كرد به جمع كردن پارچه اي كه زير پاش انداخته بود ... و اون تكه گلِ خشك، وسط
پارچه مخفي شد ...
جمعش كرد و گذاشت روي ميز ... و پارچه روي دوشش رو تا كرد ... اومد سمت تخت ها كه تازه متوجه
شد بيدارم و دارم بهش نگاه مي كنم ...
- از صداي من بيدار شدي؟ ...
- نه ... كلا نمي تونم زياد بخوابم ... اگه ديشب هم اونقدر خسته نبودم، همين چند ساعت هم خوابم نمي
برد ...
- با خستگي و فشار شغلي كه داري چطور طاقت مياري؟ ...
چند لحظه همون طوري بهش خيره شدم ... نمي دونستم جواب دادن به اين سوال چقدر درسته ...
مطمئن بودم جوابش براي اون خوشايند نيست ...
- قبل خواب يا بايد الكل بخورم يا قرص خواب آور ... و الا در بهترين حالت، وضعم اينه ... فعلا هم كه
هيچ كدومش رو اينجا ندارم ...
نشست روي تخت مقابلم ...
- چرا قرصت رو نياوردي؟ ...
يكم بدن خسته ام رو روي تخت جا به جا كردم ...
- نمي دونستم ممنوعيت عبور از مرز داره یا نه ... از دنيل هم كه پرسيدم نمي دونست ... ديگه ريسك
نكردم ... ارزشش رو نداشت به خاطر چند دونه قرص با حفاظت گمرك به مشكل بخورم ...
- اينطوري كه خيلي اذيت ميشي .. اسمش رو بگو بعد از روشن شدن هوا، اول وقت بريم داروخونه ...
اگه خودش پيدا شد كه خدا رو شكر ... اگه خودشم نبود ميريم يه جستجو مي كنيم ببينيم معادلش هست
يا نه ... جای نگراني نیست، پزشك آشنا مي شناسم ...
خيلي راحت و عادي صحبت مي كرد ... گاهي به خودم مي گفتم با همين رفتارهاست كه ذهن ديگران رو
شست و شو ميدن ... اما از عمق وجود، دلم مي خواست چيز ديگه اي رو باور كنم ... صداقت كلمات و
توجهش رو ...
- از ديشب مدام يه سوالي توي سرم مي گذره ... كه نمي دونم پرسيدنش درست هست يا نه ... مي
پرسم اگه نخواستي جواب نده ...
ناخودآگاه خنده ام گرفت ...
- بپرس ...
- اگه با گروه هاي توريستي مي اومدي راحت تر نبودي؟ ... اينطوري جاهاي بيشتري رو هم مي تونستي
ببيني ... بگردي و تفريح كني ... الان نود درصد جاهايي كه قراره ما بريم تو نمي توني بياي تو ... يا توي
محل اقامت تنها مي موني يا پشت در ...
بالشت رو از زير سرم كشيدم ... نشستم و تكيه دادم به ديواره ي بالاي تخت ...
- قبل از اينكه بيام مي دونستم ... دنيل توضيح داد برنامه شون سياحتي نيست ...
دیگه چهره اش كاملا جدي شده بود ...
- تو نه خاورشناسي، نه اسلام شناس ... نه هيچ رشته اي كه به خاطرش اين سفر برات مهم شده باشه
... پس چي شد كه باهاشون همراه شدي؟ ..
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#ایران_قوی🇮🇷
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat