#الماس_هستی
#صفحه_چهل_هفتم
پيامبر اين مراسم باشكوه را برگزار كرد
تا مسأله مهمّ رهبرى جامعه را بيان كند .
به راستى چه مسأله اى مهمّ تر از رهبرى جامعه وجود دارد ؟
فقط با اين معناست كه همه دنيا از عقل و درايت پيامبر متعجّب مى شوند .
پيامبر ما به دستور خدا در بهترين زمان و مكان ، امّت خويش را جمع كرد و جانشين خود را به آن ها معرّفى نمود .
گروهى از مردم هنوز منتظرند تا نوبتشان فرا برسد، آن ها هم مى خواهند با على(ع) بيعت كنند. ديدن اين صحنه براى پيامبر بسيار لذّت بخش است . او بعد از بيعت هر گروه ، رو به آسمان مى كند و مى گويد : "ستايش خدايى كه من و خاندان مرا بر همه برترى بخشيد".
او از اين كه براى بيعت با على(ع) چنين مراسم باشكوهى برگزار شده است ، شادمان است .
اكنون ديگر جامعه اسلامى رهبر و امام دارد و اگر مرگ پيامبر فرا برسد جامعه ، مسير كمال و سعادت خود را ادامه خواهد داد .
سر و صدايى مى شنوم . چه خبر شده است ؟ جوانى با چند نفر از اينجا دور مى شود ، چقدر با غرور و تكبّر راه مى رود ! اين جوان كيست ؟ چه مى گويد ؟ چرا اين قدر عصبانى است ؟
او فرياد برمى آورد : "محمّد دروغ گفته است ! ما هرگز ولايت على را قبول نمى كنيم !" .
او كيست كه چنين گستاخانه سخن مى گويد ؟ از اطرافيان خود پرسوجو مى كنم ، او معاويه است .
جاى تعجّب نيست ، سال ها پدر او پرچمدار لشكر كفر بوده است . او پسر همان كسى است كه براى كشتن پيامبر به مدينه لشكركشى كرده بود. معاويه دشمنى با حقّ و حقيقت را از پدر به ارث برده است . نه تنها با على(ع) بيعت نمى كند بلكه آشكارا مخالفت خود را اعلام مى دارد . او به سوى خاندان و فاميل خود، بنى اُميّه مى رود .
عدّه اى از مسلمانان نزد پيامبر مى روند، آنان در حضور پيامبر مى نشينند، سكوت همه جا را فرا گرفته و نگاه پيامبر به گوشه اى خيره مانده است ، هيچ كس سخن نمى گويد .
بعد از لحظاتى . . .پيامبر سكوت را مى شكند و آيه هايى كه همين الآن جبرئيل آورده است را مى خواند :
(فَلا صَدَّقَ و لاصَلّى... وَ لـكِنْ كذَّبَ و تَولّى ... ) ، "واى بر آن كسى كه حق را قبول نكرد و آن را دروغ شمرد و با تكبّب به سوى خويشانش رفت ، پس واى بر او !".
همه با خود مى گويند: اين آيه ها به چه مناسبت نازل شده است ؟
آن ها خبر ندارند كه معاويه ، از پذيرش ولايت على(ع) سرباز زده و با تكبّر به سوى خاندان خود رفته است .
جبرئيل ، همه اخبار را براى پيامبر آورده و با نازل شدنِ اين آيه ها ، آبروى معاويه پيش مردم مى رود .
پيامبر ابتدا تصميم مى گيرد تا معاويه را مجازات كند ، امّا از اين كار منصرف مى شود .
شايد تو بگويى : پيامبر بايد او را به سزاى عمل خود برساند ، امّا بدان كه امروز ، حناى معاويه رنگى ندارد .
او دشمنى خود را با پيامبر آشكار كرد و ديگر مردم او را شناختند و فريب او را نمى خورند . مردم او و پدرش (ابوسفيان) را به خوبى مى شناسند ، آن ها از قديم دشمنان پيامبر بوده اند ، دست آن ها آلوده به خون حمزه(ع)، عموى پيامبر است !
مى توان نگرانى را در چهره پيامبر حس كرد، او نگران پيرمردهايى است كه سنّ و سالى از آن ها گذشته است ، آن ها به ظاهر ريش خود را در راه اسلام سفيد كرده اند و مردم آن ها را به عنوان يار پيامبر مى شناسند و همه جا خود را همراه و يار پيامبر نشان داده اند!! آن ها با على(ع) بيعت كردند و اتّفاقاً ، اوّلين كسانى بودند كه اين كار را كردند ، آنان امروز بيعت كرده اند ، امّا به فكر فتنه اى بزرگ هستند ، آن ها مى خواهند با نام اسلام ، كمر ولايت را بشكنند .
💖💖💖💖🦋💖💖💖💖
#شناخت_علی_علیه_السلام
#وفاطمه_سلام_الله
#من_حیدریم
#کانال_شهداء_ومهدویت
#کپی_آزاد
#نشر_حداکثری
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❓❓ چرا دوازده امام داریم نه بیشتر؟
#پرسش_مهدوی
#شبهات_مهدویت
#امام_زمان
#سخنرانی_کوتاه
@shohada_vamahdawiat
•{بہیآدشہیددهقآݩـ🌿}•
『مخفف کہ میشوے صداۍ مَرد میدهے
دقیق مانند ڪاری کہ در سوریہ کردۍ』
ۅ چـقدر قشنـگ گفٺ، شہید محمـدرضا دهقاڹ ڪہ شہادٺ باݪ نمیـخواد،حـآڶ میخواهد....
پنجمین سالگردشهیدمدافع حرم
شهیدمحمدرضادهقان🥀🥀🍂
.
شهادتت مبارک برادر✋
دست ماراهم بگیر
#شهادت
#سوریه
@shohada_vamahdawiat
🌹اذن شهادت از حرم امام رضا(ع)
خاطره ای از #شهید #حسن_باقری ...
می گفت: « با فرماندهان سپاه رسیدم خدمت آیت الله بهاء الدینی. وقتی از مشکلات اداره ی امور جنگ گفتم آقا فرمودند ما توی ایران یک طبیب داریم که همه ی دردها رو شفا می ده. همه چیز رو از ایشون بخواین. این طبیب حضرت امام رضا علیه السلامه. چرا حاجاتتون رو از امام رضا(ع) نمی خواین؟
یک روز بعد این ملاقات رفتیم مشهد زیارت امام رضا(ع). وقتی وارد حرم شدم، یک حالی بهم دست داد. سرم رو گذاشتم روی ضریح مطهر و حسابی با آقا درد دل کردم. یاد جمله ی آیت الله بهاء الدینی افتادم. فکر کردم که از امام رضا (ع) چی بخوام، دیدم هیچ چیز ارزشمندتر و بالاتر از #شهادت نیست؛ از آقا طلب شهادت کردم.»
یک هفته بیشتر از این جریان نگذشته بود که دعای حسن مستجاب شد. امام رضا(ع) همان چیزی را بر آورده کرد که حسن خواسته بود؛ پیوستن به کاروان سرخ شهادت...
💖💖🌻
@shohada_vamahdawiat
#مناجات_امام_زمان_عج❤️
نشد که جمعه ای از دل در انتظار تو باشم
نشد چو ابر ببارم و بی قرار تو باشم
نشد نشد نرسیدم به گرد راه بیابان
که در مسیر قدومت شبی غبار تو باشم
نشد که حرف دلم را به گوشتان برسانم
نشد به پات بیافتم و خاکسار تو باشم
گذشت عمر من اما شبی نیامده تا من
به سوی خیمه ات آیم و در کنار تو باشم
#احمد_شاکری
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
➥ @shohada_vamahdawiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⏪عاقبت کسی که برای امام زمان عجل الله فرجه دعا کند...
#استاد_پناهیان
#محبت_مهدوی
#امام_زمان
#سخنرانی_کوتاه
@shohada_vamahdawiat
💢مقابله جانانه مرزبانان غیور کشور با متجاوزان به حریم مرزی
🔹در پی تجاوز عناصر مسلح ضدانقلاب به مرزهای شمال غرب کشور، مرزبانان غیور میهن اسلامی دفاعی جانانه در برابر حمله تروریست ها داشتند و مانع ورود آنان به خاک مقدس ایران اسلامی شدند.
🔹عناصر مسلح ضد انقلاب در حوزه گروهان مرزی "تکور" در استان آذربایجان غربی امروز حدود ساعت 13:50با تعدادی از عوامل مرزبانی به صورت مسلحانه درگیر شدند که با حضور عوامل کمکی به منطقه و با مقاومت کم نظیر، رشادت و ایثار نیروهای جان بر کف مرزبانی ضمن دفع حمله تروریست ها از نفوذ آنان به خاک مقدس کشور جمهوری اسلامی جلوگیری به عمل آمد.
🔹در این درگیری 3 نفر از نیروهای مرزبانی به نام های استوار دوم #مسلم_جهان آرا ، استوار دوم #مالک_طاهر و سرباز وظیفه #کامران_کرامت به درجه رفیع شهادت نائل و ۲ نفر مجروح شدند.
🔹با توجه به تبادل آتش پرحجم نیروهای خودی شواهد حاکی از وارد شدن تلفات سنگین و مهلکی به عناصر مسلح ضد انقلاب می باشد
➥ @shohada_vamahdawiat
🌸🍃🌸
🍃🌸
#عبور_از_سیم_خار_دار_نفس
#پارت62
وقتی به مامان خبردادم. با تعجب پرسید:
–میخواد بیاد ملاقاتت؟ –اینطور گفت.
طولی نکشید که دیدم مادر با یک سینی بزرگ وارد شد.– می خواستم اسراهم بیاد بعد ناهار بخوریم. ولی چون قراره مهمون بیاد زودتر بخوریم که من به کارهام برسم.
ــ ولی مامان من گرسنه نیستم، صبر کنیم تا اسراهم بیاد.
ــ آخه از صبح...صدای زنگ آیفن نگذاشت مادر حرفش را تمام کند. مامان از اتاق بیروت رفت و بعد از چند دقیقه برگشت.– خب دیگه اسرا هم امد، با هم می خوریم.
اسرا وقتی پایم را دید بغض کردو نشست کنارم و گفت:– فکر کنم تو تقدیرته که سالی یه بارتصادف کنی.از حرفش خنده ام گرفت و مشتی حواله ی بازویش کردم.مادر برای اسرا بشقابی آوردوگفت:
–لباست رو عوض کن وبیا بشین.
دوباره بی اشتها شده بودم ولی به خاطر مادر سعی کردم چند قاشق بخورم.مادر نگاهی به غذایم انداخت.
–چرانمی خوری؟ــ خوردم مامان جان. از این به بعدکمتر بخورم بهتره، چون نباید زیاد تحرک داشته باشم ممکنه چاق بشم.
راستی مامان، اگه اون کتابه که اون روز تو اتاقتون بود رو نمی خونید برام میارید. من که نمی تونم کمکتون کنم، حداقل از وقتم استفاده کنم.ــ یه کم ازش خوندم، حالا تو بخون من بعدا می خونم.
اسرا فوری بلند شد.– بگین کجاست من براش میارم.مادر با تعجب گفت:
–به به خواهرمهربون...اسرا لبخندی زدو گفت:
– از این به بعد هر کاری داره خودم براش انجام میدم.ــ مادر سینی غذارا برداشت و گفت:
–آفرین به تو...تو اتاقمه...داخل کشو. چند صفحه از کتاب را خواندم چون تمرکز نداشتم، متوجه نمی شدم. کتاب را بستم وبافکر آرش وقت گذراندم. نمی دانم چقدر طول کشید که اسرا امد و گفت: –راحیل کدوم لباست رو می پوشی برات بیارم.نگاهش کردم و گفتم: –لباس چی؟
ــ مگه صاحب کارت نمی خواد بیاد؟ــ خب چرا.
به سلیقه ی خودش یک بلوز دامن معمولی و تیره رنگ برایم آورد و گفت:–اینا خوبه؟
اعتراض آمیز گفتم:
–اینا چیه؟ اینایی که الان تنمه که بهتر ازاوناست. دیگه چرا عوض کنم؟فقط یه ساق دست بده، چون بلوزم آستین کوتاست.
ــ مِنو مِنی کردو گفت: نمی خوام پیش آقای معصومی زیاد خوش تیپ باشی؟
خنده کجی کردم.–انوقت چرا؟
سرش را پایین انداخت.– اینجوری بهتره دیگه.
بعد ساق هارا انداخت روی تخت و رفت.
"این دیگه چشه؟" زنگ را که زدند.
اسرا با عجله امد و گفت:– راحیل پاشو کمکت کنم ببرمت سالن روی مبل بشینی تا جلو صاحب کارت لنگون لنگون راه نیوفتی.در حال بلند شدن گفتم: –میشه اینقدر نگی صاحب کار.اون اسم داره.نگاهش رنگ تعجب گرفت.–واسه تو چه فرقی داره. بالاخره منظورم رو می رسونم دیگه.
پوفی کردم و گفتم: –خوشم نمیاد.نزدیک مبل بودیم که ناگهان رهایم کرد ودست به کمر شد که حرفی بزند، تعادلم را از دست دادم ولی قبل از این که بیفتم بازویم را گرفت و گفت:
– آخ ببخشید.اخمی کردم و گفتم:– چی می خواستی بگی؟ – هیچی.چشم همون اسمش رو میگم.ــ اسرا، تو ازش بدت میاد؟ــ نه، فقط فکر می کنم یک سال تو رو از ما گرفت. می ترسم یه وقت بیشتر از اینا تو رو از ما بگیره.لبخندی زدم و گفتم:– خیلی اشتباه فکر می کنی، الان وقتش نیست بعدا برات توضیح میدم. که اون به ما لطف کرد. بعدشم همه چی به خواست خودم بوده نه اون.با یاالله گفتن های آقای معصومی اسرا کمکم کرد تا چادرم راروی سرم مرتب کنم.وقتی وارد شد از دسته گل بزرگی که اکثر گلهایش نرگس بودند لبخند بر لبم امد و سعی کردم بلند شوم و سلام کنم.دسته گل را با احترام به مادرم که جلو در ایستاده بود داد و از همان جا با دست
اشاره کرد که بلند نشوم. پشت سرش خواهرش، زهرا خانم را دیدم که با لبخند وارد شدو با مادر روبوسی کرد. از این که اوهم امده بودهم خوشحال شدم هم تعجب کردم. چون این ساعت ازروز شوهرش خانه بود.ریحانه دست پدرش را گرفته بودو هاج و واج به اطرافش نگاه می کرد.آقای معصومی با نگرانی نزدیکم شدو حالم را پرسیدو با تعارف مادر روی مبل تک نفره کنارمن نشست. با زهرا خانم هم روبوسی کردم و تشکر کردم که امده است. زهرا خانم عصا و یک کیسه کادویی دسته دار شیکی که زیر چادرش بود را کنار مبل روی زمین گذاشت ریحانه تا نزدیکم شد دست هایش را دور پاهایم حلقه کرد و ذوق کرد. من هم کشیدمش بالاو نشوندمش روی پایم. پدرش دست دراز کرد وگفت:– شما پاتون اذیت میشه، بچه رو بدید به من.
بوسه ایی روی موهای لختش زدم و گفتم: نه، دلم براش تنگ شده بود. اذیت نمیشم.اسرا رفت خرس عروسکی، که چند وقت پیش سعیده کادو تولدش خریده بود راآورد تا ریحانه را سر گرم کند و کمکم موفق شد.مامان گلها را داخل گلدان گذاشت وهمانطورکه روی میزجابه جایش می کردگفت: –زحمت کشیدید، دستتون درد نکنه.آقای معصومی هم با همان حجب و حیای همیشگی گفت:– خواهش میکنم، قابل راحیل خانم رو نداره.
✍#بهقلملیلافتحیپور
🍃🌸
🌸🍃🌸
#شهداء_ومهدویت
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
#قرار_شبانه 9⃣🌹
ان شاء الله امشب درپرونده ی اعمال همه ی عاشقان و خادمان شهدا ثبت شود:
🌹محب اهلبیت
سرباز امام زمان🌹
🌹وان شاءالله شهید فی سبیل الله🍃🍃
امشب هدیه میکنیم ده صلوات به روح مطهرشهید والا مقام 🥀🥀
❤️شهیدرفعت اله علی مردانی❤️
💚💚💚💚💚💚💚💚💚
نام : رفعت اله💞✨
نام خانوادگی : 💞علی مردانی✨
نام پدر : محمدحسن💗
تاریخ تولد : 1342 💐😍
تاریخ شهادت :1361/08/11🍁💔🍂
عملیات : "محرم" 🌹
محل شهادت : عین خوش🍂🌼
مزار:گلزار شهدای قزوین🌹🌹
💞💞ان شاءالله شهیدعلی مردانی عزیز دعاگویی تک تک ما❤️
اجرتون باشهدا ان شاءالله❤️
#شهداء_ومهدویت
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
🌷مهدی شناسی ۱۴۶🌷
◀️اسامی امام زمان عجل الله فرجه
🌹فجر🌹
◀️قسمت دوم
🌹والفجر...و لیالِِ عشر...🌹
🌱در قسمت قبل به ۶ مورد از شباهت های حضرت امام زمان علیه السلام و حکومتشان به فجر و سپیده دم اشاره کردیم.در این قسمت دلایل دیگر را بررسی می کنیم:
⬅️۷- صبح، زمان ارتباط با موجودات ملکوتی است. زيرا مناديان و موذنان الهی در اين زمان طلوع فجر و نماز صبح را اعلام کنند. آنها طلوع فجر را در ميان زمين و آسمان اعلام میکنند.
⬅️ظهور را فجر در اين معنا گفتهاند،زيرا حضرت جبرئيل ملک مقربِ حضرت حق، روزی، فجر واقعیِ ظهور را در ميان اهل آسمان و زمين ندا خواهد زد، هرکس امروز نسبت به زمان فجر توجه کامل داشته و ندای مناديان حق را هر روز صبح دريافت کند در فجر واقعی و ظهور يوسف زهرا(س) قبل از ديگران مستمع کلام جبرئيل خواهد بود و از بيعت کنندگان با حضرت بقيه الله.
⬅️۸- برای فجر دو طلوع کاذب و صادق در نظر گرفته شده است برای زمان ظهور نيز دو طلوع و ظهور بيان شده است. وجود مقدس صاحب الزمان(عج)در اولين طلوع به هيئت شبانان و چوپانان با چند راس گوسفند لاغر وارد مکه میشود و اولين ظهور خود را آغاز میکند.
⬅️ظهور دوم در کوفه، مدينه و ساير بلاد صورت میگيرد. شيعه در اين وقت از تابش نور ولايت حضرت به طور مستقيم برخوردار خواهد شد. اين حکومت جهانی به منزله فجر صادق است و همه از برکات و فيوضات حکومت منجی بشريت بهرهمند میگردند.
⬅️۹- مردم هر روز زمان طلوع فجر به دو گروه تقسيم میشوند: گروهی دلدادگان و تابعين خاندان رسالت و ولايتند و از اقرار کنندگان و شهادت دهندگان به نبوت و ولايت علی بن ابيطالباند و گروه ديگر منکرين ولايت که ريسمان پيروی از شيطان را بر گردن نهادهاند.
⬅️حضرت جبرئيل در طلوع فجر واقعی زمان ظهور را اعلام میکند تا همه منتظرين در سايه درخشش ولايی حضرت قرار بگيرند.
⬅️۱۰- قبل از طلوع فجر تعدادی از ستارگان، درخشندگی خاصی دارند، اما با طلوع فجر شدت درخشندگی آنها کاهش میيابد و محو میشود اگر ظهور را در اين معنا فجر دانستهاند از آن روست که زمان غيبت، علماء شيعه هدايت افراد را بر عهده دارند و آنها چون ستارگانی درحال درخشش هستند اما بعد از فجر ظهور، درخشندگی آنان در مقابل تشعشع وجودی حضرت محو میشود و نور وجوديشان در مقابل نورانيت قائم آل محمد(عج) ظهوری ندارد...
🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻
#مهدی_شناسی
#قسمت_146
#اسامی_امام
#فجر
#شهداء_ومهدویت
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
#به_یاد_شهدا
#شهید_میرزامهدی_صابری
آخرین بار که از سوریه برگشت با هم رفتیم مشهد،بعد از زیارت دیدم کنار سقاخونه ایستاده میخنده...ازش پرسیدم چیه مادر چرا میخندی؟گفت...
شادی روح پاک همه شهدا #صلوات
#شهداء_ومهدویت
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59