🌷همراه باشهدا تا آسمان🌷
قسمت سوم 📖 ″برشی از خاطرات″ شهید امروز ،شهید علم و پیشرفت هسته ای ،نخبه علمی .. 🌷🌷 #شهیدمجید_شهر
📖 ″برشی از خاطرات″شهید علی هاشمی
قسمت چهارم
#سلام_خدابرشهیدان
#یادشهداباصلوات🥀
به کانال همراه باشهدا تا آسمان بپیوندید↙️↙️
@shohadabarahin_amar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷🌷 شهادتنامه
مروری بر زندگی شهید احمد کشوری، خلبان فداکار و شجاع هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی و قهرمان جبهههای غرب.
۱۵ آذر ۱۳۵۹ سالروز شهادت شهید احمد کشوری
#سالروزشهادت
#سلام_خدابرشهیدان
#یادشهداباصلوات🥀
به کانال همراه باشهدا تا آسمان بپیوندید↙️↙️
@shohadabarahin_amar
🥀🥀 شبهای جمعه فاطمه با اضطراب و واهمه آید به دشت کربلا گوید حسین من چه شد؟
طبق قول مشهور شبهای جمعه، کربلا به میعادگاهی فراتر از زمین بدل میشود؛ جایی که خداوند، پیامبران الهی، جانشینان آنان و حضرت زهرا سلاماللهعلیها به زیارت امام حسین علیهالسلام میروند.
نمایی زیبا از این لحظات ملکوتی که به تصویر کشیده شده .
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
#یادشهداباصلوات🥀
به کانال همراه باشهدا تا آسمان بپیوندید↙️↙️
@shohadabarahin_amar
مادری میکند برای شهید گمنامی
که میهمان دیار ما شده 💔
▪️نجوای مادرانه مادر شهید علی نقیزاده خواچکینی با شهید گمنام.
شهید علی نقی زاده از شهدای جنگتحمیلی از بخش خمام شهرستان رشت است .
نام و یادش گرامی
#مادران_شهدا
#شهیدگمنام
#یادشهداباصلوات🥀
به کانال همراه باشهدا تا آسمان بپیوندید↙️
@shohadabarahin_amar
20.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حتی اگه تکراری باشه
حتی اگر روضههای زیادی درباره فاطمیه و حضرت زهرا سلام الله علیها گوش داده باشید؛ باز هم جنس این چند دقیقه برایتان متفاوت خواهد بود
▪️🥀روضه خوب، فقط به تن صدا و شعر و ملودی نیست، اگر اخلاص و ایمان پشت حرفی که زده میشود باشد، نتیجه اش میشود همین.
یک نظامی با ته لهجه کرمانی، حرفهایی میزند که سوز و گدازش را در خیلی از روضه ها پیدا نمیکنید...
#حاج_قاسم
#فاطمیه
#یادشهداباصلوات🥀
به کانال همراه باشهدا تا آسمان بپیوندید↙️↙️
@shohadabarahin_amar
🌷همراه باشهدا تا آسمان🌷
داستان«ماه آفتاب سوخته» قسمت 3⃣ ▪️مرد، خود را به درب خانه رساند و جمعیت با دیدن سرو وضع او به کنار
💥روایت «ماه آفتاب سوخته💥
قسمت 4⃣
▪️پدر که از در اتاق خارج شد، دو دختر دیگر نزدیک دختر کوچک خانواده شدند، گویا آنها هم می خواستند از پنجره، تختی را ببینند که همسرانشان بر روی آن نشسته بودند.
محیاه همانطور که بیرون را نگاه می کرد دست راست خواهرش را در دست گرفت و سلمی هم دست چپ او را و ناخوداگاه هر کدام خواستند حرفی بزنند.
سلمی که کوچکتر بود سکوت کرد و میدان سخن را برای خواهر بزرگترش، محیاه باز گذاشت.
▪️محیاه دستی به گونهٔ خواهرش کشید و گفت: خوب شاعرهٔ خانهٔ امرءالقیس، همسرت چگونه است؟ آیا او هم چون تو عاشق است؟
دختر که از شرم گونه هایش سرخ شده بود، سرش را پایین انداخت و آرام و شمرده شروع به سخن گفتن کرد: تا پیش از این فکر می کردم، مردان عرب دلی در سینه ندارند و قلبی برای دوست داشتن در وجودشان نیست، اما الان چند شب است که خلاف اعتقادم به من ثابت شده، به خدا که حسین بن علی، عشق را به تمامی دارد و زمزمه های عاشقانه ای که سر می دهد انگار شراره هایی از آتشفشان پنهان وجودش است و بعد صدایش را پایین تر آورد و گفت: حسین در خلوتمان برای من شعر می گوید...
در این هنگام سلمی لبخندی زد و ادامه حرفش را گرفت و گفت: از حسین سخن گفتی و گویا خصوصیات حسن بن علی را بر زبان راندی ، شوهر من هم مانند برادر کوچکترش است.
▪️در این هنگام محیاه خیره به مردی شد که انگار تمام مردانگی دنیا در وجودش نهفته بود، لبخندی زد و گفت: این دو برادر ، درست شبیه پدر بزرگوارشان هستند...باورتان میشود من یک شبه غرق وجود علی بن ابیطالب شدم و اینک به عشق نفس کشیدن او نفس می کشم، انگار روزگار بهترین را برای ما سه خواهر ، سه دختر امرءالقیس رقم زده و شاهکارهای خلقت آفرینش، نصیب ما سه نفر شده ، از دیروز که خطبهٔ عقدم با علی بن ابیطالب جاری شده ،هر لحظه به سجده رفته ام و شکر گزار خدایی بودم که چنین گوهری نصیبم کرده و بعد رو به خواهرانش نمود و ادامه داد: به راستی که این خانواده معدن فضل و کمال علمند...
به خدا قسم که عشق نیست مگر جاری شده در بستر رودخانه ای که منشاء آن از خانهٔ حیدر کرار سرچشمه می گیرد.
در این هنگام رباب بار دیگر لب به سخن گشود و گفت: هم از خداوند باید تشکر کرد و هم مرهون پدرمان باشیم، او که بعد از وفات پیامبر اکرم، اسلام آورد، با بینش عمیق اسلام آورد ،بینشی که خوب می فهد بزرگ اسلام کیست، درست است مردم عمر را خلیفه قرار داده اند، اما با این سه وصلت ،پدر، عمق اعتقادش را نشان داد و این اشاره ای به کل قبیله اش هست که حق و حقیقت با علی ست که اگر نبود من سه دختر ناز پرورده ام را پیشکش وجود نازنین او و پسرانش نمی کردم.
▪️ محیاه با شنیدن این حرف ، برق تحسین در نگاهش درخشید و بعد رو به خواهرانش نمود و ادامه داد: سلمی! رباب! بیایید دوباره شکر خدای را به جا آوریم به خاطر این موهبتی که نصیبمان کرده و با زدن این حرف، هر سه خواهر رو به قبله در پیشگاه خداوند به سجده افتادند و چه صحنهٔ زیبایی بود...
ادامه دارد انشاء الله
24.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️🥀نماهنگ «قربة الیالله» تقدیم نگاهتان .
التماس دعای ظهور .
🎙با صدای مهدی رسولی
#فاطمیه_خط_مقدم_ماست
#السلام_علیک_ایتهاالصدیقه_الشهیده
#یادشهداباصلوات🥀
به کانال همراه باشهدا تا آسمان بپیوندید↙️↙️
@shohadabarahin_amar
🌱ما مدیون لطف مادر این خانواده ایم
جانفدای ولایت را چرا فاطمه می گویند ؟
▪️فاطمه، فاطمه نامیده شده چرا كه از شر بریده و جداست. این جمله اشاره به «عصمت» حضرت زهراء (س) است؛ زیرا مسلماً معصومه است، و آیه «إنَّمَا یریدُ اللهُ لِیذْهِبَ عَنَكُمُ الرِّجسَ أهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِرَّكُمْ تَطْهِیراً»، درباره ایشان است.
▪️ «سمِیتْ فَاطِمَةَ لأنَّهَا فُطِمَتْ عَنِ الطّمْثِ»
فاطمه را فاطمه گفتند؛ زیرا بریده است از خونی كه زنها میبینند. این تفسیر اشاره به «طهارت ظاهری» حضرت زهراء (س) است؛ زیرا از نظر روایات، چنانچه زهرا مطهره بود، از نظر معنی، طاهره از خون حیض، نفاس و استحاضه بود.
▪️ «سمِیتْ فَاطِمَةُ فَاطِمَةَ لأنَّهَا فُطِمَتْ عَنِ الْخَلْقِ»
فاطمه را فاطمه گفتند، برای اینكه بریده شده از خلق بود. این تفسیر اشاره به «مقام فنا و لقا»ی حضرت زهراء (س) است. كسی كه در دل او هیچكس جز خدا نبود، دل او فقط مشغول به خدا است.
▪️ «سمِیتْ فَاطِمَةُ فَاطِمَةَ لأنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ كُنهِ مَعْرفَتِهَا»
فاطمه، فاطمه نام گرفت؛ زیرا مردم از معرفت ایشان بریده شده و قدرت بر شناخت حقیقت ایشان ندارند، و این تفسیر اشاره به همان مقامی دارد كه به واسطه آن مقام «اُمّ أبیها» نامیده شده
«سمِیتْ فَاطِمَةُ فَاطِمَةَ لأنَّهَا فُطِمَتْ هِی وَ شِیعَتُها عَنِ النّارِ»
فاطمه را فاطمه گفتند؛ چون شیعیان خود را از آتش میرهاند و نجات میدهد. این تفسیر اشاره به «شفاعت» است.
نگاهی هم به دل ما حضرت مادر .
🍁 شبتون منور به دعای حضرت مادر🍁