فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امیر افتخار ایران زمین است 🇮🇷🇮🇷
🎬 #بیداری_مدیا برای بیداری وجدانها👇
@Bidari_Media
🌹شیرودی در کنار هیلکوپتر جنگی اش ایستاده بود و خبرنگاران هر کدام به نوبت از او سوال میکردند.
♦️خبرنگار ژاپنی پرسید: شما تا چه هنگام حاضرید بجنگید؟ شیرودی خندید. سرش را بالا گرفت و گفت: ما برای خاک نمی جنگیم ما برای اسلام می جنگیم. تا هر زمان که اسلام در خطر باشد. این را گفت و به راه افتاد. خبرنگاران حیران ایستادند. شیرودی آستینهایش را بالا زد. چند نفر به زبانهای مختلف از هم پرسیدند: کجا؟ خلبان شیرودی کجا میرود؟ هنوز مصاحبه تمام نشده! شیرودی همانطور که می رفت برگشت. لبخندی زد و بلند گفت: نماز! صدای اذان می آید وقت #نماز است.
#شهید_علی_اکبر_شیرودی
🌷۸ اردیبهشت سالروز شهادت /شادی روحش صلوات
🌷#شبیه_شهدا_شویم
هدیه به روح مطهر امام و شهدا صلوات
💠 دعوت به گروه "شهدا دست ما را بگیرید"👇👇
@shohadadastmarabgirand
🇮🇷 ۸ اردیبهشت سالروز شهادت امیر سرلشکر خلبان شهید علی اکبر شیرودی گرامی باد
🕊شادی روحش صلوات🇮🇷
🌷#شبیه_شهدا_شویم
هدیه به روح مطهر امام و شهدا صلوات
💠 دعوت به گروه "شهدا دست ما را بگیرید"👇👇
@shohadadastmarabgirand
🌷#شبیه_شهدا_شویم
هدیه به روح مطهر امام و شهدا صلوات
💠 دعوت به گروه "شهدا دست ما را بگیرید"👇👇
@shohadadastmarabgirand
❣️#سلام_امام_زمانم❣️
سلام اے همه #هَستیَم، تمام دلم
سلام اے ڪه به #نامت،سرشته آب و گلم
سلام #حضرت دلبر، بیا و رحمے ڪن
به پاسخے بنوازے تو قلب مشتعلم..
امام خوب #زمانم هر ڪجا هستید
با هزاران عشق و ارادت سلام
السّلامُ عَلَیْڪَ یا صاحِبَ الزَّمانِ
💌💚 #اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج 💛🎈
💠توسل به امام رضا علیه السلام
✍رفته بودیم برای بازدید از موشڪ های فوق پیشرفته روسی.
🍁وقتی بازدیدمون تموم شد،حسن رو ڪرد به ڪارشناس موشڪی روسیه و گفت: میشه فن آوری این موشڪ رو دراختیار ما قرار بدید!❓
🍁ژنرال ها و ڪارشناسان روسی خندیدند و گفتند: امڪان نداره این فن آوری فقط در اختیار کشور ماست.
🍁حسن خیلی جدی و محکم گفت: ولی ما خودمون این موشڪ رو میسازیم و دوباره صدای خندهی اونا بلند شد.
🍁وقتی برگشتیم ایران،خیلی تلاش ڪردیم نمونه شو بسازیم، ولی نشد. وقتی از ساخت موشک ناامید شدیم ،حسن راهی مشهدالرضا شد.
💠✨ خودش تعریف مے ڪرد، به امام رضا متوسل شدم و سه روز توی حرم موندم. روز سوم بود ڪه عنایت امام رضا رو حس ڪردم و حلقهی مفقوده ڪار به ذهنم خطور کرد.
✨وقتی زیارتم تموم شد دفترچه نقاشی دخترم رو برداشتم و طرحی رو ڪه به ذهنم رسیده بود ڪشیدم تا وقتی رسیدم تهران عملیش کنم.
✨وقتی حسن از مشهد برگشت، سریع
دست به ڪار شدیم و موشڪ رو ساختیم ڪه به مراتب از مدل روسی، بهتـر و پیشـرفتـه تر بود.
#شهید_حسن_طهرانی_مقدم
📙کبوتران حرم_ اثر گروه شهید هادی
🌷#شبیه_شهدا_شویم
هدیه به روح مطهر امام و شهدا صلوات
💠 دعوت به گروه "شهدا دست ما را بگیرید"👇👇
@shohadadastmarabgirand
🇮🇷🇵🇸
﷽
📝 #معرفی_شهید | نوجوانی که پرچم دشمن را پایین کشید
🌷شهید بهنام محمدی چندین مرتبه توسط دشمن به اسیری گرفته شد، وی هر بار با روشی متفاوت از دست دشمن فرار می کرد. برای این که عراقی ها را فریب بدهد گریه می کرد و می گفت: من به دنبال مادرم می گردم او را گمش کردم در واقع او با استفاده از توان و جسارتش موفق شد از موقعیت دشمن، اطلاعات ارزشمندی را کسب و در اختیار فرماندهان جنگ قرار دهد.
🔸بهنام محمدی یک بار برای شناسایی رفته بود که عراقی ها او را گرفتند و چند سیلی محکم به او زدند. روی صورت بهنام محمدی، جای دست سنگین مامور عراقی مانده بود، وقتی که برگشت دستش روی سرخی صورتش بود و حرف نمی زد فقط به بچه ها اشاره نمود که عراقی ها کجایند و بچه ها راه می افتادند.
🔺محمدی در یک روز، بالای یکی از ساختمان های بلند خرمشهر، پرچم عراق را دید و خودش را بطور نامحسوسی به ساختمان رساند و پرچم ایران به دور از چشم بعثی ها جایگزین پرچم عراق کرد، دیدن پرچم ایران بر فراز آن قسمت اشغال شده خرمشهر در بچه ها روحیه مضاعفی را بوجود آورده بود و جالب تر این بود که عراقی ها تا ۱۸ آبان، این مساله را نفهمیده بودند.
🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با #صلوات
#معرفی_شهید | #شهید_دفاع_مقدس
🌷#شبیه_شهدا_شویم
💠 دعوت به گروه "شهدا دست ما را بگیرید"👇👇
@shohadadastmarabgirand
ناگهان باز دلم یاد تو افتاد و شکست...💔
🌷#شبیه_شهدا_شویم
هدیه به روح مطهر امام و شهدا صلوات
💠 دعوت به گروه "شهدا دست ما را بگیرید"👇👇
@shohadadastmarabgirand
﷽
📸تصویر مربوط به فروردین۹۶ و
بازدید حاج قاسم از خطوط عملیاتی حماه است.
🔸خاطره ابوباقر از آن روز
روز دوم عید بود حاج قاسم با
فرماندهان میدانی در سوریه تماسمیگیرند که جواب این استاوضاع جبهه خوب نیست و احتمال فروپاشی در بخش عمده ای از سوریه وجود دارد حالا روز دوم عید حاج قاسم برای دیدن پدر خود در قنات ملک بود
حاج قاسم گفت:
«بیام؟»
گفتیم
«نه با توکل بخدا خودمان جمع میکنیم
اما حاجی دلش طاقت نیاورد همان روزبلند شد آمد سوریه
حاج قاسم به حماه آمد و به بلندای جبل زین العابدین رفتدوربینرادستگرفت.گفت
«تک اصلی کجاست؟»
جواب داده شد از دو طرف جدی میآیند
حاجی گفت
یک طرف تک اصلی است دقت کردوگفتتک اصلی غرب رودخانه عاصی است
گفتیم به چه دلیل میگویید؟
گفت «دشمن از آنجا با چشم غیرمسلححماه را می بیند، تیر تیربارش از آن نقطه به اینجا میرسد، لذا اشتیاق داردحماه را بگیرد، مثل زمانی که ما دیوارهاو نخلستانهای خرمشهر را میدیدیم و برای رسیدن به آن اشتیاق داشتیم!
اینرا چطورتشخیص نمیدهید؟»
به شوخی گفتم اینطوری اگر ماهم
تشخیص میدادیم که میشدیم حاج قاسم
أنتَقَلبي
#ماه_دلم♥️
🌷#شبیه_شهدا_شویم
هدیه به روح مطهر امام و شهدا صلوات
💠 دعوت به گروه "شهدا دست ما را بگیرید"👇👇
@shohadadastmarabgirand
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بگشوده روی ما نظرگاه تو ای قدس
از کرب و بلا میگذرد راه تو ای قدس
آه ای حرم محترم ای قدس می آییم
بر هیبت قاسم قسم ای قدس می آییم
🌷#شبیه_شهدا_شویم
هدیه به روح مطهر امام و شهدا صلوات
💠 دعوت به گروه "شهدا دست ما را بگیرید"👇👇
@shohadadastmarabgirand
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
؛﷽
🔵مستوران دائم الصلاة
نگاهی به چادر نماز بعنوان پوشش رسمی زنان غزه در جنگ
💫زنان فلسطینی بعد ۷ اکتبر و شروع جنگ در قراری نانوشته با یکدیگر، چادر نماز را بهعنوان پوشش همیشگی خود در تمام روز انتخاب کردهاند.
از علت که میپرسی، میگویند: میخواهیم اگر حملهای رخ داد پوشیده باشیم.
دوباره میپرسی چرا از میان تمامی پوششها، چادر نماز را انتخاب کردهاید؟ پاسخ میدهند چون آن را نماد نماز و عفاف و پاکدامنی خود میدانیم. گویی زنان فلسطینی با این انتخاب، مدام در حال اقامه نماز هستند، دائمالصلاة های مستور. این پوشش، مدام ذکر خدا و توجه خدا را در دل آنها زنده نگه میدارد و در تمام طول روز ارتباطی نمازگونه با خدا دارند.
☘ در خاطرات شفاهی زنان و مادران اصفهانی هم چنین خاطرات مشابهی وجود دارد. روزگاری که در سالهای دهه شصت، اصفهان، هدف بمبارانهای پیدرپی بود، بسیاری از زنان، شبها با حجاب کامل میخوابیدند تا اگر موقع شب، بمبهای صدام بر سر خانهشان فروریخت، بدنهایشان در زیر آوار پوشیده باشد.
#طوفان_الاحرار
عضویت در اندیشکده : 👇👇👇
🇮🇷 @Andishkadeh_1414
🌷#شبیه_شهدا_شویم
هدیه به روح مطهر امام و شهدا صلوات
💠 دعوت به گروه "شهدا دست ما را بگیرید"👇👇
@shohadadastmarabgirand
چرا حجاب
با یکی از مراکز مشاوره قوه قضاییه برای حل اختلاف بین زوجین همکاری میکنم.
ی خانم جوانی به بنده رجوع کرد ،
میخواست طلاق بگیره، گفتم شرمنده ،بنده در طلاق کسی کمکی نمیکنم.
گفت پس راهنمایی ام کنید، قبول کردم.
مردد بود طلاق بگیرد و یا راه حلی برای تنفری که از همسرش داشت پیدا کند.
موضوع از این قرار بود که ایشان بچه ۶ ،۷ ماهه ای داشت دختر ،خیلی ناز و زیبا و شیرین.
گفت:
زندگی خوبی با همسرم داشتیم ،آدم معتقد و نماز خون و ...است. یک روز آمد خونه و گفت ی رنگ مویی دیدم بیرون خیلی قشنگ بود ،چون بهش اطمینان داشتم که خیلی چشم پاک و آدم درستی است و همه حرفهایش را به من میگفت ، گفتم خب چه رنگی بود ،گفت نمیدونم دقیقا توش رگه های طلایی و رنگ عجیبی بود، خلاصه نشستیم با همدیگه سرچ کردیم رنگ موها را دو تاش را انتخاب کرد بهم نزدیک بود ،گفتم باشه فردا میروم موهام را این رنگی میکنم.
فرداش رفتم آرایشگاه نزدیک خونه مون و گفتم موهام را این رنگی کن .
خیلی خوشحال ی شام عالی براش درست کردم ،کمی آرایش و میز چیدم با شمع و سالاد تزیینی و ی لباس خوب...
منتظر شدم اومد ،تا من را دید گفت خوشگل شدی ولی اون رنگی که من دیدم نیست،
گفتم بهانه نگیر ،بیا شام بخوریم و بیهوده زندگی را تلخ نکن.
گفت باشه
یکهفته ای گذشت
گفت یکی از دوستهام گفته ی آرایشگاه خوبی خانمش میره ،بیا برو آنجا.
قبول کردم و رفتم اونجا و عکس رنگ را نشون دادم.
به خانمه گفتم این پلیت رنگ را بیار بیرون خودش انتخاب کنه.
بنده خدا پذیرفت.
رنگ و همسرم با کلی وسواس انتخاب کرد و ....
اینبار موند تو ماشین دخترم را نگه داشت و بعد با هم رفتیم خونه بعد آرایشگاه.
باز تا موهام را دید ،گفت نه، اون نیست
خیلی ناراحت شده بودم
گفتم برو ، همون خانم را پیدا کن.
و دعوای لفظی و چند روز قهر و ....
گذشت ،دو هفته بعد گفت بیا بریم ی جای دیگه ...
گفتم اون آرایشگاه گرونه
ما تو اجاره خونه موندیم.
چند روز بعد آمد و گفت باشه ی وام گرفتم ،فهمیده بودم اون مو مش هم داشته و...
رفتیم یک جای گرونتر ،خدایا خودت کمک کن
آرایشگر گفت نمیشه باید رنگهای قبلی بیاد پایین و...
دو ماه صبر کردم و رفتم دو باره که نه چند باره..
این مدت خونمون شده بود دعوا خونه.
دیگه اون عشق و گرمی تو زندگیمون نبود.
ی شب گریه کردم ،اون هم با من گریه کرد و عذر خواهی و ...
خواهش کرد برای آخرین بار.
رفتم آخرین بار ، ......با پول وام و ....بماند.
وقتی من را دید شروع کرد به داد و بیداد ، و عصبانی و اینکه تو دیگه کی هستی و من با تو چکنم و ..همینطور فریاد کشان ، برای اولین بار پرتم کرد کنار اتاق،
دخترم تو بغلم بود ،از دستم افتاد و خورد به لبه مبل جهیزیه ام.....
بچه شوک شده بود،
فقط فریاد میزد ،نمیتونستم آرامش کنم، بچه ام تازه راه افتاده بود ،کفش بوق بوقی براش گرفته بودم ....
پاهای خوشگل دخترم درد گرفته بود انگار ....
رفتیم اورژانس بیمارستان و آرامش بخش و ...
فردا و فردا و فردا ،بچه ام آزمایشگاه و دکتر متخصص و ....
آخرش گفتند .... قطع نخاع شده.
به من بگو با بچه قطع نخاعی کجا برم.
من شوهرم را دوست داشتم ،اون هم.
آتیش به جونش بگیره اونکه موهاش را آنطوری رنگ کرده بود و تو خیابان...
نه نه ،همه اش تقصیر شوهرمه
دیگه لال شده، فقط اشک میریزیم...ازش متنفرم
نه دوستش دارم
بچه ام را چکنم
تو را خدا بگو طلاقم بده.....
همه جوره حرف میزد، مضطر بود.
من فقط اشک میریختم
و به چهره معصوم دخترش نگاه میکردم. نمیدونستم چی بهش بگم.چشمهای پریشان خودش و شوهرش و پاهای قشنگ دختر کوچولو با کفش بوق بوقی.
خانم بی حجاب میدانی با موهای پریشانت ،چند تا زندگی را پریشان کردی؟
حالا توی بی حجاب ، هی بگو منفعت حجاب چیه؟
لعنت الله علی القوم الظالمین