🌷#شبیه_شهدا_شویم
هدیه به روح مطهر امام و شهدا صلوات
💠 دعوت به گروه "شهدا دست ما را بگیرید"👇👇
@shohadadastmarabgirand
چرا حجاب
با یکی از مراکز مشاوره قوه قضاییه برای حل اختلاف بین زوجین همکاری میکنم.
ی خانم جوانی به بنده رجوع کرد ،
میخواست طلاق بگیره، گفتم شرمنده ،بنده در طلاق کسی کمکی نمیکنم.
گفت پس راهنمایی ام کنید، قبول کردم.
مردد بود طلاق بگیرد و یا راه حلی برای تنفری که از همسرش داشت پیدا کند.
موضوع از این قرار بود که ایشان بچه ۶ ،۷ ماهه ای داشت دختر ،خیلی ناز و زیبا و شیرین.
گفت:
زندگی خوبی با همسرم داشتیم ،آدم معتقد و نماز خون و ...است. یک روز آمد خونه و گفت ی رنگ مویی دیدم بیرون خیلی قشنگ بود ،چون بهش اطمینان داشتم که خیلی چشم پاک و آدم درستی است و همه حرفهایش را به من میگفت ، گفتم خب چه رنگی بود ،گفت نمیدونم دقیقا توش رگه های طلایی و رنگ عجیبی بود، خلاصه نشستیم با همدیگه سرچ کردیم رنگ موها را دو تاش را انتخاب کرد بهم نزدیک بود ،گفتم باشه فردا میروم موهام را این رنگی میکنم.
فرداش رفتم آرایشگاه نزدیک خونه مون و گفتم موهام را این رنگی کن .
خیلی خوشحال ی شام عالی براش درست کردم ،کمی آرایش و میز چیدم با شمع و سالاد تزیینی و ی لباس خوب...
منتظر شدم اومد ،تا من را دید گفت خوشگل شدی ولی اون رنگی که من دیدم نیست،
گفتم بهانه نگیر ،بیا شام بخوریم و بیهوده زندگی را تلخ نکن.
گفت باشه
یکهفته ای گذشت
گفت یکی از دوستهام گفته ی آرایشگاه خوبی خانمش میره ،بیا برو آنجا.
قبول کردم و رفتم اونجا و عکس رنگ را نشون دادم.
به خانمه گفتم این پلیت رنگ را بیار بیرون خودش انتخاب کنه.
بنده خدا پذیرفت.
رنگ و همسرم با کلی وسواس انتخاب کرد و ....
اینبار موند تو ماشین دخترم را نگه داشت و بعد با هم رفتیم خونه بعد آرایشگاه.
باز تا موهام را دید ،گفت نه، اون نیست
خیلی ناراحت شده بودم
گفتم برو ، همون خانم را پیدا کن.
و دعوای لفظی و چند روز قهر و ....
گذشت ،دو هفته بعد گفت بیا بریم ی جای دیگه ...
گفتم اون آرایشگاه گرونه
ما تو اجاره خونه موندیم.
چند روز بعد آمد و گفت باشه ی وام گرفتم ،فهمیده بودم اون مو مش هم داشته و...
رفتیم یک جای گرونتر ،خدایا خودت کمک کن
آرایشگر گفت نمیشه باید رنگهای قبلی بیاد پایین و...
دو ماه صبر کردم و رفتم دو باره که نه چند باره..
این مدت خونمون شده بود دعوا خونه.
دیگه اون عشق و گرمی تو زندگیمون نبود.
ی شب گریه کردم ،اون هم با من گریه کرد و عذر خواهی و ...
خواهش کرد برای آخرین بار.
رفتم آخرین بار ، ......با پول وام و ....بماند.
وقتی من را دید شروع کرد به داد و بیداد ، و عصبانی و اینکه تو دیگه کی هستی و من با تو چکنم و ..همینطور فریاد کشان ، برای اولین بار پرتم کرد کنار اتاق،
دخترم تو بغلم بود ،از دستم افتاد و خورد به لبه مبل جهیزیه ام.....
بچه شوک شده بود،
فقط فریاد میزد ،نمیتونستم آرامش کنم، بچه ام تازه راه افتاده بود ،کفش بوق بوقی براش گرفته بودم ....
پاهای خوشگل دخترم درد گرفته بود انگار ....
رفتیم اورژانس بیمارستان و آرامش بخش و ...
فردا و فردا و فردا ،بچه ام آزمایشگاه و دکتر متخصص و ....
آخرش گفتند .... قطع نخاع شده.
به من بگو با بچه قطع نخاعی کجا برم.
من شوهرم را دوست داشتم ،اون هم.
آتیش به جونش بگیره اونکه موهاش را آنطوری رنگ کرده بود و تو خیابان...
نه نه ،همه اش تقصیر شوهرمه
دیگه لال شده، فقط اشک میریزیم...ازش متنفرم
نه دوستش دارم
بچه ام را چکنم
تو را خدا بگو طلاقم بده.....
همه جوره حرف میزد، مضطر بود.
من فقط اشک میریختم
و به چهره معصوم دخترش نگاه میکردم. نمیدونستم چی بهش بگم.چشمهای پریشان خودش و شوهرش و پاهای قشنگ دختر کوچولو با کفش بوق بوقی.
خانم بی حجاب میدانی با موهای پریشانت ،چند تا زندگی را پریشان کردی؟
حالا توی بی حجاب ، هی بگو منفعت حجاب چیه؟
لعنت الله علی القوم الظالمین
هدایت شده از عماریون
شهید احمد پناهی
حجاب شما سنگری است آغشته به خون من که اگر آن را حفظ نکنید به خون من خیانت کرده اید.
🔴بعضی عنوان می کنند می ترسند دوباره یک مهسا امینی دیگر اتفاق بیفتد. یادآوری چند نکته ضروری است:
⏪مرگ مهسا امینی زمانی فتنه شد که حاکمیت پالس ضعف داد. در همان روزهای اول، مسئولین ما از روسای قوا گرفته تا رده های پایین تر روایت غلط رسانه های معاند را پیش فرض قرار دادند و شروع به تماس با خانواده امینی کردند و مسابقه گذاشتند در اعلام تسلیت به آن خانواده و دستور برای رسیدگی دقیق به ماجرا. ظلم بزرگ به نظام، القای پذیرش این اتهام از طرف روسای قوا بود که با این دست حرکات نمایشی در ذهن افراد از صرف یک اتهام به اتفاق قطعی تبدیل می شد و از طریق صدا و سیما و سایر شبکه های ارتباطی به مردم منتقل می شد.
تسلیت و قول پیگیری که هیچ گاه در آن شکل و با آن فوریت برای هیچ کدام از شهدای روزهای اغتشاش تکرار نشد.
▪️لشکر مجازی منافقین آلبانی نشین و رسانه های لندنی و صهیونیستی و آمریکایی از این تردید های القایی نهایت استفاده را کردند و در مدت کوتاهی ماجرای مهسا امینی را به سرعت تبدیل به موضوع اول شبکه های مجازی کردند. اعلام تردید های مکرر و عذرخواهی های بی مورد از طرف مسئولین ما و عدم تردید و اعلام قطعیت از طرف دشمنان، وزنه کار را به سمت دشمنان سنگین تر می کرد. روز به روز به وجهه پلیس ضربه می زد و دست اغتشاشگران را بازتر می کرد.
▪️فیلم های موجود از لحظات حضور مهسا امینی در ساختمان پلیس امنیت اخلاقی بعد از مدت طولانی به مصداق نوشداروی بعد از مرگ سهراب منتشر شد. زمانی که دیگر روایت های جعلی به اندازه کافی منتشر شده بود. فیلم پدر مهسا در زمان تحویل جسد او و سخن او مبنی بر صحت روایت پلیس زمانی بیرون آمد که دیگر اغتشاش به کف خیابان کشیده شده بود و هیچ روایتی از سمت نظام قابل قبول نمی افتاد.
▪️تا مدتها هم هیچ بنایی برای برخورد با شبهه افکنان مجازی وجود نداشت، هر ادم بی سرو پایی از جمله مشروب خورها و چاقوکشان و هرزه ها می توانستند هر فیلم و عکسی از انواع کثافت کاری های خود منتشر کنند، تهدید و ارعاب کنند و بر فضای فکری جامعه اثر بگذارند. از این ناحیه هنوز در حال ضربه خوردنیم. طوفان #وعده_صادق و امتداد آن عملیات بزرگ در رسانه و مواظبت از عدم روایت سازی های به نفع دشمن، نشان داد که اقتدار و قطعیت در برخورد با فکرهای فاسد برای جلوگیری از ایجاد تردید و ترس در جامعه از ضرورت های حکمرانی ست.
▪️ندیدن همه این کم فروشی ها و خطاها از طرف مسئولین در ساعات و روزهای اولیه آن سال باعث می شود باز هم عده ای تصور کنند پلیس امنیت اخلاقی منشاء فتنه بود.
✍اسماء اسدی پور
#طرح_نور
#نشر_حداکثری
ID: @aamerin_ir