به این فکرکنید که
لیلةالرغائب سالی یکبار اتفاق میفته...
اعمالش شاید زیاد باشه ولی قشنگه
خدا میخواد این همه لطف کنه... به هر بهونهای
ازدست ندیم ✨
امشب یه دعای متفاوت بکنیم...
اینکه خدایا...
کل سال نشستم پای سجاده
هی دعا کردم
هی آرزو کردم
هی گفتم اینو میخوام
اونو میخوام
این و بده
اونو بده...
ولی الان میخوام ازت بخوام
بهم یه همت بلنــــد بدی
برای عملی کردن همشون...
دعابرای بقیه رو فراموش نکنید...
تکتک ما محتاجیم🌿
•••
شبِآرزوها
همینآرزومہ
ببینمضریحِحسین(ع)
روبہرومہ(:💔 ...
| #لیلـةالࢪغائـب
ʝơıŋ➘
|❥ @shohadae80
《🥀شهدای دهه هشتادی🥀》
4_5780734442330916360.mp3
5.27M
مناجات #لیلة_الرغائب 🌜
وقتی اسیر دست دنیایی /
از زندگی دلخور شدن خوبه
بین مناجات شب جمعه /
تو کنج هیئت حُر شدن خوبه.
مهدی رسولی🎤
ʝơıŋ➘
|❥ @shohadae80
《🥀شهدای دهه هشتادی🥀》
•|#طنز_جبهه 😅
خاطره ای طنز از حضور زنان در جبهه
بیگودی های خواهر کاتبی!😌😐
✍🏻 حدودا 18.19ساله بودم
که مســــــ🕌ــــجد محل یک شب حاج اقا،خانما رو جمع کرد و گفت:
رزمنده ها لباس ندارند و یه سری کارای تدارکاتی رو خواست که انجام بدیم!
من و چند از خواهرا✋🏻
که پزشـ🔬ـکی میخوندیم
پیشنهاد دادیم برای جبران نیروی پرستاری بریم بیمارستان های صحرایی🏩
و ما چمدون رو بستیم و راهی جنوب شدیم🚌
من تصور درستی از واقیعت جنگ نداشتم و کسی هم برای من توضیح نداده بود🤐
و این باعث شد که یک ساک دخترونه ببندم شبیه مسافرت های دیگه،و عضو جدانشدنی از خودم رو بذارم تو ســ🛍ـــاک
یعنی بیگودی هام😲
و چند دست لباس👗
و کرم دست و کلی وسایل دیگه😶 ...
غافل از اینکه جنگ، خشن تر از اینه که به من فرصت بده موهامو تو بیگودی بپیچم❗️
یا دستمو کرم بزنم...👐🏻
به منطقه جنگی و نزدیک بیمارستان رسیدیم...
نمیدونم چطور شد که😰
ساک من و بقیه خواهرا از بالای ماشین افتاد و باز شد و به دلیل باد شدیدی که تو منطقه بود، محتویاتش خارج شد و لباسا و بیگودی های من پخش شد تو منطقه😰
ما مبهوت به لباسامون که با باد این ور و اون ور میرفتن نگاه میکردیم...🌬
و برادرا افتادن دنبال لباسا😱
ما خجالت زده 😥.
برادرا بعد از جمع کردن یه کپه لباس اومدن به سمت ما😅
دلمون میخواست انکار کنیم😣
اما اونجا جنس مونثی نبود جز ما سه نفر که تو اون بیابون واساده بودیم😑😐😶
.
و بعد
.
بیگودی هام دست یه برادر دیگه بود و خانما اشاره کردند که اینا بیگودی های خواهر کاتبیه😂
از اون لحظه که بیگودی ها رو گرفتم، تصمیم گرفتم اونا رو منهدم کنم...❌
شب تو کیسه انداختم و پرت کردم پشت بیمارستان☺️
صبح یکی از برادرا اومد سمتم با کیسه بیگودی
گفت در حال کیشیک بودن، این بسته مشکوک رو پیدا کردند،گفتن بیگودی های خواهر کاتبیه😮
شب که همه خوابیدن ، تصمیم گرفتم چال کنم پشت بیمارستان صحرایی😊
چال کردم و چند روز بعد یکی از برادرا گفت ما پشت بیمارستان خواستیم سنگر بسازیم ،زمین رو کندیم،اینا اومده بالا
گفتن اینا بیگودی های خواهر کاتبیه 😐😒
و من
هر جور این بیگودی های لعنتی رو سر به نیست میکردم😡
دوباره چند روز بعد دست یکی از برادرا میدیدم که داره میاد سمتم🏃♂️
خواهر کاتبی🗣
خواهر کاتبی🗣
بیگودی هاتون…
😂😂😂😂😂
داستان فوق بر اساس خاطرات بانو کاتبی یکی از امدادگرانوجهادگر ۸ سال دفاع مقدس میباشد😌
ʝơıŋ➘
|❥ @shohadae80
《🥀شهدای دهه هشتادی🥀》
4_5902194442424549696.mp3
6.4M
همہ هست آرزویم ڪه ببینم از تو رویے
❤️مناجات #صاحب_الزمان بسیارزیبا
🎤 #حاج_سیدمجید_بنےفاطمہ
ʝơıŋ➘
|❥ @shohadae80
《🥀شهدای دهه هشتادی🥀》