#خاطره‌بازی(: مشتۍآخرین‌بارحرم‌یار... یادتہ !؟ یادمه‌ دفعه‌اخری‌که‌اومدم‌توبهشتت روزاخری‌که‌قراربودبرگردیم‌ "💔 همه‌رفقارفتن‌سردعاو... دست‌ودلم‌به‌هیچی‌نمیرفت(: انگارآخره‌کاری‌فهمیده‌بو‌دم‌؛سه‌روز واسه‌حرف‌زدن‌بآهاتون‌کمه‌💔 میخاستم‌تودوساعت‌آخر؛هرچی‌ هست‌ونیستوبگم‌بھتون(: از دلتنگیام ... از دردام ... رفتم‌یه‌گوشه(: کز‌کردم... سرموگذاشتم‌روزانوهام فقط‌برات‌گریه‌کردم... یادتھ‌اقا؟! قولام‌یادتھ؟! دردودلام‌یادتھ؟! هق‌هقام‌یادتھ؟! وسط‌گریه‌‌نفس‌کم‌اوردنام‌یادتھ؟!

اصلا ... چندروزحرم‌رفتنوبرگشتن‌یہ‌طرف " چندساعتِ‌آخرم‌یہ‌طرف :) دیوونہ‌کننده‌اس‌نہ!؟💔

چشمِ‌گریان تارمیبیند " ببخش :)

خیلۍهام ... توراه‌مشہدت " باخودشون‌میگفتن‌برم‌حرم :) عوض‌میشم ! آدم‌میشم *-* یکۍدیگہ‌میشم‌اصلا(:

چقدررفتیم‌مشہد.. برگشتیم‌همون‌آدم‌قبلۍبودیم !؟💔

این‌روزام‌عجیب‌گناهامون‌زیادشده(: نیازمندِتلنگرهاۍحرمت " روزارویکۍیکۍ تودفتردلمون‌تیک‌‌میزنیم💔

چقدرخوبہ‌نگفتہ‌هامومیدونۍ(:"💔

آقاۍامام‌رضا ... کمترازآهوکہ‌هستیم!!💔 نظرکن‌بہ‌دل‌هاۍغبارگرفتہ کمترازکبوترنشویم :) #دلتنگۍ

ولۍ... فکرشوبکن‌این‌شبِ‌جمعہ‌اۍ🌙 " توحرمش‌ " جلوگنبدش‌ روکاشۍهاۍ‌سردش :) نشستہ‌بودۍ ! هۍمیگفتۍاقاکربلا‌میخوام😭 #آقاکربلامیخوام

آخہ‌میدونۍمشتۍ " یہ‌رفیقی‌دارم اربعینِ‌پارسال ؛ خانوادش‌گفتن‌امسال‌کربلانہ "💔 خلاصہ‌بگذریم‌سوخت‌وساخت.. چندروزقبلِ‌اربعین ؛ امام‌رضاطلبید‌رفت‌مشہد !

میگفت‌ : من‌روبہ‌ضریحِ‌آقاجانمون‌ واستاده‌بود ؛ فقط‌میگفت «امام‌رضامن‌کربلامیخوام💔 امام‌رضامن‌کربلا‌میخوام.. من‌کربلامیخوام »

خلاصہ‌وقتۍازمشہدبرگشت.. روزبعدش " اربعین#پاۍپیاده‌راهی‌شد "💔