eitaa logo
شهدایی
759 دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
2.4هزار ویدیو
160 فایل
"هرچه امروز کشور ما دارد و هرچه در آینده بدست آورد به برکت خون این جوانان #شهید است ." #مقام_معظم_رهبری(مدظله العالی) ✅جهت ارتباط با مدیر،انتقاد ،پیشنهاد: @mpsh76 ✅پل ارتباطی شما با ادمین کانال آیدی تبادلات👇👇 @fpshm63
مشاهده در ایتا
دانلود
🔷افتخار می کنم به...🔷 🌺حاج قاسم، پس از خواندن کتاب «آن بیست و سه نفر» نامه‌ای برای احمد یوسف‌زاده نویسنده ی کرمانی کتاب می نویسد که برای چندمین بار می توان آن را مرور کرد، و از خواندن آن لذت برد... 🔹ادامه... ✅ @shohadaes
شهدایی
#هفته_کنابخوانی #حاج_قاسم 🔷افتخار می کنم به...🔷 🌺حاج قاسم، پس از خواندن کتاب «آن بیست و سه
🔹متن نامه شهید سلیمانی خطاب به نویسنده ی کتاب آن بیست و سه نفر : بسم الله الرحمن الرحیم 💠مِنَ المُؤمِنینَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیهِ فَمِنهُم مَن قَضىٰ نَحبَهُ وَمِنهُم مَن یَنتَظِرُ وَمابَدَّلوا تَبدیلاً 🌺احمد عزیزم؛ تقریظ و تحسین رهبر عزیزمان مرا تشویق به خواندن کتابت کرد و پس از قرائت آن به مقامت غبطه خوردم و افسوس، که در کارنامه‌ام یک شب از آن شبها و یک روز از آن روزهای گرفتار در قفس را ندارم. شماها عارفان حقیقی و عابدان به عبودیت رسیده‌ای هستید که به عرش رسیدید، ای‌کاش در همان بالا بمانید. چه افتخار آمیز است ربانیون بر منبر نشسته، تربیت یافتگان منابر خود را به تماشا بنشینند. چه زیباست جوانان جویای کمال، کودکانِ کمال‌یافته در قفس دشمن را ببینند. ای‌کاش سفیرانِ در قصرهای مجلل نشسته کشورمان، این سفیران در قفس گرفتار شده را ببینند و چگونه سفیر بودن را بیاموزند. 🔷احمد عزیز؛ وقتی کتابت را خواندم ناخودآگاه صحنه اسارتی در مقابل دیدگانم مجسم شد و به‌یاد آن اسیر، بر کتاب این اسیر، اشک ریختم، یاد قهرمان اسارت که اسارت را به اسیری گرفت. بانوی معظمه خسته‌ای که با مجروحیت دل و جسم، در حالی که سر برادران، برادرزاده‌ها و فرزندان خود را بالای نی جلوی چشم داشت و ده‌ها زن و کودکِ اسیرِ هرروز کتک‌خورده را در طول هزاران کیلومتر پیاده و یا بر شتر برهنه نشسته، سرپرستی می‌کرد، در عمق قرارگاه دشمن بر هیبت او شلاق زد و با بیانی که خاطره پدرش علی(ع) را در یادها زنده کرد همانند شمشیر برنده برادرش عباس بر قلب دشمن فرود آورد و با جمله "مارأیت الّا جمیلاً" عرش را گریاند و بشریت را تا ابد متحیر عظمت خود ساخت. به کرمانی بودنم افتخار می‌کنم، از داشتن گوهرهایی همچون «شهسواری» که فریاد "مرگ بر صدام، ضد اسلام" را در چنگال دشمن سر داد و نشان داد به‌خوبی درس خود را از مکتب امام سجاد(ع) آموخته است و «امیر شاه‌پسندی» که بر گوشت‌هایِ بر اثر شلاق فروریخته او اطو کشیدند و «احمد یوسف‌زاده»، «زادخوش»، «مستقیمی»، «حسنی» و ... که از اسارت عظمت آفریدند. 🔷در پایان درود می‌فرستم برمردی که به‌احترام شما و همه مجاهدین و شهدا، قریب سی سال چفیه یادگار آن روزها را به گردن آویخته تا عشق به این راه و مرام و فرهنگ را به همه یادآوری کند و بر هر نوشته شما بوسه می‌زند و در بالاترین جایگاه فقاهت، حکمت و اندیشه، زیباترین کلمات را نثارتان می‌کند. چقدر مدیون این مردیم و بدون او تاریکیم. خداوندا؛ وجودش را برای ایران و اسلام حفظ بفرما. ✅ @shohadaes
♦️شناسنامه ی اخوی... 🔷مشغول کار بودم که سر وکله ش پیدا شد. سرشُ کج کرد و گفت: علی داداشی!تو لااقل اجازه بده که من برم جبهه، همه دوستام دارن می رن. قاسم قبل از اینکه بیاید پیش من سراغ همه رفته بود و ناامیدش کرده بودند. این را که گفت، فکری به ذهنم خطورکرد،گفتم: من حرفی ندارم برو... زودی رفت. بلافاصله تلفن را برداشتم وشماره واحد اعزام را گرفتم و به دوستی که مسئول آن قسمت بودگفتم: اخویِ ما داره می یاد سراغ شما که اجازه بدی بره جبهه، شناسنامه‌شُ بخواه و چون به سن قانونی نرسیده،بهانه ای بگیر و نگذار بره جبهه. و مشغول برنامه ریزی برای برنامه فردا که تشییع ۱۶شهید بود شدیم. روز بعد ساعت ۸ صبح مادر زنگ زد و گفت: قاسم دیشب نیامده. گفتم: حتماً با بچه‌ها رفته بسیج. ظاهراً مادر قانع شد و من هم گوشی راقطع کردم ومشغول کارها شدم. 🕊وسط مراسم تشییع شهدا بودیم که مسئول اعزام بسیج را دیدم. زد پشت من و گفت: حالا ما را می گذاری سرکار؟ گفتم: چطور؟ گفت: اخوی شناسنامه‌ش را آورد اما سنش که مشکلی نداشت. گفتم: خب؟! گفت: خب که خب! ما هم مُهر زدیم و رفت. گفتم: کجا؟ گفت: احتمالاً خرمشهر. به هر کجا زدم که از طریق تلفن و دوستانش پیدایش کنم نشد که نشد. چند روز بعد ساعت ۹ صبح طبق معمول زنگ زدم به تعاون تا اسامی شهدایی را که آورده بودند، بپرسم، تا برای تشییع برنامه‌ریزی کنیم. مسئول تعاون گوشی را برداشت وبعد از حال و احوال پرسی، گفتم: اسامی شهدا رابگو که من یادداشت کنم. گفت:اِ...اِ...اسم اخویت هم که توی لیست است... 🔹راوی:حسن، برادر شهید قاسم شکیب زاده ✅ @shohadaes
5.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷شهید ادواردوآنیلی پسر ثروتمندترین مرد ایتالیا را بیشتر بشناسید... 🔹فیلمی ازسازمان فضای مجازی بسیج. ✅ @shohadaes
~🕊 وقتی از عملیات خبری نبود، می خواستی پیداش کنی، باید جاهای دنج را می گشتی. پیداش که میکردی، می دیدی 📚 به دست نشسته، انگار توی این دنیا نیست. ده دقیقه وقت که پیدا می کرد، می رفت سر وقت کتابهاش. گاهی که کار فوری پیش می آمد، کتاب همان طور باز📖 می ماند تا برگردد. ✍کتاب شهید زین الدین، ص 52 ♥️🕊 ✨💖 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @shohadaes
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹مروری برزندگی 🔻فرمانده لشکر ۱۷ علی‌بن‌ابیطالب علیه‌السلام استان قم 🌷امروز مصادف است با سالروز شهادت دو برادر، شهید مهدی زین‌ الدین فرمانده لشکر ۱۷ علی‌ ابن‌ ابیطالب(ع)و شهید مجید زین الدین که در۲۷آبان۶۳ براثر کمین دشمن درمسیر سردشت ، هر دو با هم به شهادت می رسند. 🕊یاد شان گرامی، و راهشان پر رهرو باد @shohadaes
نزدیك عملیات بود می دانستم دختردار شده یك روز دیدم سر پاكت نامه از جیبش زده بیرون گفتم : این چیه؟ گفت : عكس دخترمه گفتم : بده ببینمش گفت : خودم هنوز ندیده مش گفتم : چرا؟ گفت : الآن موقع عملیاته می ترسم مهر پدر و فرزندی كار دستم بده. باشه برا بعد.. 🌷 🆔 @shohadaes
〰️〰️〰️〰️〰️ در زمان غیبت امام زمان(عج) چشم و گوشتان به ولی‌فقیه باشد تا ببینید از آن کانون فرماندهی چه دستوری صادر می‌شود. 🇮🇷 @shohadaes
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹مروری برزندگی 🔻فرمانده لشکر ۱۷ علی‌بن‌ابیطالب علیه‌السلام استان قم 🌷امروز مصادف است با سالروز شهادت دو برادر، شهید مهدی زین‌ الدین فرمانده لشکر ۱۷ علی‌ ابن‌ ابیطالب(ع)و شهید مجید زین الدین که در۲۷آبان۶۳ براثر کمین دشمن درمسیر سردشت ، هر دو با هم به شهادت می رسند. 🕊یاد شان گرامی، و راهشان پر رهرو باد @shohadaes
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهید مدافع حرم محمد حسن (رسول )خلیلی🌷 شهید محمد حسن (رسول) خلیلی 20 آذر 1365 در زمان جنگ تحمیلی عراق در تهران به دنیا آمد. پدرشان همیشه در جبهه ها بود و ایشان را خیلی کم میدیدند. وی فرزند دوم خانواده است و برخلاف برادرش شخصیت آرام و ساکتی داشت و خیلی شیطنت نمی کرد.از همان دوران کودکی نیزبا اعتقاد و مومن بود. او مصادف با ولادت امام حسن عسگری علیه السلام به دنیا آمد به همین علت نامش را محمد حسن گذاشتند اما در خانه رسول صدایش می کردند.زمانی که ماموریت بود وضرورت داشت که اسم مستعارانتخاب کنند؛ رسول اسم مستعار «ابوخلیل» را انتخاب کرده بود. او در دبیرستان رشته علوم انسانی را خواند و در دانشگاه رشته مدیریت را ادامه داد. در سن 13 سالگی بود که وارد بسیج شد اوایل چون سنش کمتر از حداقل مورد نظر بود، قبول نمی‌کردند اما بالاخره رفت و عضو شد.شهید رسول خلیلی یک بعدی نبود، کوهنوردی می‌رفت، ورزش می‌رفت، دعای ندبه می‌رفت. شب‌های جمعه به بهشت زهرا(س) و از آنجا هم به شاه عبدالعظیم می‌رفت. در هیئت‌های مختلفی شرکت می‌کرد از جمله هیئت ریحانه‌النبی را خیلی دوست داشت.او از دوران کودکی به نحوی تربیت شده بود که درتمام مجالس مذهبی شرکت می کرد. بصیرتی که در دفاع از حریم ولایت داشت این مجالس مذهبی بود که در استحکام ستون‌های زندگی‌ اش مؤثر بود. به راپل و کوه‌نوردی خیلی علاقه داشت و برای آموزش سلاح نیز می‌رفت. از دوران کودکی به دنبال نقاشی و درس عربی و قرآن بود. سوریه هم که رفته بود در آنجا با بچه‌ها عربی صحبت میکرد 🕊@shohadaes