مقابل ترغیب افکار عمومی برای عدم مشارکت و مقبولیت ساختار انتخابات در نظام جمهوری اسلامی در صورت عدم تایید صلاحیت ایشان پاسخگو بوده و به سوالات زیر پاسخ دهید .....
۱) آیا در صورت صلاحیت ندادن به آقای احمدینژاد جنابعالی نیز با پیروی از خط مشی ایشان انتخابات را باطل اعلام نموده و در آن شرکت نکرده و هیچ کاندید دیگری را که صلاحیت آن تایید شده است را قبول نخواهید کرد ؟؟؟
۲)همراهی و حمایت قاطع جنابعالی از آقای احمدینژاد به منزله تایید خط فکری ایشان و حلقه نزدیک ایشان است یا صرفاً منافع سیاسی گذرا عامل همراهی شما و حمایت از ایشان بوده است ؟؟؟
۳)در توییت منتسب به جنابعالی که چند روز پیش در خصوص احتمال کاندید شدن آیت الله رئیسی منتشر شد دلیل عدم رضایت شما از کاندید شدن آیت الله رئیسی چه بوده است؟؟؟
۴)آیا شما در مبحث اصلح بودن، آقای احمدی نژاد را به آیت الله رئیسی ترجیح داده اید؟
در آخر فراموش نکنیم این آیه ی قران کریم را که خداوند فرمود:
«مَثَلُ الَّذیِنَ کَفَرُوا بَرَبِهِمْ أعْمالُهُمْ کَرِماد اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّیحُ فِى یَوم عاصَف».
بسم تعالی
موضوع: پایان حیات سیاسی دکتر علیرضا محمد بیگی نماینده ی تبریز در مجلس شورای اسلامی یا شروعی دوباره و قویتر
به قلم: یوسف جوادیان
دبیر کمیته ی سیاسی جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی تبریز
جناب آقای دکتر علیرضا محمدبیگی نماینده ی محترم تبریز و حومه در مجلس شورای اسلامی
با عرض سلام خدمت جنابعالی...
آنچه که روز ثبتنام آقای محمود احمدی نژاد برای کاندیداتوری ریاست جمهوری و حاشیههای مهمتر از متن این قضیه شاهد بودیم موجب تاثر و تاسف نیروهای جبهه انقلاب اسلامی شد ،در پیرامون این قضیه که بحث آن جدا از این مرقومه می باشد،.....
حضور جنابعالی در کنار ایشان و همراهیتان از دم منزل آقای احمدینژاد تا ساختمان وزارت کشور برای ثبت نام و قبولی ریاست ستاد انتخاباتی ایشان بر ما حائز اهمیت بود و البته موجب تاسف نیز بود ....
بخصوص وقتی سکوت جنابعالی را درباره تهدید شاکله ی مردم سالاری دینی توسط آقای احمدی نژاد در سخنرانی پشت تریبون وزارت کشور بعد از ثبت نام را مشاهده کردیم.
و اکنون برایمان مبهم و جای سوال است جنابعالی که سرمایه اجتماعی و سیاسی تان از کانالهای نیروهای انقلاب تامین و تغذیه می شود،آیا همراهی و حمایت و سکوت جنابعالی بعد از زیر سوال بردن انتخابات کشور در صورت عدم رقم خوردن مسیر حرکت انتخابات علی رغم میل آقای محمود احمدینژاد به منزله تایید سخنان و خط مشی آقای احمدینژاد است؟!
جناب آقای دکتر بیگی از آنجا که با توجه به سوابقتان هنوز زود می بینیم که همچون آقای احمدینژاد از شما نیز گذر کرده و شما را جزء حلقه انحرافی افراد معتقد به محیط فکری و ایدئولوژی احمدینژاد بدانیم، خواستیم مواردی را متذکر جنابعالی شویم البته به قصد امر به معروف و نهی از منکر،که وظیفه برادرانه در مبانی فکری اسلامی مان است...
جناب آقای دکتر بیگی آنچه که حاکمیت اسلامی را از سایر روشهای حکومت های موجود به صورت کلی متمایز می کند، تفاوت میان مبانی و تئوریک حکومت هاست.
در حاکمیت غیر اسلامی سیاست کشورداری همانگونه که در مباحث نظری غربی به کار برده میشود واژه پلیتیک(politics) است این کلمه که به معنی سیاست و کشورداری است ریشه آن از کلمه پلیس(polis) یعنی شهر می باشد.بنابراین در مبانی فکری و نظری آنها حکومت که کارش پلیتیک هست یعنی اداره کشور به بهترین وضع از نوع کاری که شهرداری در یک شهر می کند، حکومت هم در یک مملکت همان کار را انجام میدهد که شهرداری در یک شهر می کند .همانگونه که می دانیم شهردار و دستگاه شهرداری متعهد به اصلاح بینش مردم نیستند ،برای اینها تربیت و پرورش نسل به نسل مردم شهر مهم نیست ،طرز تفکر مردم شهر برای این شیوه از حاکمیت ها حائز اهمیت نیست، تعهد این نوع حکومت ها فقط و فقط خوش گذشتن، زندگی شاد و آزاد و بهرهبرداری از مواهب دنیوی برای حداکثر شهروندان و آسوده زندگی کردن است و هیچ تعهدی نسبت به بینش،دین و عقیده و تفکر و دیدگاه مردم ندارد.
اما در مبانی نظری و فکری حاکمیت اسلامی به جای اعتقاد به پُلیتیک و ناسیونالیسم به معنی ملت ،معتقد به "امت و امامت" هستیم در اینجا امت شامل مردمی هست حتی خارج از چارچوب های جغرافیای سیاسی و به صورت فرامرزی،با امام خویش که رهبر و پیشرو جامعه هست یک رابطه دوسویه پیوسته با هم دارند.
یعنی امام جامعه که متعهد به معلمی،تربیت و پرورش، مربی و رهبر جامعه است، جامعه نیز در رابطه با امام نقش حامی،پیرو و پشتیبانی دارد. در این شیوه از حکومت، حاکمیت علاوه بر نقش پُلیتیک؛نقش دیگری نیز دارد و آن این است که امام جامعه میخواهد امت را از وضع حال موجود از لحاظ فکری،بینشی، دینی و تربیتی و انسانی به وضع مطلوبی برساند که در کاتالوگ انسانی؛رب و پروردگارش این وضع مطلوب را تدوین و تبیین فرموده است.
جناب دکتر بیگی نیک مستحضرید همان شخصیتی که چند روز پیش از دم منزل ایشان تا ساختمان وزارت کشور همراهی و حمایت کردید، چندین مورد علنا هم به صورت کلامی و هم اقدامی و عملی به وضوح نشان داده که ایشان در بحث امامت، مقبولیت عمومی را مهمتر از مبانی فکری و نظریه اسلامی و مشروعیت دینی دانسته، تا جایی که علنا با پیچش و انحراف نظری و معرفتی اعلام می دارد، که اصلاً معتقد به حکومت دینی نیست.( در مصاحبه با مجله بهار جاودانه ).
و ایشان با توجه به سابقه شهرداری اش بیشتر به سیاست به منزله پلیتیک و ملت به منزله ناسیونالیست معتقد است،نه به مبانی فکری و نظری امت و امامت در چارچوب ولایت فقیه،،،چرا که بعد از رد صلاحیت ایشان در سال ۹۶ ایشان به جای اصلاح خویشتن و توبه و تطبیق خویش با چارچوب نظام اسلامی امروز نظام را مورد تهدید قرار داده و فشار سیاسی و روانی ایجاد میکند تا نظام خود را با میل ایشان تطبیق دهد.انگار بایستی ساختار نظام از کاری که کرده است توبه کند.
از جنابعالی انتظار داریم تا ابهامات پیرامون حضور و همراهی وحمایت از آقای احمدینژاد و البته سکوت در
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: هزاران موشک به سمت تل آویو و اشکلون شلیک شد که آنجا را به آتش کشید
🔹 سیستم گنبد آهنین در برابر موشک های مقاومت ناتوان است. آمریکایی ها اولین کسانی هستند که تل آویو را ترک می کنند و واشنگتن دیگر نمی تواند اسرائیل را نجات دهد.
نرِ سرجوخه جبّار
میگویند که در ایام قدیم،در یکی ازپاسگاه های ژاندارمری سابق،ژاندارمی خدمت میکرد که مشهور بود به "سرجوخه جبّار".
این سرجوخه جبار،مانند بسیاری ازهمکاران خودش در آن روزگار،سوادِ درست حسابی نداشت ولی تا بخواهی زِبل و کارآمد بود و در سراسر منطقهٔ خدمت او، کسی را یارای نفس کشیدن نبود.
از قضای روزگار،در محدودهٔ خدمت سرجوخه جبار،دزدی زندگی می کرد که به راستی، امان مردم را بریده و خواب سرجوخه جبار را آشفته گردانیده بود.
سرجوخه جبار،با آن کفایت و لیاقتی که داشت،بارها، دزد را دستگیر کرده، به محکمه فرستاده بود ولی گردانندگان دستگاه، هربار به دلایلی و از آن جمله فَقد دلیل برای بِزِهکاری دزد یاد شده، او را رها کرده بودند،
به گونه ای که گاهی جناب دزد، زودتر از مأموری که او را به مرکز دادگستری برده بود، به محل بازمیگشت.
و برای سوزاندن دلِ سرجوخه جبار، مخصوصا چند بار هم، از جلو پاسگاه رد میشد و خودی نشان میداد،
یعنی که بعله...!
یک روز،سرجوخه جبار،که از دستگیری و اعزام بیهودهٔ دزد سیه کار و آزادی او به ستوه آمده بود، منشی پاسگاه را فراخواند و به او دستور داد که قانون مجازات را بیاورد و محتویات آن را
برای "سرجوخه" بخواند.
منشی پاسگاه، کتاب قانونی را که در پاسگاه بود، آورد و از صدر تا ذیل برای سرجوخه جبار خواند.
ماده 1...
ماده 2...
ماده 3...
و الی آخر...
سرجوخه جبار، که در تمام مدت خوانده شدن متن قانونِ مجازات خاموش و سراپا گوش بود،
همینکه منشی پاسگاه آخرین مادهٔ قانون را خواند و کتاب را بست، حیرت زده و آزرده دل، به منشی گفت:
-اینها که همه اش ماده بود،
آیا این کتاب، حتی یک «نَر» نداشت؟
آنگاه سرجوخه جبار، به منشی گفت:
-ببین در این کتاب، صفحهٔ سفید هست؟
منشی کتاب را گشود و ورق زد و پاسخ داد:
-قربان!
در صفحه آخر کتاب، به اندازه نصف صفحه جای سفید باقیمانده است.
سرجوخه جبار گفت:
-قلم را بردار و این مطالب را که میگویم بنویس، و چنین تقریر کرد:
«نر»سرجوخه جبار:
هرگاه یک نفر، شش بار به گناه دزدی، از طرف پاسگاه دستگیر و به محکمه فرستاده شود و در تمام دفعات، از تعقیب و مجازات معاف گردد و به محل بیاید و کار خودش را از سربگیرد،
برابر«نر سرجوخه جبار»، محکوم است به اعدام!
پس از اتمام کارِ منشی،سرجوخه جبارنخست،زیر نوشته را انگشت زد ومُهر کرد و پس از آن دستور داد دزد را دستگیر کنند و به پاسگاه بیاورند.
آنگاه او را،در برابر جوخه آتش قرار داد و فرمان اعدام را، درباره اش اجرا کرد.
گویا خبراین ماجرا به گوش حاکم وقت رسانده شد و حاکم دستور داد سرجوخه جبار را به حضورش ببرند.
هنگامی که سرجوخه جبار،به حضور حاکم رسید، پرخاش کنان از او پرسید:
چرا چنان کاری کرده است؟
سرجوخه جبار پاسخ داد:
-قربان!
من دیدم در سراسر قانون مجازات، هرچه هست، ماده است ولی حتی یک «نر»توی آن همه ماده نیست
و آنوقت فهمیدم که عیب کار از کجا است
و چرا دزدی که یک منطقه را با شرارت هایش جان به سر کرده است، هربار که دستگیر میشود، بدون آنکه آسیبی دیده باشد،آزاد میشود و به محل باز میگردد.
این بود که لازم دیدم درمیان «ماده»های قانون مجازات، یک«نر»هم باشد!
این است که خودم آن "نر" را به قانون اضافه و دزد را طبق قانون،اعدام کردم و منطقه را از شرّ او آسوده گردانیدم...!!
٭٭حق با سرجوخه جباربود،
❌با این ماده ها نمی شود با فساد، اختلاس و زمین خواری مبارزه کرد، "نر" می خواهد.٭٭
برخورد با فساد و رانت و قاچاق،نیازمند اراده همگاني است