eitaa logo
شهدا را یاد کنیم
221 دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
3.3هزار ویدیو
16 فایل
بهانه ای برای ذکر نام، یاد، زندگی‌نامه و آرمانهای شهدا .... "شهدا را یاد کنیم" حتی با یک صلوات #یاد_شهدا #آرمان‌های_شهدا #روشنگری_بیداری 💗💗💗 ارتباط با ادمین و ارسال پیام‌های مرتبط برای انتشار در کانال از طریق لینک زیر @noore_khoda110 لینک کانال:
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃السَّلامُ عَلَيْكَ يا عَديلَ الْخَيْرِ...✋ 🌼سلام بر تو ای مولایی که هرکس تو را یافت به تمام خیر و خوبی ها رسیده. سلام بر تو و بر روزی که با آمدنت، زمین از خیر و خوبی لبریز خواهد شد. 📗صحیفه مهدیه، زیارت حضرت بقیة الله ارواحنا فداه در سختیها، ص578. ✅کانال "شهدارایادکنیم" https://eitaa.com/shohadarayadkonim ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽ . دعای‌ روز بیست‌‌وهفتم ماه‌ مبارک رمضان 🌙 ✅کانال "شهدارایادکنیم" https://eitaa.com/shohadarayadkonim ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
202030_1712192704.mp3
6.67M
📖 (تندخوانی) جزء قرآن کریم 🎙 با صدای جناب آقای ✅کانال "شهدارایادکنیم" https://eitaa.com/shohadarayadkonim ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
آمده بود مرخصے ، سر نماز بود ڪه صدای آخ شنیدم، نمازش قطع شد ، پرسیدم چی شد؟ گفت: چیزی نیست ! توی حمام باندهای خونی بود، نگرانش شدم، فهمیدم پایش گلوله خورده، زخـمی است، دکتر گفته باید عمل شود تا یک هفته هم نمی‌توانی باندش را باز کنی. باند ࢪا باز کرده بود تا وضو بگیرد.  گریه کردم و گفتم: «با این وضع به جبهه می‌روی؟» رفیقش که دنبالش آمده بود، گفت: «نگران نباش خواهر، من مواظبشم» با عصبانیت گفتم: «اشکالی ندارد، بروید جبهه، ان‌شاءالله پایت قطع می‌شود، خودت پشیمان می‌شوی و برمی‌گردی» علی بهم نگاه کرد و گفـت: «ما برای دادن سر می‌رویم، شما ما را از دادن پا می‌ترسانی؟!»؛ شھید_علی_تجلایے ✅کانال "شهدارایادکنیم" https://eitaa.com/shohadarayadkonim ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
از سن ۱۰ سالگی تا لحظه شهادت در تمام فراز و نشیب‌های سیاسی و نظامی، هرگز نمازش ترک نشد. روزی از یک سفر طولانی و خسته‌کننده به منزل بازگشت. پس از استراحت مختصر، شب فرا رسید. ابراهیم آن شب را به همه خستگی‌هایش تا پگاه، به نماز و نیایش ایستاد وقتی مادرش او را به استراحت سفارش نمود، گفت: مادر! حال عجیبی داشتم. ‌ای کاش به سراغم نمی‌آمدی و آن حالت زیبای روحانی را از من نمی‌گرفتی! شهید_ابراهیم_همت ✅کانال "شهدارایادکنیم" https://eitaa.com/shohadarayadkonim ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
11.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹سخنان سردار شهید زاهدی در تشییع پیکر سردار حیدرپور در شهرضا سال ۸۶ ✅کانال "شهدارایادکنیم" https://eitaa.com/shohadarayadkonim ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
⭕️در حاشیه تدفین پیکر شهید گمنام در فدراسیون تیراندازی 🔸حضور جواد فروغی قهرمان المپیک در قبر برای تدفین شهید🥀 ✅کانال "شهدارایادکنیم" https://eitaa.com/shohadarayadkonim ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
🌹هر وقت به مرخصی می آمد، برنامه همیشگی اش زیارت شهدا بود، ما را هم با خود همراه می کرد. آن روز وقتی به دارالرحمه رفتیم، متوجه شدیم اطراف غسالخانه کسی نیست، از روی شیطنت قبل از اینکه به سمت گلزار شهدا برویم، رفتیم سمت غسالخانه. رضا شروع کرد به بیان احکام و آداب غسل و کفن و نماز میت و ... . به سنگ غسالخانه که رسیدیم، یکی از ما روی سنگ داراز کشید و رضا هم احکام غسل و کفن را گفت. به شوخی گفتم: آقا رضا نوبت شماست، حالا شما روی سنگ بخوابید تا ما شما را غسل دهیم! چهره در هم کشید و گفت: «من هیچ وقت روی این سنگ نمی خوابم!» راست می گفت. آخر شهید که غسل و کفن ندارد که بخواهد روی سنگ غسالخانه بخوابد. آمدیم بیرون و رفتیم سراغ قبور شهدا و شروع کرد به آموزش آداب زیارت و دعا هایش. رفتیم کنار مزار شهید مهدی نظیری که رضا علاقه ای خاص به این شهید داشت. کنار مزار شهید بودیم که چرخید به پشت سر و به حوض خون اشاره کرد. آن وقت ها پشت حسینیه گلزار شهدا، حوضی بود که معروف بود به حوض خون. گفت: «من احساس می کنم قبر من روبروی آن حوض است!» رفتیم به آن سمت. درون یکی از قبرهایی که در ردیف اول بود خوابید. می گفت: «من همیشه دوست دارم صف اول باشم. در ردیف شهدا هم دوست دارم در اولین ردیف باشم.» نمی دانم قبری که آن روز در آن خوابید، همان است که درون آن آرام گرفته یا نه، اما قبرش الان در ردیف اول، پشت حوض خون است. 🎙راوی خواهر شهید 🌷 به سردار شهید رضا پورخسروانی صلوات- شهدای فارس ✅کانال "شهدارایادکنیم" https://eitaa.com/shohadarayadkonim ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
از آنجایـی که به شهید محمودرضــا بیضایـی خیلی علاقه داشت، از همان اسم پسرش را محمودرضا انتخاب کرد. بعد از اینکه پسرش محمودرضا به دنیا آمـــــــد، برادرم قصد داشت به ایـــران بیاید، امّـا وقتی به فرودگاه دمشق رسید درگیری سختی پیش آمد و دوباره به جبهه‌ی مقاومت بازگشت. از آنجا پیام کوتاهی برای پسرش می‌فرستد و می‌گوید: " بـــــــابــــــا، محمودرضا! من الان بعد از به فرودگاه دمشق آمدم تا بیایم کرمـان و تو را ببینم، ولی دو ساعت مانده به پرواز خبر دادند که دوباره حمله شده و من باید برگردم. محمودرضا، من تو را خیلی دوست دارم، بابا، کار رو زمین است.. ✅کانال "شهدارایادکنیم" https://eitaa.com/shohadarayadkonim ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
از زمان رفتنتان، جنگ برای شما تمام شد...! اما... ما... همچنان داریم می جنگیم...! خسته نیستیم ولی... دعایی...! نگاهی...! برای قوت قلبمان کافی ست.... ✅کانال "شهدارایادکنیم" https://eitaa.com/shohadarayadkonim ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅