میگن با هر کی دوست بشیم
شکل و فرم اونو میگیریم
فکرشو بکن اگه با خدا دوست بشیم
چه زیبا شکلی میگیریم
#خدا را صدا بزن
📿 #نماز اول وقت
✅کانال "شهدارایادکنیم"
https://eitaa.com/shohadarayadkonim
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
_ایشھدا
دستمانرابگیرید...
شایدازمعجزهنگاهتانماهم
پروازرادرآسمانعشقوشھادت
تجربهکنیم:)..!'❤️🩹
#شهیدانہ
✅کانال "شهدارایادکنیم"
https://eitaa.com/shohadarayadkonim
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
بدانیدکه شهادت...
مرگ نیست رسالت است
رفتن نیست..
جاودانه ماندن است ...
جان دادن نیست؛
بلکه جان یافتن است ( :
#تلنگرآنه ❤
#شهیـدآنه
✅کانال "شهدارایادکنیم"
https://eitaa.com/shohadarayadkonim
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
حاج قاسم سلیمانی:
دفاع از فلسطین برای ما شرف و عزت است و ما این را با هیچ متاعی در دنیا معامله نخواهیم کرد؛
#انتقام_سخت
#وعده_صادق
#امام_زمان
✅کانال "شهدارایادکنیم"
https://eitaa.com/shohadarayadkonim
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
اگه نَفس خود را خدایی کنیم ،
خدا کاری میکند كِ بهجای تیر
بارو رگبار، فقط صدایت، صدای
اذانت ، نفس را در گلوۍِ دشمن
حبس کندو آنان را تسلیم کند !
درست مثلِ ابراهیم ...
#شهید_ابراهیم_هادی
✅کانال "شهدارایادکنیم"
https://eitaa.com/shohadarayadkonim
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
در مقری در عقبه لشکر و مستقر در اتاق مخابرات بودیم و آن زمان شهید مهدی زینالدین فرمانده لشکر ۱۷ بودند و برای سرکشی همراه با شهید رضا حسنپور نزد ما آمدند.
موقع نماز شد و آقا مهدی به نماز ایستاد و شهید حسنپور هم پشت سر ایشان، بعد از نماز شهید زینالدین آیهای از قرآن را خواند و شروع کرد به معنی و تفسیر آن؛ بهقدری مسلط بود که مجذوب تفسیر ایشان شدیم.
بیشتر از آن تعجب کردیم که در چنین شرایط و مشغله کاری زیاد و اداره کردن یک لشکر چند هزارنفری و محدودیتهای جبهه جنگ بازهم قرآن خواندن را فراموش نکردند.
این نشاندهنده علاقهمندی و انس آقا مهدی با قرآن بود.
شهید_مهدی_باکری
✅کانال "شهدارایادکنیم"
https://eitaa.com/shohadarayadkonim
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
🌷به قدری به حضـرت آقـا ارادت داشـت و
ولایی بود که یک تابلو درست کرده و جلوی ورودی منـزل نـصـب کـرده بــود کـه روی آن
نوشته شده بود:
| هرکس دارد برولایت بد گمان، حق ندارد پا گذارد در این مکان. و می گفت:
کسی که آقا را قبول ندارد ، مدیون است که نان مرا بخورد . آقـا یـعنـی علی و علی یـعنی
اهل بیت (علیه السلام) و همه این ها به هم وصل است.
«شهید احمد عطایی🕊
✅کانال "شهدارایادکنیم"
https://eitaa.com/shohadarayadkonim
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
💢|ماجرای شال سبز محمد تقی...
متن_خاطره|چندماه بعد از عقدمون با همدیگه رفتیم بازار واسه خرید... من دوتا شال خریدم؛ یکیش شال سبز بود که چند بار هم پوشیدمش... اما یه روز محمدتقی بهم گفت: خانوم! اون شال سبزت رو میدیش به من؟ حس خوبی بهم میده.. شما سیدی و وقتی این شال سبز شما همراهمه؛ قوت قلب میگیرم...
گفتم:آره که میشه...
گرفتش و خودش هم دوردوزیش کرد و شد شال گردنش... توی هـر ماموریتی که میرفت؛ یا به سرش میبست یا دور گردنش میانداخت...
تو مأموریت آخرش هم همون شال؛ دور گردنش بود که بعد شهـادتش برام آوردند ...
محمدم رو که نگاه میکردم؛ بهش افتخار میکردم. گاهی اوقات توی جمع یا مهمونی که بودیم، فقط بهش نگاه میکردم. انگار سالها ندیده بودمش، بعدش همون لحظه بهش پیام میدادم و میگفتم: بهت افتخار میکنم؛ به خودم میبالم که تو شوهرمی...
💢راوی: همسر شهید محمدتقی سالخورده
✅کانال "شهدارایادکنیم"
https://eitaa.com/shohadarayadkonim
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
27.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رزمندگان لرستان در عملیات کربلای ۱۰
✅کانال "شهدارایادکنیم"
https://eitaa.com/shohadarayadkonim
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
💠 خاطره شهید حاج قاسم سلیمانی از شهید شفیع زاده (مسئول توپخانه سپاه)
در مورد برخورد شهید شفیع زاده با من در جلسات عرض کنم، من با شهید شفیع زاده خیلی رفیق بودم و رفاقتی که با شهید شفیع زاده داشتم از بچه های دیگر بیشتر بود. ما معمولاً در جلسات کنار هم مینشستیم و با هم دیگر بیشتر شوخی میکردیم. یادم است، در کربلای ۱۰ به همراه برادر عزیزمان سردار اسدی رفته بودیم برای تثبیت خط. چون شب گذشته عملیات بود، رفتیم به بچهها سر بزنیم، یکی از بچههای بسیجی موجی شده بود، به حالت تعرضی به ما گفت که اینجا شاخ بز هم پیدا نمیشود....
با برادر چ اسدی آمدیم برای خودمان یک سناریو درست کردیم، رفتیم پیش برادر شمخانی بعد پیش شفیع زاده. بین رزمندهها ما همیشه مِنباب شوخی چیزهایی داشتیم، ایشان هم منتظر این نکتهها بود و جواب میداد، شروع کردم به صحبت و شوخی کردن. تقریباً عملیات را در قالب یک فیلم آوردیم، وقتی که رسیدیم به موزیک، معمولاً در فیلم به ترتیب گفته میشود کارگردان چه کسی است، بازیگران و.... بازیگران را خودمان معرفی کردیم.
وقتی که رسیدیم به موزیک متن، گفتیم موزیک متن شفیعزاده. خدا رحمت کند، ۱۰ دقیقه حسن میخندید و میگفت بار دیگر بگو و شاید کمتر از یک ساعت قبل از شهادتش بود. بعد ایشان از همانجا بلند شد و برای سر زدن به منطقه عملیاتی رفت پیش عباس محتاج که در ارتفاع قرارگاه تاکتیکی بود که همان جا توسط اصابت گلوله توپ به خودرویش شهید شد.
🌹 به یاد فرمانده شهید حسن شفیعزاده (فرمانده توپخانه سپاه)
✅کانال "شهدارایادکنیم"
https://eitaa.com/shohadarayadkonim
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅