eitaa logo
شهدا و ایثارگران صفادشت
200 دنبال‌کننده
18.5هزار عکس
3.4هزار ویدیو
5 فایل
این کانال بمنظور ترویج فرهنگ ایثار و شهادت، زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا، و تجلیل از ایثارگران به ویژه خانواده محترم و معزز شهدا تشکیل شده است. آدرس کانال در تلگرام https://t.me/shohadasafadasht ارتباط با ادمین: @shohadayad72
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 طوفانِ عزّت‌آفرین 🔹 غزه در انتظار بازگشت فلسطینیان کانال شهدا و ایثارگران صفادشت https://eitaa.com/shohadasafadasht
🌹🌹 اطلاعات عملیات لشکر10 ☑️حسین نوروزی اهل شمرون و بازار تجریش در 11 شهریورماه 65 و درعملیات کربلای 2، از قله های حاج عمران پرکشید. و چند ماه بعد هم حسین نوروزی بچه شاه عبدالعظیم در روز 30 دیماه 65 و در عملیات کربلای 5، از شلمچه راهی بهشت شد. پیکر حسین نوروزی اهل شمرون در گلزار شهدای چیذر در خاک آرام گرفت و حسین نوروزی بچه شاه عبدالعظیم هم در گلزار شهدای بهشت زهرا سلام الله علیها به خاک رفت.
🌹🌹 ❇️ ✍️راوی: فرمانده اطلاعات عملیات لشگر10 ☑️ نام هر دو حسين و فاميلي هر دو نوروزي بود يكي بچه بازار تجريش و ديگري بچه شاه عبدالعظيم. اولين روزي كه حسين بچه شميران اومد توی واحد اطلاعات عملیات با حسين بچه شهر ري درگير شد. حسين اهل شمرون مادر زادي نوك زباني صحبت می‌كرد و حسين اهل شاه عبدالعظیم هم به علت اینکه در جبهه تير دو زمانه تو دهانش خورده بود و كامش را از بين برده بود با لکنت و توی دماغی حرف می‌زد. توی سلام و عليك اول هر دو خيال كردند ديگري داره مسخره‌اش مي‌كنه. يكي اين بگو يكي ان بگو بأهم درگير شدند. تا من رسيدم به مقر اطلاعات و عملیات لشگر10 كه همسنگر تازه وارد یعنی حسين شميراني را به بچه ها معرفي كنم ديدم كول پشتيش را برداشته داره ميره... گفتم كجا داري ميري گفت أينجا نيامده منو مسخره مي‌كنن. گفتم كي مسخره میکنه؟! گفت: همين آقا تازه فهميدم چه اتفاقي افتاده هر دوشون رو بغل گرفتم و صورتشون رو بوسیدم و سوءتفاهم برطرف شد و اون دوتا هم، همدیگر رو در آغوش گرفته و بوسیدند و از أينجا رفاقتشون شروع شد. هر وقت نامه ها مي‌رسيد اشتباهي نامه هاي هم ديگر را باز مى‌كردند خيلي زود با هم رفيق شدند مثل دو تا گم شده كه تازه هم ديگر را پيدا كَردند هر دو مشتاق شهادت بودند و برأي رفتن به منطقه درگیری دعوا داشتند. هر دو از نماز شب غافل نبودند هر دو زيارت عاشوراء صبحشون ترك نمی‌شد اكثر أوقات محل خوابشان هم نزديك هم بود. يه روز متوجه شدم علي‌رغم برنامه‌ای که نوشته بودند برای خادمي چادرها اين دوتا زودتر از دیگران بلند ميشند و ظرفهاي غذا را جمع مي كنند و مشغول شستن ميشن. توی عمليات كربلاي يك که شهر مهران آزاد شد فهميدم دوتايي نذر كردند تا زمان شهادت در خدمت كردن به رفقای رزمنده خود در واحد اطلاعات عملیات از هم ديگه سبقت بگيرند. حسين أهل شاه عبدالعظيم خيلي چابك بود . برای کنترل رفت و آمد دشمن در جزیره ام الرصاص در گمرک خرمشهر دکل دیده بانی داشتیم حسین داوطلب شد که یک روز كامل بالای دكل بمونه تا اين كار جا بيفته. چون ديدگاه مخفي بود و توی ديد و تير دشمن بايد از صبح تاريكي بچه ها ميرفتن و تا غروب چشم از دشمن بر نمیداشتن. حسين اينجا خط شكني كرد. هر دو تا دوست داشتن جزو تيم غواصي باشند توی دوره آموزشي غواصی در سد دز و كارون از هم سبقت می‌گرفتند. يه روز بچه هاي قرارگاه نجف برای مهار پل خرمشهر ابادان درخواست كمك كردند من به همراه شهيد سعيد مرادي و حسين نوروزي رفتيم كنار پل شكسته خرمشهر و قرار شد سعيد مردای قلاب بكسل را زير آب به پل وصل كنه، چندين بار زير آب رفت اما موفق نشد يکدفعه حسين نوروزي اهل شمرون گفت: من ميرم توی آب و کار رو انجام می‌دهم. حسين تازه از مجروحيت درامده بود هوا هم به شدت سرد بود و لباس غواصي هم نداشت. لباسهاشو درآورد و فقط فین غواصی رو به پا کرد و داخل آب شیرجه رفت و توی یک فرو رفتن سیم بكسل را مهار كرد و از آب بيرون اومد و با خوشحالی گفت: ديدي من ميتونم غواص خوبي هم باشم! توی عمليات والفجر۸ و در برگشت از جزيره ام الرصاص توي قايق بشدت مجروح شد. توی اون ايام حال و هواي حسين اهل شهر ري در فراق رفيقش ديدني بود. ☑️ حسین نوروزی اهل شمرون و بازار تجریش در 11 شهریورماه 65 و درعملیات کربلای 2، از قله های حاج عمران پرکشید و چند ماه بعد هم حسین نوروزی بچه شاه عبدالعظیم در روز 30 دیماه 65 و در عملیات کربلای 5، از شلمچه راهی بهشت شد. پیکر حسین نوروزی اهل شمرون در گلزار شهدای چیذر در خاک آرام گرفت و حسین نوروزی بچه شاه عبدالعظیم هم در گلزار شهدای بهشت زهرا سلام الله علیها به خاک رفت. یاد هر دوشون گرامی. سلام بر امام عزیز که بچه های بالا و پائین شهر تهرون رو به هم رسوند. الان هم با هم هستند تا قیامت... روحشان شاد و با سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین عليه السّلام محشور باد. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 کانال شهدا و ایثارگران صفادشت https://eitaa.com/shohadasafadasht
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸✨ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ✨🌸 سلام علیکم 🌺 صبح زیبای شما بخیر و نیکی 🌺 هزار آرزوی بشر در مقابل یک تقدیر الهی محکوم به فنـاست؛ آرزو داریم "خداوند بهترین و زيباترين تقدیـرها" را در این ماه برایتان رقم بزنـد. 🌸🍃 الهی به امید تو 🍃🌸 کانال شهدا و ایثارگران صفادشت https://eitaa.com/shohadasafadasht
🤲 الحمد لله رب العالمین 🤲 اللهم احفظ قائدنا الامام الخامنه‌ای 🤲 اللهم انصر من نصر الدین 🤲 اللهم انصر جیوش المسلمین 🤲 اللهم اخذل الکفار و المنافقین 🤲 اللهم الشغل الظالمین بالظالمین 🤲 اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا کانال شهدا و ایثارگران صفادشت https://eitaa.com/shohadasafadasht
🌹🇮🇷🕊🇮🇷🌹 🍀 السلام علیک یا اباعبدالله 🍀 🌹 🌹 فَاقْرَءُوا مَا تَيسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ (مزمل/ ۲۰) یکم بهمن 📖 امروز صفحه ۵۱۲ قرآن کریم عزیزانی که برنامه جزء‌خوانی دارند، 📖 امروز جزء ۱۹ قرآن کریم هدیه به ارواح طیبه و ملکوتی ان‌شاءالله در دنیا با قرآن مانوس و در آخرت با قرآن محشور شوید. 🌺🍃🌸🍃🌺. کانال شهدا و ایثارگران صفادشت https://eitaa.com/shohadasafadasht
⚜️⚜️ وَ تَبِعَ جِنَازَةً فَسَمِعَ رَجُلًا يَضْحَكُ، فَقَالَ: كَأَنَّ الْمَوْتَ فِيهَا عَلَى غَيْرِنَا كُتِبَ، وَ كَأَنَّ الْحَقَّ فِيهَا عَلَى غَيْرِنَا وَجَبَ، وَ كَأَنَّ الَّذِي نَرَى مِنَ الْأَمْوَاتِ سَفْرٌ عَمَّا قَلِيلٍ إِلَيْنَا رَاجِعُونَ، نُبَوِّئُهُمْ أَجْدَاثَهُمْ وَ نَأْكُلُ تُرَاثَهُمْ كَأَنَّا مُخَلَّدُونَ بَعْدَهُمْ، ثُمَّ قَدْ نَسِينَا كُلَّ وَاعِظٍ وَ وَاعِظَةٍ وَ رُمِينَا بِكُلِّ فَادِحٍ وَ جَائِحَةٍ. عبرت از مرگ ياران (اخلاقى، اجتماعى): 📜و درود خدا بر او، فرمود: (در پى جنازه‌اى مى رفت و شنيد كه مردى مى خندد.) گويى مرگ بر غير ما نوشته شده، و حق جز بر ما واجب گرديد، و گويا اين مردگان مسافرانى هستند كه به زودى باز مى گردند، در حالى كه بدن هايشان را به گورها مى سپاريم، و ميراثشان را مى خوريم. گويا ما پس از مرگ آنان جاودانه‌ايم آيا چنين است، كه اندرز هر پند دهنده‌اى از زن و مرد را فراموش مى كنيم و خود را نشانه تيرهاى بلا و آفات قرار داديم. 🔰شرح و تفسیر حکمت 122🔰 🔆👌خنده احمقانه: 📜 امام(عليه السلام) اين سخن حكيمانه و تكان دهنده و بيدارگر را زمانى فرمود كه در تشييع جنازه يكى از مؤمنان شركت داشت، صداى خنده بلند كسى را شنيد و فرمود: «گويى مرگ در دنيا بر غير ما نوشته شده و گويى حق در آن بر غير ما واجب گشته و گويى اين مردگانى را كه مى بينيم مسافرانى هستند كه به زودى به سوى ما باز مى گردند»; 💢به يقين خنديدن كسى در تشييع جنازه آن هم با صداى بلند كه به گوش مولا على(عليه السلام) برسد نشانه نهايت غفلت و بى خبرى از سرنوشت خويش و مسئوليت هايى است كه در اين جهان دارد. به همين دليل اين بزرگ معلم اخلاق و بيدار كننده غافلان و بى خبران با سه تشبيه به آن شخص و امثال او هشدار دارد: 🔶تشبيه اول: كار تو مثل اين است كه گمان مى كنى مرگ مال ديگران است و تو حيات جاويدان دارى. روزى جنازه تو را نيز بر مى دارند و تشييع كنندگان تو را به سوى آرامگاه ابدى ات مى برند. آيا دوست دارى آن روز دوستانت در تشييع جنازه تو بخندند؟ 🔶دوم: آيا «حق» ـ به معناى وظايف واجب و مسئوليت هاى الهى و وجدانى ـ مخصوص ديگران است و تو مستثنی هستى و يا اين كه تمام حقوق واجب را ادا كرده اى و الان خوشحالى و مى خندى؟ 🔶سوم: آيا گمان مى برى تشييع جنازه مانند بدرقه مسافرانى است كه به زودى به سوى تو باز مى گردند؟ گرچه چند روزى رنج فراق را تحمل مى كنى ولى به هنگام بازگشت شادى زائد الوصفى جاى آن را پر مى كند؟ در حالى كه سفر مرگ، سفرى است كه هرگز بازگشتى در آن نبوده و نخواهد بود و رنج فراق و جدايى از عزيزان از دست رفته جاويدان است. با اين حال چه جاى خنديدن است. 💠سپس امام(عليه السلام) در ادامه اين بحث به تعبيرات تكان دهنده ديگرى پرداخته و مى فرمايد: «ما آنها را در قبرشان جاى مى دهيم و ميراث آنها را مى خوريم (و چنان غافل و بى خبريم كه) گويى بعد از آنها جاودانه مى‌مانیم!. کانال شهدا و ایثارگران صفادشت https://eitaa.com/shohadasafadasht
به یاد حاج یدالله علمدار لشکر برای مردانگی‌اش
روایتی کوتاه برگرفته از کتاب غریبه (داستان زندگی سردار شهید حاج یدالله کلهر جانشین فرمانده لشکر۱۰ حضرت سیدالشهدا علیه السلام) تصمیمی که با خواندن آن شاید اولین سوالی که برای انسان بوجود آید این باشد که به راستی امروز در بین مدیران و مسئولین کشوری و لشکری (مخصوصا جبهه رفته ها) امثال حاج یدالله چند عدد داریم؟!. -------------------------------------------------------------- آقا یدالله خانه‌اش را به تازه داماد داد یکی از برادران سپاه کرج که همکار حاج یدالله بود، قصد ازدواج داشت. حاج یدالله به اتفاق او و چند نفر دیگر، به خواستگاری رفتند. در مجلس خواستگاری، در حین صحبتهای مرسوم و متعارف، از داماد سؤال می شود که آیا منزل مستقل دارد یا نه. داماد پاسخ می دهد: "خیر." خانواده عروس وقتی جواب را می شنوند، بنای مخالفت می گذارند و قبول نمی کنند که این وصلت انجام بگیرد. در همین حین حاج یدالله صحبت دیگران را قطع می کند و می گوید: "آقای داماد از خودشان منزل دارند و خانه مناسبی هم هست." داماد تأکید می کند: "من که منزلی ندارم." ولی حاج یدالله می گوید: "نه! ایشان خانه دارند." خانواده عروس که تعجب کرده بودند، می پرسیدند: "چطور شد؟ شما می گویید دارند، اما خودش می گوید ندارم." حاج یدالله می گوید: "ایشان منزل دارند. می توانید بروید و ببینید." مراسم خواستگاری به خوبی و خوشی تمام می شود و میهمانان از منزل خارج می شوند. در این هنگام، داماد پیش می آید و می گوید: "حاج یدالله! من خانه‌ای ندارم، شماه هم این را می دانید. چرا به خانواده عروس اینطور گفتید؟ حالا من چکار کنم؟ من نمی توانم خانه‌ای بخرم. "حاج یدالله می گوید: "چرا، شما خانه دارید." آدرس خانه را می دهد. داماد می گوید: "چطور ممکن است که من خانه داشته باشم و خودم ندانم! "حاج یدالله می گوید: "این خانه را سپاه به شما داده، قرعه به نام شما در آمده. "داماد چیزی نمی گوید ولی بعدها متوجه می شود آن خانه، خانه خود حاج یدالله بوده که از طرف سپاه به اسم او در آمده بود. چون در آن لحظه، احتیاج آن بنده خدا را دیده بود، از حق خود صرف نظر کرده و خانه را به او واگذار کرد. این قضیه را هیچ‌کس متوجه نشد، چون به کسی نگفت که این خانه مال من است و من آن را بخشیدم. همیشه طوری عمل می کرد تا دیگران متوجه جریان نشوند. روحش شاد و با سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین عليه السّلام محشور باد. کانال شهدا و ایثارگران صفادشت https://eitaa.com/shohadasafadasht