از سردار شهید همدانی پرسیدند: بعد از بازگشت از سوریه برنامتون چیه⁉️
گفت: «تصمیمی گرفتم که مطمئنم از ۴٠سال مجاهدت بالاتره،...☝️
بروم یک گوشهای از این مملکت تو یک مسجدی، تو یک پایگاه بسیجی برای بچههای نوجوان و جوان کار فرهنگی انجام بدم و برای #امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف آدم تربیت کنم، سرباز تربیت کنم، کاری که تاحدودی کوتاهی کردیم و آن دنیا باید جواب بدیم....!!!
🍃🌷🍃🌷
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌷🕊🍃
هر طرف که مینگری،
شهیدی را میبینی که با چشمان نافذ و عمیقش نگران توست که تو چه میکنی؟
سنگین است و طاقت فرسا زیر بار نگاهشان حس میکنی که در وجودت چیزی در هم میریزد
شهدا توانستند،
آمدهایم تا ما هم بتوانیم!
ای که مرا خواندهای راه نشانم بده
#صبح_و_عاقبتمون_شهدایی 🕊
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات
🌹 #مراسم *میهمانی لاله های زهرایی* 🌹
🎊 وجشن میلاد حضرت زینب( س)🎊
گرامیداشت شهید فرهاد شاهچراغی 🌹
🔹همراه با قرائت زیارت عاشورا 🔹
💢 #بامداحی برادر کربلایی حسن پورحسن 💢
#مکان : ◀️دارالرحمه_شیراز/قطعه شهدای گمنام
#زمان : ◀️ *پنجشنبه ۱۰ آذر ماه/ از ساعت ۱۶*
🔺🔺🔺🔺🔺
#هییت_شهدای_گمنام_شیراز
🔺🔺🔺🔺🔺
لطفا مبلغ مجلس شهدا باشید
May 11
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀
#براساس_زندگینامه_شهید_محمودرضا_بیضایی*
✍از تبریز تا دمشق / #قسمت_پنجم
🔷زاهد نوجوانِ شب
🔹معمولاً توی اتاق پذیرایی درس میخواندیم. پذیراییمان اتاق بزرگی بود که فقط مواقعی که مهمان داشتیم یا میخواستیم درس بخوانیم، اجازه داشتیم به آنجا برویم.
یک بار بعد از نصفه شب بود که برای مطالعه به اتاق پذیرایی رفتم. دیدم محمودرضا قبل از من آمده و آنجاست. داشت نماز شب میخواند. آن موقع دوازده سیزده سال بیشتر نداشت.جا خوردم.
آمدم بیرون و به اتاق خودم رفتم. شب بعد، باز محمودرضا توی پذیرایی بود و نشد آنجا درس بخوانم. چند شب پشت سر هم همین طور بود؛ محمودرضا بعد از نیمه شب بلند میشد می آمد توی اتاق پذیرایی و نماز میخواند. هر شب هم که میگذشت، نمازش طولانی تر از شب قبل بود. یادم هست یک شب نمازش حدود دو ساعت طول کشید.صبح روز بعد به او گفتم :« این طوری کسر خواب پیدا میکنی و صبح توی مدرسه چُرت میزنی. ضمناً تو هنوز به تکلیف نرسیده ای و نماز یومیه بهت واجب نیست، چه برسد به نماز شب!» محمودرضا قبول نداشت. ظاهراً طلبه ای از فضیلت نماز شب برای محمودرضا گفته بود و او چنان از حرف های آن طلبه تاثیر گرفته بود که تا یک هفته مرتب نماز شب را ادامه داد. به خاطر مدرسه اش مانع او شدم و قانعش کردم که لازم نیست نماز شب بخواند؛ ولی محمودرضا آن نماز ها را واقعاً با حال میخواند. هنوز چهره و حالت ایستادنش سر نماز یادم است.
✍یه روایت"احمدرضا بیضائی"
ادامه دارد..
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀
#براساس_زندگینامه_شهید_محمودرضا_بیضایی*
✍از تبریز تا دمشق / #قسمت_پنجم
🔷زاهد نوجوانِ شب
🔹معمولاً توی اتاق پذیرایی درس میخواندیم. پذیراییمان اتاق بزرگی بود که فقط مواقعی که مهمان داشتیم یا میخواستیم درس بخوانیم، اجازه داشتیم به آنجا برویم.
یک بار بعد از نصفه شب بود که برای مطالعه به اتاق پذیرایی رفتم. دیدم محمودرضا قبل از من آمده و آنجاست. داشت نماز شب میخواند. آن موقع دوازده سیزده سال بیشتر نداشت.جا خوردم.
آمدم بیرون و به اتاق خودم رفتم. شب بعد، باز محمودرضا توی پذیرایی بود و نشد آنجا درس بخوانم. چند شب پشت سر هم همین طور بود؛ محمودرضا بعد از نیمه شب بلند میشد می آمد توی اتاق پذیرایی و نماز میخواند. هر شب هم که میگذشت، نمازش طولانی تر از شب قبل بود. یادم هست یک شب نمازش حدود دو ساعت طول کشید.صبح روز بعد به او گفتم :« این طوری کسر خواب پیدا میکنی و صبح توی مدرسه چُرت میزنی. ضمناً تو هنوز به تکلیف نرسیده ای و نماز یومیه بهت واجب نیست، چه برسد به نماز شب!» محمودرضا قبول نداشت. ظاهراً طلبه ای از فضیلت نماز شب برای محمودرضا گفته بود و او چنان از حرف های آن طلبه تاثیر گرفته بود که تا یک هفته مرتب نماز شب را ادامه داد. به خاطر مدرسه اش مانع او شدم و قانعش کردم که لازم نیست نماز شب بخواند؛ ولی محمودرضا آن نماز ها را واقعاً با حال میخواند. هنوز چهره و حالت ایستادنش سر نماز یادم است.
✍یه روایت"احمدرضا بیضائی"
ادامه دارد..
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
⚘﷽⚘
پنجشنبه است...
وباردیگر
مزار شهدا دل ها را به سوی خود می کشاند...
دل هایی که این مکان راخلوتگاه خویش قرارداده اند
و یکدل سیر دلتنگی را بر مزارشان می بارند...
#پنجشنبه_های_عاشقی💔
#باز_پنجشنبه_ویاد_شهدا_باصلوات
🍃🌹🍃🌹
⭐یادی از سردار شهید محمدرضا ایزدی
🌷با رضا برای پاکسازی میدان مین رفتیم. خیلی اصرار داشت که من جلو نروم و او جلو باشد، قبول نکردم. در آن قسمت جریان آب مینها را جابهجا کرده بود، زمین هم کاملاً خشک نشده بود و پا که میگذاشتیم در گِل فرو میرفت. در حالت خمیده در حال سیخک زدن به زمین بودم. در لحظه با انفجار مین به هوا پرت شدم و محکم روی زمین افتادم. پای راستم روی مین قمقمهای رفته بود. همه بدنم میسوخت. جایی را نمیدیدم. صدای رضا را میشنیدم که با فریاد میگفت: آی محمود رفتی روی مین!
سریع من را روی دو دستش بلند کرد و روی شانهاش گذاشت. حس میکردم شکمم روی شانهاش است و دو سمت بدنم آویزان شده است. من را از میدان مین بیرون آورد. روی زمین گذاشت و گفت: کاکو محمود همینجا باش تا بیام. با اینکه به شدت با موج انفجار آسیب دیده بود، رفت و یک ماشین آورد و من را برد...
🌹🍃🌹🍃
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
6.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 «بالای ۳۰ نفر دورهاش کرده بودند و با مشت، چاقو و سنگ داشتن میزدند»
۱۵۰ ثانیه روضه مجسم از آنچه بر سر سید روحالله عجمیان آوردند.😭
شب جمعه همین روضه برای دلمان بس است 😭
🍃🌷🍃🌷
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
25.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌴شب زیارتی امام حسین(ع)
🍃من تشنه رو جرعه آبم بده
🍃سلام دادم و آقا جوابم بده
🎤 #سید_رضا_نریمانی
🌷 #صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
🌷 #شب_جمعه کربلا می خواهم ....
🌱🍃🌱🍃🌱
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🌷🕊🍃
#مولایمن
🌱می بینی ای آرام جان، دل بی قراری را
پایان بده با آمدن چشم انتظاری را....
🌱بی تــو تمام فصلها زرد است و پاییزی
برگرد تا معنا کنی سبز بهاری را
#العجلمولایغریبم
تعجیل در فرج مولایمان صلوات
#صبحتون_شهدایی 💚
#عاقبتتون_شهدایی 🕊
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#سیره_شهدا
📌نزدیک یک هفته بود که #سوریه بودیم.
موقع ناهار و شام که می شد علیرضا غیبش میزد. بهش گفتیم: مشکوک میزنی علیرضا، کجا میری؟ گفت: وقتی شما مشغول ناهار خوردن هستین، من میرم به #فاطمه و #ریحانه ( دختر شش ساله و هشت ماهه اش ) زنگ میزنم...
📌یه شب رفتیم توی خانه هایی که #خالی شده بود، تا از اونجا به دفاع از شهر پرداخته و جلوی نفوذ #دشمن به شهر رو بگیریم. فرمانده مون گفت: می تونین از وسایل خانه ها مث #پتو استفاده کنین. شب که خواستیم بخوابیم، دیدم علیرضا بدون #پتو و ملحفه توی #سرما خوابید ، گفتم چرا از ملحفه استفاده نمی کنی؟ علیرضا گفت: شاید صاحب خانه راضی نباشه ...
📌شبها #نماز_شب می خوند. اولین نفر بود که بلند میشد #اذان می گفت و نماز جماعت برگزار می کرد. استاد قرانمون بود. شبها می یومد و می گفت بیایم سوره #ذاریات بخونیم...
#مدافع_حرم شهید علیرضا قلی پور
#ایام_شهادت
#شهدای_فارس
🍃🌷🍃🌷
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید