🌹 #مراسم *میهمانی لاله های زهرایی* 🌹
💢و گرامیداشت سردار شهید حسن حق نگهدار
🔹با #روایتگری: برادر سید رضا متولی (همرزم شهید)
💢 #بامداحی: حاج محمد رضا فرخی
#مکان : ◀️دارالرحمه_شیراز/قطعه شهدای گمنام
#زمان : ◀️ پنجشنبه ۱۱ خرداد / از ساعت ۱۷
🔺🔺🔺🔺
#هییت_شهدای_گمنام_شیراز
🔺🔺🔺
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
مبلغ باشید
🌷🕊🍃
هر شھیدی را که دوستش داری
کوچه دلت را به نامش کن
یقین بدان در کوچه پس کوچه های
پر پیچ و خم دنیا تنھایت نمی گذارد ..🌱
پنج شنبه ویاد شهدا
با ذکر #صلوات به تعداد دلخواه
#صبح_وعاقبتتون_شهدایی 🕊
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌟 #چهـلہ_ولایــت_باشهـــدا🌟
6⃣ 3️⃣ روز تـا عیدالله الاکبـــر، #عیـد_بـــزرگ_غدیـــر باقــی مانده است...
✅ أَنَّ عَلِیِّ بنَ أَبی طالِب ... مَحَلُّهُ مِنِّی مَحَلُّ هَارونَ مِن مُوسَی إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعدِی .
✅ همانا #علی_بن_ابیطالب ... جایگاهش نسبت به من همچون جایگاه هارون است به موسی جز اینکه بعد از من پیامبری نیست .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
👈مبلغ #غدیـــــر باشیـــد
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
شهدای غریب شیراز
🎊🎊🎊🎊🎊 یه مسابقه ویژه شیرازی ها😊 بمناسبت میلاد امام رضا ع😍 با ورود به لینک زیر به ۴ سوال خوب و راحت
وقت شرکت در مسابقه تمام شده است
🚨🚨
عزیزانی که در مسابقه شرکت کردند ، شخصا با کارت شناسایی در مراسم امروز عصر ، در قطعه شهدای گمنام شرکت کنند
#یادی_ازقهرمان_سوسنگرد
(به مناسبت یادواره شهید ، امروز در گلزار شهدای شیراز)
🌷 حسن را کنار مسجد سوسنگرد دیدم در حالی که از بازویش خون می چکید و برجک یک تانک کنارش افتاده بود. گفتم چی شد؟
گفت: دشمن خانه به خانه در سوسنگرد پیش روی می کرد.
ناراحت و مستأصل در کوچه ها می گشتم. وقت نماز مغرب بود. به خانه ای وارد شدم و به نماز ایستادم. بعد از نماز سرم را به سجده گذاشته بودم که برای لحظه ای خوابم برد.
ناگهان شنیدم ندایی می گوید: حسن، بلند شو، الان وقت خواب نیست، سربازان من به کمک تو نیاز داند.
از جا پریدم. وارد خیابان شدم.
در تاریکی شب پایم به یک قبضه آرپی جی گیر کرد. کمی آنطرف تر یک کوله موشک آرپی جی دیدم.
کوچه به کوچه پیش می رفتم و هر ماشین دشمن را می دیدم یا صدایش را می شنیدم، یک گلوله به آن می کوبیدم.
تا رسیدم به مسجد و این تانک. قبل از اینکه شلیک کنم.
گلوله تیربار روی تانک به بازویم نشست، اما گلوله آخرم را به آن کوبیدم، در اثر انفجار برجکش برداشته و کناری افتاد...
آن شب حسن هشت تانک و بیست خودرو و نفر بر عراقی را شکار کرده بود.
همین شکست زرهی دشمن در سوسنگرد، از عوامل اصلی عقب نشینی دشمن از سوسنگرد بود.
#شهید ابوالحسن حق نگهدار
#شهدای_ﻏﺮﻳﺐ_فارس🌹
🍃🌷🍃
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀
#براساس_زندگینامه_شهید_غلامعلی_دست_بالا*
#نویسنده_بیژن_کیا*
#قسمت_بیست_یکم
گفتند استقامت کنید نیروهای پشتیبانی در راه هستند و به شما می رسند که البته نرسیدند.
عقیقی به تپه کوچکی که نزدیکمان بود اشاره کرد و گفت: میریم اونجا از خودمون پدافند می کنیم»
به سمت تپه دویدیم .افتان و خیزان تعقیبشان می کردم کم کم غرش تانکها را میشنیدم که بیشتر و نزدیکتر میشد .ما در کمرکش تپه پناه گرفته بودیم.
_میرم ببینم وضعیت اون طرف چطوره؟!
_منم بیام؟!
_یا علی مدد!
از شیب تند تپه بالا رفتیم .عقیقی رو به من کرد و گفت: دست بالا قبل از شهادت حرف دیگه ای نزد؟!
گفت: نباید محاصره همون کنن.
هردو بالای تپه بودیم آن پایین عراقی ها نورافکن ها را روشن کرده بودند و تانک های شان آرایشی تهاجمی داشتند.
_بی فایده است باید برگردیم.
_دارم محاصرمون می کنند؟!
_بله!
عقیقی رو به من کرد و ادامه داد: باید مقاومت کنیم دستور داریم.
از صفحه سرازیر شدیم دل توی دلم نبود.
_اون طرف چه خبر بود؟!
_ایشالله خیره!
رو به من کرد و گفت :اگر موفق شدیم باید پیکر دست بالا را برگردانیم عقب.
بعد هنگامی که صدای جیر جیر شنی تانک های دشمن با لرزش خفیف زمین همراه شد دستور عقب نشینی را شنیدیم.
به سرعت به راه افتادیم از جاده شنی و شیارهای خاکی گذشتیم. امدادگر های زخمی ها را عقب می بردند ایستادم و اطراف خیره شدم تام هالند شهادت دست بالا را پیدا.
کسی دستم را گرفت و گفت :راه بیفت دیگه.
مراحل داد بی اختیار به راه افتادم دوباره گلولهباران شدیم، و وقتی به موضع خودمان برگشتیم ،من مانده بودم و عقیقی و یکی از برادران افغانی.
#ادامه_دارد
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
•دلت که گرفت💔
•با رفیقی درد و دل کن
⇜که #آسمانی باشد
•این زمینیـ🌎ها
•در کارِ #خود مانده اند
#رفیق_شهیدم 🌷
#گاهےنگاهے😔
🌹🍃🌹🍃
عصر پنجشنبه، هدیه به شهدا #صلوات
🍃🌷🍃🌷
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭐️ یادی از سردار شهید هاشم اعتمادی⭐️
🌷پدر خانم هاشم, معمار بود. برای سنگ قبر هاشم یک سنگ مرمر سنگین خریده بود, هیچ کس را پیدا نکردیم که بتواند این سنگ را بتراشد. تا اینکه پدر شهید شمس الدین غازی گفت بیارید پیش من.
الحق که زیبا هم سنگ قبر هاشم را تراشید. سنگ قبر را بردیم کنار مزار هاشم, من بودم و پدرخانم هاشم و خواهرم. پدر خانم هاشم که پیر بود و توانی نداشت, من هم ان زمان یک دستم در جبهه اسیب دیده و توان نداشت, خواهر هم که توانی نداشت.
مانده بودیم چه کنیم که بنده خدا گفت بیا حالا یه تلاشی بکنیم, شاید شد. یک سمتش را من گرفتم, یک سمتش را ایشان, بلند کردیم, دیدیم ان سنگ سنگین, انگار پر کاهی بلند شد و روی قبر امد...
بعد هم حاجی شروع کرد به سیمان کردن و محکم کردن آن. دیدم خواهرم دارد اشک می ریزد. گفتم چی شد؟
گفت چشمم رفت روی هم, دیدم هاشم با خنده امد و گفت: دیدی سنگ قبر خودم را خودم روی قبرم گذاشتم!
🌹🍃🌹🍃
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
نوکر نرود به کربلا پس چه کند...؟
خود را نرساند به شما پس چه کند...؟
قلبش به کرمخانه ارباب خوش است...
گر رو نزند به آشنا پس چه کند... ؟
🌷#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
🌙#شب_جمعه دلم کربلا میخواهم...
🌱🍃🌱🍃🌱🍃
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌷🕊🍃
🌤هذا یوم الجمعة...
السلام علیک یا صاحب الزمان عج
"جمعه" یعنی
"عطر نرگس"در هوا سر میکشد..
"جمعه" یعنی
*قلب عاشق*
سوی او پر میکشد...
"جمعه" یعنی
"انتظار مهدی صاحب زمان"
سلامتی وتعجیل درفرج مولاصاحب الزمان عج صلوات🌸
#صبحتون_مهدوی 💚
#عاقبتمون_شهدایی 🕊
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌟 #چهـلہ_ولایــت_باشهـــدا🌟
5⃣ 3️⃣ روز تـا عیدالله الاکبـــر، #عیـد_بـــزرگ_غدیـــر باقــی مانده است...
✅ مَا مِن عِلمٍ إِلَّا وَ قَد عَلَّمتُهُ عَلِیّاً وَ هُوَ (الإِمَامُ المُبِینُ).
✅ هیچ دانشی نیست مگر آنکه آن را به علی آموختم و اوست ( #امام روشنگر).
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
👈مبلغ #غدیـــــر باشیـــد
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
مردے که عاشــق جنــگ با #اسراییل بود.....
🌷بعد جنگ هـم, جنگش تمام نشـد, ۷۰ درصد جانباز بود, نصــف ریه نداشت, امـا از پا ننشـست. رفـت لبنان, شد یکی از نزدیکان, سید حسن نصرالله.
یکـبار اسراییلی ها با راکــت, ماشـینش را زدند, چنــد روز شادے می کردن امـا حاج عبـدالله, به طور معجــزه آسـایی جان به در برد!
🌷 حاج عبدالله مردی بسیار ساده، بی ریا و خاکی بود و به لحاظ مدت حضور، فعالیت بالا و توانمندیهای ویژه ، درجه های زیادی به او اعطا گشت ولی هر بار از گرفتن آنها خودداری می کرد، دوستانش او را تشویق می کردند تا درجه اش را دریافت کند، اما او که با این حرفها غریبه بود، همیشه می گفت: «درجه ما نزد خداست»
هیچ وقت با لباس و درجه جایی حاضر نمی شد و دوست داشت با همه یکسان باشد.
🔰یــک روز با علاقه و احســاس عجیبــے پیش مــن آمد و گـفت: داده ام داخل چــتر پروازم را «یازهــرا(س) بنویــسند، مے خواهم وقتــے در آســمان ، بالاےسرم را نگاه مے کنم ، جز نــام حضرت زهــرا(س) نبــینم.
🔰او هــر وقت می خواســت کسی حرفش را کامل و بدون چون و چرا قبول کند می گفت: «به زهــراے اطهـــر»
#شهید حاج عبدالله رودکی
#شهدای_فارس
#ایام_شهادت
🌷🌱🌷🌱
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀
#براساس_زندگینامه_شهید_غلامعلی_دست_بالا*
#نویسنده_بیژن_کیا*
#قسمت_بیست_دوم
میشناختمش شهید دست بالا مربی تیراندازی و معلم عقیدتی مان بود یادم میآید همان روزهای اول که در میدان تیر بودیم شهید دست بالا آموزش مان میداد. سوم یا چهارم عید بود که به پادگان آموزشی منتقل شدیم .آمده بودیم به تیپ امام سجاد علیه السلام در منطقهای به نام عین خوش. از همان روز آموزش شروع شد.لاله های سرخ و زرد به همراه شقایق های وحشی منظره ای زیبا به وجود می آورد.
ایام نوروز بود و ساک بچه ها پر بود از خوراکی. سیزده بدر را در همان منطقه گرفتیم. قبل از ظهر ما را به میدان تیر بردند و به هر کس چند فشنگ دادند برای شلیک و هر کس به هدف می زد چند قشنگ دیگر به عنوان جایزه میگرفت. من از همه بیشتر فشنگ جایزه گرفتم احساس غرور می کردم. نه تنها بچه ها که حالا دیگر حتی مربی ها نیز متوجه من شده بودند. برای نخستین بار در زندگی احساس پیروزی را تجربه میکردم. یکی از مربی ها به سمتم آمد چهارشانه بود و محاسن بلندی داشت . کنارم نشست و گفت: خدا قوت دلاور.
_ممنون
_یکبار دیگه بزن ببینم
نشانه گرفتم. نفس را در سینه ام حبس کردم .گذاشتم تا تفنگ جزئی از وجودم شود .انگشتم را آرام روی ماشه گذاشتم و شلیک کردم .مربی با دوربین سیبل را برانداز کرد و با رضایت سر تکان داد.
پرسیدم :خوب بود؟! دقیق زدم به هدف!
_تو نزدی!!
_یعنی چی؟! مگه خودت ندیدی چطور زدم به هدف!
_تو نزدی!
_یعنی چی آخه؟ چرا زور میگی!؟
_اگه انگشت شست نداشتی میتونستی بزنی به هدف!
_خوب آخه من...
_اگه چشم نداشتی چی ؟اگه مریض بود این چی؟
ساکت شدم و چیزی نگفتم مربی کنارم نشست دست بر شانه من گذاشت و گفت غرور برای ما مثل زهر میمونه هر وقتی رتبه هدف خورد خدا را شکر کن و بگو :«ما رمیت اذ رمیت ولکن الله رمی »
ایستاد و به من اشاره کرد تا از رحم را به او بدهم نشانه گرفت و زیر لب زمزمه کرد :«و ما رمیت اذ رمیت ولکن الله رمی»
شلیک کرد و به هدف زد.
هنوز اسلحه ام را در دست داشت. دوباره هدف گرفت زیر لب دوباره آن آیه را زمزمه کرد و شلیک کرد و دوباره به هدف زد.
کنارم روی زمین نشست و به من گفت: میدونی معنی این آیه چیه؟
#ادامه_دارد
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
15.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 #گزارش_خبری | نام «رضا» در قاب میهن
🔹خانواده زمانی با ۳ شهید و ۴ جانباز با نام «رضا»
#شهدای_فارس
🌱🍃🌱🍃🌱🍃🌱
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
✨می خوام چراغ باشم.
✨ بهش گفتم دایی جون چیه هی میگی می خوام #شهید شم؟!
✨ بابا تو هم مثل بقیه جوونا بیا و تشکیل خانواده بده، حتما پدر خوبی می شی و بچه های خوبی تربیت می کنی، مثل خودت.
✨ بهم گفت:
می دونی چیه دایی؟!
شهدا چراغ اند. چراغ راه تو تاریکی امروز.
✨ دایی من می خوام چراغ باشم.
✍ راوی:
دایی شهید
#شهید_حسین_ولایتی_فر
🌱🍃🌱🍃🌱🍃
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🚨🚨
توجه توجه
قابل توجه همسنگرا و خادمین شهدا ...
همانگونه که مستحضرید ، #هییت_شهداےگمنام_شیــراز در راستای زنده نگه داشتن یاد شهدا ، به صورت هفتگی در #گلـــزارشهـــدای_شیراز اقدام به برگزاری یادواره شهدا می نماید
💢در این راستا و جهت گرامیداشت شهدایی که #کمتر از آنها یاد میشود، بنا داریم مجالس آتی از بین این شهدا انتخاب شود
🚨لذا خانواده های معظم شهدایی #شیرازی که #تاریخ شهادت شهید بزرگوار آنها مربوط به #ماههای خرداد، تیر و مرداد میباشد، و تمایل دارند در یکی از مراسمات پنجشنبه، یاد شهیدشان زینت بخش مجلس بشود لطفا هر چه سریعتر به ادمین کانال پیام بدهند
May 11
#تلنگر ❌
ما در قبال ٺمام ڪسانے ڪه ڪج میروند مسئولیم؛
حق نداریم با آنها تند برخورد ڪنیم
از ڪجا معلوم ڪه ما در انحراف اینها نقشے نداشته باشیم ؟!👌
#شهید_ابراهیم_همٺ🧡
🌹🍃🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🌷🕊🍃
ادامهی چشمان شما...
می شود دریا...
می شود اقیانوس...
و من قایق بی پارویی که...
موج به موج...
غرق شمایم !....
#صبح_وعاقبتتون_شهدایی 🕊
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌟 #چهـلہ_ولایــت_باشهـــدا🌟
4⃣ 3️⃣ روز تـا عیدالله الاکبـــر، #عیـد_بـــزرگ غدیـــر باقــی مانده است...
✅ إِنَّهُ لَا إَِلَهَ إِلَّا هُوَ ، قَد أَعلَمَنِي إِن لَم أُبَلِّغ مَا أَنزَلَ إِلَیَّ ، فَما بَلَّغتُ رِسَالَتَهُ .
✅ همانا #خدایی جز او (اللّه) نیست ؛ به راستی ، آگاهم کرد که اگر آنچه بر من (درباره #علی) نازل نموده نرسانم ، رسالتش را ابلاغ نکردم .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
👈مبلغ #غدیـــــر باشیـــد
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🔹اولین شبی بود که با حاجمحمـد در یک سنگر بودم. سرشب دیدم گوشهای نشست و شروع به تلاوت سوره واقعه کرد. شب هم از نیمه گذشته، دیدم به نماز شب قامت بست. از آن شب تا شش سال بعد که شهید شد، این دو را در شب ترک نمیکرد و کوتاه نمیآمد. خواندن سوره واقعه، توسط حاجمحمـد کمکم در جمع رزمندگان مخابرات لشکر 19 فجر یک امر نهادینه شد و هر شب بهصورت دستهجمعی آن را تلاوت میکردیم. نماز شب هم برای حاجمحمـد یک آرامش روحی روانی جدانشدنی بود.
باهم برای سرکشی خط پدافندی به زبیدات رفتیم و شب همانجا ماندیم. شب، آتش دشمن روی خط شروع شد. آتش سنگینی ردوبدل میشد که نمیشد از سنگر جُم خورد. نیمهشب که شد دیدم حاجمحمـد دستدست میکند که از سنگر بیرون برود.
- حاجی چیزی شده؟
- سید من یه دقیقه برم اینجا و بیام!
فهمیدم وقت نماز شبش است. گفتم: برو!
سریع بیرون رفت تا در گوشهای روی خاک، زیر آن آتش و باران سربی نماز شبش را بخواند.
#شهید حاج محمد ابراهیمی
#شهدای_فارس
🌿🌷🌿🌷🌿
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀
#براساس_زندگینامه_شهید_غلامعلی_دست_بالا*
#نویسنده_بیژن_کیا*
#قسمت_بیست_سوم
_ جنگ برد یک اتفاق مهم بود واسه مسلمانان .چون تعدادشون خیلی کم بود و تجهیزات عمده هم نداشتند. اما کفار تعدادشان زیاد بود و امکانات خوبی داشتند .پس میشه جنگ بدر آن برد ایمان و کافر حساب کرد .به نظرت کی باید در این جنگ پیروز میشد؟!
_کفار
_اگه منطقه فکر کنیم به همین نتیجه هم میرسیم اما خواست خدا این بود که مسلمانان پیروز باشن. خداوند به رسول الله فرمود:« ای رسول خدا , آنگاه که تو تیر انداختی ,تو نبودی بلکه خدا بود که تیر انداخت» اگه بینایی دقت کنیم می فهمیم که خدا می خواست به من گوشزد کند که خیال نکنید استیصال کفر و به شما هم زیادی و طبیعی بوده ،چطور شماره کم تعداد انگشتشمار بودید آنهم بدون تجهیزات جنگی با یکی دو اسب و چند تا زره و شمشیر تونستید به لشکری مجهز به زبان و اسلحه و مردان جنگی پیروز باشید؟! فکر نمی کنی همین حالا هم ما داریم با ارتشی میجنگیم که همه دنیا دارند حمایتش میکنند و اگر تا حالا نتونسته شکسته مون بده آیا معنیش این نیست که خدا کمکم میکنه!؟
هنوز حرفی نزده بودم که یک نفر خودش را به ما رساند و گفت:« برادر دست بالا از آموزش تماس گرفتند و گفتند زودتر خودتون را برسانید» قبل از رفتن نگاهی به من کرد و گفت: پیروزی خوبه اما نا به هر قیمتی.
بلند شد و رفت بیشتر بچه های گروه دست بالا را میشناختم. قبل از عملیات همه دور او جمع شده بودند. دست بالا را به آنها کرد و گفت:« انشاالله هدف اصلی این عملیات در درجه اول تک به جبال حمرین و نکمیل تصرف آن و همینطور دستیابی به ارتفاعات منطقه است»
نزدیکشان رفتن و گوشه نشستم دست بالا کمی سکوت کرد و بعد ادامه داد :«باید دشمن را مجبور کنیم تا دردشت قرار بگیرد و به این شکل بتونیم مقدمات پیشروی را به عمق مواضع دشمن فراهم کنیم»
غروب همان روز عملیات والفجر یک آغاز شد .اما قبل از صدور فرمان حمله و هنگام اذان مغرب، غلامعلی دست بالا پوتین را از پا درآورد و به نماز ایستاد. زیر باران با صدای خمپاره ۶۰ در همان شیاری که پناه گرفته بودیم نماز خواندیم.
بارها از نماز خواندن جهان آرا و بهروز مرادی در خرمشهر حکایت ها شنیده بودم. همینطور بعدها برای من از نماز اسلامی نسب گفتند ،از مناجات سپاسی زیر آتش دشمن یا نماز شهید روزیطلب و شهید محمدی که در پاسگاه و زیر آتش دشمن نماز خواندند. من بارها و بارها بر رشادتشان و ایمانشان غبطه خوردم .اما حالا زیر باران خمپاره هاتف نداده بود :«اگر مرد رهی بسم الله»
#ادامه_دارد
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
34.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙وصیتنامه #صوتی شهید ناصر باغانی
🌸 تاریخ و محل شهادت:۱۳۶۵؛ شلمچه
🌸 عملیات : کربلای ۵
🌟 رهبر حکیم انقلاب اخیرا فرمودند:
🔹جا دارد وصیت نامه این جوانِ مومنِ پرشورِ از جان گذشته ی ۲۰ ساله ی سبزواری #بیست بار خوانده شود. بنده مکرر خوانده ام
🌱🍃🌱🍃
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
عکس نوشته شهید هاشم اعتمادی.zip
10.24M
با سلام
25 خاطره و عکس از سردار شهید هاشم اعتمادی
🌹🍃🌹🍃
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🔰بیانات سردار حاج قاسم سلیمانی از امام خمینی (ره):
🔹خدمت امام و کاری که امام برای پایگذاری حکومت اسلامی کرد با "هیچ چیز قابل مقایسه نیست" .
🔹 برجستگی به همه ی علما داشت و "ماهیت بخشی و هویت بخشی به همه ی ارکان دین بود"
🔹 و این چیزیست که مقام معظم رهبری با خون و دل ازش مراقبت میکند و در همه ی نطق ها از امام برای پایگذاری حکومت اسلامی استنباط میکند.
🏴🏴🏴🏴🏴
سالروز ارتحال امام خمینی( ره) به همه عاشقان آن امام بزرگوار تسلیت باد
#هییت_شهدای_گمنام_شیراز
🏴🏴🏴🏴🏴
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌷🕊🍃
✍سخن شهید:
اگر نتوانستم رهبر را ببینم،مهم نیست.
مهم این است که #مطیع فرمانش باشم و رهبرم از من راضی باشد.😇
ما رهبر را برای دیدن نمیخواهیم،ما رهبر را برا #اطاعت کردن.☝️
#شهید_محمدابراهیم_همت🌹
#صبح_وعاقبتتون_شهدایی 🕊
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌟 #چهـلہ_ولایــت_باشهـــدا🌟
3⃣ 3️⃣ روز تـا عیدالله الاکبـــر، #عیـد بـــزرگ غدیـــر باقــی مانده است...
✅ اَلا اِنَّهُ لا اَمیرَالْمُؤْمِنینَ غَیْرُ اَخى هذا، اَلا لاتَحِلُّ اِمْرَةُ الْمُؤْمِنینَ بَعْدى لِاَحَدٍ غَیْرِهِ.
✅ هان بدانیــد، هرگـز به جـز این برادرم (امام علی ع)، کســی نبایــد #امیرالمؤمنیــن خوانده شــود، هشــدار که پس از من امارت مؤمنــان برای کســی جـــز او روا نباشــد .
📚فرازی از بخش سوم #خطابه_غدیر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
👈مبلغ #غدیـــــر باشیـــد
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
اﻣﺎﻡ ﺧﻤﻴﻨﻲ (ﺭﻩ) ﺩﺭ ﻛﻼﻡ #ﺷﻬﺪاﻱ ﻓﺎﺭس:
🌹 #شهيد حجت الله آذر پيکان :
براى عزت و پيشرفت اسلام در همه ابعاد از امام خمينى بايد تبعيت كرد. فرمانهاى او مسلما و قطعا مورد رضايت امام زمان كه همان رضايت رسول الله و خداوند عزوجل حاصل است مىباشد. امام امت امروز عطيه و هديه خداوند است كه بملت ما ارزانى فرموده است و مىتوانيد در همه زمينهها براى ما اسوه و الگوى سازندگى و خود سازى باشد
🌷 #شهید غلام علی توحیدی:
ای ملت عزیز: همه ی شما را به تقوای الهی و در خط امام و اسلام بودن ، دعوت می کنم . فلاح و درستگاری شما را در جهاد علیه ستمکاران و ظالمان و حرکت در مسیر ولایت فقیه می دانم .
🍃🌷🍃🌷
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
هدایت شده از گلزار شهدا
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀
#براساس_زندگینامه_شهید_غلامعلی_دست_بالا*
#نویسنده_بیژن_کیا*
#قسمت_بیست_چهارم
_نماز خواندیم زیر آتش دشمن. نمازی که در آن جمعی از عزیزانمان سر بر سجده عشق نهادند و هرگز سر از خاک بر نداشتند.
انگار همرزمانم نماز را در دنیا آغاز کردند و سلام را در بهشت دادند. بعد از نماز و قبل از عملیات به سمت منطقه مورد نظر به راه افتادیم و هم آنجا مستقر شدیم. دست بالا رو به بچهها کرد و گفت: شما بروید اما خودم را می رسانم.
هوا تاریک شده بود و گلوله های منور خورشید های ناتمام بودند که میسوختند و تیرگی آسمان را رنگ می زدند و برای لحظاتی لرزان شب عملیات را روشن می کردند.
گفتند کانال بکنیم. دست به کار شدیم .مشغول حفر کانال بودیم که از دور صدایی شنیدیم .مردی سوار بر موتورسیکلت به سمت مان میامد .به چند قدمی ما که رسید از موتورسیکلت پیاده شد .دست بالای خودمان بود. با بچه ها خوش و بش کرد. کیف کوچک به گردنش آویخته بود.
_خداقوت براتون هدیه آوردم.
از درون کیف بسته های کوچکی به ما دادو گفت: تربت اباعبدالله خاک کربلاست.
کمی بعد عملیات شروع شد با آغاز حرکت رزمندگان و تاریک شدن هوا طبق معمول عراقیها از شدت وحشت بدون وقفه منور می زدند و آسمان را روشن نگه میداشتند.
یگانهای عمل کننده به تناسب طرح مانور و مأموریتهای تعیین شده با اختلاف کمتر از یک ساعت ،با دشمن درگیر شدند.
در قرارگاه عملیاتی کربلا نیروها در دو جناح چپ و راست در عمق پیشروی کردند و پس از انهدام نیروهای دشمن نظر به اینکه محور وسط پاکسازی نشده بود و نیروهای خودی از جناحین تهدید می شدند ،با نزدیک شدن روشنایی هوا، دستور داده شد که از ادامه پیشروی خودداری کنیم.
همون شب ما خیلی از نیروهای ما را از دست دادیم و شهید دست بالا یکی از آن گلهای بود که چیده شد. البته عملیات تمام نشده بود .در اواخر روز چهارم که آخر عملیات بود، شدت برخوردها آنچنان بالا رفت که مجبور شدیم با نیروهای دشمن تنبهتن بجنگیم. غلامعلی اونشب حس و حال عجیبی داشت نیمه های شب به سمت هدف هایی از پیش تعیین شده حرکت کردیم. شهید اسلامی نسب آخرین نفری بود که با او خداحافظی کردم.
بعد از طی مسیر ۲۰ کیلومتری در عمق خاک عراق به آسانی می توانستیم تردد خودروها و تازه های عراقی را روی جاده مشاهده کنیم.
کمی بعد در ادامه حرکت خود به طرف مغازه عراقیها به سیم های ارتباطی تلفن برخورد کردیم. سیم ها را قطع کردیم دوباره به خودمان ادامه دادیم. بعد از طی چند متر ناگهان یک مین منور در برخورد با پای یکی از بچه ها روشن شد و همه زمینگیر شدند.
عراقیها به محض روشن شدن این منور به سمت ما تیراندازی کردند. بارش گلوله ها تمامی نداشت. بعد از کم شدن حجم آتش عراقیها مجدداً به راه خود ادامه دادیم.
پس از گذشت چند لحظه صدای انفجار شدیدی همه را مات و مبهوت کرد در یک لحظه متوجه شدیم که تعدادی از بچه ها بر اثر انفجار مین تکه تکه شده اند .یکی از با صدای بلند شهادتین می گفت و دیگری به پیشگاه اباعبدالله الحسین عرض ادب می کرد.
#ادامه_دارد
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*