eitaa logo
شهدای غریب شیراز
3.4هزار دنبال‌کننده
11.2هزار عکس
3.1هزار ویدیو
43 فایل
❇ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺭﺳﻤﻲ هیئت ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاز❇ #ﻣﺮاﺳﻢ_ﻫﻔﺘﮕﻲ_ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﻲﻻﻟﻪ_ﻫﺎﻱ_ﺯﻫﺮاﻳﻲ ﻫﺮ ﻋﺼﺮﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ/ﻗﻂﻌﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ ⬇ انتشارمطالب جهت ترویج فرهنگ شهدا #بلامانع است.... به احترام اعضا،تبادل و تبلیغات نداریم ⛔ ارتباط با ادمین: @Kh_sh_sh . . #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
11.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 ببینید .... روایتی از والامقام غلامحسین رجایی . فارس 🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
💫یادی از سردار شهید محمد اسلامی نسب 💫 🌷یکی از شب های پدافند فاو بود. ناگهان و بی مقدمه مثل باران بهاری، خمپاره و گلوله توپ بود که پشت در پشت هم روی خط ما به زمین می نشست. زمین می لرزید و از این همه انفجار نعره می زد. هر کس را می دیدی، به زمین یا گوشه ای چسبیده بود، جز اسلام نسب. تمام قامت ایستاده بود. شروع به دویدن‌ کرد. به سنگر اول رفت. دنبالش دویدم. نیروهای سنگر را سر و سامان داد و گفت نترسید، محکم باشید، سنگرتان را ترک نکنید‌. به سمت سنگر بعد دوید و سنگر های بعد. محمد می دوید و جلو و عقب و کناره هایش گلوله خمپاره به زمین می نشست و بی تفاوت به این حجم آتش و آهن و موج، فقط بین سنگر ها جابه جا می شد. من شجاعت فرماندهان لشکر را زیاد دیده بودم، اما این جسارت و شجاعت محمد برایم کم نظیر و حتی بی نظیر بود. بیشتر از شجاعتش، محبت عجیب و پدرانه اش نسبت به نیروهایی بود که در آن خط بودند. اگر چاره ای داشت، تک تک آنها را در آغوش می گرفت تا سپر بلای آنها باشد و تیر و ترکشی به جانشان نشیند. در آن بارش بی سابقه خمپاره ها، به تک تک نیروها سر زد... راوی حاج محمود رجائی 🌿🌷🌿🌷🌿 : ﺩﺭ سروش: https://sapp.ir/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
~🕊 شهیدی که مقام معظم رهبری مزارش را پنج مرتبه زیارت کردند🔻🔻 🔹 در محل کار زودتر از همه می‌آمد و دیرتر از همه می‌رفت. 🔹در هفته چند ساعت برای خود "کسر کار" می‌زد. می‌گفت: در حین کار احتمال می‌رود یک لحظه ذهنم به سمت خانه، همسر و یا فرزندم رفته باشد، من هنگام کار متعلق به بیت‌المال هستم و حق استفاده شخصی ندارم. شهیدی که عارف حوزه علمیه، او را استاد خود می‌دانست. ♥️🕊 🌱🌷🌱🌷 ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
خدایا!🤲🏻 بگیر‌از‌من‌آن‌چہ‌کہ 🌸🌿"شهادت"را‌میگیرد‌از‌من... این‌روزها‌عجیب‌دلم؛ ‌بہ‌سیم‌خار‌دار‌های‌دنیا!🌍 گیر‌کرده‌است..💔 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹🍃🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🌱با هر گناه فاصله میگیرم از شما کم کم وجب وجب دو سه فرسنگ می شود...😭 🍀شهدا گاهی نگاهی 🕊️ 🕊️ 🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷@golzarshohadashiraz
🌷در بازار رضا دنبال کفن بود کفن را که خرید. باز کرد گفت اقا این که کوچیکه! فروشنده نگاهی به قامت رشید رضا کرد و گفت:ان شالله پیر می شی, چروکیده می شی, کوچیک می شی اندازت میشه! رضا خندید و گفت اقا من کفن برای جوونیم می خوام! روز بعد کفن را برد حرم. وقتی برگشت شوخی و جدی گفت کفنم متبرک شد بت دست اقام امام رضا(ع) وصیت کرد مرا با این کفن بپوشید تا نشانی از غلامی من باشد نسبد به ثامن الحجج... 🌷اعزام اخرش بود. گفت بابا من این بار از امام رضا اجازه گرفتم! گفتم اجازه چی؟ سرش را پایین انداخت. گفتم اجازه برای شهادت؟ گفت:اره! گفتم وقتی اقا اجازه داده و برات شهادت, من چی کارم مانعت شوم، برو به سلامت! 🌸هدیه به شهید رضا پورخسروانی صلوات,, 🌱🌷🌱🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🌹🌹🌹🌹🌹: *داستان دنباله دار هر روز یک قسمت* * * * * * * 🎤 به روایت محمدعلی شیخی از رفت و آمدها و جلساتی که در قرارگاه و ستاد لشکر ۱۹ فجر برگزار می شد می فهمیدیم که انشاءالله در نیمه دوم سال ۶۵ یک عملیات سرنوشت‌ساز که بعدها به عملیات کربلای ۴ و ۵ نام گرفت انجام خواهد شد. با مشخص شدن منطقه‌ای که لشکر ۱۹ فجر می بایست در آنجا عملیات را آغاز نماید دشمن از مدت‌ها قبل با ایجاد دریاچه مصنوعی تردد افراد پیاده و قایق‌های موتوری را با مشکل مواجه کرده بود. محوری که ما می‌بایست در آنجا عملیات را آغاز می‌کردیم معروف به پنج ضلعی بود با توجه به ابلاغ ماموریت محوله به واحدها و گردان ، ماموریت یگان دریایی را شکر ۱۹ فجر هم مشخص شد ولی عبور قایق ها از این محدوده با عمق کم آب و گیر نمودن موتور قایق ها به زمین فکر همه را مشغول کرده بود. حتی قایق بردیم در آن منطقه و به صورت امتحانی تست زدیم ولی جواب نداد. پروانه موتور به زمین گیر میکرد حسابی عصبی بودیم. این موضوع را در جلسه فرماندهی و یگان دریایی مطرح شده بود و همه به فکر راه چاره بودیم که موتور قایق از وضعیت استانداردی که روی قایق نصب می‌شد بایستی مقداری بالاتر قرار گیرد. مجتبی در آن زمان مسئول تعمیرگاه یگان دریایی بود. از همان روز رفت در تعمیرگاه و با موتور جوش و آهن آلات و امکاناتی که در دسترس داشت شروع کرد‌ چند روز طول کشید و با خوشحالی آمد و گفت که من راهش را پیدا کردم. با ابتکار خود یک وسیله ای ساخت که مجدداً شب هنگام رفتیم و در منطقه آن را امتحان کردیم. با عنایت خداوند ۹۰ درصد جواب داد و این اختراع به دیگر سپاه های عمل کننده هم انتقال داده شد. بعد این در عملیات کربلای ۴ و ۵ استفاده نمودند و به مواضع دشمن بعثی هجوم بردیم. 🎤 به روایت سید محمدعلی سجادی قبل از عملیات کربلای ۴ و ۵ تعداد زیادی قایق موتوری را به منطقه شلمچه انتقال داده بودیم و آنها را استتار کرده تا با آن رزمنده ها را انتقال و عملیات را شروع کنیم. انتقال قایقها از اهواز به منطقه شلمچه و سپس از منطقه شلمچه تا محور عملیاتی با توجه به محدود بودن زمان و نبودن جرثقیل کار بسیار مشکلی بود. تراکتور داشتیم که یک طرف آن یک جرثقیل کوچک نصب شده بود. مجتبی مثل همیشه با آن روحیه شاد و پر کار از این ماموریت را با خوشحالی از دل و جان قبول و تمامی قایق ها را به محل مورد نظر بدون اینکه مشکلی پیش بیاید و یا اینکه دشمن متوجه بشود با رعایت تمامی مسائل امنیتی و استتار کامل حمل موجود به این یکی از افتخارات این شهید عزیز بود. .. ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb 🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿
📜 ✨ ←هـڔ ۅقـټ ڂـۅاسـٺـۍ ݘـاڋڔٺ ڔۅ بزاږۍ ڪـݩاڔ🥀 از دڂـټـڔ سـہ سـاݪـہ اۍ یـادٺ بـیـاڔ ڪہ بـہ ݐـدڔش ڱـفـټ:🍁 ۼـڝـۂ حـجـاب ݦݩ ڔۅ ݩـخـورۍ بـابـا جـاݩ ݘـادڔݦ سـوخـټـہ 🔥 اݦـا بـہ سـڔم هـسـٺ هـݩـۅز…٫💔 🌹🍃🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
💫یادی از سردار شهید محمد اسلامی نسب 💫 🌷آقای اسلامی نسب فرمانده گردان در فاو بود و من بیسیم چی اش، آن شب قرار بود از خط با موتور به عقب برگردیم، ایشان راننده بود من پشت سرش. عراق روی این جاده ثبت تیر داشت و هر جنبده ای را می زد. باید چراغ خاموش عبور می کردیم. به سه راه شهادت رسیدیم. آن شب آتش سنگینی روی جاده بود. آقای اسلامی نسب گفت نمی شود، به کنار جاده رفت و گفت شب را اینجا بمانیم صبح برویم. یک سنگر کوچک بود. سقف آن پلیت بود و مرتب با برخورد ترکش ها می لرزید و صدا می داد. دل توی دلم نبود، از ترس توی خودم جمع شده بودم در فکر فرار از این جهنم بودم. یک لحظه چشمم به محمد افتاد. با آرامش خاصی دراز کشیده بود، با همان آرامش گفت: اگه این پشه ها گذاشتن راحت بخوابیم! دیدم آنقدر دلش آرام است و نترس که این ترکش های گداخته را از مگس هم کمتر حساب می کند و زیر آن آتش راحت خوابید! راوی خلیل کشاورز 🌿🌷🌿🌷🌿 : ﺩﺭ سروش: https://sapp.ir/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌿🕊 آرزوے شهادٺ را همہ دارند اما تݩها اندڪے شهید میشوند چون تنها اندڪۍ شهیدانه‌زندگےمیکنند✨ تصویر از زمان به خاکسپاری شهید محمد جواد روزیطلب🕊️🥀 🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷 @golzarshohadashiraz