به مناسبت مراسم بزرگداشت شهید فضل الله همت، امروز در گلزار شهدای شیراز
💠از همان کودکی اهل نماز بود
معلم همیشه از او میخواست که جلوی دانش آموزان وضو بگیرد، و جلو صف نماز بایستد و نماز بخواند تا دیگر دانش آموزان هم یاد بگیرد.
💠از سر کار که خسته به خانه می آمد ، سجاده اش رو پهن میکرد و برای من و برادرم هم جانماز میگذاشت تا با او نماز بخوانیم
(راوی : برادرشهید)
بلند قرائت میکرد تا ما هم یاد بگیریم و از همان کودکی با نماز آشنا شویم
و با وجود خستگی حسابی با ما بازی میکرد.
.(راوی : دختر شهید)
💠با آقا فضل الله در همه تشییع شهدای شیراز شرکت میکردیم و ایشان خود ، در قبر شهدا میرفت و پیکرشان را در قبر میگذاشت
خیلی از شهدای گلزار شهدای شیراز را ایشان در قبر گذاشتند
اما هنوز از خودش نه نشانی هست و نه خبری .. ...
....(راوی: همسر شهید)
#شهیدجاویدالاثر فضل الله همت
#شهدای_فارس
🌱🌷🍃🌷🌱
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
نشردهید
💢 یاد #شهدای_فاطمی
💠عملیات کربلای ۸بود, کروهان را برای حرکت به سمت خط اماده می کردم. دیدم سید ابوالفضل, محجوب و سر به زیر کنارم راه می امید. گفتم شاید ترسیده می خواهد برگرده.گفتم سید چیزی می خوای؟
گفت:اقا من یه خواب زیبا دیدم!
گفتم:زودتر بگو, باید بریم.
گفت:نیم ساعت پیش, قبل از اینکه فرمانده دسته صدایمان بزند, دیدم مادرم زهرا(س) وارد سنگر شد, ما را بیدار کرد, با شیرینی ما را بدرقه کرد و گفت: برید ان شاالله پیروزید!
راهی اش کردم, ساعتی بعد خبر شهادتش را شنیدم.
کاش بیشتر او را نگه می داشتم تا بیشتر از خوابش, از مادرش بگوید,...
#شهید سید ابوالفضل شریف حسینی
#شهدای_فارس
🏴🏴🏴🏴
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
نشردهید
💠 هر وقت وضو می گرفت، می دیدم دست هایش را به سمت آسمان می کشد و می گوید: «خدایا به حق حضرت زهرا(س) شهادت را نصیبم کن!»
آن شب دیدم در اتاقش نشسته و وسایلش را جمع می کند. هر چه پرسیدم مادر چه می کنی؟
گفت:« نگران نباش، مادر!».
صبح دیدم حوله دست گرفته و دمپایی پا کرده است. گفتم کجا؟
گفت: « برای حمام می روم کوار!»
حرفش را باور کردم. ساعتی بعد یکی از دوستانش آمد و گفت: «قربان به جبهه رفت!»
با نگرانی پدرش را فرستادم کوار دنبالش. ساعتی بعد شوهرم دست خالی آمد و گفت:« تا پای اتوبوس هم رفتم، دستش را گرفتم و گفتم برگرد که مادر دارد دق میکند!»
گفت: «پدر تو را به حضرت زهرا قسم می دهم که مانعم نشو، سلام من را به مادر برسان و بگو من باید بروم تا شهید شوم!»
39 روز بعد جنازه اش را آوردند. خودم را روی جنازه انداختم، دستم به پهلویش خورد. دستم را برداشتم دیدم آغشته به خون است. خون را به صورتم کشیدم و گفتم:«مادر امیدوارم خونت مرا شفاعت کند!»
#شهید قربانعلی امانی
#شهدای_فارس
🌷🌱🌷🌱🌷
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
43.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥شهیده معصومه کرباسی در همه چیز الگو بود...
🎙 رسول موسوینژادیان، دایی شهیده کرباسی
✍واقعا باید به شیرازی بودن و همشهری بودن این شهیده افتخار کنیم ...
#شهیده_معصومه_کرباسی
#شهید_راه_قدس
#شهدای_فارس
🌷🌱🌷🌱🌷
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
نشردهید⬆️⬆️
❌در یکی از پروازهایش در خاک عراق جنگنده ابراهیم از طرف نیروهای بعثی مورد اصابت قرار گرفت که با مهارت فراوان هواپیما را در پایگاه هوایی دزفول فرود آورد . بار دیگر اتفاقی مشابه افتاد که این بار جنگنده را با موفقیت در پایگاه حمیدیه فرود آورده بود .
🌹بعد از گذشت دو ماه از جنگ از فرماندهی نیروی هوایی دستور صادر شده بود هر ناوجنگی که به دریا می رود یک خلبان شناسایی به همراه ناو برای هماهنگی به دریا برود . این ماموریت به یکی از خلبانان به نام برادر صابری محول شد اما چون همسرش بیمار بود ابراهیم داوطلبانه به جای ایشان با ناو همیشه جاوید پیکان به دل دریا زد 7 آذر 1359 در عملیات مروارید با رخنه در اعماق خلیج همیشه فارس پیروزی هایی همچون منهدم نمودن بزرگترین اسکله های نفتی عراق با نام البکر و العمیه ، با شکار چندین ناو عراقی چنان ضربات شدیدی بر پیکره نیروی دریایی عراق وارد شد که تا آخر جنگ صدام نتوانست نیروی دریایی را به حالت اول برگرداند. پایان ماموریت خود به سر می بردکه مورد هدف چند موشک عراقی قرار گرفت😭
#شهید ابراهیم شریفی
#شهدای_فارس
#ایام_شهادت
🌷🍃🌷🍃🌷
#ڪانال_شهدا
ﺩﺭ ایتا :
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
💠کربلا که بودیم ، میثم 3-4 ساعت با اشک و ناله از خدا طلب شهادت کرد. برای خیلی از بچه ها قابل هضم نبود که در این زمان هم کسی طلب #شهادت کند چرا که جنگی در کار نیست.
اما میثم همان جا امضا نامه شهادت خود را گرفته بود.یک سال نگذشت که شهید شد!!
💠فرمانده میثم می گفت:
اکثر روزهای تابستان در حین خدمت، روزه دار بود.
دوست میثم می گفت:
میثم به جای افراد متأهل نگهبانی می داد تا آن ها شب را در کنار خانوادهایشان سپری کنند.
درحین سربازی با اخلاق خوب خود، امر به معروف و نهی از منکرمی کرد. تعدای از سرباز ها به او علاقمند شدند و تحت تأثیر تبلیغات میثم، شروع به نماز خواندن کردند.
#شهید میثم ملکمی شیرازی
#شهدای_فارس
#سالروزشهادت
🌷🌱🌷🌱🌷
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
نشردهید
💠 تا وارد اتاقش شدم از خواب پرید. پیشانی اش به عرق نشسته بود. گفتم چی شده داداش؟
گفت: یک ساعت بود با حضرت زهرا حرف میزدم.
گفت:تنها خواستم از خدا اینه که روز شهادت بی بی برم.
💠روز #شهادت حضرت زهرا (س)قنوت نماز صبح می خواند که ترکش پهلویش را شکافت...
#شهید علیرضا هاشمی نژاد
#شهدای_فارس
🍃🌷🍃
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
حاجی میگفت: عملیات آزادسازی نبل و الزهرا خیلی مهم و سخت بود.
بارها عملیات شده بود و به نتیجه نرسیده بود. روزهای قبلش فرماندهان را بارها برده بودم شناسایی.
قرار شد شب عملیات از معبری که پاکسازی شده بود از میدان مین عبور کنند و ساعت ۱۲ شب نزدیک خط دشمن باشند.
شب عملیات گردانها توی مسیر گیر کردند و دیر به خط رسیدند.
در مقر فرماندهی دعای توسل خواندیم، جلوی ما چیزی در هوا با سرعت میآمد ، نزدیکتر که شد دیدم مه خیلی سنگینی است. از طرفی هم دیر رسیده بودیم و اگر هم عمل میکردیم، دشمن از ما تلفات میگرفت
میگفت: به حضرت زهرا سلام الله علیها متوسل شدم. خیلی شرایط سختی بود؛ دیدیم مه بالای سر نیروهای القاعده وداعش ایستاد و حرکت نکرد. این باعث شد تکفیری ها امکان دیدن ما را نداشته باشند.
به مدد حضرت زهرا(س) عملیات کردیم و هفتاد هزار نفر مردم شیعه در شهرهای نبل والزهرا باکمترین تلفات بعد از پنج سال محاصره آزاد شدند
#سرلشکرشهید حاج رسول استوار
#سالگردشهادت
#شهدای_فارس
🍃🌷
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد در ثواب زندهنگهداشتن یادشهدا شریک شوید
🍃🌷🌱🌷
#روایٺــ_عِـشق ✒️
او یک مرد کامل بود و من فقط به عنوان یک همسر در کنار او نبودم، بیشتر مانند دو رفیق بودیم، ما با هم دوست بودیم و حتی فراتر از اینها، او معلم من بود.
من با او بزرگ شدم و با او بال و پر گرفتم تا حدود سال ۸۳ که خدا به ما نوید داد که زهرا خانمی در راه است. زهرای ما در ۲۳ بهمن سال ۸۴ به دنیا آمد و زندگی ما را با همه سختیهایی که داشتیم خیلی شیرین کرد.
ستار حدود ۶ صبح از خانه میرفت بیرون و حدود ساعت ۸ شب برمیگشت. با آن شرایط سخت، اما زندگی را خیلی دوست داشتیم و خوش بودیم و همان دو سه ساعتی که در کنار هم بودیم به اندازه سالها ارزش داشت، آنقدر که ذوق و شوق داشتیم و عاشقانه زندگی میکردیم.
زهرا که به دنیا آمد کل زندگی ما عوض شد. بهترین لحظه زندگی ما همان لحظه بود که ستار وارد بیمارستان شد و پارچهای را که دور زهرا پیچیده شده بود کنار زد و گفت بوی بهشت را از زهرا شنیدم.
او تمام عشق و محبتش را با دیدن زهرا ابراز کرد. خودش همیشه میگفت وقتی زهرا به دنیا آمد انگار هیچ چیز دیگری در دنیا برایم معنا نداشت، فقط زهرا بود. تا سال ۸۸ که خدا آقا ابوالفضل را به ما هدیه کرد، خودش همیشه میگفت عشقم زهرا و جانم ابوالفضل. او زندگی را در کار و خانواده خلاصه کرده بود و محبتش را از هیچ کس دریغ نمیکرد.
✍به روایت همسربزرگوارشهید
#شهید_ستار_محمودی
#اﻳﺎﻡ_شهادت
#شهدای_فارس
🌱🌷🌱🌷
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ:
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#ﻧﺸﺮﺩﻫﻴﺪ ﻳﺎﺩ ﺷﻬﺪا ﺯﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ
💠یکی از کلاسهامون عملی بود
و استاد گفت:
باید دخترها هم توی گروه عملی باشن.
و توی این کار عملی، دخترها مجبور بودن بدون چادر باشن...
اما ایمان، توی اون گروهی که بود، اجازه نداد دخترها چادر از سرشون بردارن.
و بهشون گفت:
«شما برید کنار، ما خودمون انجام میدیم.
اگر هم استاد پرسید، میگیم دخترها هم انجام دادن»
#شهید ایمان خزاعی نژاد
#شهدای_فارس
#روز_دانشجو
🍃🌷🍃
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
💠برای ادای فریضه¬ی عمره با آیت الله دستغیب همسفر بودم.
آقای دستغیب دوست داشتند که پرواز عقب تر بیافتد تا نماز مغرب را اول وقت بخوانند، بعد پرواز کنند، اما به اجبار ما را سوار هواپیما کردند.
آقای دستغیب مرتب می خواست از هواپیما پیاده شود و نمازش را بخواند، مانع می شدند می گفتند:
«همه سوار هستند و دیگرکسی نباید پیاده شود.»
بالاخره تأخیر به حدی رسید که اگر نماز را نمی خواندیم، در مقصد از وقت نماز مغرب و عشاء می گذشت.
آقای دستغیب بلند شد و پشت در هواپیما ایستاد و گفت:
«ما برای نماز پیاده می شویم حتی اگر از هواپیما جا بمانیم!»
اما در بسته بود و آن را باز نمی کردند.
در همین حین هواپیما روشن شد، بلافاصله بعد از روشن شدن هواپیما، آتش عجیبی از موتور آن شعله ور شد.
با عجله هواپيما را خاموش كردند و درب آن را باز كردند و از مسافرين خواستند كه هرچه زودتر پياده شوند.
آیت الله دستغيب با خوشحالى زائد الوصفى پياده شدند و مرتب مىفرمودند: «نماز! نماز!»
مسئولین هواپيما مىگفتند تا هواپیما آماده حرکت شود، حداقل ۴ ساعت تأخير داريم. به محض رسيدن به سالن فرودگاه آقا به نماز ايستادند.
نماز مغرب و عشاء را با توجه و شكرگزارى خاصی به جا آوردند. آقا سلام نماز را كه دادند، مسئولین گفتند:
«آقا سوار شويد كه نقص هواپيما برطرف شده و مىخواهيم حركت كنيم!»
#سید_شهيد_آیت_الله_سید_عبدالحسین_دستغیب
#شهدای_فارس
🌹🌱🌹🌱
#ڪانـال_ﺷﻬـــﺪاے_غریــب_ﺷﻴــﺮاﺯ
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
عضو شوید⬆️⬆️
فرزند شهید عبدالله اسکندری: شهدا براساس تکلیفشان در سوریه حضور یافتند
علیرضا اسکندری:
🔹️شهدا براساس تکلیفشان در عراق و سوریه حضور پیدا کردند تا از آرمانها و ارزشهای نظام مقدس جمهوری اسلامی دفاع کنند.
🔹️پدرم صریحا گفته بودند: «به ولله قسم اگر ببینم در هرجای این دنیا عدهای بر علیه دین خدا قیام کردهاند به آنجا میروم و تا شهادت را در آغوش نگیرم برنمیگردم».
#شهیداسکندری
#شهیدمدافع_حرم
#شهدای_فارس
🌹🍃🌹🍃
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
نشردهیدلطفا🔺🔺
💠یادی از سید الشهدای استان فارس🌷
💠شب جمعه بود. آقا دعای کمیل را در مسجد جامع خواندند و برگشتند. بعد از شام جلو تلوزیون نشسته بودند.
تلوزیون دعای کمیل همان شب آقا را پخش کرد. از اول تا آخر دعا با صدای خودشان، گریه کردند!
معمولاً شب ها ساعت ۲ نیمه شب، برای تهجد بیدار می شدند.
خواب بدی دیدم. از خواب بیدار شدم. ناگهان آقا هم از خواب پریدند.
دست به پیشانی کشیدند و گفتند:
لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم . انا لله و انا الیه راجعون.
معنی اش را نفهمیدم.
قبل از ظهر رو به من گفتند: شما دیگه تنها شدی!
گفتم آقا قطره تان را بخورید.
با خنده گفت دیگر قطره برای من اثر ندارد!
بعد هم گفت خداحافظ.
چند دقیقه بعد آقا رفتند. من هم آماده می شدم بروم که صدای انفجاری از بیرون خانه آمد... فهمیدم آقا داشت وداع می کرد و من متوجه نبودم....😭
🏴هدیه به شهید آیت الله سید عبدالحسین دستغیب #صلوات🏴
#شهدای_فارس
#سالروز_شهادت
🏴🏴🏴🏴
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
نشردهید⬆️⬆️
💐آهای بسیجی !!!
خوب گوش کن چه میگویم
میخواهم به تو پیشنهاد معامله ای بدهم
که در این معامله سرت کلاه برود !
منِ دستغیب حاضرم یک جا
ثواب هفتاد سال نمازهای واجب📿
و نوافل و روزه ها و تهجّدها
و شب زندهداری هایم را بدهم به تو،
و در عوض ، ثواب آن دو رکعت نمازی را
🌴که تو در میدان جنگ ، بدون وضو
پشت به قبله ، با لباس خونی
و بدن نجس خواندهای ، از تو بگیرم
آیا تو حاضر به چنین معامله ای هستی؟!
#گفتاری_از_شهید_محراب
#آیتالله_عبدالحسین_دستغیب
#شهدای_فارس
#ایام_شهادت
🍃🌷🍃🌷
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
#سیره_شهدا
🔹عبدالکریم خادمالشهدایی بود که هیچگاه در بند عکس و دوربین نبود.
به واسطه شغل خود، بسیار به ماموریت میرفت و طی همین ماموریتها برخی از دوستان و همکاران او به شهادت میرسیدند؛ شهدایی همچون شهید «خلیل عسکری»، شهید «مهدی مولانیا» و شهید «علی نظری». عبدالکریم تمام تلاش خود را میکرد تا برای زنده نگهداشتن یاد آنها یادواره برگزار کند. طی مراسم نیز با لباس شخصی حاضر میشد و لباس نظامی خود را نمیپوشید. او میگفت، «من فقط برای خدا کار میکنم. دوست ندارم کسی اعمالم را ببیند.»
🔹به حضرت زهرا (س) و حضرت زینب (س) خیلی ارادت داشت. نام حضرت زهرا (س) که میآمد بند بند جوارح عبدالکریم گسسته و چشمانش بارانی میشد.
#شهید عبدالکریم پرهیزگار
#سالگردشهادت
#شهدای_فارس
🍃🌷🍃🌷
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🔷بمناسبت یادواره شهید پوریا قاسمی، امروز در گلزار شهدای شیراز 🌹
💠پسرم خیلی خوش اخلاق و خنده رو بود.و خیلی هم باغیرت بود.
هرکسی کاری داشت چیزی لازم داشت حتی اگرشب بود یا هوا بارونی بود حتما انجام می داد.
💠علاقه خاصی به پدربزرگ و مادربزرگ داشت...
بچه ها رو دوست داشت و کلا احترام آدمای مسن رو خیلی داشت.
💠ازوقتی ماشین خرید هرسال ما رو میبردمشهدو میگفت مامان دیگه هرسال رو مشهد رفتن حساب کن.
حتی بعدازشهادتش هم هرسال به مشهد رفتم.
💠مدتی قبل خیلی دلم هوای مشهد کرده بود
رفتم شاهچراغ دیدم پرچم حرم آقا رو آوردن پرچم رو بوسیدم گفتم امام رضا ما رو هم بطلب خیلی دلم هواتو کرده.
پنجشنبه رفتم گلزار سرمزارپوریا دیدم خواهر شهیدمیثم کوهکن هم هست (میثم و پوریا باهم دوست صمیمی بودن)دوتامزار فاصله دارن.
گفتم مادرت رفت مشهد گفت نه شنبه میره،منم گفتم دوست داشتم برم اما چون بابات هم هست راحت نبودم اگرتنهابود باهاش میرفتم.
خواهر شهید کوهکن گفت اتفاقا بابام کنسل کرده و مامانم و خالم باهم میرن .
گفت شما هم میتونی بری چون برا سه نفر بلیط گرفته بودیم که همونجا دخترم چک کرد یدونه جای خالی بود و رزرو کرد و منم رفتم.و واقعا بعد شهادتش هم هرسال منو میبره مشهد.
#شهید پوریا قاسمی
#شهیدمدافع_امنیت
#شهدای_فارس
#ایام_شهادت
🌷🍃🌱🌷🌱🍃
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
نشردهیدلطفا⬆️⬆️
🌹15سال داشت،تولشکرمعروف بود به محمود لودری.
خط حساسی بود....
قرارشدشب یه عده از بچه های شهادت طلب خاکریزجدیدی نزدیک به دشمن بزنن.
صدای لودرهاکه بلندشدعراق زمین و آسمان را باخمپاره و گلوله بهم دوخت.
یک ساعت نشده همه عقب کشیدند جز محمود که کوتاه نیامد و تا صبح زیر باران آتشT خاکریز را کامل کرد.
#طلبه_شهید محمودفولادی
#شهدای_فارس
🍃🌷🍃🌷
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🎙 به مناسبت ارتحال مادر شهید ابراهیم بنایی
💿قسمتی از مصاحبه انجام شده با این مادر:
- حاجی اصلاً دنبال بنیاد و حقوق نرفت. تمام مدارک بنیاد به اسم من هست. پسر دائی خودم هم که شهید شد، خانواده اش اصلاً بنیاد نرفتند.
- کدام شهید؟
- شهید محمد مهدی پروانه شیرازی .
- بله می شناسم، حتی راضی به دیدار هم نیستند.
- بله. اصلاً ما قابل قیاس با آنها نیستیم. وقتی شهید شد رفتم بنیاد. مادرش بلند شعار می داد و بیرون می آمد. اما من... فکر نمی کردم روزی من هم باید این امتحان را پس بدهم.
سخت است تعریف آن روزهای سخت. بغضی کهنه در گلوی مادر بالا و پائین می شود.
- با پسرم اختلاف سنی زیادی نداشتم. شاید هجده سال، وقتی شهید شد من 38 ساله بودم با یک بچه شیرخوار. وقتی که دوره آموزشی جهرم بود. هفته ای دو روز می رفتم جهرم دیدنش. دژبان می گفت: خانم شما که طاقت دو روز دوری ایشان را ندارید اگر جبهه رفت چه می کنید؟
نمی دانم خدا چه صبری به من داد.
مادر بغض می کند.
- ببخشید من مادر صبوری نبودم. کار هر روز صبحم شده بود دارالرحمه رفتن. می رفتم گلزار شهدا، بین قبور می گشتم. هر شهیدی که رویش نوشته شده بود فکه و تاریخ شهادتش نزدیک به شهادت ابراهیم بود را پیدا می کردم و ساعتی کنارش زار می زدم تا آرام شوم.
- خوابش راندیدید؟
- آن اوایل خیلی بیتابی کردم. یک شب خواب دیدم با اتوبوس پدرش آمد. همه سوار بودند.مرا برد کنار در یک باغ پیاده شد و رفت سمت باغ و گفت: مادر جای من خوب است، اینجاجای من است، اینقدر بی تابی نکن...
🌹🍃🌷
هدیه به شهید ابراهیم بنایی و مادر مرحومش صلوات...
#شهدای_فارس
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
دانش آموز سال چهارم دبیرستان در رشته علوم اقتصادی بود.دوستانش در آن سال شهادت می رسند و باقر بدون اطلاع خانواده به جبهه می رود و بی صبرانه انتظار شهادت را می کشد.
💌در نامه ای به خانواده می نویسد:
هر هفته در مدرسه گروهي از دوستان يکبار به جبهه حرکت مي کردند و من هم دائماً اين فکر را مي کردم که چرا من نروم مگر من از آنها عزيزترم مگر خون من رنگينتر است تا اينکه موقعي که براي امتحانات رفته بودم ثبت نام کردم و روزي يک دفعه دو دفعه را به بسيج نيريز مي رفتم و حالا هم معتقد به هر چه خداوند قسمت کند هستم.
💌آفرين بر چينن پدران و مادراني که چنين عزيزاني تربيت کرده اند.خدا به آنان صبر و اجر عنايت و فقدان عزیزشان را به لطف خود جبران نمايد.تا چراغي فروزان براي هدايت و راهنمايي نسل آينده کشورمان باشند.
خانواده هاي داغدار آنها را از ياد نبريم و در رفع نگراني آنها باشيم و ياد و خاطره آنها را هميشه زنده نگهداريم.
#شهید باقر نگهداری*
#شهدای_فارس*
#سالروز_شهادت*
─═ঊঈ🌹ঊঈ┅
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
💠شهید فهیمی طی سالهای 61 تا 65 در جبهه حضور داشت که ابتدا در بخش تبلیغات کارهایی از قبیل خطاطی، سمعی و بصری و خبری انجام میداد و بعد از آن در کسوت معاون توپخانه لشکر 19 فجر فعالیت کرد.
💠در عملیات کربلای 5 در حالی که فهیمی وضو گرفتن بود، گلوله توپی در کنارش به زمین خورد و موجب شد تا نیمی از بدنش را از دست دهد.
💠با وجودی که این شهید سعید نصف بدن نداشت اما هیچگاه محتاج کسی نبود و روزی 16 تا 17 ساعت کار میکرد و انسانی نبود که بر روی زمین بنشیند تا دیگران کارهایش را انجام دهند بنابراین برای همه ما الگو و اسوه تلاش بود.
💠بسیار مهربان و متین بود و عصبانی نمیشد و آنقدر خوب بود که هر کسی اگر تنها یک بار با او ملاقات میکرد، مجذوبش میشد.
#جانبازشهید حسین فهیمی
#شهدای_فارس
#سالگردشهادت
🍃🌹🍃🌹🍃
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
نشردهید یادشهدا زنده شود اجر شهادت ببرید
💠پائیز سال 65، دستور آموزش نیروها برای کربلای 4 به واحد آموزش داده شد.
ما باید سه گردان لشکر را آموزش غواصی می دادیم.
هم زمان رضا هم به ما پیوست و کار آموزش غواصی نیروها را همراه با دیگر مربی ها در حوضچه به عهده گرفت.
هم پائیز بود، هم آب سرد و گل آلود حوضچه و هم لباس غواصی.
رضا در این شرایط سخت، صبح، عصر و شب در حوضچه کلاس داشت، واقعاً کار سخت و طاقت فرسایی بود.
یک روز چند ساعتی برای استراحت از مقر دور شدیم. بی اختیار شروع به تعریف از دخترش کرد. چنان از دخترش تعریف می کرد که فکر کردم در دنیا هیچ چیز را بیشتر از او دوست ندارد.
رضا سابقه فرماندهی واحد تخریب و آموزش بسیج فارس را داشت، در شیراز زندگی راحتی داشت.
اما به خاطر خدا، از همه مسئولیت ها و زن و فرزندش گذشته بود و شبانه روز در آب سردو گل آلود حوضچه به عنوان یک مربی ساده آموزش می داد که هر کس طاقت آن را نداشت...
#سردارشهید محمدرضا ایزدی
#شهدای_فارس
🌹🍃🌹🍃
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
#شهیدحضرت_زهرایی
💠پنجشنبه شب بود و ما طبق معمول طلبه های حوزه محمودیه در منزل آقای علوی برنامه ختم انعام و دعا داشتیم.
نوبت من شد که روضه بخوانم، چراغ ها خاموش بود، شروع به خواندن روضه حضرت زهرا کردم، تا اسم حضرت زهرا آوردم، صدای هق هق گریه ای بلند شد. هرچه بیشتر از حضرت زهرا می خواندم صدای این گریه بلندتر و شدیدتر می شد. انگار صدای گریه و انابه او بیشتر از روضه من اثر داشت و دیگران هم متاثر شده و با آن نوای گریه اشک می ریختند، آنقدر گریه کرد که از حال رفت و صدا قطع شد.
بعد از مراسم پرسیدم این صدای گریه کی، بود گفتند طلبه جدیدی است که به حوزه آمده است به اسم علیرضا نجف پور. بعد که بیشتر آشنا شدیم، دیدم ایشان علاقه قلبی به حضرت زهرا دارد و هر بار نام این خانم را می آوردیم منقلب می شد.
🌱🌷🍃
#شهید شیخ علیرضا نجف پور( شیخ نجفی)
#شهدای_فارس
🌱🌷🍃
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
💢یادشهدای عملیات کربلای۴
💠بچه ها سخت مشغول آموزش شنا و غواصي بودند، عمليات كربلاي چهار در پيش بود.
حاج مهدي درخواست ۴۸ساعت مرخصي كرد. مخالفت كردم. مخالفت شديد مرا که ديد، مجبور شد علت مرخصي را بگويد، گفت:
«من يقين دارم از اين عمليات بر نميگردم. من آمادهام و بايد خانوادهام را نيز آماده كنم. آنها را به شيراز ببرم و بچهها را در مدرسه ثبتنام كنم و با خيالي آسوده برگردم.»
ديگر نتوانستم مخالفت كنم. در عرض دو روز و نيم تمام كار هايش را انجام داد و برگشت.
#سردارشهید حاج مهدی زارع
#شهدای_فارس
🌷🌱🌷🌱🌷
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
با ارسال مطلب برای دیگران ، در ثواب شریک شوید
🔹بچه ها سخت مشغول آموزش شنا و غواصي بودند، عمليات كربلاي ۴ در پيش بود.
حاج مهدي درخواست ۴۸ ساعت مرخصي كرد. مخالفت كردم.
مخالفت شديد مرا که ديد، مجبور شد علت مرخصي را بگويد، گفت:
«من يقين دارم از اين عمليات بر نميگردم. من آمادهام و بايد خانوادهام را نيز آماده كنم. آنها را به شيراز ببرم و بچهها را در مدرسه ثبتنام كنم و با خيالي آسوده برگردم.»
ديگر نتوانستم مخالفت كنم. در عرض دو روز و نيم تمام كار هايش را انجام داد و برگشت و در آن عملیات به وصال یار رسید
#سردارشهید حاج مهدی زارع
#شهدای_فارس
#ایام_شهادت
🍃🌷🍃🌷
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
💠 برشے از وصیت #شهــیدحضرت_زهرایی شیراز :
هدف آفرینــش هـمان صعود الی الله اســت.
یعنی اینکه انســان به "قرب الهی" برسد که هــمان هدف است.
*دنیا مســـیر و گذرگاهی است که انســان اهداف خود را در این دنیا زمینه سازی می کند و سپس جهت به ثمر رساندن هــدف آماده می شود که همان لحــظه،لحظه ی مرگ در دنیا است و شهادت وســیله ای است که انســان را به هــدف بسیار نزدیــک می کــند🌹
#شهــيد سيد محمد حسين انجوي امــيري
#تولـد: ولادت حضرت فاطمــه(س)
#شهــادت: شهادت حضرت فاطمه(س)
#شهادت :کربلای ۵
#رمزعملیات :یازهرا (س)
#نحوه شهادت : تیری در پهلو
#شهدای_فارس
🍃🌹🍃🌹🍃
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید