⭐️یادی از سردار شهید سید عبدالرسول سجادیان⭐️
🌹 بعد اولین دیدارم با سید رسول، شیفته اش شدم. اگر برای نماز جماعت هم به مسجد نمیرسیدم، حتماً برای دیدار سید به مسجد هم میرفتم. این محبت دوطرفه بود، سید نهتنها من بلکه همه بچههای مسجد را دوست داشت. اگر شبی نمیتوانستم به مسجد بروم، مطمئن بودم که سید ساعتی بعد از نماز به دربخانه میآید تا حالم را بپرسد و بداند چرا به مسجد نرفتهام!
با تمام این توجهش، گاهی سرسنگین میشد. روز یا شب قبلش توجهش به من بود، اما آن روز توجهش کم میشد و از من رو میگرفت و دوباره روز بعد همان توجه و همان نگاه همیشگی.
تکرار این رفتارش باعث شد تا در اعمال و رفتار خودم دقت کنم. متوجه شدم، روزهایی که در نمازم کاهلی میکنم، یا نمازم قضا میشود، یا حتی در خانه مادرم را رنجاندهام و ناراحت کردهام، رفتار و نگاه سید رسول با من فرق میکند و توجهش به من کم میشود!
🌹🍃🌹🍃
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
#خروش مردم غیور شیراز ...
در محکومیت هتک حرمت مادر محجبه شیرازی
💢اینجا شیراز، سومین حرم اهل بیت ع در ایران
🚨قابل توجه مسؤلین و متولیان امر حجاب و عفاف و نمایندگان محترم مجلس ...
شهدای غریب شیراز
🚨🚨 همسنگرا و خادمین شهدا گروه سنج و دمام در #شیراز می خواهیم کسی سراغ داره؟ ⬇️⬇️لطفا اعلام کنید @
همچنان دنبال گروه سنج و دمام هستیم
کسی سراغ داره خبر بده
البته #صلواتی😊
خواهران،
حجابتـان را
مثلحجـابحضرتزهرا‹س›
رعایتکنیدنهمثلحجابهایامروز..
چوناینحجـابهـا؛
بویحضرتزهـرا‹س›نمیدهد.
شھیدذوالفقار؎
📚شهید محمدهادی ذوالفقاری
#زن_عفت_افتخار
#امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر
🏴🏴
@golzarshohadashiraz
🌹 #مراسم میهمانی لاله های زهرایی🌹
💢و گرامیداشت شهید خلیل عبدالرحیم زادگان
همراه با روایتگری همرزمان شهید
💢 #بامداحی: حاج هاشم عبدالرحیم زادگان
#مکان : ◀️دارالرحمه_شیراز/قطعه شهدای گمنام
#زمان : ◀️ پنجشنبه ۱۲ مرداد / از ساعت ۱۷
🔺🔺🔺🔺
#هییت_شهدای_گمنام_شیراز
🔺🔺🔺
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
لطفا مبلغ مجلس شهدا باشید
🌷🕊🍃
پنجشنبهها
چشم که میگشاییم
نام کسانی در ذهنمان روشن است
که تا همیشه مدیونشان هستیم
آنهایی که هرگز فراموش نمیشوند
شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات💚
#پنجشنبههایشهدایی🌷
#صبح_و_عاقبتمون_شهدایی 🕊
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
🔰نیمه شبی برای تجدید وضو بلند شدم. به زحمت خود را از سنگر بیرون کشیدم، هنوز چند قدم از سنگر دور نشده بودم که صدایی مرا میخکوب کرد. فکر کردم حتماً مجروحی را تازه از خط آورده اند،؛ اما خوب که دقت کردم دیدم صدای مناجات است که باسوز خاصی خوانده می شود. همان جا پشت خاکریز نشستم. هر چه چشم تنگ کردم تا صاحب صدا را ببینم تاریکی منطقه اجازه نداد. می خواستم صاحب صدا را بشناسم. تا اذان صبح همان جا نشستم. نزدیکی های اذان صدا قطع شد. دیدم از گودالی شخصی بیرون آمد و به سمت نماز خانه رفت. بی آنکه متوجه شود دنبالش رفتم، کسی نبود جز قاسم چوپان!
🔰چند روزی از شهادت قاسم می گذشت که فرمانده دلاور گردان فجر، شهید مرتضی جاویدی برای سرکشی به خانه ما آمد. از قاسم برایمان می گفت. از دلاوری ها و فرماندهی های قاسم. در حالی که تا آن روز هر چه از قاسم در باره مسئولیتش پرسیده بودیم می گفت: من حتی یک لیوان آب هم نمی توانم دست کسی بدهم.
مرتضی جاویدی از شهادت قاسم همه می گفت. می گفت در این عملیات آخری ترکش به ریه اش خورده بود. چند باری سجده کرد. بچه ها می خواستند او را منتقل کنند نمی گذاشت. می گفت شما را به فاطمه زهرا قسمت می دهم که بگذارید روی همین خاک جان بدهم!
#شهید ابوالقاسم چوپان
#شهدای_فارس
سمت: فرمانده گروهان- گردان فجر
🌱🌷🌱🌷
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀
#براساس_زندگینامه_شهید_شمس_الدین_غازی*
#نویسنده_غلامرضا_کافی*
#قسمت_بیست_چهارم
اما ابتکار و خوی خلاقه ی او جایگاه ویژه در شخصیت شمس الدین داشت و این هم از الطاف خداوندی بود که به او ارزانی شده .بود یکی از ابتکارات سید ,،ساخت مینهای چرخ دنده ای بود که با حساسیت بالایی عمل میکردند و در عین حال کاملاً جدید ابتکاری و ناشناخته .بودند در یکی از روزها حاج نبی ،رودکی فرماندهی عزیز لشکر ۱۹ فجر در زمان ،جنگ به واحد تخریب آمدند و طرح موضوع کردند که میخواهیم مثل عراق منطقه ای را مین گذاری کنیم؛ ولی این مینها نباید از نوع معمول و شناخته شده باشند که دشمن بتواند به راحتی آنها را جمع آوری یا خنثی ،کند بلکه به دنبال یک نوع مین جدید و ابتکاری هستیم که خنثی کردن آنها امکان پذیر نباشد یا لااقل زمان ببرد در این زمان در پادگان شهید دستغیب اهواز بودیم که طبقه دوم یکی از ساختمانهای آن در اختیار واحد تخریب .بود بلافاصله سید دست به کار شد و پس از یک هفته کار بر روی یک طرح مقدماتی یک مین چرخ دنده ای با ماسوره ی و شکل ناشناخته خاص درست کرد که حساسیت فوق العاده داشت و اگر
ماسوره1/36
از جای خود حرکت میکرد و حول محور میگشت منفجر میشد بلافاصله پس از امتحان مینها، به مسئولان لشکر اطلاع دادیم .قرار بر این شد که به تعداد زیاد از این نوع مین ساخته شود یک هفته ای کار بچه های واحد تخریب لشکر همین بود و توانستیم صد عدد مین چرخ دنده ای آماده کنیم که بچه ها به شوخی و جدی میگفتند مینهای ساخت سید! کاشته بعد از آن که مینها آماده شد به منطقه بردیم و شبانه در زمین .شدند جدید بودن مینها باعث شد که عراق از حمله به آن منطقه ناامید
شود.
از ویژگی شمس این بود که اگر طرحی میداد خود هم دست به کار می شد و معمولاً هم برای کارهای از این دست از شب استفاده میکرد؛ چون کار حساس و دقیقی ،بود سکوت و آرامش شب بهتر بود برای ساخت همین مینهای چرخ دنده ای خیلی وقتها تا اذان صبح بیدار بود پشتکارش هم در این راه مثال زدنی بود یا کاری را قبول نمیکرد یا آن را تا سرانجام نهایی پی می گرفت.
حادثه ی شیمیایی شدن سید شمس الدین هم بر پایه ی یک ایثار اتفاق افتاد .یک شب در زمان طرح ریزی عملیات بدر یعنی سال هزار و سیصد و شصت و چهار به مأموریت رفت و مرا با خودش نبرد. معمولاً من در مأموریتها ،تنهایش نمیگذاشتم .این بار بیخبر رفت و مرا نبرد. وقتی برگشت اعتراض کردم که باید من باهات باشم. پدر و مادر هم آنجا نگرانند. چیزی نگفت البته دیروقت بود ساعت دو یا سه نیمه شب بود که برگشت رفت بخوابد که دیدم سرفه میکند .
گفتم: چیزی شده؟
گفت :آره عراق کمی شیمیایی زده بود .
گفتم :تو که ماسک باهات بود.
از جواب طفره رفت که پیش میآید بالأخره ماسک هم باشد گاهی نفوذ میکند و از این حرفها. در آن شب ما از شمس الدین چیزی نشنیدیم .ولی روز شهادتش یکی از بچه ها در حالی که اشک میریخت و بیتابی میکرد گفت :غازی به خاطر من شیمیایی شد.
آرامش کردم و گفتم :چه طور مگر؟ گفت در شب عملیات بدر من مجروح شدم و ماسک هم با خود نداشتم.
شهید غازی ماسکش را به صورت من گذاشت و خودش چفیه ای را با آب قمقمه خیس کرد و جلوی دهانش گرفت. حتی همین موضوع هم از اسرار مکنون شمس الدین بود که اگر این برادر رزمنده نمیگفت ما هرگز از زبان شمس نشنیده بودیم و از آن خبر
نداشتیم.
#ادامه_دارد ..
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*