💠 نماز می خواند. از نماز که فارغ شد رو به من گفت: مادر بعد از رفتن من گریه نکن اگر می خواهی گریه کنی تا هستم گریه کن!
بی اختیار اشک هایم شروع به چکیدن کرد. گفت: مادر من الان کجا دارم می روم؟
گفتم: در مسیر الهی، در مسیر حق، در راه مکه!
گفت: پس مکه رفتن که گریه نداره، خوشحالی داره. هر وقت من شهید شدم، تو باید سجده شکر بجا بیاری!
گفتم: بیا تا خودم برایت زن بگیرم و روی سرت نقل بپاشم!
گفت مادر موقع شهادتم آنقدر نقل بریزی که هیچ کس نتواند آنها را جمع کند.
صورتم را بوسید و خداحافظی کرد.
💠وقتی پیکر شهیدش آمد، شب در خواب خیلی گریه کردم. دیدم با خنده آمد و گفت: مادر من شهید شدم، زنده شدم!
گفتم: پس چرا هر چه صدایت زدم نیامدی؟
گفت: مادر من همه جا کنارت بودم و جوابت می دادم، اما شما نمی شنیدید.
🌱🌷🌱
#شهید مجید اقناعی
#شهدای_فارس
🌱🌷🌱🌷
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀
#خاطرات_جبهه
#نویسنده_حبیب_صفری
#حلاوت_ایثار
#قسمت_سی_ششم
.
تسویه حساب و پایان مأموریت در جبهه
مدت چهار ماه از حضورم در جبهه گذشته بود . به جای ما نیروهای بسیجی تازه نفس به جبهه آمده بودند آنها شور و شوق روزهای اول ما را داشتند دیگر مدتی از عملیات محرم گذشته بود و نیروهای ایران و عراق در حال استحکام مواضع خود در منطقه بودند.
عراق بعد از عملیات محرم پاتک های زیادی زده بود و هر بار با شکستی تلخ و به جا گذاشتن تلفات زیاد مجبور به عقب نشینی شده بود . از باز پس گیری اراضی از دست رفته ناامید و حالت پدافندی به خود گرفته بود. رزمندگانی که مدتی از حضورشان در جبهه میگذشت و در عملیات محرم شرکت کرده بودند در شرایط پدافندی که تحرکات کمتری از ناحیه نیروهای خودی و دشمن صورت میگرفت احساس خستگی می کردند و برای اینکه تجدید روحیه کنند یا به مرخصی میرفتند یا تسویه حساب میکردند .
از آنجایی که موعد رفتن به خدمت سربازی ام فرا رسیده بود، ناچار شدم تسویه حساب کنم و به شیراز برگردم یک فرم تسویه حساب از واحد اداری لشکر به من دادند و گفتند به همه ی واحدهای لشکر مراجعه کنم و پس از اخذ امضاء مسئول هر واحد فرم را به امور اداری برگردانم تا برگه تسویه حساب نهایی برایم صادر شود. چون درب سمت شاگرد ماشینی که تحویلم بود بر اثر برخورد با دیوار سنگر خودرویی ، تو رفتگی زیادی داشت واحد موتوری فرم تسویه حسابم را امضاء نمیکرد به فرماندهی لشکر مراجعه کردم و موضوع را با ایشان در میان گذاشتم، فرمود اشکالی ندارد و به مسئول واحد موتوری دستور داد فرم را امضاء کند. مسئول موتوری هم فرم را امضاء کرد و پس از گرفتن امضای همه واحدها به امور اداری لشکر مراجعه کردم ، برگه ی تسویه حساب نهایی برایم صادر شد و پس از خدا حافظی با دوستان سوار بر اتوبوسی که برای انتقال ما به اهواز در
نظر گرفته بودند شدم.
دو
اتوبوس به راه افتاد تا به پل کرخه رسیدیم پل کرخه گلوگاه جبهه عین خوش بود . در آنجا یک واحد دژبانی مستقر بود که ورود و خروج جبهه را سخت کنترل میکرد همه ی ما را از ماشین پیاده کردند ضمن تفتیش ساک دستی ها، تمام اتوبوس و زیر صندلیها را کاملاً گشتند تا مبادا مهمات از منطقه جنگی خارج شود. پس از بازرسی کامل دژبانی ، مجدداً سوار اتوبوس شده و از پل کرخه گذشتیم و وارد
جاده اهواز شدیم.
بالاخره پس از گذشت چهار ماه مأموریت من در جبهه پایان یافت و به شیراز برگشتم و پس از طی تشریفات قانونی از تاریخ ۶۱/۱۲/۱۸ به
خدمت مقدس سربازی به عنوان پاسدار وظیفه اعزام شدم و هجده ماه خدمت سربازی و شش ماه دوره ضرورت، جمعاً بیست و چهار ماه در
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی خدمت نمودم .
.
#ادامه_دارد...
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
49.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شلمچه محل عشقبازی بود
و شهدا مردمان عاشقپیشهای بودند
که راه و رسم معاشقه کردن را
در مبارزه کردن آموختند!
💌 ویژهبرنامه شبهای بلهبرون
📍 یادمان شهدای شلمچه
🌱🌹🌱🌹🌱
https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
⭐️یادی از سردار جهادگر شهید حاج خلیل پرویزی⭐️
🌹
در حال کشیدن جاده ای در جزیره مینو بودیم، به خاطر نزدیکی دشمن باید در شب و چراغ خاموش و با کمترین صدا کار می کردیم. یک شب در حال غلطک زدن روی جاده بودیم که باران شروع شد. باران شدید بود و گل ها به غلطک می چسبید. حاج خلیل مثل همیشه تنها برای بازدید آمد. گفت: کار را تعطیل کنید، اگر فردا هم بارانی بود از نیمه شب برای کار بیایید.
رفتیم. روز بعد را استراحت کردیم. نیمه شب با گروه برای کار رفتیم. دیدیم غلطک روی جاده در حال کار کردن است. ماشین حاج خلیل را که دیدیم، فهمیدیم کار خودش است. بخش زیادی از سطح جاده سفت و محکم شده بود و معلوم بود حداقل دو ساعت غلطک اینجا کار کرده است. حاجی وقتی چشمش به ما افتاد دست از کار کشید و از غلطک پیاده شد. جلو آمد و با تک تک بچهها سلام و علیک کرد. قبل از اینکه چیزی بپرسیم گفت: خوابم نمی برد، گفتم تا زمین خیس است، بیایم کمی کار کنم.
🌹🍃🌹🍃
#ڪانال_شهدا
https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 این نور است دیگر!
🔹️لحظاتی دیدنی از حضور رهبر انقلاب در منزل شهید محمدحسین حدادیان
#شهیدامنیت
#انتخابات
🌱🍃🌱🍃🌱🍃
https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
🚨 #مراسم میهمانی لاله های زهرایی
و جشن میلاد حضرت علی اکبر ع و روز جوان 🎊👏
💕💕همراه با جشن ازدواج یک زوج جوان💕💕
🎙 #بامداحی مداحان اهل بیت ع
🎈 #مکان : ◀️دارالرحمه_شیراز/قطعه شهدای گمنام
🗓 #زمان : ◀️ پنجشنبه ۳ اسفند / از ساعت ۱۶
🔺🔺
#هییت_شهدای_گمنام_شیراز
https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
لطفا مبلغ مجلس شهدا باشید
شهدای غریب شیراز
🚨 #مراسم میهمانی لاله های زهرایی و جشن میلاد حضرت علی اکبر ع و روز جوان 🎊👏 💕💕همراه با جشن ازدواج یک
لطفا پوستر مراسم جشن ویژه پنجشنبه را جهادی وار در گروهها و کانال ها فوروارد کنید ...⬆️⬆️
🌷🕊🍃
هر صبح 🌤
چیزی قبل ازخورشید
در ما طلوع می کنـد
مے دانم هنـوز
تکه ای از یـاد شما،
عطـر شما
در مـا باقے ست...
#صبح_و_عاقبتمون_شهدایی 🕊
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#پروازعشــاق
🌷روز دوم عملـیات والفجر ۸بود, در نخلستان های فاو. عراق که شک شــدیدی از عملیــات ایران خورده بود با چـنگ و دنـدان مے خواسـت نیروهای ایرانے را پـس بزند. غروب بود, بعد از نماز مغرب, که سر و کله هواپیمای عراقی پیدا شد.
بمب مے انداخت اما انفــجاری نداشـت, ناگهـان بوےبدی فضا را پر کرد.
سید فریاد می زد شیمــیایی, شیمیایی. ماسک بزنید.
یکی از بسیــجی ها ماسک نداشت. سید ماسـک خودش را به او داد. چند قدم دیگر رفت و فریـاد زد ماسک بزنید. افتاد روی زمین.
ایستاد چند قدم رفـت و افتاد. رفتـم کنارش.
نفســش بالا نمـی امد. با هر جان کندنی بود کشیــدمش عقــب و در یک قایق گذاشتــم.
۹ روز تهــران بســتری بود و ذره ذره اب شــد تا شهــید شد.
🌷
#شهید سیدعبدالحسین ولی پور
#شهدای فارس
#ﺳﺎﻟﺮﻭﺯﺷﻬﺎﺩﺕ
🌹🍃🌹🍃
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀
#خاطرات_جبهه
#نویسنده_حبیب_صفری
#حلاوت_ایثار
#قسمت_سی_هفتم
.
کاروان کمکهای مردمی
پس اتمام خدمت مقدس سربازی به لامرد برگشتم و در شهرداری مشغول به کار شدم. در سال ۱۳۶۴ از سوی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی کمکهای مردمی در سطح منطقه جمع آوری شد و برای اعزام به جبهه مهیا گردید. کاروانی برای این کار تشکیل شد که من هم جزء این کاروان بودم کمکهای مردمی درون تعدادی کامیون بارگیری شد ساعت دو بعد از ظهر روز یکشنبه ۶۴/۱۰/۸ با بدرقه مردم که جلوی بسیج جمع شده بودند به طرف شیراز حرکت کردیم. بارندگی در آن روز زیاد بود و از لامرد تا خنج جاده خاکی و وضعیت بسیار بدی داشت، بدلیل جاری شدن سیل در رودخانههای فصلی منطقه عبور از آنها کار را بسیار دشوار کرده بود . در شرق روستای کندر عبدالرضا که امروز جزء بخش مرکزی لامرد رودخانه بزرگی بود که پل هم نداشت، کاروان حدود دو ساعت پشت این رود خانه ماند تا اینکه بارش باران متوقف شد و سرعت آب
است.
این رودخانه هم کاهش پیدا کرد ماشینها را یکی یکی بوسیله بوکسل از رود خانه دادیم و به ادامه مسیر پرداختیم از اشکنان
عبور
که گذشتیم به رودخانه ای رسیدیم که آب کل منطقه از گله دار تا اشکنان که بیش از صدو بیست کیلومتر طول دارد را پوشش میداد و با عبور از منتهی علیه شرقی محدوده شهرستان به خلیج همیشه فارس میریخت. این رود خانه در کل منطقه معروف بود ، مسیر ارتباطی لامرد - شیراز هم از همین رودخانه می گذشت . هر وقت در فصل زمستان در شرایط بارانی کسی میخواست به شیراز مسافرت کند ابتدا سوال میکرد رود خانه اشکنان چه وضعیتی دارد؟ اجازه دهد یا نه؟ چند ساعت هم پشت این رودخانه ،ماندیم چند نفر از دوستان رفتند توی روستاهای اطراف و چند دستگاه تراکتور آوردند، یکی یکی ماشینها را با تراکتور بوکسل کردیم و از رودخانه گذشتیم .
#ادامه_دارد...
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
May 11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ببینید | از مهم ترین دغدغه های شهید طاهرنیا و همسر مرحومهشــان از زبـان حجت الاسلام محسن عباسی ولدی
#شهید_سجاد_طاهرنیا
#شهدامارادریابید
🌱🌷🌱🌷🌱
https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
⭐️یادی از سردار جهادگر شهید حاج خلیل پرویزی⭐️
🌹 هوا حسابی سرد بود. حاج خلیل مثل بقیه در سنگر اجتماعی می خوابید، دیدم توی سنگر رفت و برگشت سمت نماز خانه!
گفتم: چیزی شده؟
گفت: پتو نبود، برم نمازخانه بردارم.
باهم رفتیم. آنجا هم نبود. به سنگر برگشتیم. دیدیم یکی از راننده کمپرسی ها که تازه آمده بود، دو تا پتو زیر انداخته، دو تا پتو هم رو!
گفتم اخوی یخ نکنی، اینجا سهم هر نفر دو پتو هست. گفت: من تو این سرما با یک پتو خوابم نمیبره!
یکی از پتو ها را از رویش کشیدم. بلند شد آن را از دستم کشید. خواستم پتو را از او بگیرم، خلیل دستم را گرفت که کاری نداشته باشم و چیزی نگویم. یک پتو از جایی دیگر پیدا کردیم و حاج خلیل روی موکت کف سنگر خوابید. صبح بعد از صبحانه خلیل شروع کرد گزارش خواستن از بچه ها که راننده متوجه شد دیشب سهم پتوی فرمانده را برداشته است. شرمنده به حاج خلیل گفت ببخشید، نمی دانستم شما مسئول اینجا هستید.
حاج خلیل مهربان گفت اشکال ندارد. اینجا امکانات به اندازه همه هست، البته اگر هر کس به اندازه خودش استفاده کند.
مأموریت آن راننده 15 روز بود، اما او هم مرید حاج خلیل شد و چند ماه در منطقه و جهاد ماند.
🌹🍃🌹🍃
#ڪانال_شهدا
https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
#عجب ماهی هست #اسفندماه....
📸گلچینی از سرداران شهدای استان فارس در اسفند ماه
🔹شادی روح همه شهدا #صلوات
🍃🌷🍃
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
هدایت شده از شهدای غریب شیراز
🚨 #مراسم میهمانی لاله های زهرایی
و جشن میلاد حضرت علی اکبر ع و روز جوان 🎊👏
💕💕همراه با جشن ازدواج یک زوج جوان💕💕
🎙 #بامداحی مداحان اهل بیت ع
🎈 #مکان : ◀️دارالرحمه_شیراز/قطعه شهدای گمنام
🗓 #زمان : ◀️ پنجشنبه ۳ اسفند / از ساعت ۱۶
🔺🔺
#هییت_شهدای_گمنام_شیراز
https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
لطفا مبلغ مجلس شهدا باشید
شهدای غریب شیراز
🚨 #مراسم میهمانی لاله های زهرایی و جشن میلاد حضرت علی اکبر ع و روز جوان 🎊👏 💕💕همراه با جشن ازدواج یک
قرار بود جهادی وار پخش کنید 😊😊
🌷🍃🕊
به نگاه شما
" سلام "
و به زیبایی لبخند شما
"صبح بخیر"🌤
#صبح_و_عاقبتمون_شهدایی 🕊
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#سیره_شهدا
💠همیشه وضو داشت. وقتی از او می پرسیدم که چه کار می کنید دائما وضو می گیرید ، می گفت: من همین را دارم و جز این چیزی ندارم . می گفت: شما هم دائم الوضو باشید اکثر مواقع با نیرو ها بود یا آنها را توجیه می نمود یا در حال انجام مأموریت بود، بلافاصله که بر می گشت، اجازه نمی داد که شبها بچه ها بخوابند و می گفت خواب همیشه هست و نماز شب بخوانید.
💠موقعی که نماز شب می ایستاد ، این قدر طول می کشید که می گفتیم نماز جعفر طیار است. از نیمه شب تا اذان صبح درحال گریه و زاری بود . اینقدر با خلوص نیت بود که عجیب بود.
#شهید غلامرضا کرامت
#شهدای_فارس
#سالگردشهادت
🍃🌷🍃🌷
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
شهدای غریب شیراز
🚨 #مراسم میهمانی لاله های زهرایی و جشن میلاد حضرت علی اکبر ع و روز جوان 🎊👏 💕💕همراه با جشن ازدواج یک
#استفتا
سلام علیکم
برگزاری جشن ازدواج جوانان و خواندن صیغه عقد در کنار قبور شهدا و گلزار شهدا ،در جهت ارج نهادن به مقام شهدا وتبرک، چه حکمی دارد ؟ بعضی ها چون قبور مومنین و مردم نیز نزدیک هست و می گویند آنها عزادار هستند این کار را زشت می دانند ، ایا اشکال دارد؟؟
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته
برگزاری جشن در گلزار شهدا از جهتی که فرمودید، اشکال ندارد.
موفق و مؤید باشید
شهدای غریب شیراز
🚨 #مراسم میهمانی لاله های زهرایی و جشن میلاد حضرت علی اکبر ع و روز جوان 🎊👏 💕💕همراه با جشن ازدواج یک
🚨هنوز جا داره مراسم را تبلیغ کنید 🎊🎊👆👆👆👆