10.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #پای_درس_شهید | صحبتهای زیبای شهید مدافع حرم ، شهید محسن حججی
«خداشناسی تو انزوا هنر نیست»
#سالگردشهادتشان
#شهداسنگنشانندڪهرهگمنڪنیم
🍃🌸🍃
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
شهدای غریب شیراز
🎥 #پای_درس_شهید | صحبتهای زیبای شهید مدافع حرم ، شهید محسن حججی «خداشناسی تو انزوا هنر نیست» #سال
#خاطرات_شهدا
#سال ۹۴که توی گردان پیچید ما داریم اعزام🚌 می شویم #سوریه، خیلی پکر شد😞 مدام با گردن کج توی اتاقمان پیدایش می شد. گفتم چیه⁉️ چی میخوای هی میای اینجا؟با #حسرت گفت: "چقدر خوب میشد #منم می اومدم!"😔
📖همکارمان اقای قادری پیچید توی دست و پایش: دو روز اومدی تو #لشکر کجا میخوای بری❓ هنوز باید پا بکوبی پاشو برو #عرقت خشک بشه بعد. همه را هم که #حاجی صدا میزد. گفت:(نه حجی. این همه نیروی جدید👥 دارن میان ماهم می اومدیم چی میشد؟😢)
📖خبردار شدم برای یکی از بچه ها مشکلی پیدا شده و دنبال #جایگزین میگردد. #قادری گفت اگه حرف بزنی خودت میدونی! کجا آدم صفر کیلومتر👤 راه بندازیم دنبال خودمون؟!
📖حال نزارش را که دیدم دلمـ💗 نیومد این موضوع را پنهان کنم. کشیدمش کنار که بروپیش #فرمانده گردان ۳ بگو اومدی برای #جایگزینی فلانی. با سرعت موشک دوید. نزدیک اذان ظهر بود دیدم یکی ازپشت چارچنگولی پرید روی گرده ام. برگشتم ببینم👀 چه کسی است. از فرط #خوشحالی مرا رگبار بوسید😘 و گفت که برای من هم #جور_شد.
📖به قادری کارد می زدی خونش در نمی اومد😁 که آخر کار خودت را کردی! بعد #خندید: بذار برسیم اونجا دودستی تحویلت می دم به #داعش😄 رفتیم تهران. از صد و بیست نفر فقط پاسپورت📓 محدودی اماده شد. عدل #محسن هم افتاد جزو آنها. هی جلوی ما رژه می رفت و چشم و ابرو می آمد.
📖با قادری توی نماز خانه📿 خفتش کردیم. ریختیم روی سرش😅 التماس می کرد:#حجی غلط کردم! با دو روز🗓 تاخیر به جمعشان ملحق شدیم. به بهانه های پست و گشت زنی #بیدار نگهمان می داشت که کارمان ختم شود به #نماز_شب.
📖سر به سرم می گذاشت: بالاخره برات باقیات و صالحاتی می مونه؛ #شهید هم که شدی می گن به #برکت نماز شباش بوده😉 به این واسطه کم کم نماز شب خوان شدم ولی نشد🚫 یک شب زودتر از او #بیدار شوم.
📖یک شب از اتاق🚪زدم بیرون. محسن را ندیدم. توی دلم گفتم: آخ جون امشب #زودتر از محسن بیدار شدم😍 نماز رو خواندم و رفتم #بخوابم. از بچه ها پرسیدم: از محسن خبری نیست! گفتند: رفته تو سوله وسط اون اتاق خرابه!
📖دیدم #نمازش تمام شده و با تسبیح تربتش📿 ذکر میگوید رفتم نزدیک تر👤 که کپ شوم روی سرش. صورت پر از اشکش😭 را که دیدم #پاهایم جلو نرفت.
#شهید_محسن_حججی🌷
#سالروز_شهادت
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌷حضرت محمد(ص):
هرڪس در چیزے از گفتار من شک ڪند در همه ے آن شک ڪرده است. و شک ڪننده در گفتار من در آتش است.
(چکیده از خطبه نبوت)
🗓۱۱ روز به برترین عید الهے(غدیر خم)باقیست.💞
💕🌸💕🌸💕🌸💕🌸
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
💫💫💫💫💫💫
حكم او بايد اجرا شود،كلام او مورد عمل باشد.و امر او نافذ است. هر كس با او مخالفت كند،از رحمت الهے دور مى گردد.و هر كس تابع او باشد،در سايه رحمت الهے است
(خطبه غدير)
🗓۱۰ روز به بر ترین عید الهے(غدیر خم)باقیست.💕
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
#کانال_شهدای_غریب_شیراز
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌸در سفر مكه همراه حاج مهدي بودم. به هر مقام كه مي رسيديم، حاج مهدي براي عبادت و نماز مشوق و همراه خوبي بود. رسم است زمان احرام بستن حاجي بايد لباس هايش را با حوله سفيد عوض كند و لبيك بگويد تا مُحرم شود. همه اين كار را با خوشحالي و سرعت انجام مي دادند. اما حاج مهدي حال عجيبي داشت. حوله را پوشيده بود، اما لبيك نمي گفت. حدود نيم ساعت فقط گريه مي كرد و نماز مي خواند. گفتم: حاجي سريع لبيك را بگو تا حركت كنيم، دير شد. گفت: «من نمي توانم دروغ بگويم. لبيك كه مي گويم، بايد از ته قلب باشد و من هنوز آمادگي آن را پيدا نكرده ام.» نيم ساعتي گذشت تا بالاخره راضي شد و گفت: « لبيك، اللهم لبيك.»
#ﺷﻬﻴﺪﺣﺎﺝ ﻣﻬﺪﻱ ﺯاﺭﻉ
#شهدای_فارس 🌹
ﺑﺎ ﻧﺸﺮ ﻣﻂﺎﻟﺐ ﺩﺭ ﺗﺮﻭﻳﺞ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺳﻬﻴﻢ ﺑﺎﺷﻴﺪ
..,...........
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ:
ﺩﺭ اﻳﺘﺎ :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
ﺩﺭ ﺳﺮﻭﺵ:
https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
14.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ﺑﻪ ﻳﺎﺩ ﺷﻬﻴﺪ ﺟﺎﻭﻳﺪاﻻﺛﺮ ﺣﺴﻦ ﺣﻖ ﻧﮕﻬﺪاﺭﻱ
عملیات کربلای ۵ بود. من در واحد توپخانه لشکر خدمت می کردم. آتش سنگین و پراکنده ای به سمت ما می آمد. ناگهان هاشم را دیدم. خسته و خاک آلود. کمی کنارم نشست. وقت اذان شد. به نماز قامت بست. توی نماز، انگار روی زمین نبود، متوجه کسی و چیزی نبود، شده بود عبد به معنی واقعی.
ناگهان گلوله های توپ باریدن گرفت. روی زمین دراز کشیدم. دست روی سرم گذاشتم. زمین می لرزید. گرد و خاک و دود باروت و ترکش همه جا را پر کرد. دنبال هاشم بودم. دیدم در همان حالت که در نماز بود، هست. قنوت می خواند بی آنکه لرزی، خم شدگی در بدنش باشد.
غبطه خوردم به حال خوشش.
نمازش که تمام شد. گفت اگه شهید شدم، نمازم را فلانی، فلانی یا فلانی بخواند. اسم سه نفر از روحانیون شیراز که نظرات مختلفی داشتند را گفت، مرا در آغوش کشید و رفت.
می خواست شهادتش هم مایه وحدت باشد...
آخرین بار بود برادرم را دیدم😭
🌸🌷🌸
#شهید_هاشم_اعتمادی
#شهدای_فارس
👇
تولد:۱۳۴۲- روستای سنگر سپیدان
شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۲۵- شلمچه، کربلای ۵
☘☘☘☘☘☘
ﺑﺎ ﻧﺸﺮ ﻣﻂﺎﻟﺐ ﺩﺭ ﺗﺮﻭﻳﺞ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺳﻬﻴﻢ ﺑﺎﺷﻴﺪ
..,...........
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ:
ﺩﺭ اﻳﺘﺎ :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
ﺩﺭ ﺳﺮﻭﺵ:
https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
1_90791988.mp3
3.32M
🎧 فایل صوتی
🎙واعظ: حاج آقا #عالی
🔖 عظمت روز #عرفه 🔖
🌹🍃🌹🍃
🔴 اﻟﺘﻤﺎﺱ ﺩﻋﺎﻱ ﻓﺮﺝ
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75