♥️ میگفت: باید شهدا را به همه نشان دهیم، این وظیفه بر گردن همه ماست...
تولدت مبارک اﻱ ﺷﻬﻴﺪ ....
#شهید_محمد_مهدوی
#ﺷﻬﺪاﻱرهپویان_وصال
☘🌺🌹☘🌺
#ﺻﺒﺤﺘﺎﻥ_ﻣﻨﻮﺭ_بایاد_شھـــــدا
🌹🌷🌹🌷
#ﮔﺮاﻣﻴﺪاﺷﺖ ﺷﻬﻴﺪ ﻣﺤﻤﺪ ﻣﻬﺪﻭﻱ ﺩﺭ ﺳﺎﻟﺮﻭﺯ ﺗﻮﻟﺪ اﻳﻦ ﺷﻬﻴﺪ ﺑﺎ ﺣﻀﻮﺭ ﺧﺎﻧﻮاﺩﻩ ﺷﻬﻴﺪ :
#اﻣﺮﻭﺯ/ﻗﻂﻌﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ / ﺳﺎﻋﺖ 16
🌹🌷🌹🌷
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ:
ﺩﺭ اﻳﺘﺎ :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
شهدای غریب شیراز
#ﻣﺮاﺳﻢ_ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﻲ_ﻻﻟﻪ_ﻫﺎﻱ_ﺯﻫﺮاﻳﻲ اﻳﻦﻫﻔﺘﻪ #ﻟﻂﻔﺎﻣﺒﻠﻎﻣﺠﻠﺲﺷﻬﺪاﺑﺎﺷﻴﺪ
#ﻃﺮﺡ_ﺁﻣﺎﺩﮔﻲﺑﺮاﻱ_ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﻲ_ﺷﻬﺪا
اﻳﻦ ﻫﻔﺘﻪ #ﺫﻛﺮﺷﺮﻳﻒ:
*#ﺻﻠﻮاﺕ ﺑﺎ ﻋﺠﻞ ﻓﺮﺟﻬﻢ*
*#ﻫﺪﻳﻪ ﺑﻪ اﻫﻞ ﺑﻴﺖ اﻃﻬﺎﺭ(ع) و اﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ(ﻋﺞ)و اﻣﺎﻡ ﺭاﺣﻞ(ﺭﻩ ) و ﺷﻬﺪاﻱ ﺷﻬﺮﻣﺎﻥ و اﻣﻮاﺕ و...*
و
*#ﺷﻬﺪاﻱ اﻧﻘﻼﺏ اﺳﻼﻣﻲ*
و ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ
ﺷﻬﻴﺪ ﻣﺤﻤﺪ ﻣﻬﺪﻭﻱ و
ﺷﻬﻴﺪ ﻣﻬﺪﻱ ﻗﺪﺳﻲ
*ﻫﺮﻛﺲ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺗﻌﺪاﺩ ﺑﻪ ﻣﻲ ﺗﻮاﻧﺪ ﺩﺭ ﺧﺘﻢ اﻳﻦ ﺫﻛﺮ ﺷﺮﻛﺖ ﻛﻨﻨﺪ*
🔻#مادرانـــــہ
🔅 مادر ڪه میشوی
میوه دلت که در برابر چشمانت قد میکشد، قد رشیدش را که میبینی
و در دلت برایش «لاحول ولاقوة الابالله» میخوانی ...
باید برای عاقبت بخیریش هم دعا کنی
و عاقبت بخیری یعنی #شهـــــادت...
🌹🌷🌹🌷
ﺑﻪ ﻧﻴﺎﺑﺖ ﻣﺎﺩﺭاﻥ ﺷﻬﺪا اﻣﺮﻭﺯ #ﮔﻠﺰاﺭﺷﻬﺪا ﺑه ﺯﻳﺎﺭﺕ ﺷﻬﺪا ﺑﺮﻭﻳﻢ
🌹🌺🌹
ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺷﻬﺪاﻱ ﺷﻴﺮاﺯ
https://chat.whatsapp.com/BwMzXYHqYVrEhEZrFmI872
بیا دیگر آقا جان..
چشمشان به راه مانـد.....
و عمر و جوانیشان در راه..
سربازانی که امـروز همه پیر شدند🌷
به دعای فرجِ جمع ؛
اثر نزدیڪ است ...
📎اللهم عجل لولیک الفرج
واجعلنا من انصاره و اعوانه
#سلام_مولای_مــهربانم🌸🍃
📎 #صبحﺗﺎﻥ ﻣﻬﺪﻭﻱ 🌷
☘🌹🌷☘🌺
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
.
.
خوشبختی یعنی:
••ڪـھ یھ شهیــد♡🌱
|| تـو زندگیـٺ باشـھッ
.
.
#مسیـرتوادامهیراهشه
•°
|♥️📿๑••
اﻟﻬﻲ #ﺧﻮﺷﺒﺨﺖ ﺑﺸﻴﻢ ﻋﺎﻗﺒﺖ #ﺷﻬﻴﺪ ﺑﺸﻴﻢ
❤️💫❤️
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#زندگینامه_شهید_فرهاد_شاهچراغی
#نویسنده_مجید_خادم
#قسمت_نهم
#منبع_کتاب_کدامین_گل
🌹🌹🌹🌹🌹 !
مهمان ها دوتا دوتا با هم زیر لب حرف میزدند و سر پایین انداخته و تکان تکان میدادند و تا چشمشان به پدر یا مادر میافتاد، لبخندی می زدند و نگاه پدر و مادر که به جای دیگری می شد ،سر می کردند توی خودشان و طرف دیگر لبخند زورکی دیگری زده میشد.
همه منتظر اولین هق هق بودند تا خودشان را ول کند. مادر هر چه میخواست سفره پهن کند و غذا را بکشد ،جلویش را میگرفتند ساعت از ۳ گذشته بود میگفتن حاج خانم بگذار فرهاد هم برسد همه با هم می خوریم و بیشتر که اصرار می کرد بهانه می آوردند که ما دیر صبحانه خوردیم یا توی راه چیزی خورده و از این حرفها.
حدود ساعت پنج مادر دیگر نتوانست خودش را نگه دارد و عصبانی سفره را به زود پهن کرد
«هی میگین تا فرهاد بیاد حالا فرهاد شاید تا شب نیومد این بچه کارش حساب و کتاب نداره شما گرسنه نیستین؟ از دو ساعت قبل از ظهر من برنج دم کردم الان ۵ شده است اگر سیرید یا گرسنه، چیزی خوردید یا نه ،من غذا رو میکشم خوب, همه اش شد ته دیگ»
مادر که از همان سر ظهر دلش شور افتاده بود .شهناز را سین جیم کرده بود اما چیزی دستگیرش نشده با این حال به حساب خودش به رویش نمی آورد تا مهمان ها نگران نشوند. پای سفره دست هیچکس به غذا نمی رفت دیگر خنده های الکی هم خشکیده بودند که صدای زنگ تلفن همراه را از خود بیخود کرد
مادر به چشم به هم زدنی پای تلفن بود
«شما مادر هستین؟»
«بله خودمان گوش همه چیز شده بود به صدای پشت گوشی که یکی از زنهای فامیل زد زیر گریه صورت مادر به هر برگشتم تا صدای گریه و غم یکی دوتا رفتن سمت آرامش کنند
«فرهاد گفت بهتون بگم دلتون شور نزنه خدارحم شگرد طوریش نیست»
مادر پشت سر هم صدا را قسم میداد مهمانی از آغاز شده بود به صدای زیر و گریه ها بیشتر هیچی هیچی هیچی نیست خاطرتون جمع ما اینجا هفت هشت ده نفری حواسمون به همدیگه هست
_کجا؟
_توی کاروانسرا دروازه قصابخانه هستیم .الان نمیشه بیاین حاج خانم. ما هم نمیتونیم بیایم. دیر وقت که شد خیابانهای خلوت بدست میاد خونه
مادر هنوز صدا را قسم می داد قسم پشت قسم.
«سالم و سلامته شکر خدا الان نمیشه اومد توی خیابون شما هم اجازه بدید من به خونه بقیه زنگ بزنم از نگرانی درشون بیارم»
کم کم رنگ و روی مادر سر جایش برگشت گوشی را قطع کرد نگاه کرد به مهمان ها که به شده بودند به چشمش را پاک کرد و خندید و گفت: «دیدی به من چیزی نمی گفت این طوری هم نیست بچه ها درست بنشین غذاتو بخورین!»
نیمه شب فرهاد باز روی خاکی و سیاه بوی دود و پیراهن پاره شده به خانه برگشت بعضی مهمان ها هنوز مانده بودند تا مطمئن شود تا آمدنش هنوز همه نگران بودند
دم صبح آفتاب هنوز بالا نیامده فرهاد به سرعت به سمت خیابان صورتگر میرود و فرزاد پشت سرش می رود تا به او برسد. شهر ظاهراً آرام است از دود و غبار توی هوا،صدای شلیک ها تظاهراتها درگیری ها شعارها.
ته نارنجی رنگ بلندگوی دستی بزرگ از پلاستیک توی دستش بیرون است
وارد آپارتمانم میشود از در که می رود راه رویی بزرگ است که چند تا جوان این طرف و آن طرف دارند کار میکنند پارچه می نویسند رنگ می زنند و همچنین کارهایی دارند شعار می نویسند روی پارچه و روی مقوای بزرگ با قلم و ماژیک. جوان های دیگر دایی هم میآیند و پارچهها و پلاکاردها و مقوا را هر جایی. هرکدام یکی دوتا را آماده هم کرده اند نوشته اش خشک شود فرزاد پای یکی از همین ها ایستاده فرهاد به اتاق دیگر می رود
🌷 🌷 🌷 🌷
در واتس آپ 👇
https://chat.whatsapp.com/F4LSvAcL2g99PP58OICsAO
در ایتا 👇
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
یک روز همراه دخترم
به اﻣﺎﻣﺰاﺩﻩ سید محمد (گلزار ﺷﻬﺪا) رفتیم ...
شادی رو به من گفت :
مامان نگاه ، عکس بابا !!!
هرچه نگاه کردم چیزی ندیدم
وقتی برگشتم علی زنگ زد ؛
و جریان را برایش تعریف کردم
علـی خنـدید و گفت :
واقعا دخترم دیده درست داره میگه ،
من جـام تـوی گلــزار شهـداست ...
ده روز بعد خبر شهادتش را آوردند.
✍ راوی : همسر شهید
▫️ولادت : ۶٤/۰۱/۰۱ کازرون
▫️شهادت : ۹٤/۱۱/۱۶ سوریه
▫️عملیات آزادسازی نبل و الزهرا
#پاسدار_مدافـع_حــرم
#شهید_سرگرد_علی_جوکار
#ﺷﻬﺪاﻱ_ﻓﺎﺭﺱ
☘🌺🌹☘🌺
ﺑﺎ ﻧﺸﺮ ﻣﻂﺎﻟﺐ ﺩﺭ ﺗﺮﻭﻳﺞ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺳﻬﻴﻢ ﺑﺎﺷﻴﺪ
***
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ:
ﺩﺭ اﻳﺘﺎ :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
هیچوقت نمیگذاشت من از انجام کارهای خانه خسته شوم. میگفتم: حسابی کدآقایی هستی برای خودت. و پژمان میگفت: حضرت محمد(ص) به حضرت علی(ع) فرموده: «مردى كه به زن خود در خانه کمک كند، خدا ثواب یک سال عبادتی را که روزها روزه باشد و شبها به قیام و نماز ایستاده باشد به او میدهد. یا على هر كه در خانه در خدمت خانواده خود باشد و آن را ننگ نداند، خداوند نام او را جزو شهدا مینویسد و ثواب هزار شهید را در هر روز شب برای او محاسبه میکند.» مسلمان باشی و فرمایش رسول خدا باشد و آنقدر ثواب داشته باشد و من بخواهم کوتاهی کنم؟ از اینکه بخواهی از کار خانه خسته شوی و به زحمت بیفتی برای راحتی من، ناراحت میشوم ودوست دارم در هر کاری به تو کمک کنم تا خستگیات را نبینم.
#شهیدمدافع_حرم
#شهیدپژمان_توفیقی
#شهدای_فارس
#ایام شهادت
🥀🍀🥀🍀🥀🍀
ﺑﺎ ﻧﺸﺮ ﻣﻂﺎﻟﺐ ﺩﺭ ﺗﺮﻭﻳﺞ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺳﻬﻴﻢ ﺑﺎﺷﻴﺪ
***
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ:
ﺩﺭ اﻳﺘﺎ :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
ای مرثیه خوان، ز چشمِ خونبار مگو
با من ز سَــر و دستِ علمــدار مگو
عبـــاس ، فدای قَد و بالای حسین
با امِّ بنیـــن از غــــمِ دلــدار مگو
✍ #ﻭﻓﺎﺕحضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها_ﺗﺴﻠﻴﺖ
🌹🌷🌹🌷
#ﻫﻴﻴﺖ_ﺷﻬﺪاﻱﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
● دست نوشتهای منتشر نشده از
#سردار_دلها برای یکی از دوستانش:
علی عزیز ، چهار چیز را فراموش نکن
۱_ اخلاص ، اخلاص، اخلاص
یعنی گفتن، انجام دادن و یا ندادن برای خدا
۲_قلبت را از هر چیز غیر او خالی کن و پر از
محبت او و اهل بیت(علیهالسلام) کن
۳_نماز شب توشه عجیبی است.
۴_یاد دوستان شهید ولو به یک صلوات
"برادرت، دوستدارت سلیمانی" ۹۱/۷/۲۱
#ﺷﻬﻴﺪﺣﺎﺝ_ﻗﺎﺳﻢ_ﺳﻠﻴﻤﺎﻧﻲ
🌹🌷🌹🌷
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
خدایا :
در #شهادت چه لذتی است
که مخلصان تو به دنبال
آن ، چنین شتابانند و
اشک شوق می ریزند..
سلام بر #بزرگمردان کوچک قامتی که نه تنها از #سایه_جنگ نترسیدند بلکه به جنگ #جنگ رفتند تا ثابت کنند هر که خدا دارد نیازی به #کدخدا ندارد
#ﺁﺭﺯﻭﻱ_ﺷﻬﺎﺩﺕ 🌹
◾️🌹◾️🌹◾️
#ﺻﺒﺤﺘﺎﻥ ﺷﻬﺪاﻳﻲ
🌹🌷🌷🌷🌹
ﺑﺎ ﻧﺸﺮ ﻣﻂﺎﻟﺐ ﺩﺭ ﺗﺮﻭﻳﺞ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺳﻬﻴﻢ ﺑﺎﺷﻴﺪ
***
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ:
ﺩﺭ اﻳﺘﺎ :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75