💫یادی از سردار بسیجی،معلم شهید مهندس کمال ظل انوار 💫
🌷شرکت یگان دشت، یک شرکت بزرگ کشت و صنعت در منطقه قادر آباد بود که به خاطر سؤمدیریت به مرز ورشکستگی رسیده و چند ماه بود حقوق کارگرانش داده نشده بود. از طرف استانداری، مهندس کـمال ظل انوار به عنوان مدیر عامل جدید شرکت معرفی شد. روز اول کار، آقا کمـال، خواست در ابتدای مراسم چند آیه قرآن تلاوت کنند که قبلاً، در این شرکت بیسابقه بود. بعد از قرائت قرآن، آقا کمـال صحبتهایش را شروع کرد. چهره آرام و صدای مطمئن آقا کمـال نویدبخش روزهای خروج از بحران این کارگران بود. از انقلاب میگفت و روزهای پرتلاش و پرکار پیش رو... خودم شاهد بودم وقتی کارگران ستم دیده شرکت جلویش می نشستند و از مشکلاتشان می گفتند اشک از دو چشمش جاری می شد و وقتی که روبروی مسئولان استانداری می نشست برای گرفتن حق کارگران رگ گردنش بالا می آمد و سرخ می شد..
آقا کمال 6 ماه بیشتر در شرکت نماند، وقتی شرکت را با مدیریت جهادی اش از ورشکستگی رهاند، حقوق عقب افتاده کارگران را پرداخت کرد، کلید مدیریت شرکت را تحویل داد و به شغل معلمی خودش برگشت..
🌿🌷🌿🌷🌿
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ سروش:
https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
#پیش_بینےشهید....
🌷گفت: «شمشاد به نظرت، اگه گلوله به قلب آدم بخورد زودتر شهید می شود، یا توی سر!»
با خنده نگاهش کردم و گفتم: «والله هنوز نه گلوله به قلبم خورده، نه به سرم که بدانم کدامش بهتره!»
خیلی جدی دست به پیشانی اش گذاشت و گفت: «من که دوست دارم یه تیر بخورم، اون هم اینجام!»
وقتی رفتیم بنیاد جنازه اش را ببینیم . دست کردم زیر سرش دستم شد پر از خون، ( بعد از یک هفته از شهادت هنوز خون تازه در بدنش بود) دیدم یک تیر نشسته به پیشانی اش، محل سجده اش.
حتی از لبش که سیم خاردار ها آن را بریده بود، خون تازه می چکید.
🌷🍃🌹🍃🌷
#شهید امان الله عباسی
#شهدای_فارس
#ایام_شهادت
🔹🔹🔹🔹🔹
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
هدایت شده از شهدای غریب شیراز 🇮🇷
🚨 *مراسم میهمانی لاله های زهرایی*
و *🏴گرامیداشت #شهدای_کربلای_۵🏴*
💢 #بامداحی برادر *کربلایی ماجد قیّم* 💢
#مکان : *◀️دارالرحمه_شیراز/قطعه شهدای گمنام*
#زمان : ◀️ *پنجشنبه ۲۳دیماه ۱۴۰۰/ از ساعت ۱۶*
⬇️⬇️⬇️⬇️
*مراسم در #فضای_باز و با رعایت فاصله گذاری اجتماعی و پروتکل های بهداشتی برگزار میشود*
🔺🔺🔺🔺🔺
#هییت_شهدای_گمنام_شیراز
🔹🔹🔹🔹
پخش زنده با اینترنت رایگان از لینک:
http://heyatonline.ir/heyat/120
🔺🔺🔺🔺🔺
لطفا *مبلغ مجلس شهدا باشید*
وعشقراخلاصہمیکنم...❤️
درنگاهمادرےکہ،بہعشقفرزند
گمنامش🕊️
سنگمزارتمامشهداےگمنامرا
بہآغوش میکشد...🥀💔
پنج شنبه که می شود.
ثانیه ها
🍂سخت بوی دلتنگی می دهد💔🥀
#شهید_گمنام💔🕊️
#صبح_وعاقبتتون_شهدایی
🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷
@golzarshohadashiraz
✍همسرانه:
به بچه ها میگفت: «یادتون باشه، من نیستم؛ اما خدا همیشه هست و مواظبتونه. شما رو میبینه. پس سعی کنید کارهای خوب بکنید. حرفهای خوب بزنید تا هم من خوشحال باشم و خدا هم دوستتون داشته باشه... .»
نمیدانم چه چیزی در دلش میگذشت؛ اما اشک در چشمهایش بازی میکرد.
محسن پسر کوچکمان را بغل کرده بود و میبوسید. محو تماشای این صحنه بودم که یک آن دلم رفت کربلا، عاشورا، حضرت علیاصغر (ع) و ...
قلبم آتش گرفت. اشکم جاری شد. تا آمدم چیزی بگویم، محسن را به دست پدرش داد. با دعای «اِلهی هَب لِی کَمال الاِنقِطاعِ اِلَیکَ» دل بریدنش از دنیا و دلبستگیهایش را مجدد از پس پرده اشکهایش دیدم ...
روز شهادت حضرت زهرا(س) در کربلای ۵ با رمز یا زهرا و تیری در پهلو شهید شد ....
#شهید محمد جواد روزیطلب
#ایام شهادت
#شهدای_کربلای_۵
#شهدای_فارس
🍃🌷🍃🌷
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🌹🌹🌹🌹🌹:
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت*
* #براساس_زندگینامه_شهید_غلامعلی_رهسپار*
* #نویسنده_غلامرضا_کافی*
* #قسمت_بیست_و_هشتم*
وقتی که برگشت دیدم کلی ظرف ملامین خریده.
_غلام جان این ظرفها برای کیه؟
_برای خودمون مامان لازم میشه.
_فکر کردم رفتی برای خودت جهیزیه گرفتی.
سرخ شده ظرف ها را برد توی خونه.
_آخه مادر جان این همه ضعف میخواستیم چیکار ؟!چرا پولاد را خراب میکنی؟
_گفتم که مامان لازم میشه یه وقت!
مراسم حاج نعمت غلام وسط مجلس ایستاده بود به نظرم خیلی نورانی آمد.احساس غرور کردم. اقوام همه اومدن و باهاش احوالپرسی می کردند و می بوسیدنش.
چقدر ذوق میکردم که همه بچه ام را انقدر دوست دارن. غلامعلی خیلی مهربون بود.
یه هفته ای می شد که اومده بود مرخصی.
_مامان ما فردا باید حرکت کنیم به سمت کردستان.
_خدا پشت و پناهت باشه وسایلت را جمع کردم آماده است.
_فاطمه و حمیدرضا بیایید تا سفارشهایی بهتون بکنم. حمیدرضا تو چرا امروز پکری چیزی شده؟!
_مادر زن داداش در آن یادش افتاده که فردا ورزش دارند و کفش پاره شده. این وقت شب من کجا برم براش کفش بخرم. میگم فردا با همین رو است که اومدی میریم برات می خریم.
_حمیدرضا تو به خاطر همین ناراحتی؟ این هم غصه دارهبلند شو بریم همین الان یکی برات بخرم بلند شو!
_ما در این وقت شب ؟میگم که فردا خودم میرم براش میخرم.
هنوز حرف های غلام تمام نشده بود که حمیدرضا آماده ایستاده بود. یک ساعتی رفتند و برگشتند.
_مبارک باشه مادر حالا دلت راضی شد؟
_بله مامان .ببین چقدر قشنگه! گفتم که خرید کرد زیاد طول نمیکشه. رفتیم چهارراه مشیر و برگشتیم. داداش دستت درد نکنه تو خیلی خوبی!
یک ماه از رفتن غلام به کردستان میگذشت و نزدیکای عید بود و من مشغول خانه تکانی بودم که همسایه آمد و گفت:
_غلام زنگ زده زود بیا.
با عجله رفتم خوش و بشی کردم و گفتم :مامان جان برای عید نمی آیی؟!
_میخوان منتقلمون کنند جنوب .شما باید برید کازرون من هم میام.
_با بچه ها چند روز قبل از عید میریم کازرون .تو چیزی نمی خوای برات ببرم؟!
_فقط چند دست لباس ببر تا منم از اون طرف بیام.
_حتماً مرخصی بگیر بیا .دلم میخواد عید پیشمون باشی.
_مامان جان التماس دعا برای بچه ها خیلی دعا کن.
خداحافظی کردم و خوشحال بودم از اینکه بچه هام شب عید میاد خونه. عصر رفتم مغازه در اصلاح نژاد ۲ بلوز برای خودم و فاطمه خریدم برای حمید و مجتبی هم خرید کردم.
دو روز به عید مانده بود که دوستان غلام آمدم خونمون پیش بابای غلام و گفتند: میدونستیم می خواید برید کازرون گفتیم قبل از عید بهتون سر بزنیم.
_شما ها مگه جبهه نبودید؟!
_چرا خاله جان من بودم تازه اومدم.
_پس چرا غلام نیامد؟!
_غلام علی هم میاد.
#ادامه_دارد...
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
•دلت که گرفت💔
•با رفیقی درد و دل کن
⇜که #آسمانی باشد
•این زمینیـ🌎ها
•در کارِ #خود مانده اند
#رفیق_شهیدم 🌷
#گاهےنگاهے😔
🌹🍃🌹🍃
ﻫﺮﻛﺲ ﺩﻟﺶ ﺑﺮاﻱ ﺭﻓﻴﻖ ﺷﻬﻴﺪﺵ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ
... تا دقایقی دیگر .....
ﺁﻧﻼﻳﻦ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﺷﻬدا انجام بدهید
⬇️⬇️⬇️
پخش مستقیم با اینترنت رایگان:
http://heyatonline.ir/heyat/120
💫یادی از سردار بسیجی،معلم شهید مهندس کمال ظل انوار 💫
🌷گفت: شما اطلاع دارید فلان کارگر تصادف کرده و در خانه بستری است!
گفتم: آره، مدتی پیش تصادف کرد و پایش شکسته، چون حادثه خارج از شرکت بود و مربوط به کارهای شرکت هم نبود، به شما خبر ندادم!
گفت: بعدازظهر ساعت چهار بیا باهم به ملاقاتش بریم!
گفتم: آقای ظِلانوار، خانه این پیرمرد در یکی از روستاهای اطراف هست، راه مناسبی ندارد، با ماشین هم که بریم ساعتی طول میکشد و معطل میشویم!
خیلی جدی گفت: آقای هاشمی من ساعت چهار منتظرم!
ساعت 4 منتظرم بود. بهاتفاق هم به سمت آن روستا حرکت کردیم و به منزل آن کارگر رفتیم. پیرمرد باورش نمیشد مهندس ظِلانوار مدیر شرکت به خانه حقیر و روستایی او آمده باشد، زبانش بند آمده بود. کارگر پیر تا آخر دیدار میخندید. وقت خداحافظی لنگ لنگان با پایشکسته دنبال آقا کمـال راه میآمد. هرچه آقا کمـال میگفت: نیازی نیست دنبال ما بیایی، میگفت: نه، احترام شما بر من واجب است!
🌿🌷🌿🌷🌿
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ سروش:
https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
☑️ روایت جانسوز از آخرین وداع حاجقاسم با مادر
برادر شهید سلیمانی:
🔹مادرمان سخت مریض بود و حاجقاسم برای یک ماموریت حساس باید به سوریه میرفت و تاکید بر این بود که شهید سلیمانی در این ماموریت حضور داشته باشد.
🔹لحظه خداحافظی حاجقاسم با مادر صحنه عجیبی بود؛ حاجقاسم در مقابل مادر زانو زد، سر را روی زانوی مادر گذاشت و گفت «مادر حلالم کن».
🔹شهید سلیمانی مجدداً پیش مادر برگشت و در کنار مادر خوابید و او را بغل کرد، سر مادر را بر روی دستش گذاشت و او را نوازش کرد. حاج قاسم سه مرتبه به سمت حیاط رفت و برگشت پیش مادر، همه دم در منتظر حاج قاسم بودند.
🔹وقتی مادر به رحمت خدا رفت مانده بودم چگونه خبر فوت مادر را به حاجقاسم بدهم، زنگ زدم و گفتم که حال مادر خوب نیست.
🔹حاجقاسم بعد از اینکه آقای قالیباف خبر فوت مادر را به ایشان دادند به من زنگ زد و گفت برای کسی مزاحمت ایجاد نکنید و وقتی من برگشتم جنازه مادر را به خانه بیاورید.
🔹حاج قاسم در خانه وداع عجیبی با جنازه مادر داشت، او را میبوسید و اشک میریخت؛ شهید سلیمانی عاطفه زیادی نسبت به خانواده بهویژه نسبت به مادر و پدرم داشت.
🍃🌷🍃
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
#یا_بابالحوائج_عباس_ع❤️
شب جمعہ سٺ و دلـم شوق زیارٺ دارد
اینچنین است ڪه احساس سعادٺ دارد
حرم حضرٺ عباس عجب عقده گشاسٺ
*ڪه دعا در حرمش میل اجابٺ دارد*
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله🌷
#شب_جمعه🌙
یاباب الحوائج یا ابوالفضل ع
🍃🌷🍃🌷
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#آقا_جان
✨ڪی شـود
در ندبہ های جمعہ
پیدایت ڪنم
گوشہای تنها نشینم
تا تماشایت ڪنم ...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج💚🌸
#صبح_و_عاقبتتون_شهدایی
🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷@golzarshohadashiraz
#ﻭﺻﻴــﺖ_ﻧﺎﻣﻪﻋﺠــﻴﺐ_ﻳﻚ_ﺷﻬـﻴﺪﺷﻴـﺮاﺯے
😳😳😭
ای دوســتان و همـرزمان عـزیز من! اگر زمانے فرا رسیـد که جنـگ به پایان رسید و من به فیض #شهــادت نایل نشــدم از شـما عزیـزان عاجـزانه این تقاضـا را دارم بدنـم را از پوشاندنے ها عریان و برهـنه کنیـد و پاهایـم را به #پاهاے_اسبـی_وحشے ببندید و در #صحرایےسـوزان بر روی خـار و خاشـاک رهـا ڪنـید و اگر ڪسی پرسیـد چـرا این ڪار را مےکـنید بگویید :
این جوانے است کم سن و سال و گنه کار که توفیق و سـعادت #شهادت را نداشته است و خداوند او را از درگاه الهے خود رهانیـده است.
حال اگر شهادت #نصیبـمان شد، آن را دو دستے می گـیرم و خدا کند که زانوهایم سست نشود و شهادت چیزی نیـست که #نصیـب هر کس بشود
🌺🌺🌷
#ﺷﻬﻴﺪﺣﺴــﺎﻡ_اﺳﻤﺎعیلےﻓﺮ
#ﺷﻬﺪاﻱﻓﺎﺭﺱ
#اﻳﺎﻡﺷﻬﺎﺩﺕ 🌹
☘🌺☘
ﺑﺎ ﻧﺸﺮ ﻣﻂﺎﻟﺐ ﺩﺭ ﺗﺮﻭﻳﺞ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺳﻬﻴﻢ ﺑﺎﺷﻴﺪ
..,...........
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ:
ﺩﺭ اﻳﺘﺎ :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75