14.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻چرا بعضی سیاسیون با ۱۵ خرداد دشمنی دارند؟
⚠️ چرا غربزدهها از این روز میترسند؟
✊🏼 شعار محوری این روز چه بود؟
#ولایت_فقیه
🍃🌷🍃🌷
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
💫یادی از سردار شهید حاج محمد ابراهیمی 💫
🌷تابستان سال 63 بود. حاجمحمـد معاون مخابرات لشکر، با تعدادی نیروی بسیجی به جزیره مجنون آمدند. گفتم خیره، کاری دارید؟
گفت: اینجا فاصله بچههای ما با دشمن خیلی کم هست، برای امنیت بچهها قرار است کانالی حفر کنیم. البته وظیفه بچههای گردانهای پدافندی بود، اما من درخواست کردم بچههای مخابرات هم کمک کنند.
شب به سمت پد پنجم رفتیم. فاصله آنقدر کم بود که بهراحتی صدای راه رفتن ما هم به دشمن میرسید. کوچکترین صدا دشمن را حساس میکرد. تمام وجودم را ترس گرفته بود. حاجمحمـد خودش جلودار، آرام با سرنیزه و تیشه شروع به کندن کرد. خاکها را با دست جمع میکرد و عقب میداد. یکی دو نفر خاکها را در گونی میکردند و درجایی که در چشم نباشد خاکها را روی زمین پهن میکردند. یکساعتی کارکرد، جایش را به نفر بعد داد و رفت در قسمت حمل خاکها. خودش که خستگی نداشت. هرکجا میدید کسی خسته هست، ســــریع میرفت و جای او را میگرفت. این کار کانال کنی حدود ده شب ادامه پیدا کرد و هر شب خود حاجمحمـد با نیروهای جدید میآمد و این کار را انجام میداد.
🌿🌷🌿🌷🌿
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ سروش:
https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌 روایتهایی متفاوت و کمتر شنیده شده از سبک زندگی امام خمینی (ره)
#امام_امت
#الگوی_ملت
🍃🌷🍃🌷
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌼 *مراسم میهمانی لاله های زهرایی* 🌼
🌸🎊و جشن دهه کرامت 🎊🌸
💢با حضور خادمین حرم حضرت احمد بن موسی شاهچراغ (س)💢
💝💝همراه با عقد ازدواج یک زوج جوان 💝💝
💐💐💐💐💐
🎙#بامداحی: برادر *کربلایی محمد شریف زاده* 💢
🔆و اجرای گروه سرود نوگلان زهرایی🔆
🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊
#مکان : *◀️دارالرحمه_شیراز/قطعه شهدای گمنام*
#زمان : ◀️ *پنجشنبه ۱۹خرداد/ از ساعت ۱۸*
#هییت_شهدای_گمنام_شیراز
🔺🔺🔺🔺🔺
پخش مستقیم از لینک هییت آنلاین:
https://heyatonline.ir/shohada.gomnam
⬇️⬇️⬇️
لطفا *مبلغ مجلس شهدا باشید*
مَرد عمل بودید🌱
تا وعده ؛
صادق و زلال ؛
این سرزمین
به مرامتان نیاز دارد
برگردید ...
- مردان بی ادعا !✨
#صبح_و_عاقبتمون_شهدایی 🕊️
🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷@golzarshohadashiraz
💢به مناسبت روز بزرگداشت حضرت سید سادات ، احمد بن موسی شاهچراغ(س)💢
🔰اعتقاد عجیبی به حضرت شاهچراغ(س) داشت. می گفت من باید حداقل هفته ای یک بار به شاهچراغ بروم, در انجا به حرم بچسبم و گریه کنم و راز و نیاز...
🔰می گفت یک بار یکی از بچه هایم از بالای بالکن پایین افتاد. از همه جا قطع امید کرده بودم.رفتم شاهچراغ و با گریه متوسل شدم.
وقتی به خانه برگشتم دیدم حال فرزندم بهتر شده و بعد چند روز کاملا بهبود پیدا کرد.
🔹🔸🔹🔸🔹
#شهید دکترسید محمد ابراهیم فقیهی
فوق تخصص جراحی ارتوپدی
#شهدای_فارس
🌷🍃🌷🌱🌷
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
* #براساس_زندگینامه_شهید_عبدالمجید_سپاسی*
* #نویسنده_غلامرضا_کافی*
* #قسمت_بیست_و_هشتم.
شب عملیات من مسئول مهندسی بودم.بنا بود که نرسیده به ارتفاع ریشن دستگاه های مهندسی مستقر شوند و کار کنند .خود ارتفاع هم دست بچه های گردان امام مهدی بود به فرماندهی برادر قنبرزاده.
نگاه کردم دقیقا ساعت ۲:۳۵ نیمه شب بود. سید موجز به من اطلاع داد دستگاه های مهندسی آماده است .من هم بلافاصله با من تماس گرفتم.مجید فقط گفت: دستت درد نکنه.
این آخرین کلامی بود که بین ما رد و بدل شد و دیگر تماس نداشتیم. چون هم فاصله نزدیک بود و بی سیم ها قاطی می کردند و هم حجم آتش زیاد بود.
دوستانی که از دور نگاه می کردند می گفتند سه تپان مثل یک حوضچه بود پر از دود و آتش. ما هم که خودمان آنجا بودیم می دانستیم چه خبر است . آتش دشمن فقط متوجه آن نقطه بود .الله اکبر از این همه گلوله که روی آن منطقه ریخته میشد .بچه ها هم جانانه می جنگیدند .از شدت درگیری همین بس که بچه های توپخانه لشکر ۱۷ گرای آتششان را تغییر دادند و به پشت ریشن و در واقع به کمک بچه های ما آمدند.
حوالی ساعت سه بود که من از ارتفاع آمدم پایین به اتفاق برادر سعید احمدی که بی سیم چی بود. اما بچه های دیگر از جمله اسفندیار نیکومنش ،مسعود فتوت و مرتضی روزیطلب با مجید بودند .
آمدیم پایین روی ارتفاعی به نام دوقلو که دست بچه های گردان امام حسن بود .حتی یادم هست کد آقای فتوت به عنوان فرمانده گردان رشید بود. آنجا می شود نیروهای عراقی را به راحتی دید که دارند مقاومت میکنند .ما هم تعدادمان کم بود تماس گرفتم با بچه های تخریب آنها هم آمدند کمک گردان امام حسن.. خود آقای ابراهیمی هم آمد که مسئول تخریب بود و مشکل حل شد.
حالا هوا ملول بود. دم دم های سحر نشسته بودیم با خداداد ابراهیمی. هنوز آتش دشمن قطع نشده بود .قصد حرکت به پایین را داشتیم که حاج مرتضی از راه رسید. پریشان بود. اصلاً حال عادی نداشت. لبش خشکه زده بود .موهایش آشفته بود .دست و پایش میلرزید مثل هذیانی ها مرتب میگفت :رفت... رفت...
نیمخیز بودیم چون کالیبر سبک دشمن هنوز کار میکرد. دستش را گرفته نشاندیمش ولو شد روی زمین به صورتش زدم گفتم :کی رفت ؟!گفت :رفت!
دوباره پرسیدم :کی؟!
گفت: امیر لشکر .
فهمیدم که قضیه شهادت است.
پرسیدم :حاج نبی؟!
گفت: نه !
گفتم :حاج قاسم؟!
گفت :نه!
تک تک اسم آوردیم اصلا به خیال ما نمی گذشت که منظورش حاج مجید باشد..
#ادامه_دارد
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹خوشا آن ساعت که دیدار تو بینم.....
💢زیارت و توسل شهید حاج قاسم سلیمانی در حرم حضرت شاهچراغ س
🔹روز بزرگداشت حضرت شاهچراغ .س. گرامی باد
#هییت_شهدای_گمنام_شیراز
🍃🌷🍃🌷
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
💫یادی از سردار شهید حاج محمد ابراهیمی 💫
🌷حاجمحمـد بهندرت مرخصی میرفت. گاهی بهزور و اجبار مجبورش میکردم، میگفتم: چند روز برو شیراز، یه سر به پدر و مادرت بزن و برگرد.
اگر بهاجبار هم میرفت، کسی نبود که به خانه برود، چند روز بنشیند و برگردد و یا دنبال تفریح و استراحت و گردش باشد. هر وقت از مرخصی برمیگشت دستپر بود. یک قطعه یا تجهیزاتی برای مخابرات تهیه میکرد و میآورد، یا دست چند نفر را میگرفت و به جبهه میکشاند.
یکبار حاجمحمـد گفت: فلانی بیست روز مرخصی میخواهم!
گفتم: تو روز روزش مرخصی نمیرفتی، چـی شده حالا بیست روز مرخصی میخواهی، راستش را بگو کجا میخواهی بری!
گفت: لشکر امام حسین(ع) الآن توی غرب عملیات داره، ما هم که الآن خط پدافندی هستیم، با اجازه شما میخواهم ازاینجا مرخصی بگیرم، با بچههای اصفهان برم تو عملیات غرب!
گفتم: کوتاه بیا. اینجا هم جبهه است.
شروع به اصرار و خواهش کرد، گفتم: قبول، برو، اما زود برگرد.
با خوشحالی خداحافظی کرد و رفت.
🌿🌷🌿🌷🌿
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ سروش:
https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🔰 #کلام_شهید | #سربازان_امام_زمان
🌟شهید حاج احمد کاظمی:
دل ها را بسپارید به خدای متعال، متوسل بشوید به أئمه اطهار، در رأس آنها، امام حسین شهید عزیز، پرچم دار این حرکت است،
و افتخار بکنیم که ما سربازان فرزند او حضرت مهدی «عج» هستیم و امروز زیر پرچم حضرت آیت الله العظمی خامنه ای داریم این لشکر را، این سپاه را، این سازمان را، اداره می کنیم، که تحویل بدهیم به حضرت مهدی (عج).....
#امام_زمــان عج
#امام_خامنه_ای ره
🍃🌷🍃🌷
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#اﻣـﺎﻡ_ﺧﺎﻣـﻨہ اﻱ :
*ﺯﻧــﺪﻩ ﻧﮕــﻬﺪاﺷﺘﻦ ﻳـﺎﺩ ﺷﻬــﺪا ﻛﻤــﺘﺮ اﺯ ﺷــﻬﺎﺩﺕ ﻧﻴــﺴﺖ...*
🌺🌺
اعتقادمون ایـن اســت که شهداے استــان فارس و شیراز خیلے گمنام و غریبند
حتےبین مردم استان
👇👇👇
*ﻃــﺒﻖ ﻓﺮﻣــﻮﺩﻩ ﺭﻫﺒــﺮ اﻧﻘـﻼﺏ ﺯﻧﺪﻩ ﻧﮕﻪ ﺩاﺷــﺘﻦ ﻳﺎﺩ ﺷﻬـــﺪا ﻛﻤــﺘﺮ اﺯ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻧﻴــﺴﺖ ....*
#خادمیــن_شهــدا با راه اندازے سلسه کانالهاے شهدایی ، در استان ، تلاش می کنند روزانه کمے مخاطبین خود را با #سیره_عملےورفتارے شهداے استان آشنا کنند
〰🔻〰🔻〰
*ﭘــﺲ ﺣﺪاﻗﻞ ﻛﺎﺭے ﻛﻪ ﻣﻴﺘﻮاﻧﻴــﻢ اﻧﺠﺎﻡ ﺑﺪﻫﻴــﻢ:*
1⃣ ﺣﻀــﻮﺭ ﺩﺭ ﻛﺎﻧﺎﻝ ﻫﺎﻱ ﺷــﻬﺪاﻱ ﺷﻴــﺮاﺯ کہ مصداق بها دادن به فرهنگ شهداســت
*2⃣انتشــار ﻣﻂﺎﻟــﺐ ﺟﻬــﺖ ﺗﺮﻭﻳﺞ ﻓﺮﻫﻨــﮓ ﺷﻬــﺪا و ﺯﻧﺪﻩ ﻣــﺎﻧﺪﻥ ﻳﺎﺩ ﺷﻬــﺪا*
✅✅✅✅✅
*ﭘﺲ ﻫﺮ ﻛﺲ ﺩﺭ ﺣﺴﺮﺕ #ﺷﻬــﺎﺩﺕ 🌷 ﻫﺴﺖ ﺑﺴــﻢ اﻟﻠﻪ.....*
⭕️ *فقط شاید همین نکته براے انگیزه ما کافے باشد که شاید با عضویت و انتشار مطالب کانال شهدای شیـراز و در نهایت آشنایی دیگران با شهدا ، دل خانواده هــاے شهدا شاد شود‼️* ⭕️
🔻🔻🔻🔻
*ﻟﻴﻨﻚ ﮔﺮﻭﻫــﻬﺎ ﺭا ﺑﻪ ﺩﻳﮕــﺮاﻥ ﻣﻌﺮفے ﻛﻨﻴﺪ:*
👇👇
ﻟﻴﻨﻚ ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺩﺭ اﻳﺘﺎ :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
ﻟﻴﻨﻚ ﻛﺎﻧﺎﻝ ﮔﻠﺰاﺭ ﺷﻬﺪاﻱ ﺷﻴﺮاﺯ :
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
ﻟﻴﻨﻚ ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺩﺭ ﻭاﺗﺴﺎﭖ :
ﮔﺮﻭﻩ 1:
https://chat.whatsapp.com/LRssfqn30WvDyoDwDQM2zQ
2:ﻟﻴﻨﻚ ﮔﺮﻭﻩ 2:
https://chat.whatsapp.com/BwMzXYHqYVrEhEZrFmI872
3:ﻟﻴﻨﻚ ﮔﺮﻭﻩ 3
https://chat.whatsapp.com/BE71umQBe1UB84MK8aPoYv
4: ﻟﻴﻨﻚ ﮔﺮﻭﻩ 4:
https://chat.whatsapp.com/FOxgd1bun2J88glqKT6oVh
5: ﻟﻴﻨﻚ ﮔﺮﻭﻩ 5:
https://chat.whatsapp.com/BWYt9AXokIyI7n5VyrsVDG
6: ﻟﻴﻨﻚ ﮔﺮﻭﻩ 6:
https://chat.whatsapp.com/F4LSvAcL2g99PP58OICsAO
👆
ﺩﺭ ﺳﺮﻭﺵ:
https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
👌 *ﺑﻴﺎﻳﻴــﺪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺷﻬــﺪاے ﺷﻬــﺮﻣﺎﻥ ﺭا ﺑﻪ ﺩﻳﮕــﺮاﻥ ﻣﻌﺮﻓے ﻛﻨــﻴﻢ*
🌱ما که رفتیم
با دلی سوخته🖤
وچشم داغدار کربلا ندیده...
تو اما ای برادر! مسافر کربلا اگر شدی
جای من
به مولا سلامی برسان...
ای شهید!🕊️
توخود زائر حسینی
سلام مارا هم به ارباب برسان...
#صبح_و_عاقبتمون_شهدایی
🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷
@golzarshohadashiraz
🔹با عباس برای ماموریتی به شیراز آمدیم. گفتم عباس اگر فرصت شد با هم یه سر بریم شاهچراغ زیارت.
قبول کرد. رفتیم حرم. با هم به سمت ورودی رفتیم. من از دو لنگه در ورودی وارد شدم و به سمت ضریح آقا شاهچراغ رفتم که حس کردم کنارم خالی است. دنبال عباس گشتم، دیدم قبل از درب ورودی، دست به سینه با سر کج و خم، قبل درب ایستاده است.
گفتم عباس بیا.
محجوب گفت بی سلام که وارد نمیشن!
اذن دخول خواند و وارد شد. من به سمت ضریح رفتم. زیارت که کردم دنبال عباس بودم. دیدم گوشه ای با ادب روبروی ضریح ایستاده، زیارتنامه به دست زیارت می خواند. نزدیکش شدم، چشمانش پر اشک بود...
🔹امیر خلبان سرلشکر شهید عباس دوران
#شهدای_فارس
🍃🌷🍃🌷
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🌹🌹🌹🌹🌹:
🌹🌹🌹🌹🌹:
* #براساس_زندگینامه_شهید_عبدالمجید_سپاسی*
* #نویسنده_غلامرضا_کافی*
* #قسمت_بیست_و_نهم.
عجب لحظه ای بود .هنوز هم که هنوز است وقتی به یاد آن صحنه و لحظه میافتم اشکام ناخودآگاه سرازیر می شود .
خدا میداند که چقدر بر ما سخت گذشت .همونجا نشستیم به گریه و زاری. چون مجید کسی نبود که بشود مرگش را به این زودی ها باور کرد. دست راست حاج نبی بود و قوت قلبی برای همه. مرتضی که اصلاً وضعش نگفتنی بود.
هر طور بود دوباره برگشت این بالا چون عملیات هنوز تمام نشده بود. وقتی به ارتفاع ریشن رسیدیم بچه های آقای قنبرزاده مشکل این تپه را حل کرده بودند. عملیات سختی بود گردان امام مهدی واقعاً زحمت کشید .چقدر شهید و مجروح داد .خدا رحمت کند ناصر ورامینی توی همین عملیات شهید شد.
برگشتم شیراز. روز تشییع مجید شیراز بودم .دوباره همه خاطرات زنده شد. پرده شفافی به جلوی چشم هایم کشیده شد .با ذهنم له عقب برگشتم .به ریشن .. شب عملیات ،سنگر نصف و نیمه سه تپان، چشم های ریز شده مجید.
برگشتم به صبحی که مجید پشت تویوتا دراز کشیده بود .نوار باریکی حاشیه پتو که روش کشیده بودند خونی بود.
رفتم سر تابوت، رفتم بالای مزار، میخواستم با مجید خداحافظی کنم. دوست داشتم اسم قشنگش را صدا بزنم .گفتم : می خواهم تلقینش بگویم .
شروع کردم :اسمع افهم یا مجید ..
اشک گلوله گلوله می ریخت روی لبه مزار .
میگفتم اسمع افهم ...اما خودم نمی فهمیدم. یعنی گریه امان نمیداد.
شب ،وقتی ایستادم سر سجاده تا نماز شب اول قبر برایش بخوانم .به خودم گفتم :دوستان عزیزت را گذاشتی توی خاک. تلقین گفتی. ریختهگران را ، عقیقی را ، حالا هم سپاسی ..اما متنبه نشدی! اما متوجه نشدی! دریغ فردا هم نوبت خودت است ! توشه سفر داری؟! نداری ؟!!پس چه می کنی؟
#ادامه_دارد
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ | #روایتگری
🔻روایت دانشجو شهید پرویز اسکندری، مادر دعا کن شهادتی مثل آقا اباعبدالله نصیبم بشه....
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
💫یادی از سردار شهید حاج محمد ابراهیمی 💫
🌷همه تجهیزات مخابرات را توی یک چادر گذاشتیم. آن روز حاجمحمـد آمد، نگاهی به بیسیمهایی که در چادر دپو کرده بودیم کرد و گفت: سید رضا سریع یک سنگر برای این دستگاهها آماده کن.
بدون معطلی های معمول، بلافاصله مهندسی پای کار آمد و یک سنگر محکم برای ما آماده شد. همه بچهها بسیج شدند و بیسیمها و وسایل را از چادر به درون سنگر بردیم. آخرین بیسیم را که گذاشتیم هواپیمای عراقی آمد و منطقه را بمباران کرد. از اتفاق یک راکت کنار همان چادر مخابرات خورد و چادر سوراخسوراخ شد.
با رضایت به حاجمحمـد گفتم: یکم دیر جنبیده بودیم، همه بیسیمهایمان خورده بود.
گفت: نه، خدایی که این بیسیمها را اینجا حفظ کرد، آنجا هم حفظ میکرد.
ادامه داد: یادت باشه همهچیز از خداست. این خدا بود که به دلمان انداخت اینها را جابهجا کنیم. به دل ستاد انداخت که سریع کار را راه بی اندازد، کارها را جور کرد که در این زمان کم سنگر ساخته شود. توی کلامش اصلاً این نبود که بگوید درایت من بود. تیزبینی من بود، پیشبینی من بود. همیشه همهچیز را از خدا میدانست.
🌿🌷🌿🌷🌿
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ سروش:
https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🔰#خاطرات_شهدا | #سنگر_خاطره
📍امام خمینی بخشی از وجودم شده بود...
🔻سال ۵۶ برای اولین بار با اتوبوس به زیارت مشهد مقدس رفتم. بعد از زیارت به دنبال باشگاه ورزشی می گشتم. چشمم به یک زورخانه در نزدیکی حرم افتاد. یک جوان خوش تیپی که آقاسیدجواد صدایش می کردند، تعارفم کرد. با یک لُنگِ ورزشی وارد گود شدم، سیدجواد از من سوال کرد: «بچه کجایی؟» گفتم: «کرمان.» اسمم را سوال کرد. به او گفتم. دوستش حسن به سخن آمد. سوال کرد: «آیت الله خمینی رو می شناسی؟» گفتم: «نه.» سید و دوستش توضیح مفصلی درباره مردی دادند که او را آیت الله خمینی معرفی می کردند. بعد [سیدجواد] نگاه عمیقی به اطراف کرد و از زیر پیراهنش عکسی را درآورد. عکس را برابر چشمانم قرار داد: عکس یک مرد روحانیِ میان سال که عینک بر چشم، مشغول مطالعه بود و زیر آن نوشته بود: «آیت الله العظمی سید روح الله خمینی». عکس را گرفتم و در زیر پیراهنم پنهان کردم. خداحافظی کردم و از آن ها جدا شدم.عکس را از زیر پیراهنم بیرون آوردم. ساعتها در او نگریستم.رفتم ترمینال مسافربری و بلیت کرمان گرفتم؛ در حالی که عکس سیاه وسفیدی که حالا به شدت به او علاقهمند شده بودم را در زیر پیراهن خود که چسبیده به قلبم بود، پنهان کرده بودم. احساس میکردم حامل یک شیء بسیار ارزشمندم.
📚برگرفته از کتاب "از چیزی نمیترسیدم"
🌷شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی🌷
🍃🌷🍃🌷
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌼 *مراسم میهمانی لاله های زهرایی* 🌼
🌸🎊و جشن دهه کرامت 🎊🌸
💢با حضور خادمین حرم حضرت احمد بن موسی شاهچراغ (س)💢
💝💝همراه با عقد ازدواج یک زوج جوان 💝💝
💐💐💐💐💐
🎙#بامداحی: برادر *کربلایی محمد شریف زاده* 💢
🔆و اجرای گروه سرود نوگلان زهرایی🔆
🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊
#مکان : *◀️دارالرحمه_شیراز/قطعه شهدای گمنام*
#زمان : ◀️ *پنجشنبه ۱۹خرداد/ از ساعت ۱۸*
#هییت_شهدای_گمنام_شیراز
🔺🔺🔺🔺🔺
پخش مستقیم از لینک هییت آنلاین:
https://heyatonline.ir/shohada.gomnam
⬇️⬇️⬇️
لطفا *مبلغ مجلس شهدا باشید*
شهید🌷
چہ زیباست این نام!
و چہ گوشنواز
✨یعنے ڪسے ڪہ؟
#شهادت مے دهد با خویش
بہ درستے راهے ڪہ رفتہ است ...
#صبح_و_عاقبتمون_شهدایی 🕊️
🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷
@golzarshohadashiraz
💢"ان شالله هم زیارت هم شهادت..."
🌷نوشته بود من برنمیگردم مگر با زیارت حسین(ع) یا شهادت!
خوابش را دیدم. با خنده گفت مادر دست چپم و دوتا از دندان هایم را در حرم امام حسین جا گذاشتم!
روز بعد رفتم معراج شهدا. با اصرار پیکرش را دیدم، دست چپش قطع شده، زیر لبخند زیبایش هم جای دو دندان خالی بود!
#شهید احمد اژدری
#شهدای_فارس
🍃🌷🍃🌷
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🌹🌹🌹🌹🌹:
* #براساس_زندگینامه_شهید_عبدالمجید_سپاسی*
* #نویسنده_غلامرضا_کافی*
* #قسمت_سی_ام.
خلاصه مجید گفتنی زیاد دارد .مجید اصلا مال خودش نبود .مجید که با چشم باندپیچی شده پا پس نمی گذاشت.
حتی اگر در عملیاتی شرکت می کرد که مسئولیت نداشت ، مثل عملیات بدر که همراه شد با تیپ احمدبن موسی در کنار فرمانده عزیز این تیم یعنی عبدالله زاده که در واقع یک شهید زنده است یک مهره ارزشی و قیمتی.
عملیات بدر هم از آن صحنه ها بود .روزی بود که از همه تیپ فقط ۷۰ نفر باقی ماندند. عجب غروب غم گرفته و تلخی بود. جنگی نابرابر درحاشیه دجله میان نخلستان های سوخته و حمله های مکرر دشمن. صحنه مانند عاشورا ۷۰ نفر بودند مقابل گله های تانک و نفربر که مثل شتر مست پیش میآمدند .تعداد تانک ها و نفربرها به حدی زیاد بود که مرتب به هم می خوردند. من با چشمهایم دیدم که یکی از کسانی که تا آخر ایستاد مجید بود.
بسیجی ها فکر می کردند که او هم یک بسیجی رزمنده معمولی اصلا اینطوری برخورد نمی کرد که نشان بدهند و اهل تحصیل نام و عنوان نبود همیشه هم قشنگ بود و زدیم و نکته سنج.
شاید جالب باشد که بگویم مجید با همه این که اهل شوخی و خنده بود امام جماعت هم میشد .بچه هایی که موقعیت رحمان «پنج ضلعی »بودند میدانند مجید آنجا بدون اینکه تعارف کند امام جماعت بود.
من با مجید از سال ۵۹ آشنا شدم با هم دوره میدیم از همان جا مجید خودش را نشان داد آن سال ها و وضعیت نگهبانی و حفاظت این طور تعریف شده بود از طرفی هم اوج درگیری های خیابانی و حمله گروهک منافقین به مراکز سپاه بود. نیرو هم خیلی کم بود حساب کنید جایی مثل پادگان امام حسین با همه وسعتش شش تا برجک نگهبانی بیشتر نداشت. هر کسی را پاس بخش نمیگذاشتند. اما مجید به خاطر همان قابلیتی که گفتم از اول پاس بخش بود یعنی مسئول حراست از کل پادگان همین قابلیت از هم او را از مرز لشکر فجر و استان بیرون برد و اسمش افتاد سر زبان ها.
#ادامه_دارد
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ | #روایتگری
🔻ما و لیلی همسفر بودیم اندر راه ِ عشق
او به مطلب ها رسید و ما هنوز آواره ایم...
📢 💢 #شهادت نوع مرگ را عوض می کند نه زمانش را .....💢
#شهید جواد محمدی
🍃🌷🍃🌷
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
💫یادی از سردار شهید حاج محمد ابراهیمی 💫
🌷در واحد مخابرات سفره وحدت پهن میشد و همه دورهم کنار هم مینشستیم. جالب اینکه حاجمحمـد اصلاً زمین نمینشست، چه رسد به اینکه بخواهد بالای سفره بنشیند. مرتب در حال چرخیدن دور بچهها و سفره بود. میگفت: کاکو آب میخواهی؟ غذا میخواهی؟
وقتی همه سیر میشدند و از کنار سفره کنار میرفتند، حاجمحمـد تازه مینشست پای سفره برای غذا خوردن. انگار همه بچههای مخابرات مهمان بودند و حاجمحمـد میزبان. یک بار فرمانده لشکر مهمان سفره ما شد. رو به حاج محمد گفت: حاجمحمـد شما هم بیا کنار من.
نیامد. برای بچهها کنسرو باز میکرد، آب یخ درست میکرد. تا از غذا خوردن همه مطمئن نشد، نیامد. حاجنبی گفت: آنقدر که تو بهعنوان مسئول دور این بچهها میچرخی، فکر نکنم مادرشان در خانه به آنها رسیدگی کند. مثلاً تو فرمانده اینها هستی. هِی پِر میخوری، خوب بشین سَر ما هم گیج رفت.
همه که رفتند، حاجمحمـد نشست و تهماندههای سفره را با خنده خورد. همین کارهای بهظاهر ساده باعث شده بود که بچههای مخابرات برای حاجمحمـد جان بدهند.
🌿🌷🌿🌷🌿
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ سروش:
https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🔰 #خاطرات_شهدا | #سنگر_خاطره
📍عاشق گمنامی بود...
🌟بچه های تیپ نبی اكرم (ص) و گردان حمزه سیدالشهدا بود. از آن خالص های خود ساخته ای بود كه در جبهه خودش را پیدا كرده بود. سه تا دیپلم داشت واز همان اول جنگ بارها برای دانشگاه های مختلف قبول شده بود. وقتی می گفتند چرا نمیرید؟ می گفت: دانشگاه واقعی همین جاست. خیلی آرام و بی صدا بود. همیشه یك لبخند ملیح و زیبابر چهره اش همه را به وجد می آورد. خیلی كه عصبانی می شد، می گفت ای داد بی داد! هیچكس آن را نمی شناخت. او یك استاد و مفسر واقعی قرآن بود. باوجود تركش های زیاد در بدنش پرونده بنیاد هم نداشت، با اصرار زیاد ازش خواستند یك كلاس تفسیر برای رزمندها برگزار کند. قبول نمی كرد، با اصرار زیاد قبول كرد ولی شرط گذاشت آن هم این بود كه جایی نگویند که شهید یزدان پناه مدرس قرآن است. جالب است كه شاگردانش هم مثل خودش در جبهه ها خودشان را پیدا كرده بودند و برای (فاستبقوا الخیرات) مسابقه گذاشته بودند،شهید یزدان پناه از مدرسین و اساتید عالی عقیدتی سیاسی سپاه بود ولی گمنام و بی پیرایه. در یگان رزم با بچه های گردان در خاك و خون زندگی آسمانی می كرد، هر جا می رفت نام و نشانی از خودش باقی نمی گذاشت. غواص بود. اطلاعات عملیاتی بود. دیده بان بود. مخابراتی بود. تگ تیرانداز بود. تعمیر كار الكترونیك بود.شهادت حق او بود....
🌷سردار شهید مهدی یزدان پناه🌷
#فرماندهان_جبهه_غرب_کشور
🍃🌷🍃🌷
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🌟 #چهـلہ_ولایــت_باشهـــدا🌟
انجـــام اعمـــال مستحبـــے به #نیابت امام زمــان (عج) و شهــدا 💐 و #هدیـہ به حضرت امیــرالمؤمنیــن علے بن ابیطالب (ع)💐 جهت تعجیل در امر فرج مولا صاحب الزمان عج
⬇⬇⬇
از تـاریخ ١٨ خرداد تا ٢۶ تیرماه روز #عیدغدیـــر..
در۴۰ روز مانده به عید ولایت ،هرنفر روزانہ #عمـل_مستحبے مانند قرائت قرآن ، دعــاے عهد، زیارت امیـــن اللہ ، زیارت عــــاشورا و.. به نیابت امام زمان(عج) و شهدا انجام می دهد...انشاء اللہ
🌸🌸🌸🌸
فرصت را ازدست ندهیم.... خود را براے بزرگترین واقعہ شیعہ آماده کنیــم
☘☘☘☘
#هیئت_شهداےگمنام_شیــراز
👇👇👇
لطفا با انتشــار مطلب ،در ثواب اعمال خود را سهیم کنید
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
در هیاهوے این شهرِ آلوده هوا !
که نه دستت به #مشـــــهد میرسد
نه به #کـــــربلا
نه به #نـــــجف
و نه حتے به قم !
دنج ترین جا
براے پر کردن خلا قلبت❤️
همیـن جاست ..
جایے کنار شـــــهدا...
#صبح_و_عاقبتمون_شهدایی 🕊️
🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷
@golzarshohadashiraz
🌟 #چهـلہ_ولایــت_باشهـــدا🌟
9⃣ 3️⃣ روز تـا عیدالله الاکبـــر، عیـد بـــزرگ غدیـــر باقــی مانده است...
✍ رسول خدا "صلی الله علیه وآله وسلم" فرمودند:
فلیبلغ الحاضر الغائب و الوالد الولد الی یوم القیامه
✅ پیام غدیر را حاضران به غایبان و پدران به فرزندان تا روز قیامت برسانند
------------
👈 لذا بر هرکس واجب است که مُبلغ غدیر باشد وهمچنین والدین موظّف می باشند که پیام غدیر را بر فرزندان خود ابلاغ نمایند
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
👈مبلغ غدیـــــر باشیـــد
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌼 *مراسم میهمانی لاله های زهرایی* 🌼
🌸🎊و جشن دهه کرامت 🎊🌸
💢با حضور خادمین حرم حضرت احمد بن موسی شاهچراغ (س)💢
💝💝همراه با عقد ازدواج یک زوج جوان 💝💝
💐💐💐💐💐
🎙#بامداحی: برادر *کربلایی محمد شریف زاده* 💢
🔆و اجرای گروه سرود نوگلان زهرایی🔆
🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊
#مکان : *◀️دارالرحمه_شیراز/قطعه شهدای گمنام*
#زمان : ◀️ *پنجشنبه ۱۹خرداد/ از ساعت ۱۸*
#هییت_شهدای_گمنام_شیراز
🔺🔺🔺🔺🔺
پخش مستقیم از لینک هییت آنلاین:
https://heyatonline.ir/shohada.gomnam
⬇️⬇️⬇️
لطفا *مبلغ مجلس شهدا باشید*
🌹🌹🌹🌹🌹:
* #براساس_زندگینامه_شهید_عبدالمجید_سپاسی*
* #نویسنده_غلامرضا_کافی*
* #قسمت_سی_یکم.
همین الان اگر شما به معاون اطلاعات عملیات فرماندهی کل قوا هم مراجعه کنید .مجید را می شناسند.احمد کاظمی هم مجید را می شناسند .امین شریفی هم همینطور .
سردار جعفری ،سردار رئوفی و دیگران.همه ی مرز ۱۴۰۰ کیلومتری جبهه هم را به خاطر دارد .
اما خاطره ب کربلای پنج .این عملیات تا حوالی ساعت هشت و نیم، صحنه اش مثل کربلای چهار بود.ترس این بود که بچه ها برگردند عقب ، کار مشکل شود .
باران گلوله ،لاینقطع می بارید . تانکهای دشمن هم صف کشیده بودند .با دوربین نگاه کردم و شمردم .«سید محمد عاطفه مند» هم کنار دستم بود .بیست و سه تا تانک بودند .روز هم بالا آمده بود. حالا جنگ زره و پیاده بود .بدون جان پناه .فقط کانال های اولی پنج ضلعی می توانستند سنگر باشند، که نه پاکسازی شده بودند و نه ظرفیت همه نیروها را داشتند. خلاصه اوضاعی بود. در این اوضاع و احوال حاج مجید کاری کرد کارستان .بچه های دو گردان را برداشت .گردان حضرت زینب که فرمانده اش پدیدار بود و گردان امام حسن که دست فنون بود .،از کانال آمدند بیرون .
روی دشت صاف ،تو تیررس مستقیم دشمن.تمام کانال پنج ضلعی را دور زدند .رفتند پشت مقر فرماندهی دشمن .یک جایی که بعدها معروف شد به مقر ابوذر .و با همین دو گردان این قلعه ی زمینی را فتح کرد .البته این جمله ای که با دو گردان دور زد و گرفت .تاملها دارد .به سادگی نمی شود از کنارش گذشت . آدم باید باشد و ببیند تا بفهمند یعنی چه !؟
به نظرم باید این مقطع از رشادت مجید بشود تابلو. داستان شود برای کتاب درسی .
در واقع موفقیت عملیات کربلای ۵ مرهون لشکر فجر است .مرهون تلاش مجید و تلاش بچه هایی که حداقل ۲۴ ساعت خواب به چشمشان نیامده بود.
#ادامه_دارد
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
💫یادی از سردار شهید حاج محمد ابراهیمی 💫
🌷عملیات بدر بود. من و حاجمحمـد هم همراه با قایق از آبهای هور گذشتیم و وارد رود دجله شده و به سمت خط اول رفتیم. هر چه قایق به خط نزدیک میشد، میدیدم لبخند از روی حاجمحمـد محو و بغض بر چهره و صورتش مینشیند. قایق در ساحل ایستاد. آتش سنگین توپخانه و هوایی دشمن روی خط ریخته میشد. پا که در ساحل گذاشتیم، نگاهم به حاجمحمـد افتاد. دیدم بغضش شکسته و بیاختیار اشک از هر دو چشمش روان است. تابهحال اشکش را ندیده بودم. طاقت نیاوردم. گفتم: محمد چی شده، چرا اشک میریزی؟
- نمیدونم چرا از این آب که رد میشدیم، یاد آقام اباعبدالله افتادم... یعنی این آب از سمت کربلا میآید!
این بار شدیدتر شروع به گریه کرد. به سمت آب برگشت. کنار آب نشست. دستش را در آب کرد.
- حاجاصغر من میخواهم تو این آب غسل کنم!
به سمت نیزارها رفت. از اینهمه عشق محمد به امام حسین(ع) متأثر شدم. با آب دجله وضو گرفتم. متوجه دشمن شدم که در حال پیش روی بود. حاجمحمـد را دیدم که از سر رو رویش آب میچکید. گفتم: غُسلت را کردی، حالا بیا برگردیم.
.
🌿🌷🌿🌷🌿
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ سروش:
https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید