eitaa logo
شهدای غریب شیراز
3.4هزار دنبال‌کننده
11هزار عکس
3هزار ویدیو
43 فایل
❇ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺭﺳﻤﻲ هیئت ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاز❇ #ﻣﺮاﺳﻢ_ﻫﻔﺘﮕﻲ_ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﻲﻻﻟﻪ_ﻫﺎﻱ_ﺯﻫﺮاﻳﻲ ﻫﺮ ﻋﺼﺮﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ/ﻗﻂﻌﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ ⬇ انتشارمطالب جهت ترویج فرهنگ شهدا #بلامانع است.... به احترام اعضا،تبادل و تبلیغات نداریم ⛔ ارتباط با ادمین: @Kh_sh_sh . . #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
🚨 تشییع پیکر مطهر استان فارس حاج عبدالله اسکندری ⬅️دوشنبه ۱۷ مرداد از ساعت ۹ صبح 💢حرم مطهر حضرت احمد موسی شاهچراغ (ع) 🍃🌷🍃🌷 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
ﺩﺭهمان تماس آخربه من گفت تصدقت شوم برایم دعا کن، اتفاقاً همرزمانش هم خندیدند. من با خنده گفتم: دوستانت می‌خندند !گفت اشکال ندارد بگذار بخندند. آخرین جمله ایشان به من همین بود؛«تصدقت شوم برایم دعا کن شهید بشوم.» ﺭاﻭﻱ : ﻫﻤﺴﺮ ﺷﻬﻴﺪ 🍃🌷🍃🌷 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببر
🚨 تشییع پیکر مطهر استان فارس حاج عبدالله اسکندری 🚨مردم شریف شهرستان های لامرد ، کوار و مرودشت هم میزبان سیدالشهداے مقاومت فارس می‌شوند... 🍃🌷🍃🌷 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🚨 *مراسم میهمانی لاله های زهرایی* ⭕️گرامیداشت سردارشهید علیرضا خرمشکوه 🎙 *سخنران: حجت الاسلام گودرزی* : برادر *حاج سید حسین فتح اللهی* 💢 : *◀️دارالرحمه_شیراز/قطعه شهدای گمنام* : ◀️ *پنجشنبه ۱۳ مرداد/ از ساعت ۱۸* 🔹🔹🔹 🔺🔺🔺🔺 لطفا *مبلغ مجلس شهدا باشید*
✨در سفر عاشقے ، هر ڪہ سبڪبارتر قافلۂ عشــق را قافلہ سالارتــر ... 😭💔 #🥀 🕊 🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷 @shohadaye_shiraz
🚨عاقبت بخیری یعنی : 👈- پست و ریاست و میزهای دنیایی را رها کنی، بشوی مدافع حرم بی بی حضرت زینب(س).. 👈-آرزوی شهادت را سالها با خودت داشته باشی وبرایش به آب و آتش بزنی .... 👈- شهید بشوی و سرت به دست بدترین آدم ها جدا بشود و روی نی برود.... 👈- خانواده ای داشته باشی که در مقابل تحویل بدن مطهر شهید ، حاضر به دادن امتیازبه دشمنان نباشند... 👈-بدنت مفقود باشد و بعد از 8 سال ، روز دوم محرم ، روز ورود امام حسین (ع)به کربلا وارد وطن شودو روز عاشورا تشییع و تدفین بشوی.. 👌عاقبت بخیری یعنی حاج عبدالله اسکندری 🍃🌷🍃🌷 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🚨🚨اطلاعیه 🚨 تشییع و وداع با پیکر مطهر استان فارس حاج عبدالله اسکندری 🍃🌷🍃🌷 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌹🌹🌹🌹🌹: 🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * 🎤به روایت برادر محسن ریاضت موتور زوزه کشان ردی را به جا می گذاشت که محل تلاقی تمام نگاه های دلواپس بود که با سرعت می رفت تا در تاریکی شب ناپدید شود. صدای گاز خوردن موتور دو سوی خط را به تکاپو انداخته بود. برای حاجی و دیگر افراد این سمت خط نشان دهنده سلامت سرنشینانش و برای آن سوی خطی ها بیانگر هدف این بود که باید به هر شکل ممکن از بین برود. تمام سلاح های آنسوی یکباره به غرش ببر در آمده بود جایی مسیر بعد از اصابت گلوله ها به هوا بر می خواست دیگر قارقار موتور لای صداهای گوناگون انفجارها به سخت شنیده میشود .لحظات نفس گیر بود .کم کم شدن با محو شدن صدای موتور ردپای نگرانی و اضطراب در این سوی خط نمایان می‌شد. حاجی بیرون سنگر در آن تاریکی نگاهش را به جاده دوخته بود و زیرلب نجوا می کرد. _سید اگر میدونی نمیشه تا برگردیم .قرار نیست خودمون را به کشتن بدیم. _حاج محسن نظرت به خدا باشه . اگه من رو محکم تر بگیری با هم این قار قارک تا کاخ صدام هم میبرمت. موتور مارپیچ روی تنت جاده غبارگرفته تکه تکه شده حرکت می‌کرد انگار فرود آمدن خمپاره‌ها و به هوا برخاست ن جاده چیز عادی بود حاج محسن نگاهش را به خاک ریخته بود که ترمز گرفتن ناگهانی منظره ی دیگر را جلوی چشمانش کشید. صدای زمین خوردن اجسام سنگینی به هوا برخاست. همزمان فریادی هم شنیده شد.. یا زهرا... صدای انفجار ها و هیاهویی که عراقی‌ها به پاک کرده بودند آرام آرام فروکش می کرد. این سمت خط تمامی نگاه‌ها که حالا از قضیه خبردار شده بودند تاریکی را به امید نشانه ای می کاوید ند. حاجی گوشه ای تنها بی توجه به عبور گلوله ها انگار با کسی بلند بلند صحبت می کرد. _لا اله الا الله ..سید چقدر گفتم باباتو ناسلامتی معاون گردانی.. اینجا هر کسی باید کار خودش را بکنه !جنگه شوخی بردار نیست. مگه تیرو تفنگه فرمانده و غیر فرمانده حالیشه ؟!اگه نذاشته بودم بری حالا.. بغض راه سخن گفتنش را بست .نتوانست جمله اش را تمام کند. _نه سید به این مفتی ها هم جون به عزرائیل نمیده ولی ها و شایدها بود یکی پس از دیگری از ذهن حاجی عبور می کرد .در حرکاتش سردرگمی خاصی مشهود بود .خودش را مسئول مستقیم این اتفاق می دانست. در حرکات و نگاه های بقیه هم نگرانی مشخص بود .بی حوصلگی به زمان هم سرایت کرده بود و کشدار شده بود. کم کم این تفکر در اذهان را سوق میداد که :« نکند سید..‌» دارد http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
💫یادی از سردار شهید مرتضی جاویدی 💫 🌷در فعالیت های انقلابی، کارش از مخفي کاري و پنهان کاري گذشته بود. با شجاعت در روستا مي ايستاد و از ظلم ها و جنايت هاي شاه مي گفت. رئيس پاسگاه روستا از دست مرتضي کلافه بود. با آن همه دب دبه و کب کبه، زورش به اين نيم وجب بچه نمي رسيد. هر بار هم او را مي گرفتند و به پاسگاه مي بردند ناجوانمرادانه او را زير مشت و لگد و پوتين خود مي گرفتند. روزي بعد از اينکه کتک مفصلي به او مي زنند، رئيس پاسگاه مي گويد: آخه تو کي مي خواي دست از اين کارهات برداري. من ديگه تو را آزاد نمي کنم مگر اينکه جلو همه بگي خدا، شاه، ميهن. مرتضي با سر و صورت زخمي، در حالي که ناي کلام کردن نداشت، به رئيس پاسگاه پوز خندي مي زند و مي گويد: خدا، ميهن، روي شاه هم خط قرمز بکشيد. ناگهان، تمام مأموران حاضر در اتاق به سمت مرتضي حمله مي کنند و جسم نحيف او را با ضربات محکم خود، کبود و زخمي مي کنند. 🌿🌷🌿🌷🌿 : ﺩﺭ سروش: https://sapp.ir/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
📣به قول شهید زین الدین هر وقت شب جمعه شهادت را یاد کنید ، شهدا شما در پیش امام حسین ع یاد می کنند..👌 😭حاج عبدالله اسکندری ، امسال شب‌های محرممان با نام شما همراه شد😭 💢 شب جمعه پیش ارباب یاد ما هم باشید ... 🍃🌷🍃🌷 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
❤️عاشق که باشی ..وقتی ذکر روز و شبت حسین باشد و آرزویت شهادت آن هم مثل ارباب ...همان می شود که عمری برایش دویده ای 💔🥀 🕊 🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷 @shohadaye_shiraz
دهه اول محرم بود.سربازهای آموزشی را برای راهپیمایی شب به بیرون از پادگان بردیم. مهدی که فرمانده پادگان بود حال عجیبی داشت. پوتینش را در اورده, دور گردنش انداخته بود و پیشاپیش ستون ها روی سنگ و خارها حرکت می کرد, گویی روی زمین نبود و در اسمان ها سیر می کرد, نمی دانستم این کارش برای چیست. در دامنه کوهی دستور ایستاد داد, همه روبرویش نشستند. مهدی با صدایی بغض الود از سختی های پیش رو در جبهه گفت, تا حرفش را به امام حسین(ع) و کربلا رساند. کلام اخرش این بود... -این یک دستور نظامی نیست. هر کس دوست دارد به یاد غربت و غریبی اهل بیت امام حسین(ع), امشب پوتینش را در بیاورد و این ارتفاع را با پای برهنه طی کند! بعد هم با پای برهنه شروع کرد به بالا رفتن. چند دقیقه نگذشته بود که ۱۲۰۰ سرباز و مربی و ... پوتین ها را به گردن انداخته و جا پای فرمانده گذاشته و به یاد غریبی حضرت زینب(س) و اهل بیت امام (ع) از ارتفاع بالا می رفتند... 🌹🍃🌹🍃🌹 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺭا ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻛﻨﻴﻢ