eitaa logo
شهدای غریب شیراز
3.3هزار دنبال‌کننده
10.8هزار عکس
2.9هزار ویدیو
42 فایل
❇ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺭﺳﻤﻲ هیئت ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاز❇ #ﻣﺮاﺳﻢ_ﻫﻔﺘﮕﻲ_ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﻲﻻﻟﻪ_ﻫﺎﻱ_ﺯﻫﺮاﻳﻲ ﻫﺮ ﻋﺼﺮﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ/ﻗﻂﻌﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ ⬇ انتشارمطالب جهت ترویج فرهنگ شهدا #بلامانع است.... به احترام اعضا،تبادل و تبلیغات نداریم ⛔ ارتباط با ادمین: @Kh_sh_sh . . #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷🕊🍃 ✍🏼تکه تکه قطعه قطعه در هوایت...✨🕊 پازلی گم گشته دل زحمتی دارم بیا و جمع کن قلب مرا💔 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🌟 🌟 5⃣ 1⃣ روز تا عیدالله الاکبر، عید بزرگ باقی مانده است.. ✅ پس همه با هم بگویید "ما آنچه درباره امامت و امامان و اولاد از نسل علی به ما ابلاغ کردی شنیدیم؛ از آن اطاعت میکنیم، به آن راضی هستیم و در برابرش سرتسلیم فرود می آوریم... با اعتقاد به ایشان زندگی می کنیم. با همین عقیده جان می‌دهیم و با آن سراز قبر برمی‌داریم. آن را تغییر نمی دهیم و هیچ چیز را جایگزین آن نمی کنیم. 📚بخشی از فراز یازدهم خطبه غدیر ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 👈مبلغ باشیـــد http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
💢بمناسبت یادواره شهیدان رضوی امروز در 🔹سر پسر دومم که بچه ای سومم می شد حامله بودم. خونه ما آستانه بود، رفتم حرم سید علاالدین حسین(ع) گفتم: آقا می خوام اگر پسر شد اسم شما رو روش بذارم ؛ انشااله که برام سالم بمونه. مثل آقام سید علاالدین حسین(ع). شد. مادرش داغ دوری کشید و منتظر بود، منم داغ دوری کشیدم و منتظرم... 🔹با تعدادی از دوستان به همراه پدر و برادر های دیگه ام رفتیم قم،حرم حضرت معصومه. ما همگی رفتیم داخل برای زیارت، سیدعلا نیومد از بیرون اشک می ریخت و سلام می داد. زیاد سنی نداشت زیر بیست سال بود. ازش جویا شدم چرا داخل نمی آید. گفت؛ ازبیرون بهتر میشه زیارت کرد. آن زمان حرم بی بی معصومه .س. قسمت زنان و مردان جدا نبود مختلط بود، برای همین ترجیح داد از بیرون زیارت کند. مفقود الجسد سید علاالدین رضوی سروستانی 🍃🌷🍃🌷 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
💢شهید سید شجاع دارای استعداد‌های مختلف هنری همچون شعر، خطاطی، نقاشی، طراحی، سخنوری، صدا و ... بود . 🔹سید شجاع الدین اگر برسفره‌ای دعوت می‌شد فقط یک نوع غذای ساده می‌خورد. در رختخواب نمی‌خوابید و بالش به زیر سر نمی‌گذاشت. لباس نو و گران قیمت به تن نمی‌کرد. 🔹وی در سال ۱۳۵۵ با پس‌انداز جزیی، جهت تحصیل عازم آمریکا شد. در آنجا نیز قسمتی از پول‌هایی را که به‌زحمت فراوان و با کار کردن به‌دست می‌آورد به‌ صندوق انجمن اسلامی دانشجویان واریز می‌کرد تا در پیشبرد هدف‌های انجمن اسلامی دانشجویان بیشتر موثر باشد 🔹.پس از عزیمت امام راحل به پاریس، سید شجاع الدین دیگر طاقت ماندن و درس خواندن را نیاورد، از آمریکا به پاریس رفت تا به امامش بپیوندد و در خدمت ایشان بکوشد. سید شجاع الدین رضوی 🌱🌷🌱🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * به سمت پاسگاه بجلیه به راه افتادیم. در نزدیکی پاسگاه بچه های گردان در شیاری منتظر دستور حرکت و آغاز عملیات بودند. ناگفته نماند که برادر ایشان هم آمده بودند تا در عملیات شرکت کند اما با سرسختی فرماندهی روبه رو شدند. اصرار ایشان و شهید دست بالا تاثیری بر تصمیم فرمانده نداشت. کمی قبل از آغاز عملیات دست بالا فانوسقه اش را باز کرد و گفت: اینوبگیر -من که خودم دارم! _فانوسقه ی من مثل مال تو کهنه .نیست ببین چقدر نو و آکبنده. در پاسخ نگاه خیره و چهره ی متعجبم گفت: نمیخوام وقتی شهید شدم .دست عراقیا بیفته! نگاهش که کردم دلم لرزید. انگار میدانستم که دست بالا دیگر برنخواهدگشت .در منطقه که مستقر شدیم پاس بندی کردیم غلام :گفت شما بخوابیدمن صداتون میزنم. گفتم: قبول نیست. _چرا؟ - تو نماز شب بخوانی و ما همه ی شب رو بخوابیم؟ خندید و گفت: اگه میخوای به زور نماز شب بخونم اشکالی نداره میخونم. _نکنه فکر کردی بیخبرم؟ - منظورت چیه محمد؟ _یادته شبا بعد از مانور چراغ چادرت رو خاموش میکردی و نماز و قرآن میخوندی؟ کمی عصبانی شد و گفت: ای ..بابا... شما خودت نگهبانی بده گفتم: پس آخر نوبت شماست تا هم بتونی استراحت کنی و هم به نماز شبت برسی. لبخند زد و چیزی نگفت. غلامعلی دست بالا مرد حق بود .کسی که شبش به تجهد میگذشت و روزش به جهاد .عاشقانه در عملیات والفجرا به شهادت رسید .برای این که بیشتر بشناسیدش بروید سراغ ،عقیقی از محمدزاده سؤال کنید و از خادم صادق سراغش را بگیرید از عبدالله زاده بپرسید بگویید اسلامی نسب زبانش قاصر بود از توصیف شهید دست.بالا در یک کلام بگویم و خلاص «غلامعلی دست بالا مرد حق و کشته ی حقیقت بود» http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
•دلت که گرفت💔 •با رفیقی درد و دل کن ⇜که باشد •این زمینیـ🌎ها •در کارِ مانده اند 🌷 😔 🌹🍃🌹🍃 عصر پنجشنبه، هدیه به شهدا 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
⭐یادی از استاد شهید حاج علی کسائی⭐ 📌در منازل سازمانی مرکز پیاده، همه خانه ها تلفن داشت. خطوط این تلفن ها، به تلفن خانه مرکز پیاده وصل بود. اگر می خواستیم به خارج از مجموعه تماس بگیریم، باید اول تلفن خانه را می گرفتیم تا یک خط آزاد به ما بدهند و از آنجا با بیرون تماس بگیریم. چیزی نبود که مخصوص یک نفر باشد، یک امتیاز مشترک برای همه ساکنان کوی سازمانی بود. حاج علی، از همان ابتدای اسکان ما در این مجموعه، یک قلک با مقداری پول خورد کنار تلفن گذاشت و گفت هر وقت خط آزاد خواستی، یک ریال بنداز درون این قلک! گفتم خوب این چه کاری است، همه استفاده می کنند محدودیتی هم ندارد. با مهربانی گفت: خانم، هرچه کمتر حق بیت المال توی زندگی آدم بیاد بهتره! من هم رعایت می کردم، هر تماسی که می گرفتم، یک ریال درون قلک می انداختم. 🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کی میـدونه شاید دلتـنگیُ آفریـدی تا با "حُسیـن" درمونـش کنیـم:) -یااباعبدالله- 🌷 🌷 کربلا می خواهم 🌱🌷🌱🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌷🕊🍃 ای منتظـــــران بار دگـر جمعه رسیده دلتنگ فرج، وقت خوش ندبه رسیده در حسرت آن جمعه‌ام آخر که بگویند خورشید علـــی آمده، از کعبه رسیده 💚 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🌟 🌟 4⃣ 1⃣ روز تا عیدالله الاکبر، بزرگ غدیر باقی مانده است.. ✅ لا اِلاهَ اِلّا هُوَ، لِاَنَّهُ قَدْ اَعْلَمَنى اَنّى اِنْ لَمْ اُبَلِّغْ ما اَنْزَلَ اِلَىَّ فى حَقِّ عَلِىٍّ فَما بَلَّغْتُ رِسالَتَهُ،وَ قَدْ ضَمِنَ لى - تَبارَكَ وَ تَعالَى - الْعِصْمَةَ مِنَ النّاسِ، وَ هُوَ اللَّهُ الْكافِى الْكَریمُ. ✅ خداوندی جز او نیست، چرا که به من هشدار داده که اگر آن چه در حق «علی علیه السلام» نازل کرده به مردم ابلاغ نکنم، وظیفه ی رسالتش را انجام نداده ام و خود او تبارک و تعالی از آزار مردم را برایم تضمین کرده و البته که او بسنده و بخشنده است. 📚بخشی از فراز دوم خطبه ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 👈مبلغ باشیـــد http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🕊 🍃پسرم خيلي و بود. محبت خاصي به همه ي خانواده داشت و با بقيه ي بچه هايم فرق مي كرد. با اين كه در تهران سـاكن بـود و كمتـر وقـت مي كرد به شيراز بيايد، اما هر فرصتي پيش مي آمد، به شيراز مي آمـد و ي مانده ي ما را انجام ميداد. 🍃بار آخري كه سوريه بود، من اصرار كردم كه بـراي سـالگرد پـدرش نيايـد. حتي به بچه ها گفتم كه به او نگويند مراسم چه تـاريخي اسـت. امـا او بـا هـر زحمتي بود، خودش را به تهران رسانده بود و با خانواده اش بـه شـيراز آمدنـد و براي مراسم زحمـت زيـادي كشـيدند. 🍃حتـي و و مراسـم را خودشان انجام دادند. هر وقت سفره مي نشستيم، غذا را براي همه مـي كشـيد. گوشـت و مرغي اگر بود، بين همه تقسيم مي كرد و گاهي به خودش چيزي نمي رسيد. هر كس تهران كاري داشت به او زنگ ميزد. فاميـل و غريـب و همسـايه برايش فرقي نداشت. 🌹شهادت ٩٣/٤/٢ 👤راوی:مادرشهید شهید مدافع حـــــرم دادالله شیبانی 🍃🌷🍃 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * عملیات محرم بود .نیروها را باید در کنار شیار ربوط آرایش میدادم .آن هم زیر باران گلوله و آتش شدید دشمن. زمین میلرزید و آسمان گداخته بود. انگار دشمن با تمام قوا روی منطقه آتش میریخت .باید از همان منطقه جلوی پاتک دشمن را میگرفتیم. با مجید سپاسی که گردانش در همان نقطه وارد عمل شده بود هماهنگ کردیم تا نیروهای باقی مانده را ساماندهی کنیم. تحرک تانکها و نیروهای بعثی بیشتر شده بود و بسیاری از هم رزمان ما هدف گلوله های تانک و آتش تیربار عراقیها قرار میگرفتند. تعدادی از فرماندهان ،گروهان دسته و گردان مجید سپاسی شهید و مجروح شده بودند و به همین دلیل آرایش دادن نیروها برای مقابله و پیشگیری از نفوذ دشمن سخت تر از همیشه به نظر میرسید. به مجید گفتم :مجید ،کاکو سمت چپ شیار ربوط رو میتونی پوشش بدی؟! مجید سر تکان داد. - نصف- نیروهات رو ببر اون !طرفتو چیکار میکنی؟ سمت راست و وسط کانال ربوط با من. - شرایط خوب نیس؟ _نگران نیستم... درست میشه .ایشالا _ولی هدایت نیروها چی؟ _مگه معاونت نمیتونه کمکم کنه؟ منظورم حسین مشفق بود که با توجه به لیاقتی که داشت میتوانست در آن لحظه های سخت نبرد نابرابر با نیمی دیگر از نیروهای تحت امر ،مجید میانه ی کانال را محافظت کند. _میتونی حسین؟ _ها ،عامو توکل به خدا _ان شاء الله http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
🎊🎊مژده .....مژده🎊🎊 باز هم ایام جشن و یه مسابقه خوب ♨️با اهدای ۳ سکه طلای پارسیان با قید قرعه 👈با ورود به لینک زیر در مسابقه شرکت کنید 👇 https://formafzar.com/form/ibjxb 📢مهلت شرکت در مسابقه : تا ساعت ۸ صبح شنبه ۱۰ تیرماه 🎁قرعه کشی و اهدای جوایز در مراسم هفتگی هییت در مورخ پنجشنبه ۱۵ تیرماه از ساعت ۱۷ مقارن با عید سعید غدیر 🎊🎊🎊🎊🎊🎊 لطفا با نشر مطلب ، دیگران هم به شرکت در مسابقه تشویق کنید 🔻🔻 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
💌 🍃 من به این نتیجه رسیده‌ام ڪه شهادتـــــ دستـــــ خودمان استـــــ، انتخابـــــ شهادتـــــ را خداوند به عهده خودمان گذاشته استـــــ این ما هستیم ڪه میتوانیم شرایط آن را فراهم ڪنیم ما هستیم ڪه تعیین ڪننده ‌این مسئله هستیم. 🕊🌹 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
⭐️یادی از استاد شهید حاج علی کسائی⭐️ 🌹یک ماشین و راننده در اختیارش بود. می خواست از کردستان به شیراز برگردد. قبل از اینکه حرکت کنیم، دو درجه دار که سن و سالی از آنها گذشته بود خودشان را رساندند و گفتند: وسیله نیست می شود ما را هم تا آباده ببرید! حاج علی پیاده شد و گفت: حتما، شما دو برادر جلو بشینید من و آقای کریم دخت هم عقب وانت! یک پتو کف پهن کردیم، یکی هم دور خودمان پیچیدیم. ماشین که حرکت کرد شروع کرد به خواندن آیات قرآن و ترجمه و تفسیر آنها. برای شام ایستادیم. راننده گفت آقای کسائی چلو کباب بگیرم یا چلو جوجه! حاج علی گفت: هیچ کدام ما دو نفر نان و پنیر می خوریم. راننده گفت پولش را ارتش می دهد، حاج علی باز قبول نکرد. بعد شام راه افتادیم. زمستان بود و باد سردی می آمد. یخ زدیم. حاجی می خندید و می گفت آقای کریم دخت، مژه هایم از سرما یخ زده، صدای برخوردشان بهم را می شنوم! 🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🕊🍃 نگاهشان به شما ست .. مبادا غافل شوی و گناه کنی! مبادا ادعای عاشقی کنی و دلشان را به درد آوری! نگاهشان به شما ست.. زندگیتون متبرک به نگاه شهدا 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🌟 🌟 3⃣ 1⃣ روز تا عیدالله الاکبر، بزرگ باقی مانده است.. ✅ فَوَ اللَّهِ لَنْ يُبَيِّنَ لَكُمْ زواجِرَهُ وَ لَنْ يُوضِحَ لَكُمْ تَفْسيرَهُ إِلاَّ الَّذى أَنَا آخِذٌ بِيَدِهِ وَ مُصْعِدُهُ إِلىَّ وَ شائلٌ بِعَضُدِهِ (وَ رافِعُهُ بِيَدَىَّ) وَ مُعْلِمُكُمْ: أَنَّ مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌ مَوْلاهُ، وَ هُوَ عَلِىُّ بْنُ أَبى طالِبٍ أَخى وَ وَصِيّى، وَ مُوالاتُهُ مِنَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ أَنْزَلَها عَلَىَّ. ✅ به خدا قسم هیچ کس باطن قرآن را برای شما روشن نمی کند و تفسیرش را برایتان آشکار نمی نماید مگر کسی که اکنون دستش را گرفته و او را به سوی خود بالا می آورم، بازویش را بلند میکنم و به شما اعلام می دارم که: « هرکه من مولا و صاحب اختیار او هستم، این مولا و صاحب اختیار اوست» 📚بخشی از فراز سوم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 👈مبلغ باشیـــد http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🕊🌷خصیصه‌های الگوساز🕊🌷 ارادت خالص به حضرت زهرا(س)،واطاعت محض از ولی ارادتش به حضرت زهرا فوق العاده بود. هرجا کار برایش گره می‌خورد به حضرت زهرا (س) متوسل می‌شدند و گره هم باز می‌شد. اعزام ایشان در زمانی بود که هجمه داعش بسیار زیاد بود و گاهی در خانواده که صحبتش پیش می آمد و گفته می‌شد چند بار اعزام شده اید و میگفت کافی نیست. ✅تکه اصلی حرفش این بود که اگر دست این دشمنان به حرم حضرت زینب برسد، شما می توانید به حضرت زهرا جواب بدهید؟🧡 💚✨روایت همسرشهید همسرشهید می‌گوید آخرین روز وقتی از در خانه بیرون رفت دوباره برگشت و گفت گوشی همراه را جا گذاشته ام، به این بهانه گفت حلال کنید شاید دیگر هم را ندیدیم، بازهم از فرودگاه مجدد زنگ زد و حلالیت خواست. اول تیرماه، یک روز قبل از شهادتش به تک تک اعضای خانواده زنگ زد و حلالیت خواست. 🌺یادشهداباصلوات 🌺 🌷🕊 ✨🍃 تولد:۱تیر ۱۳۴۷شهرشیراز شهادت :۲تیر۱۳۹۳حمائ سوریه http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * خدا قوت گفتم و به سمت شیار ربوط رفتم .اما هنوز نگران وضعیت سمت راست منطقه بودم که صدایی آشنا شنیدم. _سلام رو برگرداندم و با دیدنش هم شاد شدم و هم متعجب خندیدم:غلامعلی دست بالا؟ این جا اومدی چیکار؟! _به سلام خوبی برادر عبدالله زاده؟ ذوق زده شده بودم دستش را گرفتم. _چیه؟ چرا میخندی؟ تو اینجا چیکار میکنی دلاور؟مقر آموزشی رو ول کردی اومدی اینجا؟!سازماندهی مجدد گردانها چی میشه؟ برای ادامه عملیات لازمه . _ اولاً از اسلامی نسب اجازه گرفتم در ثانی نیروی آموزش خودش هم باید عملیاتی باشه تا بتونه از تجربیاتش برای آموزش نیروها استفاده کنه در ضمن دلم شور این جا رو میزد. - حدست درست بوده ،کاکو حجم آتیش دشمن خیلی زیاده فاصله شون هم داره کمتر و کمتر میشه گلوله ای که از تانک دشمن شلیک شده بود زوزه کشان از میان ما گذشت. _بخواب زمی ی ی ی ... گلوله چند متر جلوتر به پشته ای خاک اصابت کرد - بوووومب... زمان انگار کش آمده بود. هنوز کاملاً روی زمین دراز نکشیده بودیم که زمین لرزید. از شدت موج انفجار بدنم مور مور شد و بارانی از سنگریزه و شن و خاک بر سر و صورتم بارید _غلام از شدت گرد و خاک نمیتوانستم چشمم را باز کنم _غلامعلی؟ ناخواسته طعم خاک را در دهانم مزه مزه کردم و به سرفه افتادم. باید صبر میکردم تا گرد و خاک فروکش کند نگران غلامعلی .بودم یاد عملیات ثامن افتادم و کانال زنی هایی که قبل از عملیات باید انجام میدادیم. شبها به سمت دشمن میرفتیم و مخفیانه اما بدون وقفه کانال میزدیم و کمی قبل از طلوع آفتاب بر میگشتیم تا عراقیها متوجه چیزی نشوند وقتی برمیگشتیم سرتا پا خاک آلود .بودیم به اشباحی خاکی رنگ می.مانستیم شبها خاک روی صورت و محاسنمان لایه میبست و صبح ها که برمی،گشتیم چهره هایمان دیدنی بود. آن وقت سر به سر هم میگذاشتیم ومیخندیدیم. http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 | 🔻اگرذره ای از خاک میهن به کف پوتین سرباز دشمن چسبیده باشه آن را با خون خودم پاک میکنم؛ اگر چیزی بهتر از جانم داشتم آن را فدای کشور و مردم میکردم... 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
⭐یادی از استاد شهید حاج علی کسائی⭐ 💐 می گفت خانم، همه چیز از لقمه حرام شروع می شود. اگر خودت لقمه حرام بخوری یا به فرزنداتت بدهی، بالاخره یک جا اثر سوء خودش را نشان می دهد. خودش لقمه حرام که هیچ، لقمه شبه ناک هم نمی گذاشت به فرزندان و خانواده اش برسد. گاهی به خانه آشنایان دعوت می شدیم. وقتی بر می گشتیم، می گفت: به نظرت اینها اهل خمس بودند؟ اگر احتمال می داد که این خانواده که مهمانشان بودیم، اهل خمس نیستند، می پرسید به نظرت ما چقدر منزل این ها غذا خوردیم. همین جور حدسی معادل ریالی طعامی که ما در این مهمانی خورده بودیم و خمس آن را حساب می کرد. تقریباً هر بار که پیش آقای دستغیب می رفت، مقداری خمس به ایشان می داد. می گفتم علی مگر مجبوری که منزل کسانی که می دانی و مطمئن هستی که اهل خمس نیستند برویم. خوب نرویم، که اینقدر به خاطر خمس دادن در زحمت نیافتی! می گفت: خانم نمیشه، همان قدر که خمس واجب است، صله رحم هم واجب است. می رویم، اگر در لقمه ای شک کردیم، خودمان خمسش را می دهیم. 🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید