eitaa logo
شهدای غریب شیراز
3.4هزار دنبال‌کننده
11.2هزار عکس
3.1هزار ویدیو
43 فایل
❇ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺭﺳﻤﻲ هیئت ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاز❇ #ﻣﺮاﺳﻢ_ﻫﻔﺘﮕﻲ_ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﻲﻻﻟﻪ_ﻫﺎﻱ_ﺯﻫﺮاﻳﻲ ﻫﺮ ﻋﺼﺮﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ/ﻗﻂﻌﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ ⬇ انتشارمطالب جهت ترویج فرهنگ شهدا #بلامانع است.... به احترام اعضا،تبادل و تبلیغات نداریم ⛔ ارتباط با ادمین: @Kh_sh_sh . . #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * فرماندهی گروهان سر رسید و گفت: بچه ها جای خوبی دارید؟ شاهپور پاسخ داد: _بهتر از هتل که نیست همه خندیدیم. فرماندهی گروهان گفت: _بچه ها عملیات شروع شده دعا کنید و از خدا طلب پیروزی کنید. دقایقی بعد زمین و آسمان از گلوله های خمپاره ی معمولی زمانی و منورهای خوشه ای که توسط دشمن شلیک میشد. زیبا و دیدنی شد. بچه ها دعا و نیایش میکردند و من سرگرم تماشای منورها .بودم گاهی اوقات آن قدر خیره منورها میشدم که فراموشم میشد جنگی وجود دارد. لکه های ابر در آسمان راه شرق را در پیش میگرفتند و شب را در خواب و بیداری صبح کردیم. ساعت حدود نه صبح بود که ستون بلندی از تویوتاها کنار خاکریز خط کشیدند. فرماندهان اعلام کردند - يا الله عجله کنید سوار شوید آقای قنبری زاده با صدای بلندی گفت: - بچه ها زود باشید امروز میخواهیم بصره را بگیریم این گفته ی آقای قنبری زاده شور و هیجان عجیبی در بین بچه ها به وجود آورد. لحظاتی بعد ستون تویوتاها به سمت خط مقدم حرکت کردند از موضع تجمع تا منطقه ی عملیاتی فاصله چندانی نبود خیلی زود رسیدیم. فرماندهان به محض پیاده شدن با تشر و فریاد میگفتند: کسی حق ندارد بالای خاکریز برود. ... : ﺩﺭ ایتا : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
بلای جانسوز عصر ما نیست.. است.. او غائب نیست... پرده بر چشمان ماست.. چه کسی صادقانه دست به دعابرداشته وخالصانه امام خویش را طلب کرده وجواب نگرفته؟!! 🍃🌹 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
🏴به مناسبت رحلت حاج محمدرضا ذاکر حسین ، پدر شهید عباس ذاکرحسین 💠عباس در کودکی دچار بیماری منژیت شد . خیلی حالش بد شد . همه دکترها ازش قطع امید کردند . اما پدرش امیدش ناامید نشد . درب خانه اهل بیت (ع) جایی که یک عمر رفته بود ، متوسل شد . در عین ناباوری شفای عباس را گرفت . عباس شد ذخیره حاج محمدرضا ذاکر حسین برای انقلاب اسلامی.... 💠 در هفت سالگی ضمن آموختن علم، قرائت کلام‌الله مجید را به دیگر دانش‌آموزان می آموخت تا آن‌جا که با پول هفتگی خود جوایزی تهیه کرده و به افرادی که احادیث یا قرآن را صحیح می‌خواندند، جایزه می‌داد. 💠 عباس در زمان قبل از انقلاب ، تمام وقت خود را صرف مبارزه با فساد و طاغوت و عبادت و خودسازی کرد. او دوستانش را به کوه‌های اطراف شیراز می‌برد و در آن‌جا علیه استبداد پهلوی صحبت می‌‌کرد. اولین فعالیت انقلابی‌اش حمله به مشروب‌فروشی‌ها و سینما‌ها بود. او با دوستانش شیشه‌های مشروب را خرد می کرد که توسط عمال شهربانی بازداشت شد. 💢هدیه به شهید عباس ذاکر حسین و پدر مرحومش 🌱🌷🌱🌷🌱 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
⭐️یادی از سردار شهید سید عبدالرضا سجادیان⭐️ 🌹بغلم کرد، سرم را بوسید و گفت: پیرزن انگار خیلی خسته شدی! خندیدم. گفتم: اگر شما ازدواج کنی، من از خستگی بیرون می‌آیم! - خوب برایم زن بگیر! پدرش خیلی خوشحال شد، بلند شد و سروصورت سید رضا را بوسید و گفت هر کس را خواستی برایت می‌گیریم. سریع اسم چند نفر از اقوام و آشنایان را بردم، گفت: نه. - پس فلانی! - پدرش چه‌کاره است؟ - کارگر! - همین خوب است، همین را می‌خواهم! خندیدم. نه پرسید چه شکلی است، ‌زیباست، پول‌دار است، فقط وقتی فهمید از خانواده ضعیف و کارگری هستند قبول کرد. گفتم: پسر مگر تو مدافع قشر کارگری؟ خندید و گفت: بله! می‌گفت من راضی نیستم در مراسم عروسی‌ام گناهی شود، ‌ به خواست خودش به‌جای سازوآواز و رقص، ‌ در عروسی‌اش دعای کمیل برپا شد! 🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
بارالها..! از این که به بنده حقیرت توفیق دادی که در راهت گام بر دارد تو را سپاس می‌گویم و از این که توفیقم دادی که در جبهه در کنارِ خالصان و مخلصانِ راهت قدم بردارم تو را شکر و سپاس می‌گویم در این راه دیدار خودت را هم نصیبم گردان... شهید 🕊🌹 🌱🌷🌱🌷 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🕊🍃 پر کن از باده ی چشمت قدح صبح مرا... خود بگو من ز تـــــو سرمست شوم یا خورشید ؟! 💔 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
👇خاطره ای به روایت شهید سید کاظم خاتونکی 💠مدتی در منطقه شرهانی در مقر تفحص شهدای لشکر 14 امام حسین(ع)؛ مشغول تفحص شهدا بودیم. همیشه با بچه های اصفهان بحث داشتیم که بچه های شیراز و تیپ امام سجا(ع) هم در این منطقه بوده اند، آنها می گفتند نبودید و فقط بچه های اصفهان و امام حسین(ع) بودند. می گفتم در شب عملیات محرم، تیپ امام حسین(ع) دچار سیل شد و اصلاً وارد نشد، بچه های امام سجا(ع) وارد شدند، خط شکنی کردند. باور نمی کردند. یک روز از مقر تفحص با دو نفر از بچه ها با ماشین بیرون آمدیم، جلو تپه 178 یک میدان مین پاکسازی نشده بود. متوجه یک نارنجک وسط میدان مین شدم. ایستادم، گفتم بچه ها این نارنجک را بردارم، بعد می ندازیم توی رودخانه ماهی می گیریم. از سیم خاردار رد شدم و وارد میدان مین شدم. کنار نارنجک متوجه لبه یک پوتین تاف شدم. پوتین را بیرون کشیدم، همراهش یک استخوان بالا آمد. آن را روی زمین گذاشتم. بیرون آمدم و گفتم برید به [شهید] حاج محمود توکل بگید، سید کاظم شهید پیدا کرده بیاد. گفتند محاله ما هر روز از اینجا رد میشیم. همه جا را گشتیم شهید نیست. گفتم من شهید پیدا کردم. بچه ها آمدند و شروع به کار کردیم. همان جا ده شهید بوشهری که عضو تیپ امام سجا(ع) بودند تفحص شد که در میدان مین به کمین دشمن خورده بودند. بچه ها تابلو نوشتند محل کشف ده شهید که نصب کنند. گفتم نه بنویسید محل تفحص ده نفر از شهدای تیپ پیروز امام سجاد(ع). 🌹🍃🌷🌱🌹 هدیه به جمیع تیپ امام سجاد و شهید سید کاظم خاتونکی https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * حس کنجکاوی موجب شد تا برای لحظه هم که شده از بالای خاکریز میدان نبرد را نگاه کنم. به اتفاق زبیر به بالای خاکریز رفتیم صحرایی عظیم در میان دود و آتش و انفجار نمایان بود. سیم های خاردار و موانع آب گرفتگی وسیع منطقه برایم عجیب و تازگی داشت. هنوز آن صحنه ها را خوب مرور نکرده بودیم که آقای نیازی با نهیب و تشر ما را به پایین خاکریز کشاند. حدود ساعت یازده صبح بود که عدس پلوی بسته بندی شده بین نیروها تقسیم شد اسکله ی لشکر آماده ی انتقال بچه ها بود سکاندارها قایق های خود را روشن کرده و به محض اعلام فرماندهان سوار بر قایق شدیم. هر قایق ظرفیت هشت نه نفری را داشت من و زبیر یک لحظه از همدیگر جدا نمیشدیم .وقتی از میان ردیف های موانع و سیم خاردار رد میشدیم مسیرهایی که شب گذشته توسط گردانهای غواص باز شده بود را می دیدم. در فاصله ی هر چند متری قرصهای شب نمایی که توسط بچه های اطلاعات بر پایه ها نصب شده بود حکایت خود را داشت مقداری که به جلو رفتیم قایق خاموش شد. سکاندار خود را به داخل آب انداخت خواستیم کمکش کنیم، گفت: نه لازم نیست اگر شما خیس شوید برای رفتن به عملیات کارتان مشکل میشه . عمق آب کم بود و پروانه ی موتور قایق در آب گیر کرده بود. سکاندار خیلی زود پروانه را از میان گل و لای بیرون کشید. سپس قایق را روشن کرد و با احتیاط مسیر را ادامه داد. خمپاره هایی که در فاصله چند متری دورتر از ما در آب منفجر میشد زیبا و دیدنی بود فواره های آب با هر انفجاری تا ارتفاع زیادی بالا میرفت. فقط شانس ما خوب بود که هدف گیری عراقیها دقیق نبود، وگرنه در همان مسیر می توانستند حرکت قایق ها را متوقف کنند .به ساحل که ،رسیدیم فرماندهان نیروهای خود را حضور و غیاب کردند. ... : ﺩﺭ ایتا : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
14.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 به مناسبت شهید چیت سازان: 🔻رهبر معظم انقلاب: همسر او [علی چیت‌سازیان] می‌گوید در آخرین باری که آمد منزل و بعد [از آن] رفت و شهید شد و دیگر ندیدیمش؛ نیمه‌شب همین‌طور نشسته بود و اشک می‌ریخت و گریه می‌کرد. با اینکه مرد باصلابت و قدرتمند و فرمانده کاملاً باصلابتی بود و اصلاً اهل گریه و این چیزها نبود؛ اما اشک می‌ریخت. گفتم چرا این‌قدر گریه می‌کنی؟ گفت: فلانی را خواب دیدم. رفیق همراهش را، معاونش را. معاونش را خواب دیده بود که قبل از او شهید شده بود. می‌گوید دستش را محکم گرفتم و گفتم باید به من بگویی. ما این‌همه با همدیگر رفتیم راهکار پیدا کردیم. اینها نیروهای اطلاعات عملیات بودند که بلدچی یگان‌ها می‌شدند. قبلاً می‌رفتند راه‌ها را پیدا می‌کردند، باز می‌کردند تا یگان‌ها بتوانند حرکت کنند بروند جلو. ما این‌همه رفتیم با همدیگر راه باز کردیم، راهکار پیدا کردیم. راهکار این قضیه چیست؟ این قضیه‌ی شهادت؟ این را به من بگو، چرا من شهید نمیشوم؟ می‌گوید یک نگاهی به من کرد و گفت: 📌راهکارش است، اشک.» ۹۵/۱۲/۴ 🌷🌱🌷🌱 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75