eitaa logo
شهدای غریب شیراز
3.3هزار دنبال‌کننده
11هزار عکس
3هزار ویدیو
43 فایل
❇ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺭﺳﻤﻲ هیئت ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاز❇ #ﻣﺮاﺳﻢ_ﻫﻔﺘﮕﻲ_ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﻲﻻﻟﻪ_ﻫﺎﻱ_ﺯﻫﺮاﻳﻲ ﻫﺮ ﻋﺼﺮﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ/ﻗﻂﻌﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ ⬇ انتشارمطالب جهت ترویج فرهنگ شهدا #بلامانع است.... به احترام اعضا،تبادل و تبلیغات نداریم ⛔ ارتباط با ادمین: @Kh_sh_sh . . #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
😊 شهید حاج مجید خیلی نوشابه‎های ساخت وزارت سپاه پاسداران به نام کوثر را دوست می‌داشت😁 و در گرمای شلمچه پس از هر غذا از نوشابه می‌نوشید .. به حدی که بین بچه‌ها معروف به نوشیدن نوشابه کوثر شده بود. 🙈 به ما می‌گفت من که شهید شدم، مرا با نوشابه کوثر غسل دهید...😃 بعد از شهادتش بین بچه‌ها بحث شده بود و به این نتیجه رسیدیم که منظور او از نوشابه کوثر، آب مقدس حوض کوثر بوده است. 🌹 🍃🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🕊🍃 هر کس نشود لایق عنوان حقا که برازنده این نام شمایی 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
💠ابوذر تمام زندگی من بود ولی تنهایم گذاشت.. به من وصیت کرده بود شب اول قبر پیشم بمان وتنهایم نگذار منم قول داده بودم. در سرمای بهمن ماه آمدم یک چادر مسافرتی آوردم با چند نفر ازدوستانم برایش قرآن میخواندیم 💠پس از شهادتش هر زمان که به وجودش احتیاج داشته باشم خوابش را می‌بینم هر اتفاقی که بخواهد بیفتد به من می‌گوید و راهنمایی‌ام می‌کند و تا الان من و محدثه را رها نکرده است... 💠ابوذر معتقد بود که ما مدافعان حرم اگر سرباز آقا امام زمان(عج) هستیم، نباید نایبش را تنها بگذاریم. باید به ندای ولی زمان لبیک بگوییم، همیشه تابع ولایت باشیم و هر چند بار لازم باشد، به سوریه برویم و از حرم آل الله(ع) محافظت کنیم.... 💠نماز اول وقتش هیچوقت به تاخیر نمی‌افتاد، صدقه می‌داد، به نیازمندان کمک می‌کرد، به هیچ کس بی‌احترامی نمی‌کرد و همین خوبی‌هایش مرا مطمئن می‌کرد که ابوذر در این دنیا ماندنی نیست... ابوذر داوودی 🌹🌱🌹🌱🌹 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 گفت :رزمنده ی دلاور چه میل داری؟ گفتم :سیب زمینی آب پز لطفاً در حالی که غذا را داخل یک سینی کوچک گذاشته بود و برایم آورد با صدای بلند می گفت ، برای پیروزی رزمندگان اسلام صلوات ، همه صلوات می فرستادیم . در حال خوردن سیب زمینی آب پز بودم ، پسر دایی ام به نام مسعود صفری که از طریق اعزام نیروی هرمزگان به جبهه آمده بود و هیچ کدام هم خبری از هم نداشتیم با خوشحالی بسیار آمد، یکدیگر را در آغوش گرفتیم و بوسیدیم ، در کنارم نشست. میگفت :چند روز است که با بسیجیان هرمزگان او) در یکی از شهرستانهای استان هرمزگان سکونت داشت به جبهه آمده ام و در لشکر ثارالله در تنگه ابو غریب مستقر هستیم. پرس جو کردم ، گفتند لشكر ۱۹ فجر مربوط به نیروهای استان فارس ، در عین خوش مستقر است. با ماشین عبوری رزمندگان به اینجا آمده ام و حدود دو ساعت است که در ایستگاه صلواتی نشسته ام تا شاید آشنایی را ببینم و از طریق وی شما را پیدا کنم . ولی خداوند چه زود مرا به آرزویم رساند و خود شما را یافتم. با هم غذا و چای ایستگاه صلواتی را خوردیم و پس از فرستادن چند صلوات سوار ماشین شدیم ، او را به مقر و سنگر خودمان بردم ، شب در کنارمان بود . او جوانی کم سن و سال بود و حدود پانزده سال بیشتر سن نداشت گفتم چگونه با این سن کم برای جبهه پذیرفته شدی؟ گفت کپی شناسنامه ام را دست کاری کردم و به محل ثبت نام تحویل دادم وقتی برای اعزام به خط شده بودیم تکه سنگی زیر پایم گذاشتم تا قدم کمی بلند تر نشان دهد. بالا خره پذیرفته شدم و به جبهه آمدم. صبح او را سوار ماشین کردم و به تنگه ابوغریب رساندم پس از آن هر فرصتی که پیش میآمد به دیدنش میرفتم. ... : ﺩﺭ ایتا : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید ┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 روایت تکان‌دهنده حاج از روزی که امام خمینی ره احساس کرد توسط ساواک ربوده شده 🇮🇷🌱🇮🇷🌱🇮🇷🌱 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢خیلی سخته این روزها صحنه‌های غزه را دیدن😔 🔻الیاس به کدامین جرم بایستی در کودکی عصای پیری در دست بگیرد ؟ 🌱🌷🌱🌷🌱 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
💠یک روز دیدم شهید باقری با سر و وضع خاکی و گلی داخل اتاق شد. گفتم فرمانده چه خبر؟ کجا بودید که اینطور خاکی و گلی شدید؟  لبخند ملیحی زد و نشست. می‌دانستم از گفتن موضوع خودداری می کند. چند روزی این ماجرا تکرار شد تا اینکه یک شب که شیفت بودم گاه و بی گاه خوابم می برد و چرت می زدم  که یک لحظه متوجه شدم سایه ای از جلوی چشمانم رد شد وسوسه شدم و سایه را تعقیب کردم تا بفهمم چه خبر است. دنبالش رفتم دیدم حجت مشغول نظافت حیاط و سرویس های بهداشتی است. خجالت کشیدم و دویدم سمتش، خواستم ادامه کار را به من بسپارد، گفتم شما فرماندهی این کارها وظیفه ماست که نیروی شما هستیم، جواب داد کاری که برای رضای خدا باشد جایگاه انسان را تغییر نمی دهد من این کار را دوست دارم، چون می دانستم بچه ها اجازه انجامش را نمی دهند قبل از نماز صبح و توی تاریکی انجام می دهم. از خودم خجالت کشیدم، سرم را پایین انداختم و گفتم به خدا قسم شما خیلی بزرگواری... حجت باقری 🌱🌷🌱🌷🌱🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz نشردهید
🚨 میهمانی لاله های زهرایی و عید سعید مبعث🎊 💢گرامیداشت شهدای انقلاب اسلامی🌹 💢 کربلایی اصغر آسیابانی 💢 : کربلایی حسن پورحسن : ◀️دارالرحمه_شیراز/قطعه شهدای گمنام : ◀️ پنجشنبه ۱۹ بهمن / از ساعت ۱۶ 🔺🔺 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz لطفا مبلغ مجلس شهدا باشید
🌷🕊🍃 کتاب چشمانت را ورق می‌زنم؛ و از هر صفحه‌اش، راهی به آسمان می‌جویم. 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
✍دلنوشته زیبای شهید ۵ روز قبل از شهادت... 💠 من آن نوری هستم که از خورشیدِ درخشان ساطع و از لابه لای ابرها عبور کرده و به زمین رسیده است. من آن قطره بارانی ام که از آسمان باریده و بدون اینکه بین راه بخار شود به زمین رسیده است. من آن ترکش انفجارم که زمین و زمان را پشت سر گذاشته و به جمعی رسیده و آنها را متحول کرده است. من آن زنبور عسلم که در به در دنبال این است که روزنه ای را پر کند. من آن دانه ی شن طبسم به همراه خیل یاران تا بار دیگر اگر لازم شد حادثه ی طبس را بسازیم. من آن گل از گل های بهارم که می در خشد و باید بدرخشد و کسی او را نمی شناسد و نباید بشناسد . من آنم که می خوانم ،که می مانم ، می سازم ، می جنگم ، من آنم که می مانم ، من آنم که گوش به صدایم من آن که به دنبال صدای جمیل و رسای آن مهدی (فتبعوه) هستم. من آنم که باید بگیریم ، من آنم که باید بخندم ، من آنم که باید انتقام زهراهای کوچک را بگیرم به فرمان مولایم، سیدم ، آقایم ... مهدیم عسگر زمانی 🍃🌹🍃🌹 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
مراسم امام کاظم ع و دومین سالگرد شهادت شهید رنجبر