eitaa logo
شهدای غریب شیراز
3.4هزار دنبال‌کننده
11هزار عکس
3هزار ویدیو
43 فایل
❇ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺭﺳﻤﻲ هیئت ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاز❇ #ﻣﺮاﺳﻢ_ﻫﻔﺘﮕﻲ_ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﻲﻻﻟﻪ_ﻫﺎﻱ_ﺯﻫﺮاﻳﻲ ﻫﺮ ﻋﺼﺮﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ/ﻗﻂﻌﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ ⬇ انتشارمطالب جهت ترویج فرهنگ شهدا #بلامانع است.... به احترام اعضا،تبادل و تبلیغات نداریم ⛔ ارتباط با ادمین: @Kh_sh_sh . . #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
💠در آسمان کردستان بودیم و سوار بر هلی‌کوپتر. دیدم شهید صیاد مدام به ساعتشان نگاه می‌کردند. علت را پرسیدم، گفتند: وقت است و همان لحظه به خلبان اشاره کردند که همین‌جا فرود بیا تا نمازمان را اول وقت بخوانیم. خلبان گفت: این منطقه زیاد امن نیست، اگر صلاح می‌دانید تا رسیدن به مقصد صبر کنیم. شهید صیاد گفتند: هیچ اشکالی ندارد! ما باید همین‌جا نمازمان را بخوانیم. خلبان اطاعت کرد و هلی‌کوپتر نشست. با آب قمقمه‌ای که داشتند وضو گرفتیم و نماز را به امامت ایشان اقامه کردیم. ... وقتی طلبه‌های شیراز از آیت‌الله بهاءالدینی درس اخلاق خواستند؛ ایشان فرمودند: بروید از صیاد شیرازی درس زندگی بگیرید. اگر صیاد شیرازی شدید، هم دنیا را دارید و هم آخرت را... شهید🕊🌹 🌹🍃🌹🍃 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz نشردهید
⭐️یادی از طلبه شهید جواد روزی طلب⭐️ 🌹توی محوطه حوزه شهید نجابت بودم، دیدم جــــواد رد مــی‌شود، رنگ از رویش پریده و دستش روی شکمش بود. به سمتش رفتم و گفتم: جواد آقا چیزی شده؟ در حالی که شکمش را فشار می‌داد گفت: سید دلـــــم خیلی درد می‌کنه، نفسم را بند آورده! به شوخی گفتم: می‌خوای دست بزارم رو شکمت، خوب بشی! نگاهی به من کرد و گفت: تو سیدی، چرا که نه! پیراهنش را بالا زد و دستم را گرفت و روی شکمش گذاشت و ‌چیزی گفت. دستم را برداشتم. دیدم رنگ و رویش برگشت. گفت: سید خوب شدم! گفتم: شوخی نکن، من شوخی کردم! گفت: نه جدی میگم، دیگه اصلاً دردی ندارم. ساعت بعد، پای درس آیت الله نجابت نشستیم. جواد جریان شکم دردش و خوب شدنش را گفت. آقای نجابت گفتند: این به خاطر عشق و ارادت و اعتقادی است که شما به ائمه‌اطهار داری، حتی دست یک سید هم درد شما را شفا می‌دهد! 🌹🍃🌹🍃 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
ﺷﻬﺪا🌹 🌷ماه شعبان بود. به اتفاق حاج مجید سپاسی برای جا به جا کردن فرمانده خط، به جزیره رفتیم. قرار بود حسن حق نگهدار را با مسلم شیر افکن با هم عوض کنیم. سنگر فرمانده خط یک سنگر بتونی بود که دیواره ورودی را رنگ سفید زده و بالای آن این بیت از سعدی نوشته شده بود: چون دلارام می‌زند شمشیر سر ببازیم و رخ نگردانیم شب را چهار نفری در همان سنگر بودیم، به حرف و شوخی گذشت و همه به خواب رفتیم. نیمه شب بود که از صدای مناجات و هق هق گریه بیدار شدم. حسن بود که گوشه ای نشسته بود و آرام برای خودش مناجات شعبانیه می خواند. کم کم ما سه نفر هم وضو گرفتیم و کنارش نشستیم و قرعه به نام من افتاد که مناجات را بخوانم. شروع کردم به خواندن و همراه با خواندن من مجید، حسن و مسلم اشک می ریختند تا رسیدم به این فراز دعا... إِلَهِي إِنْ أَخَذْتَنِي بِجُرْمِي أَخَذْتُكَ بِعَفْوِكَ وَ إِنْ أَخَذْتَنِي بِذُنُوبِي أَخَذْتُكَ بِمَغْفِرَتِكَ وَ إِنْ أَدْخَلْتَنِي النَّارَ أَعْلَمْتُ أَهْلَهَا أَنِّي أُحِبُّكَ... [...خدايا اگر مرا بر جُرمم‏ بگيرى، من نيز تو را به عفوت بگيرم، و اگر به گناهانم بنگرى، جز به آمرزشت ننگرم، و اگر مرا به قهرت وارد دوزخ كنى، به اهل آن می گویم كه تو را دوست دارم.] ناگهان صدای زجه مجید بلند شد. آنقدر گریه کرد که بی حال روی زمین افتاد، هیچ وقت چنین حالتی و گریه ای از مجید ندیده بودم. از گریه مجید آه حسن هم بلند شد و دنبالش مسلم و هر سه روی زمین افتادند و اشک می ریختند. آن شب آن قدر اشک ریختند که هیچ وقت فراموش نمی کنم. مجید با همان حالش می گفت، این فراز دعا من را آتش می زند خدایا اگر مرا وارد دوزخ كنى، به اهل آن می گویم كه تو را دوست دارم... 🌷🍃🌷🍃 ﻫﺪﻳﻪ حاج مجید سپاسی، حسن حق نگهدار و مسلم شیرافکن ﺻﻠﻮاﺕ http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🕊🍃 نگاه هاے شمـا چیزی از جنس نجات است! چشمتان کہ بہ گوشہ این شهر مےخورد... یادتان باشد ... سخت گوشہ چشمتان هستیم! کمے نور مهمانمان ڪنید .... 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
سلام-بر-ابراهیم.pdf
3.54M
🚨🚨مسابقه بزرگ کتابخوانی کتاب سلام بر ابراهیم(زندگینامه شهیدابراهیم هادی) 💢همراه با اهدای ۵ کمک هزینه سفر مشهد مقدس به مبلغ ۱.۲۰۰ میلیون تومان 🎁🎁 به برندگان مسابقه به قید قرعه : لطفا به نکات زیر بفرمایید .👇👇 1️⃣ مسابقه ویژه می باشد. 2️⃣ جهت دریافت جوایز حضور در مراسم قرعه کشی در تاریخ پنجشنبه ۲۴ اسفند ماه(اولین ماه مبارک ) در قطعه شهدای گمنام شیراز از ساعت ۱۶ الزامیست. 3️⃣ کپی برداری از پاسخ نامه شرعا مجاز نیست( این مسابقه جهت ترویج فرهنگ کناب خوانی و آشنایی با سبک زندگی شهید ابراهیم هادی طراحی شده پس لطفا کتاب را مطالعه بفرمایید) 📕کتاب سلام بر ابراهیم به عنوان منبع سوالات بصورت فایل pdf ،بصورت رایگان ضمیمه شده است 📝جهت تکمیل پرسشنامه کتاب خوانی شهید ابراهیم هادی وارد لینک زیر شوید: 👇👇👇👇👇 https://digiform.ir/shahidhad_shiraz 🔸🔸🔸🔸🔸🔸
💠آب گرفتگی شلمچه، یک مانع مصنوعی بسیار پیچیده بود که از یک طرف پوشیده از انواع موانع از سیم خاردار، هشت پری و انواع مین ها بود، از طرف دیگر متوسط عمق آب 40 سانتی متر بود، یعنی عمقی که نه می شد در آن غواصی کرد، نه قایق رانی. مشکل اصلی ما حمل نیروها با قایق از این آب گرفتگی بود. قبل از کربلای ۴، من و برادرم "شــهید مجتبی شیخی" هر شب یک نوع قایق توی این آب گرفتگی می بردیم و آزمایش می کردیم. هر قایق باید هشت نفر را حمل می کرد. شهید حاج مجید سپاسی و حاج رسول استوار هم برای کمک می آمدند، ما بقی وزن را هم با ریختن سنگ در قایق پر می کردیم. شاید هشت نه مدل قایق را آزمایش کردیم و هیچ کدام جواب نداد و موتور همه با سنگین شدن، در گل و لای گیر می کرد. به این ترتیب عملاً امکان ترابری نیروها با قایق در این آب گرفتگی ممکن نبود. یک روز ظهر در پادگان شهید دستغیب اهواز بودم. برادرم مجتبی پیش من آمد و گفت: من مشکل را حل کردم! به سمت مقر یگان دریایی رفتیم. دیدم پاشنه قایق را با جوشکاری بالا آورده است و موتور را از جای معمول خود بالا تر نصب کرده است، به نحوی که به راحتی در عمق کم پروانه بدون گیر کردن به گل و لای حرکت می کرد. شب قایق را در آب گرفتگی شلمچه آزمایش کردیم خیلی خوب جواب داد. حالا مشکل این بود که ما برای شب عملیات 75 قایق نیاز داشتیم. خود مجتبی تیمی از بچه ها را جمع کرد و شبانه روز مشغول جوشکاری و اصلاح ساختار قایق ها شدند تا برای شب عملیات آماده شدند. مجتبی شیخی 🌱🍃🌱🍃🌱🍃 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
Part03soleymany-1.mp3
12.33M
📕🎙کتاب صوتی ✉️خاطرات متفاوت و‌خوانده نشده از شهید حاج قاسم سلیمانی 💠قسمت 3⃣ 🌱🌷🌱🌷🌱 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
14.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ماه مبارک رمضان ... ♨️ ده توصیه امام رضا علیه السلام برای پایان ماه شعبان... خدایا ما را ببخش و پاکیزه وارد ماه رمضان کن ♻️در این ساعات پایانی ماه شعبان این کلیپ را ببینید و برای دیگران ارسال کنید ▫️🔹▫️🔹▫️🔹▫️ https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
⭐️یادی از طلبه شهید جواد روزی طلب⭐️ 🌹جواد با سخنرانی‌ها و مداحی‌های زیبایش همه پایگاه‌های خط را به فیض می‌رساند. یک روز نزدیک نماز مغرب بود و باید به یکی از پایگاه‌ها می‌رفتیم. جواد پشت سرم نشسته و با موتور تریل 250 با سرعت زیاد از کنار خاکریز لبه جاده می‌رفتیم. ناگهان جواد زد روی شانه‌ام و گفت: بایست... بایست... عمامه‌ام! سرعتم را کم کردم، ناگهان هیکل گنده یک کمپرسی مایلر از درون خاکریز عمود بر جاده بیرون آمد. محکم ترمز را گرفتم. موتور چند سانتی این غول ناخوانده ایستاد. قلبم هم همراه موتور ایستاد. رنگ از روی راننده کامیون هم پریده بود. اگر با همان سرعت اول ادامه داده بودم الان زیر کامپرسی بودیم. جواد سریع از موتور بیرون پرید و به سمت عمامه‌اش که در فاصله دوری روی زمین افتاده بود دوید. وقتی آن را برداشت و خاکش را تکاند شروع کرد به بوسیدن آن و مرتب می‌گفت: قربونت برم که اگه نیافتاده بودی، الان من و مهدوی مثل پشه کوره چسبیده بودیم به بدنه کمپرسی! 🌹🍃🌹🍃 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید