** همیشه نماز شب می خواند. هیچ وقت نه خودش غیبت می کرد و نه کسی در حضور او غیبت می کرد. همه می دانستند که خیلی از این کار بدش می آید. به درس خیلی اهمیت می داد. مهربان بود. تا جایی که بعضی وقت ها در خانه می نشست و برای آن هایی که مومن نیستند دعا و گریه می کرد. از خدا می خواست که هدایت شوند!
#ﺷﻬﻴﺪﻩ_ﻧﺠﻤﻪ_ﻗﺎﺳﻢ_ﭘﻮﺭ
#ﺷﻬﺪاﻱاﺳﺘﺎﻥﻓﺎﺭﺱ
#ﺩﺧﺘﺮاﻥ_ﺷﻬﻴﺪ
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🍁ای همه آسمان شده خیره به هر نگاه تو
چشم رضا ستاره شد ، مانده کنارِ ماه تو🍃
🍁لشگرِ حوریان ببین ، برگِ خزانِ مقدمت
آمده تا که بال خود ، فرش کند به راه تو🍃
📎 ولادت حضرت معصومه(س) مبارک باد
#روز_دختر🌺
💠
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
AUD-20190704-WA0001.mp3
زمان:
حجم:
6.21M
#ﺩﺭﺩﻝ ﺩﺧﺘﺮ ﺷﻬﻴﺪ #ﻋﻠﻤﺪاﺭﻱ
#ﭘﻴﺸﻨﻬﺎﺩﺩاﻧﻠﻮﺩ🌷
ﺑﻪ ﻣﻨﺎﺳﺒﺖ ﺭﻭﺯ ﺩﺧﺘﺮاﻥ ﺷﻬﺪا
🌷🌷🌷
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌸تیرماه سال 60 بود که به اتفاق جمعی ده نفره ازشیراز به خوزستان حرکت کردیم. یکی ازهمراهان ماه ریاض خوشبخت بود... گروه ما در عملیات طراح که به هدف آزاد سازی کرخه بود، وارد عمل شد. عملیات به خوبی انجام شد و باید در همان خط، پدافند می کردیم. منطقه هیچ خاکریز یا جانپناهی نداشت. با سر نیزه، هر کس برای خودش یک چاله کند تا از دید عراقی ها و تیر و ترکش هایی که روی منطقه می بارید در امان باشد.
گرمای مرداد ماه خوزستان بدتر از آتشی بودکه عراقی ها روی سر ما می ریختند.ازگرما نمی شد نفس کشید. یک لحظه از سنگری که کنده بودم سر بلند کردم. تنهاکسی که بیرون از این چاله ها، بدون توجه به آتش دشمن ایستاده بود، ریاض بود. یک کلمن آب و یک لیوان دست گرفته بود.سنگر به سنگر پیش می آمدو یک لیوان آب خنک به دست بچه هامی داد.
بالای سرمن رسید. گفت: آقا مهدی آب!
گفتم من لیوان نمی خوام. کلمن را نزدیک آوردو شیر آبش را باز کرد. دهنم را زیر آب گرفتم.آنقدر کلمن را بالای سرم گرفت تا عطشم بر طرف شد. گفتم: اجرت با حضرت ابوالفضل.
سمت سنگر بعدی رفت. آنجا چند نفر بودند. لیوان آب را به دست آنها داد. نگاهم به چهره آرام و ملکوتی ریاض بود.دیدم همین طور که کلمن آب را در دستش به سمت سنگر آنها گرفته، نگاهش به سمت آسمان است و آسمان را نگاه می کند...
ناگهان یک خمپاره ۱۲۰ جلو پایش فرود آمد و منفجر شد. سرم را در سنگر جمع کردم که از ترکش ها در امان باشم. گرد و خاک انفجار که خوابید سر بلند کردم. چیزی به عنوان بدن کامل از ریاض نمانده بود، تکه پاره های بدنش را در یک گونی جمع کردیم و به شیراز فرستادیم...
🌸🌷🌸
#شهیدریاض_خوشبخت
شهدای_فارس