eitaa logo
شهدای غریب شیراز
3.3هزار دنبال‌کننده
11هزار عکس
3هزار ویدیو
43 فایل
❇ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺭﺳﻤﻲ هیئت ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاز❇ #ﻣﺮاﺳﻢ_ﻫﻔﺘﮕﻲ_ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﻲﻻﻟﻪ_ﻫﺎﻱ_ﺯﻫﺮاﻳﻲ ﻫﺮ ﻋﺼﺮﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ/ﻗﻂﻌﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ ⬇ انتشارمطالب جهت ترویج فرهنگ شهدا #بلامانع است.... به احترام اعضا،تبادل و تبلیغات نداریم ⛔ ارتباط با ادمین: @Kh_sh_sh . . #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
7.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥چادرت را بتکان روزی ما را بفرست..... 🌺🌷 ﺩﻋﺎ ﺑﺮاﻱ ﻇﻬﻮﺭ ﻓﺮاﻣﻮﺵ ﻧﺸﻮﺩ ... *** : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 طراح ترور شهید قاسم سلیمانی و شهید عماد مغنیه به هلاکت رسید ﺩﻱ ﺁﻧﺪﺭا (اﻳﺖ اﻟﻠﻪ ﻣﺎﻳﻜ) ﺑﻪ ﻫﻼﻛﺖ ﺭﺳﻴﺪ 👏👏 اﻟﻠﻪ اﻛﺒﺮ.... ▫️▫️ اﺩاﻣﻪ ﺩاﺭﺩ ... http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
به دنبال های و هوی گنجشک ها از هال به حیاط بزرگ خانه می‌روم ،چرخی میزنم بین درخت های پر شده از نارنج توی باغچه و به دور حوض وسط حیاط قدم میزنم .آفتاب صبح جمعه تابستان خودش را یواش یواش روی آب حوض می کشد مادر روی صبحانه‌خوری ایستاده و به پدر که توی دهانه در حیاط ایستاده می‌گوید «چه کار کنیم دکتر میریم؟» «کاراتون رو بکنین من یه سر میرم داروخانه یک کاری دارم یه ساعت دیگه میبندم میام که بریم» لنگه در حیاط می‌خورند به هم و مادر بچه‌ها را که ردیف دراز شده اند روی تخته آهنی بزرگ کف حیاط از پشت پشه بند صدا می‌زند تا با شوق و ذوق تشک ها و پتو ها را جمع کنند ببرند داخل و آماده شوند برای تفریح روز جمعه!  تا بچه ها صبحانه می خورند مادر وسایل را توی سبد پلاستیکی می چیند و می گذارد توی حیاط کنار زیلوی حصیری لوله شده که با تریشه پارچه رنگارنگ دورش را بسته اند هنوز توی نخ بازی نور روی آب بی موج حوض که پدر کلید می اندازد. مادر می گوید :«ماشین چه کار کنیم» فرهاد کنار پای مادر ایستاده دارد به پدر نگاه می کند« تا کسی چیزی این ماشین های معمولی به دردمون نمیخوره ها .جنجالیم. ده نفریم از این تاکسی بنزهای بزرگ بگیریم که هممون تو یکی جا بشیم» «حالا این صبح جمعه بنز از کجا بیارم؟! تو این خیابونای خلوت این موقع حالا یه کاریش می کنیم خانم بزار همه آماده بشن» مادر برمی‌گردد داخل خانه تا شیر کپسول گاز را ببندد و درها را پشت سر بقیه قفل کند همه توی حیاط منتظر دوره ها نشستند مادر نگاهی می کند به بچه ها فرهاد را نمی بیند . عادت کرده بود اول از همه دنبال او بگردد «فرهاد کو؟» به همه دور و برش را نگاه می کنند« همین جا بود»دلهره می‌افتد توی دل مادر، حیاط را زیر و رو می کنند روی درختها را هم می گردند در حیاط نیمه باز است ،پدر می گوید:« شاید تو خونه جا مونده» مادر می‌گوید« بریم تو کوچه دنبالش بگردین حتماً رفته بیرون» و بعد پشت سر بچه ها که میدوند به طرف در کوچه داد می‌زند :«خیلی دور نریدا تا سر کوچه برین اگر نبود برگردین» یکی از این طرف؛ یکی از آن طرف کم کم شور توی دل همه می‌افتد .پدر از سر کوچه، توی خیابان سی متری سینما سعدی را هم سرک می‌کشد. تا آخر از همه برمی گردد به خانه ساعتی طول کشیده . همه رو به مادر ایستادند و هیچ چیز نمی گویند مادر چادرش را سر می من و هول می‌خورد  توی کوچه ثانیه بعد بقیه پشت سرش با فاصله. از سر کوچه می پیچد توی خیابان. بنز ۱۸۰ دیزلی بزرگ مشکی رنگی را می‌بیند که آرام به سمت شما می آید فرهاد روی صندلی کنار راننده به زور گردنش را بالا میکشد تا جلو را ببیند با دست به راننده کوچه شان را نشان می دهد . تندِ قلب مادر انگار آرام گرفته ،که روی چهره‌اش در میان اضطراب و عصبانیت لبخندی نشسته بود توی این خاطرات .به کوچه برمی‌گردد و بقیه پشت سرش همراه ماشین همه میرسن جلوی خانه «ماشالله جنجال هم هستین» پدر کناری ایستاده و خنده به لب فقط نگاه می کند بچه ها وسایل را آورده اند پای ماشین. « چهار سالشه» زیر لب می گفت« الله اکبر» و سر تکان می داد و می خندید. «من  گمان نمیکردم هشت ساله به نظرم رسید.» همان روز توی باغ فرهاد دست بردار درخت‌های انگور نبود .یک دفعه دادش در می‌آمد از وسط تاک ها و می دوید سمت بقیه که زیر سایه چنار ای نشسته بودند. دستش را زنبور گزیده بود مادر بار اول با تشر و عصبانیت و بارهای بعد با خنده و خستگی, از سرکه کاهو ترشی عصرانه روی جای زنبورزدگی می مالید و منعش می کرد از رفتن وسط درخت‌های انگور و تا جای نیش آرام می شد و چشم مادر را دور می دید می دوید وسط تاکستان ته باغ را آن روز زنبور زد میان درختان کوتاه قامت انگور ،تمام دستش پف کرد. جز جیغ اول نیش خوردن دیگر صدایش در نمی آمد تا نیش بعدی حسرت گریه اش به دلم ماند و حسرت های دیگر. آنجا که دیدم فرهاد و ۴ تا از بچه ها با هم یک و دو سه  گفتند و با لباس به حوض پریدند توی آب،  نصف آب حوض ریخت بیرون و مادر که گذاشت دنبالشان داد و فریاد کنان جیغ و خنده زنان دویدن توی اتاق و پشت در را محکم ۵ نفره گرفتند که مادر نتواند داخل شود .تمام قالی ها را خیس کرده بودند و ما در پشت دردی عصبانیت با خنده ای که به زور نگهش داشته بود خط و نشان می‌کشید برایشان «همه قالی ها را خیس خیس و نجس کردین» حسرت هایم یکی دوتا نیستند تو خودت اینطور ساخته ای مرا،پر از حسرت ! ورق میزنم خاطراتم را و می بینم  که فرهاد عصبانی با آن صورت در هم رفته از خشمی بچه گانه با پا در هال را باز کرد و آمد صاف جلوی مادر سلام کرد و قبل از آنکه مادر بپرسد مگر چه شده انگشت اشاره دست راستش را با تحکم بالا گرفت و گفت:« امروز به همه کتاب دادن الا من» ادامه دارد..‌ 🌷 🌷 🌷 🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌷🌸🌷🌸🌷 ‌ روز شهادت حضرت زهرا( سلام الله علیه) بود. به همراه جمعی از فرماندهان لشکر برای بررسی خط عراق در سنگر دیدگاه کوه گیسکه بودیم. در حال دیدن خط با دوربین بودیم که آتش خمپاره عراق شروع شد. خمپاره ها به سنگر ما نزدیک می شد. [شهید] مسلم شیرافکن روی دیواره ورودی سنگر، روی گونی های خاک نشسته بود. به مسلم گفتم: داخل سنگر جا نیست، از مسیر کانال برو پایین! تا مسلم رفت، خمپاره ای روی ورودی گونی ها، جایی که مسلم نشسته بود اصابت کرد. صدای آه و ناله در سنگر بلند شد. انگشت سبابه دست چپم به پوستی آویزان بود. غلامرضا کرامت شانه به شانه ام به دیواره سنگر تکیه داده و نشسته بود. گفتم: کرامت برو پایین کوه و بگو برانکارد بیارن! دیدم بی آنکه به من جواب بدهد، فقط می خندد وتکان نمی خورد. چشمم رفت روی سینه اش، خون، آرام از سینه اش روی لباسش جاری بود😭. چشم چرخواندم. بقیه زنده بودند، اما بیشتر بچه ها ترکشی دشت کرده بودند. اما کرامت شده سپر بلای ما و نگذاشته بود ترکش ها به آخر سنگر بیاید... سمت: فرمانده گردان ادوات لشکر 19 فجر شهادت: ﺭﻭﺯﺷﻬﺎﺩﺕ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮا .س. 🌹🌹🌹🌹 ڪانـــالــــ_ﺷﻬـــﺪاے_غــــریــــــبــــ_ﺷﻴــﺮاﺯ http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
شهید نشد... آنکہ عاشق نشد..! ڪافے سٺ انـار دلٺ ترڪ بخورد +خودش گفتـــ ... 🌺🌹🌺🌹 ﻓﺮﺩا ﻇﻬﺮ اﺯ ﻧﻤﺎﺯ ﻇﻬﺮ و ﻋﺼﺮ ﺩاﺭاﻟﺮﺣﻤﻪ ﺷﻴﺮاﺯ/ ﻗﻂﻌﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ☘☘🌺☘☘ http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
10.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 فیلم صحبتهای شهید محمد اسلامی نسب ... ملقب به ﺷﻴﺮاﺯ 🌹 حضرت آقا با دیدن این فیلم فرمودند : من بہ یقین می گویم ڪه این شهید عزیز در بیداری حضرت زهرا (س) را زیارت ڪرده . و ﻣﻨﺘﺸﺮﻛﻨﻴﺪ ..... 🌷 🌺🌷🌷🌷🌺 ﺑﺎ ﻧﺸﺮ ﻣﻂﺎﻟﺐ ﺩﺭ ﺗﺮﻭﻳﺞ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺳﻬﻴﻢ ﺑﺎﺷﻴﺪ *** : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 ﺩﺭ ﺳﺮﻭﺵ: https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
🌸✍ وصیت نامه شهید: «نميدانم من چکار کرده ام که شهيد نميشوم شايدقلبم سياه است. خدارحمت کند حاج محمود ستوده را ،وقتي باهم صحبت ميکرديم مي گفتيم اگر جنگ تمام شود ما زنده باشيم چکار کنيم ؟ واقعاّنمي شود زندگي کرد و به صورت خانواده هاي شهدا نگاه کرد… و اين جاست که ما و جاماندگان از قافله نور بايد بگوييم خوشابه حال آنان که با شهادت رفتنند ﺷﻬﺎﺩﺕ 🌹◾️🌹◾️🌹 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🔰ملت عزیز ایران پشتوانه ولایت فقیه و رهرو راه امام امت باشید، چون هر دو مانع دیکتاتوری می‌شود؛ الان در حال حاضر کشور‌های بزرگ استبداد و استعمارگر از ولایت فقیه می‌ترسند، چون ولایت فقیه مخالف حرکت استبدادی و انحرافی می‌باشد. 🔰امام را هرگز تنها نگذارید که غضب خدا نصیبتان نگردد و اگر همیشه با او باشید و پیرو خط او باشید، رحمت خدا که در حال حاضر مشاهده می‌کنید به سوی‌تان سرازیر می‌شود. 📎فرماندهٔ گردان‌امام‌حسین(ع) تیپ فاطمة‌الزهرا.س. 🌷 ولادت : ۱۳۳۶/۷/۱ کازرون ، فارس شهادت : ۱۳۶۱/۱۱/۸ دهلران ☘🌺☘🌺 ﺑﺎ ﻧﺸﺮ ﻣﻂﺎﻟﺐ ﺩﺭ ﺗﺮﻭﻳﺞ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺳﻬﻴﻢ ﺑﺎﺷﻴﺪ *** : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 ﺩﺭ ﺳﺮﻭﺵ: https://sapp.ir/shohadaye_shiraz ﺩﺭ ﻭاﺗﺴﺎﭖ(ﺟﺪﻳﺪ): https://chat.whatsapp.com/BE71umQBe1UB84MK8aPoYv
(س) شهـدا مادری انـد💚 همین استـ که مےشوند: ❣گمنـامِ گمنـامِ گمنـام .. همین است که اینجا عجیب 💚 ﺑﻪ ﻳﺎﺩﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﻣﻨﻮﺭ ﺑﺎﺩ 🌹 🌺☘🌺 ﺳﺎﻋﺖ 12/ﮔﻠﺰاﺭﺷ ﻬﺪاﻱ ﺷﻴﺮاﺯ ☘🌷☘🌷 https://chat.whatsapp.com/BE71umQBe1UB84MK8aPoYv
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بعضی‌ها خیال می کنند ، یا زهـرا یک ذکر است!!! ذکر معمولی ... اما نمی دانند این ذکر ، رمـز است ، رمــز پیـروزی.... 📎یـاﻓﺎﻃﻤﻪزهــرا سلام الله علیها ☘🌹☘🌺☘ : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
ﻗﻂﻌﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ اﻣﺎﺩﻩ ﺳﺎﺯﻱ ﻗﻂﻌﻪ ﺑﺮاﻱ ﻣﺮاﺳﻢ اﻣﺮﻭﺯ ﻣﺮاﺳﻢ اﺯ ﻇﻬﺮ و ﻋﺼﺮ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ