eitaa logo
شهدای غریب شیراز
3.4هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
3.1هزار ویدیو
43 فایل
❇ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺭﺳﻤﻲ هیئت ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاز❇ #ﻣﺮاﺳﻢ_ﻫﻔﺘﮕﻲ_ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﻲﻻﻟﻪ_ﻫﺎﻱ_ﺯﻫﺮاﻳﻲ ﻫﺮ ﻋﺼﺮﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ/ﻗﻂﻌﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ ⬇ انتشارمطالب جهت ترویج فرهنگ شهدا #بلامانع است.... به احترام اعضا،تبادل و تبلیغات نداریم ⛔ ارتباط با ادمین: @Kh_sh_sh . . #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
12.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | 🔻 اینجا بالا شهرِ 🎙 به روایت: حاج حسین یکتا ⭐️ 👌ﺧﻴﻠﻲ ﺯﻳﺒﺎ .... 🌹🌷🌹🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 ﻧﺸﺮﺩﻫﻴﺪ
🌷 همیشه وقت خواب می دیدم دست راستش را به حالت ادب روی سینه می گذارد و به خواب می رود. یک روز گفتم رضا, چرا موقع خواب دستت روی سینه ات هست؟ گفت قبل از خواب به اقا اباعبدالله سلام می دم, تا خوابم ببره! وقتی بعد از یک هفته جنازه اش امد, درب تابوت را که برداشتن دیدم با ادب دست روی سینه به حالت سلام گذاشته و شهید شده. توی وصیتش هم نوشته بود, چه خوش است وقت رفتن, سر در دامن مولا گذاشتن و رفتن... 📚 منبع و خاطرات بیشتر:مقیم کوی رضا(جلد هشتم از مجموعه شمع صراط) تهیه کتاب: http://ketabefars.ir/product-12 🌹🌷 رضا پورخسروانی 🌹🌷🌷🌹 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🌹🏴🌹🏴🌹🏴🌹 کــودک ولــے براے همیــشه به خواب رفت وقتــے کــہ دیــد قصہ بابا بــه «ســر» رســـید... 🏴 🌹 شــهادت مظلــومانه دردانه سيدالشهـــدا (ع) حضــرت رقــیه ســـلام الله علــیها تسلــیت بــاد 🏴🌹 🏴🏴🏴 : رسمے هییت شهداے گمنام شیراز ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
8.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚩🎥فارس دیار دلاوران 🔹️نقش استان فارس در دوران دفاع مقدس ع 🔸️مناسب استوری، وضعیت و IGTV 🌹ﻳﺎﺩﺷﻬﺪاﻱ ﺳﺮاﻓﺮاﺯ ﺷﻬﺪاﻱ ﻓﺎﺭﺱ 🌹 ☘🌹☘🌹 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 ﺩﺭ سروش: https://sapp.ir/shohadaye_shiraz ﺩﺭ واتسـاپ: https://chat.whatsapp.com/ISozkzdJPjyDqHOiYC7Z99 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🕊🌸 اے شـــهید ڪه باشے صبح هایم خودبہ خودبخیر مےشوند آخردراین دنیا چه چیزے جز بهتریڹ بهانه براے خوب بودڹ لحظه هایم دردنیاسٺ... 🤚 🍃 🕊🌸 @shohadaye_shiraz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دق کردن دختر شهید مدافع حرم از خبر نحوه شهادت پدر 😔 🏴 بمیرم برات رقیه جان.... ۵ صفر سالروز شهادت دردانه امام حسین (ع) 👆 🏴🏴 ( س) ﺷﻬﺪاﻳﻴﻢ... 🏴🏴🏴🏴🏴 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
و ﻏﺒﺎﺭﺭﻭﺑﻲ ﮔﻠﺰاﺭ ﺷﻬﺪا 🌷ﺑﻪ ﻣﻨﺎﺳﺒﺖ ﻫﻔﺘﻪ ﺩﻓﺎﻉ ﻣﻘﺪﺱ 🌷 ◀️ﺑﺎ ﺭﻋﺎﻳﺖ ﭘﺮﻭﺗﻜﻞ ﻫﺎﻱ ﺑﻬﺪاﺷﺘﻲ 🔻🔻🔻🔻 ﻣﺪاﺡ : ﺑﺮاﺩﺭ ﻛﺮﺑﻼﻳﻲ ﻛﺮﻳﻢ اﻓﺴﺮ 🔻🔻🔻🔻 3ﻣﻬﺮ/ اﺯ ﺳﺎﻋﺖ 17 🔸🔸🔸🔸 ﻗﻂﻌﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ/ ﺩاﺭاﻟﺮﺣﻤﻪ ﺷﻴﺮاﺯ ⚫️⚫️⚫️⚫️ *ﻫﻴﻴﺖ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ* 👆👆 ﺑﺎ ﻧﺸﺮ ﭘﻮﺳﺘﺮ و اﻃﻼﻉ ﺭﺳﺎﻧﻲ, ﺩﺭ ﺑﺮﮔﺰاﺭﻱ ﻣﺮاﺳﻢ ﺷﻬﺪا ﺳﻬﻴﻢ ﺑﺎﺷﻴﺪ
🌹🌹🌹🌹🌹: *داستان دنباله دار هر روز یک قسمت* * * * * * * این را غیب پرور می‌گوید و رو به علیرضا ادامه می‌دهد :«علیرضا تو باید سریع همه مقرهای توپخونه و ادوات لشکر را برام به گوش کنی» علیرضا که انگار کاسه صبرش لبریز شده باشد می‌گوید:« باشه فقط باید هرچه داریم رو کنیم که فرصت خیلی کمه» مجید هم می‌گوید :«خب منم راهی میشم .فقط به بریدگی پشت آن جا که رسیدیم ،شما مقر را بکنید جهنم, که نتونن جمب بخورن!» مجید راه می‌افتد. علیرضا با توپخانه صحبت می‌کند. زود صحبتش را تمام می‌کند و گوشی را می‌دهد به غیب پرور. مجید رسیده پای خاکریز که علیرضا صدایش می زند:« حاج‌مجید وایسا من بیام !» صدای علیرضا در صدای آن همه تیر و انفجار گم می‌شود .رو به غیب پرور می‌گوید:« با اجازه »و راه می‌افتد. غیب پرور پشت بادگیر علیرضا را می‌گیرد _کجو ؟! کاکو تو باید وایسی کمکم کنی! سریع که وقت نداریما! علیرضا سر تکان می دهد .خم می شود و با بی‌سیم «پی آر سی» ور می‌رود. _این آماده است. غیب پرور گوشی را از دستش می گیرد تا با مرکز هدایت آتش توپخانه صحبت کند. _سریع همه آتیشباراتو بگو آماده باشن. یادت باشه از این لحظه خودم دیده بانم. و پشت سرش با فرماندهی ادوات لشکر صحبت می‌کند و او را در جریان قرار می‌دهد. _بذار یه بیسیم دیگه هم راه بندازیم که یکدفعه لنگ نشیم. و به طرف کانال می‌رود. غیب پرور می‌گوید :«حواست باشه که سنگرا هنوز پاکسازی نشدن» علیرضا یک دست را بلند می کند یعنی حواسش جمع است .داد و فریاد اسدالله رشته افکارش را پاره میکند. _آقوی غیب‌پرور !!سنگر اینجا پر از عراقیه!! _چه خبره دنیا را گذاشتی رو سر !؟خوب پاکسازیش کن دیگه! _خودم پاکسازی کنم؟! _ها دیگه !! ای که داد و فریاد نمی خواد! اسدالله سریع نارنجکی را از کمرش باز می‌کند و پا ترس، پاترس به طرف کانال می‌رود.غیب پرور دوربین را بر چشم می گذارد و از نو آن مقر را دید می‌زند. حالا پشت یکی از خاکریزها ستون گردان های خودی را می‌بیند که به طرف آن مقر می روند. دوباره اضطراب همه وجودش را فرا می‌گیرد .میداند این آخرین تیری است که در کمان گذاشته .که اگر به هدف نخورد باید یک بار دیگر طعم تلخ ناکامی دیگری را بچشند . همه جا غرق در آتش و انفجار استون های دود، تل و تپه همه جا را گرفته است.علیرضا از راه میرسد. بی سیم اصل سون غنیمتی را زمین می‌گذارد. _حاجی بگو باریکلا, به دست گل زمانی!! غیب پرور نگاهش می‌کند .علیرضا ستون عظیم دود را نشان می‌دهد. _چیکار کرد این آدم!؟ خنده ای پخش می شود توی صورت علیرضا. _نارنجک انداخت عراقی‌ها را بکشه ، پتو ها آتش گرفتن! _نمیشد خاموشش کرد؟ _نه کل دیوارهای سنگرهای عراقی را با پتو پوشاندن ، چه جوری میشه آتش خاموش کرد؟! _الان همین ستون دود را عراقی ها می کنند شاخص ، و هرچی آتیش دارن میریزن رو سرمون!! اسدالله از راه می‌رسد. غیب پرور داد می‌زند:« این چه گندی بود زدی آخه؟! مرد حسابی اینجا سنگر پاکسازی می کنن؟! _چه میدونستم آتیش میگیره! غیب پرور هم می‌داند که اسدالله بی‌گناه است. _حسین ..حسین ..مجید! _«حسین ..به گوشم» _ما اول شهریم. پذیرایی را شروع کنید! _باشه .باشه ..خدا قوت! در یک چشم به هم زدن مقر عراقی‌ها می‌شود خرمنی از آتش! همه آتش متمرکز است در یک مساحت ۲۰۰۰ متری و غیب‌پرور مرتب از پشت بیسیم می‌گوید: «باریکلا توپخونه... باریکلا ادوات» همچنان گوشش به بیسیم و نگاهش به آن مقرر است. آتش به قدری آنجا سنگین است که چیزی به چشم نمی‌آید. علیرضا خم می‌شود که آن یکی بی سیم را هم راه بیندازد. غیب پرور حالا یک چشمش به ستون دود است که چند قدم آن طرفتر مثل یک درخت چنار بالا رفته و یک چشمش هم به مقر عراقی ها ست. می داند که در آنجا چه جدالی در گرفته. انگار دیده‌بان عراقی ها هم همین لحظه ، گرا را داده است به مقر ادواتشان ! یک مرتبه وضع از آن چیزی که هست بدتر می‌شود. توی همین لحظه ها هم مجید سپاسی تماس می‌گیرد. _حاجی! سمت راست تالار بیشتر پذیرایی بشه! غیب پرور می‌خواهد همین را به توپخانه و ادوات بگوید که با موج انفجار از جا کنده میشود.احساس می‌کند صاعقه به کمرش خورده و از وسط دو نیمش کرده. علیرضا دستش را می‌گیرد و از زمین بلندش می‌کند بیسیم اسلسون را می گذارد مقابلش. _اون یکی بیسیم داغون شد! غیب پرور زل می‌زند تو چشمهای عسلی علیرضا..نگاه بی سیم می کند. ترکشی شکم آن را دریده است. انگار دیده‌بان عراقی می دانست که همه شرها زیر سر آن بیسیم «پی ار سی» است. اما این را خبر نداشت که از حالا با بیسیم خودشان پیغام مخابره می شود. ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ در واتس اپ👇 https://chat.whatsapp.com/ISozkzdJPjyDqHOiYC7Z99 درایتا ،👇👇 @shohadaye_shiraz ادامه دارد ....
💠 🍃پدرش سالخورده بود و «محمدرضا» همیشه او را به حمام می­ برد، گاهی می ­دیدم خیلی طول می­ ڪشد تا از حمام برگردد. یڪ روز پرسیدم: «مادر جان چرا این قدر طول می ­دهے؟» جواب داد: «حاج آقا در حمام خوابش می­ برد، صبر می­ ڪنم تا بیدار شود بعد حمامش بدهم.😴🥱 گفتم: «خوب بیدارش ڪن. گفت: نه مادر، بهتر است صبر ڪنم تا خودش از خواب بیدار شود».😇 محمدرضا نظافت http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 -🍃─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─🍃-🦋
با(شهید )حــاج خســرو ﺁﺯاﺩے نگهبـــان بودیــم. باران تــیر و ترکــش بر ســر مــا بود امــا از آن سهمے نمیــبردیم تا بـه آرزویمان( )برسیــم!😞 حاج خــسرو شــروع کرد به خوانـدن حضــرت رقــیه!😭 یــڪ دل سیر اشـــڪ ریختیـــم و از خداطلــب کردیم... صبح هر دو خـــواب دیدیم! ﺭاﻭﻱ: ﺷﻬﻴﺪ ﺳﻠﻂﺎﻧﻲ پ.ن: و چہ زیبا به آرزویش رسید، سردارے که خودش برای خود قبری بے سر در کتابخانه مسجدالمهدی شیراز ساخت و در وصیتش از آرزوی شهادت مثل اربابش گفت... 🌹🌷🌹🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥لحظه وداع شهید مدافع حرم با دخترش💔 😭فقط همین صحنه برای یک عمر شرمندگے پیش شهدا کافیہ شهدا 🌹🌷🌹🌷 @golzarshohadashiraz
13.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰🎥 فارس دیار دلاوران 🔸 آشنایی با ستاره های شهید فارس در دوران دفاع مقدس ◾️◾️◾️◾️◾️ : ﺩﺭ واتسـاپ: https://chat.whatsapp.com/ISozkzdJPjyDqHOiYC7Z99 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید