هدایت شده از @valirokn
🌹شهید علی سلیمی زارع🌹
🌺تاریخ تولد ۱۳۴۷/۰۲/۰۳
🌹تاریخ شهادت ۱۳۶۱/۰۸/۲۵»
در سوگ ستاره درخشان آسمان رکنآباد
ای گل پرپر شده در باغ عشق و ایثار،
علی سلیمی زارع، نامت همیشه در یادگار.
در سوم اردیبهشت، روزی که بهار لبخند میزد
تو بودی که در رکنآباد به دنیا آمدی
بیست و پنجم آبان روزی که پاییز غمگین شد،
تو پر کشیدی و به سوی معبودت شتافتی
در آن روز خونین، ستاره درخشانی از آسمان رکنآباد خاموش شد
اما نور ایمان و ایثارت همچنان بر دلها میتابد.
در آن سن کم، با شجاعتی مثالزدنی،
در راه دفاع از وطن و اسلام جان فشانی کردی.
ای شهید والامقام، یادت گرامی و راهت پر رهرو باد.
در این سالگرد شهادتت، به یاد تو اشک میریزیم،و به خود میبالیم که هموطن چنین قهرمانانی داشته است.
روح تو شاد و یادت گرامی باد.
پایگاه بسیج امام حسین(ع) رکنآباد
✨پاتوق رکنآبادوحومه✨
@Roknabadd
هدایت شده از قاسم شنوایی
تولد ۱۳۳۸
شهادت ۱۳۶۲سن هنگام شهادت ۲۴سال
مزارگلزار شهدای شهید مدرس کاشمر
شغل پاسدار
یگان خدمتی لشکر ۵نصر
محل شهادت جزیره مجنون، عملیات خیبر
تک به تک خوب ها سوار شدند،
توی تابوت ها قطار شدند،
آخرش از قطار جا ما ندیم،
جنگ هم ته کشید و ما ماندیم،
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷((( ۱۹ )))
زمانی که سید محمود، مسئولیت دفتر نهضت ها را بر عهده گرفت، به خیلی از دوستان، پیشنهاد هم کاری داد،در پاسخ برخی که انگیزه های لازم را برای این کار نداشتند، می گفت:آیا واقعا ما دنبال انجام وظیفه وتکلیفیم ،یا چون انگیزه هایی مثل کربلا....مارا به جبهه های جنوب وغرب می کشاند،از جبهه شرق غافلیم؟ اگر واقعا دنبال ادای دینیم،نباید منطقه ی خدمتی برایمان فرقی داشته باشد،تصمیم گرفتم عضو سپاه شوم،رفتم پیش محمود وگفتم دادش؛منم می خوام بیام سپاه وپاسدار بشم،پرسید:برای چی می خوای پاسدار بشی؟هدف از این که می خوای بیای سپاه چیه؟گفتم خب مشخصه؛بی کارم؛می خوام بیام سپاه، شغلی داشته باشم.با ناراحتی پاشدودر حالی که کفشهایش را می پوشید.گفت:داداش جون اگه به خاطر شغل می خوای بیای سپاه،نیا؛سپاه به دردت نمی خوره.سپاه ماهی ۱۸۰۰ تومان حقوق می ده که با اون نمی تونی زندگی کنی. از اون گذشته، آدم باید برا خدا بیاد سپاه؛برا خدمت به خلق و انجام وظیفه؛نه به خاطر شغل ودرآمد،
راوی:سید جواد علوی،مجتبی سالاری، سید محمد سبیلیان،دست نوشته های محمود ۱۳۶۲/۱۰/۱۱
📚 سودای عشق
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
شهدا جسم شان را به خاک، روحشان را به خدا و راهشان را به ما سپردند، شهیدان را یاد کنیم با ذکر صلوات بر محمد وآل محمد
خدایا 🤲 قلبم، قدمم وقلمم را درمسیرشهیدان قرارده
هدایت شده از محسن طاهریان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊♥️✨🌹🌸🥀🌸
🥀شهید، چشم تفحص تاریخ است؛ چشمی که تا ابدیت امتداد دارد و تا قیامت دوام.
🌹شهید، مقامی است که معادلش در قاموس هیچ عالمی نیامده است؛
اما رسالت او در تمام ذرات عالم انتشار یافتنی است؛ چرا که
🌹شهادت فصل اول کتاب رسالت است و رسالت، همان مسئولیت شهودی است که بر دوش همه انسانها از لحظه تشییع پیکر شهید، قرار میگیرد.
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
هدایت شده از محسن طاهریان
🌹بسیجی شهید:
🥀عباس نامور عارفی
❤️جوانی معنوی،دوست داشتی، اهل تهجد و نماز شب،رزمنده با سابقه حدود هیجده ماه جبهه.
این شهید عزیز از اوایل سال ۱۳۶۰ که وارد ميدان دفاع شده تا زمان شهادت در منطقه ماند.
🌸محل شهادت آو در منطقه مهران است.
🌺تشییع جنازه او بسیار گرم، با شکوه و همراه با بسیاری از جوانان و مردم شهر کاشمر انجام و در💐گلزار شهدای آرامگاه شهید مدرس در جوار دیکر شهدا آرام می گیرد.
🌸روح پاکش شاد با ذکر صلوات
🥀شهید ماه
شهید انقلاب اسلامی آذر ماه۵۷
🌹شهید محمد بهبودی سال ۱۳۳۶ در روستای بابالحکم، از توابع شهرستان بردسکن به دنیا آمد.پدرش علی و لحافدوز بود.
🌷 شهید بهبودی تا پایان سطح یک در حوزه علمیه درس خواند.
🌸 طلبه بود که ۱۷ آذر ۱۳۵۷ در شهر کاشمر هنگام راهپیمایی علیه حکومت خبیث پهلوی بر اثر اصابت گلوله دژخیمان حکومت به شکم به درج رفیع شهادت نائل آمد.
💐مزار او در زیارتگاه شهید مدرس کاشمر واقع است
❤️شادی روحش صلوات🌺
🌹شهید بهبودی يكی از طلاب سخت وفادار به امام (ره)و انقلاب اسلامی بود.
🌺 در پيروزی انقلاب اسلامی و بيداری مردم كاشمر نقش كليدی و اساسی داشت.
🌸وی نخستین شهيدی است كه در كاشمر در كنار مزار شهيدمدرس آرام گرفت.
💐شادی روح پاکش صلوات
هدایت شده از قاسم شنوایی
تولد ۱۳۳۸
شهادت ۱۳۶۲سن هنگام شهادت ۲۴سال
مزارگلزار شهدای شهید مدرس کاشمر
شغل پاسدار
یگان خدمتی لشکر ۵نصر
محل شهادت جزیره مجنون، عملیات خیبر
تک به تک خوب ها سوار شدند،
توی تابوت ها قطار شدند،
آخرش از قطار جا ما ندیم،
جنگ هم ته کشید و ما ماندیم،
🌷🌷🌷🌷🌷((( ۲۰ )))
تفسیری عرفانی
درمورد شهادت آیت الله دستغیب می گفت:این بمب نبود که ایشون رو شهید کرد،بلکه به اعتقاد من،بدن،دیگه گنجایش این همه معنویت رو نداشت،این روح متعالی ایشون بود که قفس خاکی تن رو شکست وقطعه قطعه کرد و پرواز داد،وبعد ازشهادت مجتبی تهامی حسابی به هم ریخته بود وخیلی بی تابی می کرد.کاسه ی صبرش ،لبريز وطاقتش طاق شده بود کارش شده بود گریه؛تعریفش می کردی،از جبهه می گفتی،نماز می خواند گریه می کرد، دیدم داردنامه می نويسد، نگاه کردم، دیدم نوشته مجتبای عزیزم؛سلام، باخودم فکر کردم مقصودش از مجتبی کیست هرچه به مغزم فشارآوردم ،نتوانستم بفهمم کدام مجتبی پرسیدم نامه به کی می نویسی گفت معلومه دیگه، به مجتبی تهامی.تعجب کردم ؛گفتم:آخه مجتبی که شهید شده ؛در حالی که انگار از حرف من تعجب کرده باشد،نگاهی بهم انداخت وگفت، این چه حرفیه؛شهید شده باشه.مگه شهدا زنده نیستن؟مگه فرقی هم می کنه آدم زیر خاک باشه یا روی خاک ؟حرفش درست بود،واقعا من را به فکر واداشت ؛من سکوت کردم تا او دردهای دلش را برای مجتبی بنویسد
راوی،علی صادق نژاد و سید حسن حسینی
📚سودای عشق
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
شهدا جسم شان را به خاک، روحشان را به خدا و راهشان را به ما سپردند، شهیدان را یاد کنیم با ذکر صلوات بر محمد وآل محمد
خدایا 🤲 قلبم، قدمم وقلمم را درمسیرشهیدان قرارده
هدایت شده از ایثار کاشمر
📣 مراسم روز دانشجو با تم شهدایی
✍یادواره 13 شهید دانشجوی کاشمر و
3 شهید خوشنام آرمیده در #دانشگاه_آزاد_اسلامی #کاشمر
برنامه ها:
نمایشگاه، معرفی کتاب، روایتگری دوران دفاع مقدس، سخنرانی و مداحی
⏰ زمان:
2شنبه 19 آذر 1403 ساعت 18
مکان:
دانشگاه آزاد اسلامی واحد کاشمر
مجتمع فرهنگی امام صادق(ع) دانشگاه
روابط عمومی دانشگاه آزاد اسلامی واحد کاشمر
هدایت شده از قاسم شنوایی
تولد ۱۳۳۸
شهادت ۱۳۶۲سن هنگام شهادت ۲۴سال
مزارگلزار شهدای شهید مدرس کاشمر
شغل پاسدار
یگان خدمتی لشکر ۵نصر
محل شهادت جزیره مجنون، عملیات خیبر
تک به تک خوب ها سوار شدند،
توی تابوت ها قطار شدند،
آخرش از قطار جا ما ندیم،
جنگ هم ته کشید و ما ماندیم،
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷((( ۲۱ )))
بعضی وقت ها می رفت توی فکر و از ته دل، آه می کشید. می گفت:من خیلی می ترسم،وحشت دارم از این که روز قیامت ببینم همون کسانی که ما براشون کلاس عقیدتی گذاشتیم، به اصطلاح ارشادشون کردیم،همونایی که با حرف و تبلیغ ما،تواین مسیر اومدن،متحول شدن و بعد،رفتن جبهه وشهید شدن،فردای قیامت برن بهشت، درحالی که ببینن زنجیر به گردن ما افتاده ودارن ما رو می برن جهنم؛تصور کن؛اون وقت چه آبروریزیی میشه؛وچه حسرت بزرگی برا ما می مونه،محمود برای رفتن به جبهه، نا آرام تر و دل عاشقش، عاشق تر از آن بود که فقط به درخواست و توجیه،قانع شود،بنابراین،راه های دیگری را نیز آزمود،از جمله تهدید؛وقتی دید از خواهش وتهدید هم کاری ساخته نیست،به نذر ونیاز ،متوسل شد وبا خدای خود عهد بست:خداوندا؛خود شاهدی که چهار بار برای سرکشی به جبهه رفتم و برگشتم، پروردگارا؛موجبات رفتن را از تو می خواهم،خدا؛اگر به جبهه بروم،از روزی که برگ ماموریت بگیرم،چهل روز روزه می گیرم، این را نذر کرده ام،خدایا، گوسفندی نذر علی اصغر امام حسین(ع)کرده ام که به جبهه بروم، اشتیاق حضور در جبهه، سخت او را به فکر واداشته بود،
راوی:سید محمد شکفته، دست نوشته های محمود ۱۳۶۲/۸/۲۵
📚سودای عشق
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
شهیدان را یاد کنیم با ذکر صلوات بر محمد وآل محمد
خدایا 🤲 قلبم، قدمم وقلمم را درمسیرشهیدان قرارده