💛در سال آخر دبيرستان به همراه دو تن از دوستان فعاليت مذهبى خود را آغاز كرد. با صدايى خوش در مراسم و مجالس مذهبى مرثيه خوانى مى كرد و با جديت بسيار مديريت مراسم را به عهده مى گرفت. پس از اخذ ديپلم در سال 1353 در آموزشگاه خلبانى هوانيروز ثبت نام كرد و دوره خلبانى چرخبال (هليكوپتر) كبرى را در اصفهان به مدت يك سال و نيم با موفقيت سپرى كرد.💛
#زندگی_نامه
💚سپس به مدت شش ماه دوره پياده نظام را در شيراز طى كرد و به اصفهان بازگشت. كشورى در سال 1355 ازدواج كرد. گرايش همسر وى به امور مذهبى فعاليتهاى او را در اين خصوص شدت بخشيد. در سال 1355 به كرمانشاه منتقل شد. در پايگاه كرمانشاه با همكارى سرهنگ خلبان على سعدى به فعاليتهاى سياسى و مذهبى پرداخت. در طول اقامتش در كرمانشاه در راه شناخت دين اسلام از حجةالاسلام سيد موسى موسوى و برادرش دكتر سيد رضا موسوى بهره مند شد.💚
#زندگی_نامه
💙در اين ايام به طور جدى به مطالعه و تحقيق در اديان پرداخت زيرا معتقد بود كه مسلمان نبايد شناسنامه اى باشد. سپس به تهران انتقال يافت و با جديت بيشترى به فعاليت خود ادامه داد و در پايگاههاى ارتش به پخش اعلاميه پرداخت. چندين بار توسط نيروهاى امنيتى مورد بازجويى قرار گرفت. يك ماه قبل از ورود امام(ره) به ايران از طرح كودتاى ارتش مبنى بر محاصره فرودگاه مطلع شد و خبر را با حجةالاسلام موسوى در ميان گذاشت و پيشنهاد كرد كه قبل از اقدام ارتش مراكز مهم ارتش را با چرخبال بمباران كند. اين موضوع به اطلاع آيت اللَّه پسنديده رسيد و پس از مشورت وى با امام(ره) اين موضوع منتفى شد💙
#زندگی_نامه
💜پس از پيروزى انقلاب اسلامى از 28 اسفند 1357 زمان شروع درگيرى مسلحانه در كردستان كشورى به عنوان خلبانى ورزيده وارد ميدان شد و مأموريتهاى بسيارى را با موفقيت به انجام رساند. تيمسار شهيد، فلاحى در اين باره گفت:
روزى براى مأموريت سختى در كردستان داوطلب خواستم. هنوز سخنا نم تمام نشده بود كه از صف جوانى بيرون آمد، ديدم كشورى است. دايماً خطرناك ترين مأموريتها را انجام مى داد و براى او نوع و زمان مأموريت تفاوت نمى كرد.💜
#زندگی_نامه
🖤مرتب ذكر مى گفت و اعتقاد داشت: «تنها راه سعادت و موفقيت را در شهادت در راه حق مى يابم.» در همين ايام در كردستان اعلاميه اى از سوى حزب كومله براى ترور احمد كشورى و تعدادى ديگر از نيروهاى هوانيروز صادر شده بود. سازمان چريكهاى فدايى خلق و حزب دمكرات نيز حكم ترور را تاييد كرده بودند. اما او مصمم در مبارزه با دشمن از هيچ تهديدى واهمه نداشت🖤
#زندگی_نامه
💕در 3 خرداد 1359 پس از آنكه در يك عمليات ضربتى چادر مهمات و دو تانك دشمن را در منطقه سقز منهدم كرد، هلى كوپتر وى مورد اصابت قرار گرفت و بازويش زخمى شد و چند تركش به گردن و سينه وى اصابت كرد. با وجود آنكه حالش بسيار وخيم بود با تلاش و شهامت بسيار مانع از سقوط چرخبال شد و آن را در پايگاه سقز به زمين نشاند. از آنجا بلافاصله براى مداوا به كرمانشاه و تهران منتقل شد.💕.
#زندگی_نامه
💖پس از چند عمل جراحى بهبودى نسبى يافت، اما تركش داخل سينه وى خارج نشده بود كه جنگ تحميلى عراق عليه ايران آغاز شد و او براى انجام مأموريتهاى حساس به منطقه ايلام اعزام شد و در آنجا فرماندهى عمليات هوانيروز را به عهده گرفت. كشورى همواره براى انسجام هر چه بيشتر سپاه و ارتش تلاش مى كرد. در اين مورد حجةالاسلام معادي خواه معتقد است💖
#زندگی_نامه
💗هماهنگى بين سپاه و ارتش در غرب كشور مرهون شهيد كشورى بود. كشورى در اين منطقه خاطرات بسيارى از خود به يادگار گذاشت. ماجراى محاصره پاوه توسط نيروهاى بعثى به حدى بود كه اسارت نيروهاى دكتر چمران مسلم شده بود. اما حملات شجاعانه هوايى كشورى محاصره چند روزه پاوه را شكست.
كشورى بيست روز قبل از شهادت به تهران مراجعت كرد و همسر و دو فرزندش مريم - سه ساله - و على - سه ماهه - را با خود به ايلام برد. در اين باره به همسرش گفت: «دلم مى خواهد اين چند روز آخر عمر كنارم باشيد.»💗
#زندگی_نامه
🧡خلبان احمد كشورى سرانجام در روز شنبه 15 آذر 1359 شمسى پس از سه روز عمليات در منطقه ايلام با دو فروند ميگ عراقى درگير شد. هليكوپتر او با اصابت موشك سقوط كرد و وى به درجه رفيع شهادت رسيد. جنازه او را پس از تشييع بسيار باشكوه در بهشت زهرا در تهران به خاك سپردند.🧡
#زندگی_نامه
📘 سرداران ایران 33: ققنوس (بر اساس زندگی شهید کشوری)
📤 ناشر : امیرکبیر
✒ نویسنده : زینب عطایی
📅 سال نشر : 1394
📚 تعداد صفحات : 87
#زنگ_زندگی
❤️شهداییها❤️
📘 سرداران ایران 33: ققنوس (بر اساس زندگی شهید کشوری) 📤 ناشر : امیرکبیر ✒ نویسنده : زینب عطایی 📅
📖 چکیده ای از کتاب
«صبح ها قبل از طلوع آفتاب لودگیری می کردند و راه می افتادند سمت زرین آباد و قسمت شرق دشت مهران عملیات انجام می دادند. بعد می رفتند ایلام لودگیری می کردند می رفتند پولک، شرق دریاچه سد کنجان چم. گلوله هایشان را می زدند. بعد ناهار می خوردند می رفتند شمال میمک. عملیات انجام می دادند. توی کوه ها توله خرسی هم بود بلند می شد برایشان ادا و اصول درمی آورد.
نقشه این عملیات را هر شب توی استانداری خودشان می کشیدند. دستور خاصی هم از بالا نمی دادند بهشان. انگار کسی نمی دانست اوضاع اینقدر وخیم است به جز آنها که هر روز منطقه را از بالا دور می زدند و عراقی ها را می دزدیدند که به راحتی پیشروی می کنند.
ساعت یازده شب بود. احمد نشسته بود توی اتاق جنگ استانداری. رادیوی کوچک جیبی اش توی دستش بود. ابراهیمی نقشه را این طرف و آن طرف کرد. مشهدی گفت: نقشه خوانی شما هم خوبه ها.
ابراهیمی گفت: به پای شما نمی رسه.مشهدی نگاهی کرد به احمد و گفت: جریان چند شب پیشو گفتی برای آقا؟! احمد انگار حواسش نبود.
خودش شروع کرد به تعریف کردن: چند شب پیش دم غروب با بچه ها داشتیم از عملیات برمی گشتیم که خوردیم به یه ستون عراقی. من و احمد خلبان یکی از کبراها بودیم. من دیدم احمد توی آیینه نگاه می کند. گفتم: چه؟ گفت: می تونیم اینا رو بزنیم؟ گفتم: چرا نتونیم؟
وقتی حمله کردیم به ستون، آفتاب داشت غروب می کرد. آفتاب علیه ما بود و منطقه هم خطرناک. نزدیک غروب بود که ما از حالت اختفا خارج شدیم و اوج گرفتیم. ستون نیروی عراقی روی جاده مهران در حال حرکت بودند. اول طول ستون کم بود ولی هرچه پیشروی می کردن تعدادشون بیشتر می شد چون دو طرف جاده قرارگاه های عراقی قرار داشت و مدام نیرو به انتهای ستون اضافه می شد.
احمد گفت: باید دو تا هلی کوپتر کبری با هماهنگی یکدیگر و چسبیده به زمین پیش بریم و همزمان تیراندازی کنیم. شرط موفقیتمون اینه که با دقت کار کنیم و هدف رو بزنیم. نه اینکه فقط گلوله باران کنیم. از فاصله دوهزار متری شروع کردیم به زدن کامیون ها و نفربرها. عمود به ستون حرکت می کردیم و زیگ زاگ تا گلوله نخوریم.»
🌿 «بسم الله الرحمن الرحیم🌿
خدایا شیطان را از ما دور کن
در مسلخ عشق جز نکو را نکشند روبه صفتان زشت خو را نکشند
پایان زندگی هر کسی به مرگ اوست جز مرد حق که مرگش آغاز دفتر اوست.
هر روز ستاره ای را از این آسمان به پایین می کشند امّا باز این آسمان پر از ستاره است. این بار نیز در پی امر امام، دریایی خروشان از داوطلبین به طرف جبهه های حق علیه باطل روان شد و من قطره ای از این دریایم و نیز می دانید که این اقیانوس بی پایان است و هر بار بر او افزوده می شود. راه شهیدان را ادامه دهید که آنها نظاره گر شمایند مواظب ستون پنجم باشید که در داخل شما هستند. بی تفاوتی را از خود دور کنید، در مقابل حرف های منحرف بی تفاوت نباشید. مردم کوفه نشوید و امام را تنها نگذارید. در راهپیمایی ها بیشتر از پیش شرکت کنید. در دعاهای کمیل شرکت کنید.
فرزندانتان را آگاه کنید. و تشویق به فعالیت در راه الله کنید.
#وصیت_نامه
هدایت شده از منتظࢪالمۆݪا(؏ج)
🍃نرم افزارے برای آشنایے کوچک با
💙شهید احمد کشوری💙
جهت دانلود این برنامه به
روی لــــــــینک زیر کــــــــلیک کنید👇
❤️http://cafebazaar.ir/app/?id=Ir.seraj.MehriKhatibi.ShahidKeshvari.MultiMedia&ref=share❤️
#معرفی_نرم_افزار
🔺 امروز باید مسجد بشه بیتالاحزانِ همه. امروز هرکی غصه داره باید بیاد مسجد. مسجدی که امام گفت مسجد سنگر است؛ مسجدی که امام گفت مسجدها رو حفظ کنید ولی ما رو بردن توی فرهنگسرا. مسجدی که امروز دختر و پسر دلش میگیره بیاد مسجد، دختر فراری بیاد مسجد، پسر فراری بیاد مسجد، [جواب] شبههش رو از تو مسجد بشنوه. مسجدِ پُر جوون، که با تجربه و دانش بزرگترها داره اداره میشه و مسنترها دارن کمک میکنن... 🔻
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
@shohadayiha313
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
☘به درخواست یکی از اعضای محترم کانال:
🌸امروز روز شهید حمید عربنژاد است🌸
🏞عکس و والپیپر این شهید
⏳زندگی نامه این شهید
📜فرازی از وصیت نامه شهید
📕معرفی کتاب این شهید
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
@shohadayiha313
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊