❌ چرا گاهی مردم حاضرند به کسی که عدالت ندارد و ظلم میکند رأی دهند؟☝️
🎙 حجت الاسلام پناهیان
#ورزشگاه_رفتن_زنان #دیوار_کشی #کنسرت #حجاب
🌼هر شب به رسم قرار عاشقی🌼
🔸دعای فرج #امام_زمان«عج» 🔸
⏰هرشب ساعت ۲۰الــــــــــی ۲۲
🌹به نیابت از شهید بابک نـ🕊ــوری هریس🌹
#قرار_عاشقی
107571_760.mp3
3.62M
🌸دعای الهی عظم البلاء🌸
با نوای زیبای علی فانی👌🏻👌🏻👌🏻👌🏻
♨️پیشنهاد دانلود♨️
به درخواست یکی از عزیزان کانال 🌹
🌷امروز روز شهید محمود رادمهر است🌷
🧡عکس و والیپر این شهید
💚زندگی نامه این شهید
💙معرفی کتاب این شهید
💛فرازی از وصیت نامه این شهید
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
@shohadayiha313
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🌷زندگی نامه شهید محمود رادمهر🌷
💚محمود در سپاه ناحیه ساری و لشکر 25 کربلا مشغول به کار بود، محمدرضا و مجتبی هم مانند برادر در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی حضور دارند؛ مجتبی در مرکز نیروی دریایی علوم و فنون سپاه پاسداران در چالوس مشغول است و محمدرضا هم در سپاه ناحیه ساری خدمت میکند.
محمود در 3 آذر 1359 وقتی مادرش تنها 18 سال داشت، در شهرستان ساری به دنیا آمد.💚
#زندگی_نامه
❤️مادرش پس از بازگشایی مدارس (بعد از انقلاب فرهنگی) در حالیکه محمود را باردار بود مجددا مشغول به تحصیل شد و چون جزو شاگردان فعال مدرسه بود، او را در شیفت روزانه قبول کردند
با تولد محمود در پاییز، بار دیگر درس را رها میکند و مجددا در سال 1363 به صورت متفرقه تحصیل را از سر گرفته و دیپلمش را کسب کرد و باقی دروس مخصوصاً تفسیر آیات و روایات را خدمت پدر فرا گرفت..❤️
#زندگی_نامه
💚پدرش یکی از روحانیون بِنام شهر بود که در زمان آیتالله بروجردی، با کمک شهید مفتح و شهید مطهری وارد دانشگاه تهران شده و از حوزه علمیه قم نیز در رشته «معمول و معقول» فارغالتحصیل شد و از همان جا هم به مناطق اهل سنت رفت.
مادر در مورد فعالیتهای پدرش تاکید میکند که: «رفتن به مناطق سنی نشین دستور علمای دین بود و به همین دلیل پدرم به گنبدکاووس رفت. خودم در گنبدکاووس متولد و در آنجا بزرگ شدم و بعدها به خاطر موقعیتهای شغلی پدر به ساری نقل مکان کردیم.»💚
#زندگی_نامه
💜از مادر شهید «محمود رادمهر» در خصوص نحوه آغاز فعالیتهای انقلابی و زمینه رشد آن پرسیدیم: «پدر من یکی از مبارزان قبل از انقلاب بود که با شهید نواب صفوی ارتباط داشت؛ عمویم (محمدباقر ملازاده) هم در عملیات کربلای 4 در منطقه اُمالرصاص در نهر خین به شهادت رسید.
پدرم و برادرانش نسل در نسل از یک خانواده روحانی بودند و از علمای طراز اول منطقه به حساب میآمدند و در مبارزه با ظلم و فساد آن دوران فعالیتهای بسیاری داشتند و به تبع آنان این مسائل به ما نیز منتقل میشد.💜
#زندگی_نامه
💗مادر در مورد ایام کودکی محمود و شیطنتهای معمول کودکان در آن سن چنین روایت میکند:«محمود بچه بزرگ من بود و من از او توقع بیشتری داشتم، بچههایم پشت سر هم بودند، مجتبی یکسال، مرتضی دو سال و نیم و محمدرضا تقریبا 4 سال از او کوچکتر بود. زمانی که مرتضی به دنیا آمد مسئولیت نگهداری از او را در اتاق به محمود میسپردم؛ دیگر نمیگفتم او بچه است و باید بازی کند. به ورزش خیلی علاقه داشت اما من مانع شرکت او در تیمهای مسابقاتی میشدم.»💗
#زندگی_نامه
💓اصلا نمیخواستم بچههایم دنبال ورزش بروند چون عقیدهام این است که عمر هر ورزشی به صورت قهرمانی تا 35 سالگی است، اگر فرزندم علاقهاش را روی ورزش معطوف کند باقی عمرش را میخواهد به چه مسائلی بپردازد؟»
محمود بیشتر به فوتبال علاقه داشت و حتی تا قبل از شهادتش بچههای خانواده از دامادها، پسرها و نوهها را در باشگاه اداره مخابرات جمع میکرد و شبهای جمعه آنجا فوتبال بازی میکردند. تمام بازی زیر نظر خودشان بود و مسائل اخلاقی را متذکر میشد و هر کسی کمترین حرکتی را که نشانه اسائه ادب بود انجام میداد از تیم اخراج میکرد و دیگر نمیگذاشت به هیچوجه بازی کند.»💓
#زندگی_نامه
🧡مادر 10 روز قبل از شهادت محمود خوابی دیده بود و هر لحظه آماده شنیدن خبر شهادت محمود بود: «خبر شهادتش را شنبه به من دادند و من دوشنبه قبل از آن با او صحبت کردم، مدام پیش خودم میگفتم شهادت محمود پیش میآید و من باید خودم را برای خواست خدا آماده کنم.🧡
#زندگی_نامه
💛برادر من صبح شنبه بعد از شهادت محمود آمده بود یک آمادگی در من ایجاد کند، آخر هم به من اصل ماجرا را نگفت اما من به او گفتم هر چه خدا مصلحت میداند، ما در مقابل مصلحت خدا حرفی نمیتوانیم بزنیم، چه زنده برگردند و چه به شهادت برسند ما مطیع امر خدا هستیم.💛
#زندگی_نامه
🖤شهید «محمود رادمهر» آبان سال ۹۴ به مدت ۵۸ روز به همراه برادرش «محمدرضا» برای نخستین بار به سوریه رفت و در مرحله دوم نیز ۱۴ فروردین سال ۹۵ به جبهه مقاومت اعزام شد وسرانجام در ۱۷ اردیبهشت همان سال در منطقه «خانطومان» به شهادت رسید🖤.
#زندگی_نامه