eitaa logo
شهدای روستای زفره
11 دنبال‌کننده
45 عکس
0 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید محمد حسین قادری
شهید حیدر علی بهلولی
شهید غلامرضا قادری
شهید ناصر نیسیانی
شهید غلامرضا قادری
شهید حمید سلمانی
شهید سید رضا شاه رضایی
شهید محمد رضا عرب بیک
شهید حسین علی پیر علی
شهید اصغر پیر علی
شهید حسین رنجبر
شهید سید ابوطالب طباطبائی
شهدای روستای زفره
شهید عباس قادری یکم فروردین 1344، در روستای زفره از توابع شهرستان اصفهان چشم به جهان گشود. پدرش محم
شهید عباس قادری از کسانی بود که در عملیات بدر و زمانی که عراقی‌ها ما را محاصره کرده بودند، با گلوله مستقیم تانک به شهادت رسید بیان کرد: عباس یک چشم و یک دست خود را از دست داده بود، اما با چشم آویزان و دست تیر خورده یک اسلحه کلاش را در دست گرفته بود و می‌جنگید و وقتی به او می‌گفتند که عراقی‌ها دارند به بچه‌ها تیر خلاص می‌زنند و باید به عقب برگردد او می‌گفت که هنوز یک دست و یک چشم دارد و می‌تواند در برابر آن‌ها بایستد. مسئول تفحص سیره شهدای استان اصفهان با اشاره به این‌که عباس قادری از نیروهای یگان من بود و هنوز که هنوز است، جنازه او برنگشته است، گفت: عباس به صاحب اسمش ایمان داشت و می‌گفت انی احامی ابدا عن دینی و الله ان قطعتم یمینی. راوی: محمد احمدیان کنگره شهدای دانشجوی لرستان ۲۰ آذر ۱۳۹۳ 🆔 https://eitaa.com/shohadayzefreh/48
شهید محمد حسین نظری حسین چند روز قبل از شهادتشان به مرخصی آمده بودند، مثل اینکه به ایشان الهام شده بود که شهید خواهند شد. از همه حلالیت طلبیدند و خداحافظی کردند و به مادرشان سفارش کردند که برایش دعا کنند که به آرزویش برسد. شهید محمد حسین به مادرشان می گفتند که انقلاب ما مانند درختی است که باید آن را آبیاری نمود و آن با خون ما آبیاری می شود. ایشان علاقه خاصی به انقلاب و اسلام داشتند. ایشان در سن ۱۸ سالگی داوطلبانه روانه جبهه شدند و یک سال یعد نیز با میل و رغبتی که به خدمت در سپاه پاسداران داشتند در آنجا شروع به انجام وظیفه نمودند. ایشان در ۱۶/۸/۱۳۶۶ در حین آموزش در پادگان ترکشی به پهلویشان اصابت کرد و در بیمارستان آیت الله اشرفی اصفهانی بستری شدند و سپس به بیمارستان آیت الله کاشانی منتقل شده و در تاریخ ۱۹/۸/۱۳۶۶ به درجه رفیع شهادت نائل آمدند. آری حسین با زندگی ساده و اخلاق نیکویی که داشت به دلهای ما جاودانه ماند. 🔹حسین در زمانی که در بیمارستان بستری بود همیشه می گفت مجروح شدن و شهادت در راه خدا و اسلام افتخار است، امیدوارم اسلام به پیروزی نهایی برسد. یادش گرامی و راهش پر رهرو باد 🆔 آدرس کانال شهدای روستای زفره: https://eitaa.com/shohadayzefreh/49
شهید محمد حسین نظری در صبحدم اولین روز فروردین ماه سال ۱۳۴۷ در زفره یکی از روستاهای استان اصفهان چشم به جهان گشود. او با زندگی و مرگش درخت و مکتب اسلام را پاس داشت. حسین در سن ۶ سالگی در مدرسه سلمان فارسی و در سن ۱۲ سالگی در همان روستا در مدرسه سید جلال الدین طاهری ادامه تحصیل داد و در بسیج محل همیشه گام مثبتی داشت و دعای کمیل و دعای توسل را هیچ گاه فراموش نمی کرد. او در مراسم شهداء فعال بود. ایشان در سن ۱۴ سالگی در هنرستان شهید چمران اصفهان در رشته برق به تحصیل علم پرداخت و پس از اخذ دیپلم در سن ۱۸ سالگی به خدمت مقدس سربازی رفت. شهید محمد حسین نظری در این مدت که به تحصیل مشغول بود احترام والدین خویش را رعایت می نمود و نسبت به همکلاسی هایش با تواضع بود و در امور آشنایان و دوستان با صمیمیت خاصی رفتار می کرد و به دیگران نیز در مورد مهربانی سفارش می کرد. نام پدر : علی ت ت : 1347 ت ش : 1366/08/19 محل شهادت : اصفهان نحوه شهادت : انفجارنارنجک https://eitaa.com/shohadayzefreh/51
شهدای روستای زفره
شهید محمد حسین نظری در صبحدم اولین روز فروردین ماه سال ۱۳۴۷ در زفره یکی از روستاهای استان اصفهان چشم
فراز ی از وصیت نامه شهید محمد حسین نظری سخنی دارم با پدر و مادر عزیزم. می دانم که چقدر رنج و زحمت کشیده اید و مرا به مدرسه فرستادید تا در آینده خدمتگذار اسلام باشم و اکنون از شما دور هستم و اما خودتان شاهد هستید چه عزیزانی به خاطر اسلام به خاک و خون کشیده شده اند، که ما در برابر آنها پر کاهی هم نیستیم، اینها از اسلام دفاع کردند که دفاع از اسلام نیز واجب است. از شما پدر و مادر گرامیم می خواهم که قدر امام عزیزتان را بدانید و او را تنها نگذارید که اطاعت از او واجب است و همیشه از او پیروی کنید و او را دعا کنید. پدر عزیزم و مادر گرامیم از شما می خواهم که بعد از شهادت من گریه نکنید و دنباله رو انقلاب باشید و برای انقلاب خالصانه و مخلصانه خدمت کنید و راه مرا ادامه دهید و اگر من برای شما فرزندی نبودم که زحمات شما را پاسخ دهم مرا ببخشید. سخنی دارم با برادرانم. برادران عزیزم از شما پوزش می طلبم که نتوانستم وظیفه برادری خود را نسبت به شما انجام دهم، پدر و مادر را دلداری دهید و فرزندانی خوب برای پدر و مادر و برادرانی مهربان برای خواهران باشید که حق تعالی خشنود شود، باشد که به سوی سعادت رهنمون شوید. و حال سخنی دارم با خواهران و آن این است که پیام مرا زینب وار به مردم برسانید و زینب وار رفتار کنید و مبادا که بعد از شهید شدن من گریه کنید و اگر چه با شما، وظیفه برادری ننموده ام مرا ببخشید و حلالم کنید و اما سخن با معلمان عزیز و زحمتکش. می دانم که در چند سالی که درس خوانده ام باعث زحمت شما شده ام، از شما می خواهم که از صمیم قلب و به بزرگی خودتان مرا ببخشید و حلالم کنید. و از دوستان و همکلاسیهای عزیز و گرامیم می خواهم که اگر چه دوست خوبی برای شما نبوده ام مرا ببخشید و از شما مردم روستای قیامدشت و شما برادران بسیج می خواهم که اگر چه از من بنده گناهکار خطایی سر زده مرا ببخشید و از عموی عزیز و مهربانم می خواهم که اگر چه در موقع درس خواندن باعث زحمت شما شده ام، پوزش می طلبم و شما را به خدا مرا حلال کنید که من سخت به بخشش و حلالیت شما محتاج هستم. در پایان از همگی شما اقوام و خویشان و دوستان می خواهم که مرا ببخشید و در ضمن در مجالس مذهبی دعای کمیل، دعای توسل، مراسم شهداء شرکت کنید. https://eitaa.com/shohadayzefreh/50